مقدمه
اختلال وسواس فکریعملی با افکار، تصاویر یا تمایلات ناخواسته و به دنبال آنها رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنیای مشخص میشود که در پاسخ به اضطراب یا دیگر هیجانات ناخوشایند تجربه میشوند [
1]. بیشتر افراد افکار مزاحم را تجربه میکنند، اما کسانی که از وسواس فکریعملی رنج میبرند، آنها را معنادارتر و ناراحتکنندهتر تفسیر میکنند. بنابراین سعی میکنند از موقعیتها یا محرکهایی که باعث چنین افکاری میشوند، دوری کنند یا با انجام اجبارهای تشریفاتی، چنین هیجانات ناخوشایندی را کنترل کنند [
2]. علائم وسواس فکری عملی معمولاً در یک پیوستار غیربالینی، تحت بالینی و بالینی رخ میدهد که ازنظر شدت شناخت و علائم متفاوت هستند، اما ازنظر کیفی ماهیت یکسانی دارند. بدین ترتیب اکثر علائم تحت بالینی ممکن است در صورت عدم درمان به سمت اختلال وسواس فکری-عملی پیشرفت کنند [
3].
مطالعات همهگیرشناسی در ایالات متحده حاکی از آن است که حدود 2/28 درصد از افراد جامعه حداقل یک بار در طول زندگی خود علائم وسواس فکریعملی را تجربه کردهاند [
4]. همچنین براساس یک مطالعه همهگیرشناسی در ایران، این علائم در بین نوجوانان 2/11 درصد است [
5]. بنابراین باتوجهبه شیوع قابلتوجه علائم وسواس فکریعملی، بررسی سببشناسی آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. علائم وسواسی-جبری به دنبال افزایش واکنشهای هیجانی و کاهش تحمل پریشانی بروز پیدا میکنند که ممکن است ناشی از اختلال در پردازش هیجانی باشند [
3]. در همین راستا میتوان به نظریه طرحواره هیجانی اشاره کرد که یکی از نظریههایی است که درزمینه اختلالات روانی مقاوم و عدم پاسخ به درمان در فرایند درمان شناختی-رفتاری بهویژه در مورد تکنیکهای مواجهه مطرح شده است [
6]. نتایج مطالعات نشان میدهد افراد مبتلا به اختلال وسواسی – جبری طرحوارههای هیجانی ناسازگاری ازقبیل احساس گناه و غیرقابل کنترل بودن دارند که بهترتیب میتوانند پیشبینیکننده ابعاد مسئولیتپذیری در برابر آسیبها، تفکرات غیرقابل پذیرش و دیگر علائم وسواسی–جبری باشند [
7، 8]. ازاینرو، لیهی طرحواره هیجانی را ارائه کرد که بهطور مستقیم به چگونگی راهبردهای تنظیم هیجان و فرایندهای فراهیجانی فرد و تأثیر آن بر تجارب میپردازد [
9].
براساس مدل طرحوارههای هیجانی لیهی، افراد در باورهای خود در مورد هیجانات براساس 14 بعد متفاوت هستند: اعتبارسنجی توسط دیگران، قابل درک بودن، احساس گناه، نگاه سادهانگارانه به هیجانات، ارزشهای والا، غیرقابل کنترل بودن، بیحسی، عقلانیت، مدت زمان، توافق، پذیرش هیجانات، نشخوار فکری، ابراز و سرزنش [
8]. مدل طرحواره هیجانی بیان میکند که افراد دیدگاههای متفاوتی در مورد هیجان و تنظیم هیجان دارند که در صورت ناکارآمد بودن چنین دیدگاههایی، فرد از راهبردهای مشکلساز برای مقابله با هیجان مانند سرکوب، نشخوار فکری، اجتناب، سرزنش و سوء مصرف مواد استفاده میکند [
10].
در همین راستا سیسلر و اولاتونجی پیشنهاد کردند که ممکن است تنظیم هیجان واکنش هیجانی را در اضطراب و اختلالات مرتبط تقویت کند. برایناساس، درزمینه وسواس فکریعملی، تنظیم هیجان میتواند بر میزانی که افکار مزاحم باعث ایجاد حالتهای عاطفی منفی طولانیمدت میشوند، تأثیر بگذارد [
11]. بنابراین، تنظیم هیجان ممکن است بهطور بالقوه در بهبود نتایج درمان اختلال وسواس فکری-جبری مفید باشد [
3]. گراس تنظیم هیجان را این گونه تعریف میکند: «فرآیندهایی که توسط آن افراد بر نوع هیجانهای خود، زمان، نحوه تجربه و ابراز آنها تأثیر میگذارند» [
12]. علاوهبراین، به نظر میرسد تنظیم هیجان ناکارآمد ممکن است با تلاش برای اجتناب از تجارب هیجانی همراه باشد [
13]. بنابراین میتوان بیان کرد که اجتناب تجربی ممکن است نقشی کلیدی در شکلگیری و تداوم تعدادی از اختلالات مرتبط با سلامت روان مانند اضطراب، افسردگی و وسواس فکریعملی داشته باشد [
14].
