دوره 26، شماره 2 - ( تابستان 1399 )                   جلد 26 شماره 2 صفحات 215-200 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Moradi Motlagh M, Nainian M, Fata L, Gholami M, Ghaedi G. The Mediational Roles of Law of Contagion and Threat Estimations in the Relation Between Disgust and Contamination-based OCD Symptoms. IJPCP 2020; 26 (2) :200-215
URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-3021-fa.html
مرادی مطلق مونا، نائینیان محمدرضا، فتی لادن، غلامی فشارکی محمد، قائدی غلامحسین. مدل ساختاری رابطه میان چندش و نشانه‌های وسواس آلودگی با نقش میانجی قانون سرایت و برآوردهای تهدید. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران. 1399; 26 (2) :200-215

URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-3021-fa.html


1- گروه روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران.
2- گروه روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران. ، mrnainian@yahoo.com
3- گروه آموزش پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران.
4- گروه آمار زیستی، دانشکده پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
5- گروه روانپزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران.
متن کامل [PDF 6418 kb]   (1543 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (3412 مشاهده)
متن کامل:   (3817 مشاهده)
مقدمه
پژوهش‌های بسیاری نشان داده‌اند که چندش به عنوان هیجانی که سال‌ها در روان‌شناسی مغفول بوده است، ارتباط تنگاتنگی با آسیب‌شناسی روانی دارد [1]. یکی از اختلالاتی که نقش چندش در شکل‌گیری و تداوم آن به‌خوبی مستند شده، اختلال وسواسی ـ جبری زیرگونه آلودگی است [2، 3، 4، 5، 6]. درواقع مشخص شده است که هدف از اجبارهای شستن، تمیز کردن و اجتناب‌ها در وسواس آلودگی نه‌فقط کاهش احساس اضطراب که رهایی از احساس چندش نیز هست [7]. در تعریف چندش می‌توان آن را پاسخ بیزاری به مجموعه وسیعی از محرک‌هایی دانست که به نوعی تمیز نبودن، آلودگی و احتمال بیماری را هشدار می‌دهند [8] چندش هم مانند هر هیجان اساسی دیگری (داروین، 1872/1965 نقل از [9]) شاخص‌های منحصر به خودش را دارد، شامل تظاهرات چهره‌ای معین، همبسته‌های فیزیولوژیکی مانند تهوع و به‌هم خوردن دل، تجربه ذهنی بیزاری، واکنش رفتاری پس‌زدن و کناره‌گیری [8] و تحریف‌های شناختی مرتبط [10]. ارتباط چندش با وسواس آلودگی این سؤال را مطرح می‌کند که چگونه و با چه مکانیسم اثری، چندش می‌تواند به نشانه‌های وسواس آلودگی منجر شود؛ سیسلر و همکارانش [11] نشان دادند که چندش به‌خودی‌خود می‌تواند اجتناب و کناره‌گیری از آلوده‌سازهای مستقیم مانند لگن بیمارستان و دستمال‌های خونی را توضیح دهد، ولی برای توضیح، اجتناب افراد مبتلا به وسواس آلودگی از آلوده‌سازهای غیرمستقیم مانند دستگیره در، پول و دکمه‌های آسانسور کافی نیست، چراکه در مورد اخیر افراد باید بتوانند رد آلودگی و سپس احتمال سرایت را در نظر بگیرند و این امر نقش میانجی فرایندها و متغیرهای شناختی را مطرح می‌کند. مهم‌ترین تحریف‌های شناختی مرتبط با چندش تحت عنوان قوانین جادوی همانندپنداری مطرح شده‌اند. این قوانین که در اصل متعلق به ادبیات مردم‌شناسی بوده و برای توضیح برخی آیین‌های جادویی در جوامع سنتی به کار می‌رفته‌اند، توسط روزین و همکارانش [10] وارد حوزه روان‌شناسی شدند. یکی از قوانین جادوی همانندپنداری که بیشتر مورد پژوهش قرار گرفته قانون سرایت است [12، 13، 14، 15، 16]. قانون سرایت به ‌طور خلاصه می‌گوید که یک‌بار تماس به معنای تماس همیشگی است. 
برای مثال روزین و نمروف [12] نشان دادند که شرکت‌کنندگان مطالعه آن‌ها حاضر نبودند از آبمیوه‌ای بنوشند که یک سوسک مرده خشک‌شده، ولی کاملاً استریل‌شده برای چند ثانیه روی آن شناور بود. پس ‌زدن آبمیوه در مطالعه آن‌ها بر اساس ترس از آلودگی قابل توجیه نبود، چراکه سوسک در دستگاه اتوکلاو کاملاً استریل شده بود؛ درواقع اکراه آن‌ها از نوشیدن آبمیوه بر مبنای احساس چندش‌ بود و آن‌ها برای توجیه احساس چندششان معتقد بودند چیزی از بن‌مایه سوسک بودن به آب‌میوه سرایت کرده است. بنابراین قانون سرایت می‌گوید افراد تمایل دارند به ‌گونه‌ای رفتار کنند که گویی یک تماس جزئی منجر به انتقال دائمی و کامل ویژگی‌ها از یک شی‌ء به دیگری می‌شود [12]. در برخی مواردِ