اجتناب تجربی بهعنوان عدم تمایل به تجربه یا در تماس ماندن با تجربیات ناخوشایند شخصی از طریق تلاش برای فرار یا اجتناب از آنها تعریف میشود. باتوجهبه تعریف علائم وسواس فکریعملی، میتوان گفت که اجتناب تجربی یکی از ویژگیهای اصلی آن است، زیرا شامل مقاومت و فرار از تجارب شخصی ناراحتکننده مانند افکار وسواسی میباشد [
15]. درواقع طبق نظریه لیهی افراد درباره راهبردهایی که معتقدند در کنار آمدن با یک هیجان لازم است، تفاوت دارند. برخی هیجان را میپذیرند و آن را با ارزشهای بالاتر پیوند میدهند و به دنبال معتبرسازی هستند، اما برخی دیگر از سرکوبی و اجتناب استفاده می کنند و سعی میکنند تجربه هیجانیشان را انکار کنند [
16].
علاوهبراین، علاقه به درک فرآیندهای شناختی درگیر در آسیبشناسی وسواس فکریعملی در سالهای اخیر افزایش یافته است. یکی از عوامل شناختی که توجه کمی را به خود جلب کرده است، نشخوار فکری است [
17]. نشخوار فکری به تفکر تکراری، طولانیمدت و منفی اشاره دارد که بر روی خود، احساسات، نگرانیهای شخصی و تجربیات ناراحتکننده متمرکز است [
18]. تصور میشود نشخوار فکری، افکار ناسازگار منفی را افزایش میدهد و منجر به استفاده از سایر استراتژیهای تنظیم هیجان ناسازگار (مانند اجتناب و سرکوب) میشود و تواناییهای حل مسئله را کاهش میدهد [
19].
درواقع منطقی است که فرض کنیم بین نشخوار فکری و علائم وسواس فکریعملی بهویژه نشخوار وسواسیگونه رابطه وجود دارد. ازمنظر تعاریف نظری، سبک تفکر نشخوارگونه و نشخوار فکری مربوط به وسواس، دربرگیرنده فرآیندهای مشترکی هستند. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد پاسخ نشخوارگونه که بهعنوان مشغولیت با علائم، علل و پیامدها تعریف میشود، یک راهکار رایج در پاسخ به افکار وسواسی مزاحم است. درواقع اعتقاد بر این است که نشخوار فکری ممکن است علائم وسواس فکریعملی را تشدید کند [
17]. همچنین طرحوارههای هیجانی ممکن است نقشی حیاتی در تعیین آمادگی افراد برای درگیر شدن در هیجانات چالشبرانگیز داشته باشند. براساس این دیدگاه، طرحوارههای هیجانی منفی الگوهای پاسخ به هیجانات را منعکس میکنند که ممکن است منجر به اجتناب تجربی شود [
20].
براساس دانستههای نویسنده، مطالعهای برای بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اجتناب تجربی در ارتباط بین علائم وسواس فکریعملی و طرحوارههای هیجانی تا به حال انجام نشده است. برایناساس، مطالعه حاضر با افزایش درک ما از نقش این متغیرها در شکلگیری و تداوم علائم وسواس فکریعملی در انتخاب مداخلات درمانی مناسب کمککننده خواهد بود. مطالعات قبلی دریافتند که علائم وسواس فکر ی عملی تقریباً در یکسوم دانشجویان وجود دارد و وقوع آنها بهشدت با افسردگی و افکار خودکشی مرتبط است [
21]. بهعبارتی باتوجهبه نقش کلیدی برخی از عوامل زمینهای روانشناختی و رفتاری بهعنوان محرکهای وسواس فکریعملی بالینی و بهدلیل نرخ بالاتر اختلالات خلقی و حتی خودکشی در دانشجویان نسبت به جمعیت عمومی، امکان دارد شیوع وسواس فکریعملی بالینی و تحت بالینی در سنین دانشگاه بالاتر باشد [
22].
بنابراین، این مطالعه با هدف بررسی مدلی جامعتر از علائم وسواس فکریعملی و همچنین نقش میانجی متغیرهای بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اجتناب تجربی در ارتباط بین طرحوارههای هیجانی و علائم وسواس فکریعملی در جمعیت دانشجویان طراحی شد.
روش
شرکتکنندگان
مطالعه حاضر از نوع توصیفیهمبستگی است. جامعهی آماری شامل جمعیت دانشجویانی بود که در نیمسال 1400-1401 در دانشگاههای وزارت علوم و وزارت بهداشت مستقر در تهران و در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری اشتغال به تحصیل داشتند، انجام شد. نمونه مطالعه نیز شامل 344 دانشجو بود که بهروش نمونهگیری دردسترس از دانشگاههای تهران انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه، دانشجو بودن و سن بین 20 تا 40 سال بود. معیارهای خروج از مطالعه شامل این موارد بود: شرکتکنندگان در صورت دریافت تشخیصهای روانپریشی، اختلالات دوقطبی، اختلال استرس پس از سانحه (از طریق خوداظهاری) و همچنین اختلال مصرف مواد (از طریق پرسشنامه) از مطالعه کنار گذاشته شدند.
ابزار
فهرست وسواس اجباری-تجدیدنظرشده
این پرسشنامه را فوآ و همکاران در سال 2002 طراحی کردهاند. این مقیاس علائم ناهمگن اختلال وسواس فکریعملی را اندازهگیری میکند و هم در جمعیت بالینی و هم غیربالینی قابل استفاده است. این پرسشنامه 18 سؤالی دارای 6 خردهمقیاس شامل شستوشو، چک کردن، وسواس، خنثیسازی ذهنی، نظم و احتکار میباشد. هر خردهمقیاس با 3 گویه و هر گویه براساس مقیاس لیکرت 5 درجهای (صفر=هرگز تا 4=خیلی زیاد) اندازهگیری میشود. آزمون، نمره معکوس ندارد و هر خردهمقیاس از مجموع نمرات گویههای مربوطه به دست میآید [
23]. در مطالعهای با هدف بررسی ویژگیهای روانسنجی نسخه فارسی این مقیاس، ضریب آلفای محاسبهشده در محدوده 50/0 تا 72/0 گزارش شده است [
24].
پرسشنامه طرحوارههای هیجانی لیهی
این مقیاس از 50 گویه تشکیل شده است که براساس یک لیکرت 6 نقطهای (1=کاملاً نادرست تا 6=کاملاً درست) رتبهبندی میشوند. همچنین شامل 14 بعد است که هریک از 2 تا 7 عبارت تشکیل شده است [
20]. لیهی اعتبار و همسانی درونی مناسبی را برای این مقیاس گزارش کرده است [
8]. در مطالعهای به منظور بررسی ویژگیهای روانسنجی این مقیاس در نمونهای از دانشجویان ایرانی، برای کل مقیاس، ضریب پایایی 0/78 گزارش شده است. علاوهبراین ضریب آلفای کرونباخ برای نسخه فارسی از 0/59 (بیان) تا 0/93 (نشخوار) متغیر بود [
20].
مقیاس دشواری در تنظیم هیجان
این مقیاس شامل 36 آیتم است که عدم پذیرش پاسخهای هیجانی، دشواری در رفتار هدفمند، مشکلات کنترل تکانه، عدم آگاهی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجان مؤثر و عدم وضوح هیجانی را ارزیابی میکند. آیتمها بهوسیله یک لیکرت 5 تایی رتبهبندی میشوند [
25]. ضریب آلفای کرونباخ بهدستآمده توسط گراتز و رومر برای این ابزار 0/93 است [
26]. در مطالعات ایرانی، همسانی درونی محاسبهشده با استفاده از آلفای کرونباخ برای تمامی خردهمقیاسها از 0/86 تا 0/88 متغیر بوده است. علاوهبراین پایایی آزمون بازآزمون برای خردهمقیاسهای مختلف از 0/79 تا 0/91 متفاوت بود [
27].
مقیاس پاسخهای نشخوارگونه
مقیاس پاسخ نشخوارگونه زیرمقیاس پرسشنامه سبکهای پاسخ است [
28]. این مقیاس خودگزارشی شامل 22 گویه است که براساس لیکرت 4 تایی رتبهبندی میشوند و پاسخهایی به خلق افسرده را توصیف میکنند که بر روی خود فرد، علائم و همچنین علل و پیامدهای احتمالی خلق ناخوشایند متمرکز است. نمرات بین 22 تا 88 متغیر است [
29]. با استفاده از آلفای کرونباخ (از 0/88 تا 0/92) نشان داده شده است که حاکی از پایایی درونی بالایی پرسشنامه حاضر است. در مطالعات انجامشده در ایران، ضریب آلفای کرونباخ 0/90 [
30] و 0/81 محاسبه شده است [
31].
پرسشنامه پذیرش و اقدام
این پرسشنامه را بوند و همکاران در سال 2007 به منظور ارزیابی اجتناب تجربی و انعطافپذیری روانشناختی تهیه کردهاند [
15]. آخرین نسخه دارای 10 سؤال است که در مقیاس لیکرت 7 درجهای نمرهگذاری میشوند [
32]. نمرات بالاتر نشاندهنده اجتناب تجربی بیشتر و انعطاف روانی کمتر است [
33]. بنابراین نمرات کل بالای 24-28 ممکن است ناشی از سطحی از پریشانی باشد که ازنظر بالینی قابل توجه است [
34]. همچنین میانگین ضریب آلفای کرونباخ برای گروههای مختلف بالینی و غیر بالینی 0/84 و برای نسخه فارسی بین 0/71 و 0/89 گزارش شده است [
35].
تست شناسایی اختلالات مصرف مواد مخدر
این تست برای ارزیابی وابستگی به طیف وسیعی از مواد مخدر استفاده میشود و اطلاعات جامعی را از مصرفکننده جمعآوری میکند که شامل 1. دفعات مصرف مواد، 2. مشکلات مربوط به مواد مخدر و 3. علائم وابستگی به مواد مخدر میباشد. این 11 سؤال براساس معیارهای تشخیصی طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها (ویرایش دهم) و راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (ویرایش چهارم) برای سوءمصرف و وابستگی به مواد هستند. 9 آیتم اول بر روی یک لیکرت 5 امتیازی از صفر تا 4 و 2 مورد آخر در یک لیکرت 3 امتیازی با مقادیر 0، 2 و 4 رتبهبندی میشوند. مجموع امتیازات از صفر تا 44 متغیر است. نمرات بالاتر نشاندهنده مشکلات شدیدتر در مصرف مواد است [
36]. برمن و همکاران آلفای کرونباخ 0/80 در مصرفکنندگان مواد گزارش کردهاند [
37]. علاوهبراین آنها نقطه برش 25 را برای تشخیص اختلالات مصرف مواد گزارش کردند. در یک مطالعه ایرانی، آلفای کرونباخ محاسبهشده 0/81 بود [
36].
روش اجرا
فرآیند جمعآوری دادهها بهدلیل شیوع کرونا و تعطیلی دانشگاهها بهصورت آنلاین صورت گرفت. بدینصورت که لینک مربوط به پرسشنامه در گروههای دانشجویی دانشگاههای تهران (دانشگاه تهران، دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه ایران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و دانشگاه خوارزمی) که در پیامرسان تلگرام فعال بودند، قرار داده شد و از دانشجویان درخواست شد که درصورت رضایت وارد لینک شوند و به سؤالات پاسخ دهند. همراه با لینک آنلاین، توضیحاتی در مورد هدف تحقیق و محرمانگی کامل اطلاعات به شرکتکنندگان ارائه شد. پس از ورود به لینک مربوطه، مجموعه پرسشنامهها بهترتیب شامل پرسشنامه جمعیتشناختی، پرسشنامه طرحوارههای هیجانی لیهی، پرسشنامه نشانههای وسواس فکری-عملی، پرسشنامه اجتنابتجربی و پرسشنامه بدتنظیمی هیجانی برای شرکتکننده نمایش داده میشد.
باتوجهبه اینکه یکی از معیارهای خروج، ابتلا به یکی از اختلالات شدید روانی مانند سایکوز، اختلال استرس پس از سانحه، دوقطبی و ابتلا به اختلال مصرف مواد بود، در قسمت پرسشنامه جمعیتشناختی، با سؤالاتی از قبیل اینکه «آیا تاکنون با مراجعه به روانپزشک یا روانشناس یکی از تشخیصهای اختلال استرس پس از سانحه، سایکوز یا اختلالات دوقطبی را دریافت کردهاید؟ در صورتی که قبلاً مبتلا بود و در حال حاضر بهبود یافتهاید پاسخ خیر را انتخاب کنید.» و «در صورتی که به سؤال قبلی پاسخ مثبت دادهاید و در حال حاضر در حال درمان هستید، داروهای مصرفی خود را در قسمت زیر یادداشت کنید»، بررسی شد.
همچنین در مورد معیار خروج ابتلا به اختلال مصرف مواد، ابتدا سؤالی با این مضمون که «آیا در حال حاضر نوع خاصی از مواد مخدر مصرف میکنید؟» پرسیده میشد و درصورتی که شخص پاسخ مثبت میداد، پرسشنامهای 11 سؤالی برای او باز میشد تا مبتلا بودن یا نبودن وی به اختلال مصرف مواد مشخص شود، اما در صورتی که شخص پاسخ خیر را انتخاب میکرد، پرسشنامه مذکور نمایش داده نمیشد. 386 نفر اقدام به تکمیل پرسشنامه کردند که پس از اعمال معیارهای خروج (19 نفر غیر دانشجو، 2 نفر زیر 20 سال، 2 نفر بالای 40 سال، 12 نفر بهعلت ابتلا به اختلالات روانپزشکی، 2 نفر بهعلت ابتلا به اختلال مصرف مواد و 5 نفر بهعلت پاسخگویی طبق الگویی خاص از مطالعه خارج شدند)، درنهایت پاسخهای 344 شرکتکننده بهصورت دادههای عددی وارد نرمافزار SPSS شد و تجزیهوتحلیل آماری بر روی آنها انجام شد.
تحلیل آماری
این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی است که با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری انجام شده است. جهت طبقهبندی، پردازش، تحلیل دادهها و بررسی فرضیههای پژوهش از نرمافزارهای آماری SPSS و Lisrel بهترتیب با نسخه 22 8/8 استفاده شد. پس از استفاده از آمار توصیفی، با استفاده از آمار استنباطی به بررسی فرضیههای تحقیق پرداخته شد. همچنین قبل از انجام تحلیل آماری، پیشفرضهای آن به شرح زیر بررسی شد:
-بررسی توزیع نرمال دادهها با استفاده از آماره کجی و کشیدگی،
-بررسی رابطه خطی بین متغیرها با استفاده از نمودار پراکندگی و همبستگی پیرسون،
-ارزیابی استقلال خطاها با استفاده از آماره دوربین واتسون،
-بررسی عدم همخطی چندگانه میان متغیرهای مستقل با استفاده از شاخص تلرانس و عامل تورم واریانس. درنهایت، از تحلیل معادلات ساختاری برای ارزیابی مناسب بودن مدل پیشنهادی و همچنین آزمون سوبل برای ارزیابی نقش میانجی بدتنظیمی هیجانی، اجتناب تجربی و نشخوار فکری استفاده شد.
یافتهها
نتایج مطالعه حاضر نشان داد از 344 نفر نمونه موردمطالعه، 152 نفر (44/2 درصد) 19-23 سال، 126 نفر (36/6 درصد) 24-28 سال و 66 نفر (19/2) بالای 28 سال سن داشتند. میانگین و انحرافمعیار سن کل نمونه بهترتیب 25/06 و 5/51 بود. همچنین 188 نفر (754/7 درصد) در مقطع کارشناسی، 119 نفر (34/6 درصد) دانشجوی کارشناسی ارشد و 37 نفر (10/8 درصد) دانشجوی دکتری بودند. شاخصهای توصیفی متغیرهای مورد مطالعه در
جداول شماره 1 و
2 ارائه شده است.
باتوجهبه اینکه مقادیر کجی و کشیدگی بین 2+ و 2- است، میتوان گفت توزیع دادهها نرمال است. در بین طرحوارههای هیجانی، تنها طرحوارههای تأییدجویی و درک با متغیرهای میانجی، درونزا و برونزا (با استفاده از همبستگی پیرسون) رابطه معناداری داشتند. بنابراین تنها این دو طرحواره در مدل ساختاری گنجانده شدهاند.
نتایج
جدول شماره 3 نشاندهنده روابط بین متغیرهای پژوهش است. براساس نتایج گفتهشده، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که بین متغیرهای برونزا با میانجی و درونزای نهایی و همچنین میان میانجیها با درونزای نهایی ازنظر آماری روابط معناداری وجود دارد.
همانطورکه گفته شد، برای بررسی استقلال خطاها از آزمون دوربین واتسون استفاده شد. باتوجهبه اینکه مقدار این آماره بین 1/5 تا 2/5 است، فرض مستقل بودن خطاها تأیید میشود. همچنین برای بررسی عدم همسویی چندگانه بین متغیرهای مستقل از شاخصهای تلرانس و عامل تورم واریانس استفاده شد که باتوجهبه اینکه دامنه عامل تورم واریانس کمتر از 10 و مقدار تلورانس بالاتر از 0/1 بود، این فرض نیز مورد تأیید قرار میگیرد. درنهایت برای ارزیابی مناسب بودن مدل از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد (
تصویر شماره 1) که باتوجهبه مقادیر برازندگی، میتوان گفت مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است (
جدول شماره 4). علاوهبراین از آزمون سوبل برای بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اجتناب تجربی در رابطه با طرحوارههای هیجانی و علائم وسواس فکریعملی استفاده شد. باتوجهبه اینکه در سطح خطای 0/05 (0/05=α)، مقدار سطح معناداری برای هر 3 متغیر کمتر از 0/05 است، میتوان گفت که نقش میانجی آنها از نظر آماری معنادار است.
بحث
بر اساس دانش نویسنده، مطالعه مشابهی که نقش میانجی این متغیرها را در ارتباط بین طرحوارههای هیجانی و علائم وسواس فکریعملی بررسی کند، انجام نشده است. بنابراین در تبیین یافتههای پژوهش حاضر از نتایج مطالعات همبستگی موجود استفاده شد. همانطورکه گفته شد، نتایج حاکی از آن هستند که رابطه طرحوارههای هیجانی (درک و تأییدجویی) و علائم وسواس فکریعملی از طریق بدتنظیمی هیجانی معنادار است. مطابق با این نتیجه، استرن و همکاران دریافتند که اضطراب مرتبط با علائم وسواس فکریعملی بهطور قابل توجهی با آگاهی هیجانی پایین و ترس از هیجانات مثبت و منفی مرتبط است [
13]. در مطالعهای که فرگوس و همکاران انجام دادند، نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که سرکوب، مشکلات کنترل تکانه و عدم وضوح هیجانی جنبههایی از تنظیم هیجان هستند که بهطور منحصر به فردی با هریک از ابعاد علائم وسواسی مرتبط هستند [
25]. همچنین در تبیین یافته حاضر میتوان به مدل طرحواره هیجانی لیهی نیز اشاره کرد. این مدل بیان میکند که باورهای منفی در مورد هیجانات منجر به استفاده از راهبردهای ناکارآمد برای مقابله با آنها میشود. درنتیجه، اگر فردی در مورد هیجانات خودباورهای منفی داشته باشد (در این مطالعه، افرادی که معتقدند احساساتشان غیرقابل درک است یا کسانی که معتقدند احساسات آنها توسط دیگران تأیید نمیشود)، از استراتژیهای تنظیم هیجان ناکارآمد مانند اجتناب و سرکوب استفاده میکنند [
8] که در این مورد میتوان وسواسها را بهعنوان راهی برای اجتناب و سرکوب تجربه هیجانی در نظر گرفت. درواقع طرحوارههای هیجانی ساختارهایی هستند که زمینهساز تجارب عاطفی هستند. از این منظر، میتوان فرض کرد که طرحوارههای هیجانی ممکن است نقش عمیقتری در بهکارگیری راهبردهای مختلف تنظیم هیجان مانند ارزیابی شناختی مجدد و سرکوب ایفا کنند. لیهی توضیح میدهد که طرحوارههای هیجانی مانند اعتبارسنجی، پذیرش و نیاز به کنترل، جنبههای اساسی تنظیم هیجان هستند [
38]. درواقع درک ضعیفتر از هیجانات که در فقدان شفافیت عاطفی (از ابعاد بدتنظیمی هیجانی) منعکس میشود، ممکن است پریشانی عاطفی را بهقدری تشدید کند که افراد مبتلا به علائم وسواس فکریعملی از طریق رفتارهای اجتنابی ناسازگارانه (مثلاً استفاده از رفتارهای خنثیکننده) به دنبال تسکین فوری باشد [
25].
همانگونه که باورهایی در مورد اهمیت بیش از حد افکار و نیاز به کنترل آنها (بهعنوان مثال «من باید همیشه افکارم را کنترل کنم») با غیر قابل قبول بودن یک سری افکارها مرتبط است، باورهایی درزمینه غیر قابل کنترل بودن یا کنترل هیجانات به منظور داشتن یک حس کنترل (مثلاً «اگر به خودم اجازه بدهم برخی از این احساسات را داشته باشم، میترسم کنترل خود را از دست بدهم» و «نگرانم که نتوانم احساساتم را کنترل کنم») نیز ممکن است در اختلال وسواس فکریعملی مهم باشند. درنتیجه، باورهایی در مورد نیاز به کنترل افکار همراه با باورهای مربوط به کنترل هیجانات ممکن است نقش مهمی در رابطه با علائم وسواس فکریعملی بهویژه افکار غیر قابل قبول داشته باشند [
7].
یافتهها نشان میدهند که نقش میانجی نشخوار فکری بین طرحوارههای هیجانی و علائم وسواس فکریعملی ازنظر آماری معنادار است. این یافته با نتایج کلی مطالعات علیخانی [
39]، رینز [
17]، رضایی [
40] و محمدی و همکاران [
41] همسو است. درواقع افرادی که باور ندارند هیجانات آنها توسط دیگران معتبر دانسته شود و هیجاناتشان برایشان قابل درک نباشد (بعد تأییدجویی و درک طرحواره هیجانی) پذیرش پایینی نسبت به هیجانات خود دارند و به احتمال زیاد، به نشخوار فکری خواهند پرداخت [
8] و این نشخوار فکری میتواند زمینهساز افکار و رفتارهای وسواسگونه باشد. سبک تفکر نشخوارگونه و علائم وسواس فکریعملی ممکن است به طرق مختلفی مرتبط باشند. برای مثال، از دیدگاه فراتشخیصی، نشخوار فکری و علائم وسواس فکریعملی ممکن است بهدلیل ویژگیهای مشترک مانند ناخواسته بودن، تکراری بودن و دشواری در متوقف ساختن با یکدیگر مرتبط باشند. علاوهبراین، نشخوار فکری عامدانه مربوط به علائم وسواس فکریعملی ممکن است بهعنوان یک استراتژی خنثیکننده عمل کند که در ابتدا اضطراب را کاهش میدهد، اما در طولانیمدت از طریق مکانیسم تقویت منفی منجر به ادامه اختلال میشود [
42].
درواقع مدلهای موجود علائم وسواسی نشان میدهند که وسواس ازطریق ارزیابی نادرست افکار مزاحم طبیعی بهعنوان مسائلی مهم و معنادار به وجود میآیند [
43]. این امکان وجود دارد که نشخوار فکری در مورد افکار مزاحم ممکن است منجر به ارزیابیهای منفی درونی بیشتر از افکار مزاحم طبیعی شود [
17]. مطابق با این مفهومسازی، فریستون و همکاران دریافتند که بیماران با اختلال وسواس فکریعملی به احتمال زیاد از استراتژیهای نشخوارکننده مانند تجزیهوتحلیل بیش از حد ماهیت و پیامدهای افکار وسواسی خود بهعنوان راهی برای مقابله با پریشانی ناشی از این شناختهای ناخواسته استفاده میکنند [
44].
درباره نقش میانجی اجتناب تجربی در رابطه طرحوارههای هیجانی و علائم وسواس فکریعملی میتوان به یافتههای رضایی و همکاران [
20]، آنجلاکیس و همکاران [
14] و بریگز و همکاران [
45] اشاره کرد. لیهی و همکاران همچنین نشان دادند که طرحوارههای هیجانی ناکارآمد با اجتناب تجربی همبستگی مثبت و معناداری دارند و میتوانند آن را بهطور معناداری پیشبینی کنند. درواقع، لیهی معتقد است که طرحوارههای هیجانی کارآمد منجر به افزایش لحظهبهلحظه ذهنآگاهی (کاهش اجتناب تجربی)، پذیرش و تجربه هیجانها میشود [
46]. در یک مطالعه، همبستگی مثبتی بین اجتناب تجربی و طرحوارههای هیجانی ناکارآمد مشاهده شد. درواقع، کسانی که ازنظر روانشناختی انعطافپذیر بودند (اجتناب تجربی کم)، بیشتر بر این باور بودند که دیگران پذیرای احساسات آنها هستند (طرحواره اعتبار)، احساساتشان منطقی است، تجربیات هیجانی آنها واضح است، هیجاناتشان همسو با ارزشهای آنهاست و بر هیجانات خود کنترل دارند. به همین ترتیب، آنها تمایل بیشتری به تجربه و ابراز احساسات خود داشتند (اجتناب تجربی کمتر) [
47]. علاوهبراین میتوان اظهار کرد که اجتناب تجربی نقشی کلیدی در شکلگیری و تداوم اختلال وسواس فکریعملی دارد. باتوجهبه اینکه شیوع افکار مزاحم در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکریعملی بیشتر از جمعیت عمومی نیست احتمالاً معنایی که دسته اول به این افکار میدهند و به دنبال آن اجتناب از تجربه آنها زمینهساز شکلگیری علائم وسواس فکریعملی است و ازآنجاییکه اجتناب منجر به حذف اضطراب ناشی از این افکار میشود (تقویت منفی) در نقش مکانیسم تداومبخش علائم عمل میکند.
باتوجهبه مشخصههای نیکویی برازندگی (کایاسکوئر/درجه آزادی=2/11، شاخص برازش=0/91، شاخص برازش افزایشی=0/97، شاخص تناسب هنجاری=0/94، شاخص برازش مقایسهای= 0/97= و ریشه میانگین مربعات خطای تقریب= 0/057) مدل پیشنهادی از برازندگی خوبی برخوردار است. درواقع، مدلهای اولیه طرحوارههای هیجانی، همبستگیهای پیچیدهای را بین طرحوارههای هیجانی و عملکرد هیجانی نشان دادند. بهطور خاص، مدل طرحوارههای هیجانی برای توضیح 1. ماهیت تعامل اولیه با تجارب هیجانی (مانند پردازش هیجان و اجتناب شناختی)، 2. که بهنوبهخود ماهیت و اثربخشی راهبردهای تنظیم هیجان را تحت تأثیر قرار می دهد و 3. رفتار را شکل میدهد، نظریهپردازی شد. مطابق با این پیشنهادات، درمانهای رفتاری موج سوم معمولاً پذیرش و گشودگی نسبت به تجارب هیجانی را پیشنهاد میکنند (طبق طرحوارههای هیجانی در مورد پذیرش هیجانات) که منجر به راهبردهای غیر اجتنابی (اغلب از طریق ذهن آگاهی) میشوند [
48].
درواقع اجتناب تجربی به این معناست که فرد نمیتواند افکار ناخوشایند، تصاویر ذهنی منفی، احساسات ناخواسته یا احساسات جسمی نامطلوب را تحمل کند. درنتیجه ممکن است رفتارهایی اتخاذ شود که منجر به اجتناب شوند. بهعبارت دیگر اجتناب تجربی را میتوان بهعنوان هر نوع اجبار وسواسی که فرد درگیر آن میشود، مفهومسازی کرد، زیرا هیچ تمایلی برای تجربه یا تحمل تماس با هیجانات یا افکار منفی وجود ندارد. بنابراین رفتارهای اجتنابی مرتبط با وسواس، مانند شستن، چک کردن و دستور دادن ممکن است با هدف قرار دادن اجتناب تجربی از طریق مداخلات روانشناختی کاهش یابد [
14].
علاوهبراین، سبک تفکر نشخوارگونه با شدت علائم وسواس فکری عملی در دانشجویان و جمعیت عمومی ارتباط مثبت دارد. مکانیسمهای شناختیای وجود دارد که ممکن است رابطه عملکردی احتمالی بین نشخوار فکری و علائم وسواس فکریعملی را توضیح دهند. مثلاً، سبک تفکر نشخوارگونه ممکن است تفسیرهای ناکارآمدی را که افراد مبتلا به اختلال وسواس فکریعملی از افکار مزاحم به عمل میآورند، تسهیل کند. بااینحال، شیوع بالای اختلالات افسردگی و اضطراب در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکریعملی توضیح دیگری را برای این ارتباط پیشنهاد میکند. بهعبارت دیگر، این ارتباط ممکن است از ارتباط این دو سازه (نشخوار فکری و علائم وسواس فکریعملی) با علائم افسردگی و اضطراب ناشی شود [
49].
نتیجهگیری
مطالعه حاضر نشان داد که بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اجتناب تجربی، ارتباط بین طرحوارههای هیجانی و نشانههای وسواس فکری-عملی را میانجیگری میکنند. همچنین باتوجهبه مشخصههای نیکویی برازش مدل پیشنهادی نیز از برازندگی خوبی برخوردار است. درواقع بر مبنای اطلاعات حاصل از این پژوهش میتوان چنین نتیجهگیری کرد که اگر بالینگران از مداخلاتی استفاده کنند که هدف آنها افزایش پذیرش روانشناختی، کاهش بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و همچنین اصلاح طرحوارههای هیجانی ناکارآمد مراجعان است، پیامدهای درمانی بهتری را به دنبال خواهد داشت.
بااینحال، تفسیر یافتههای هر مطالعهای باید همراه با محدودیتهای آن در نظر گرفته شود. برای مثال، بهدلیل شیوع کووید-19 و تعطیلی دانشگاهها، امکان انجام فرآیند جمعآوری اطلاعات بهصورت حضوری و انتخاب شرکتکنندگان بهصورت تصادفی وجود نداشت. بنابراین به ناچار از روش نمونهگیری دردسترس استفاده شد و دادهها بهصورت آنلاین جمعآوری شدند. علاوهبراین، نمونه غیربالینی بود که این مسئله تعمیم یافتههای حاضر به گروههای بالینی و تحت بالینی را دچار مشکل میکند. بنابراین پژوهشهای آینده با اضافه کردن آزمودنیهایی با تشخیص اختلال وسواس فکریعملی براساس مصاحبه بالینی ساختاریافته کمک بزرگی در این جهت فراهم خواهند آورد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی ازاصول اخلاق پژوهش
مطالعه حاضر با شناسه اخلاق IR.IUMS.REC.1400.294 در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران ثبت شده است.
حامی مالی
این پژوهش حاصل پایان نامه خانم فاطمه نظری در گروه روانشناسی بالینی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران بود و حامی مالی نداشت.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، نگارش پیشنویس، تحقیق و بررسی، اعتبارسنجی و نهاییسازی: فاطمه نظری؛ اعتبارسنجی، نظارت، بازنگری و ویراستاری: بنفشه غرائی؛ روششناسی: کمیل زاهدی تجریشی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.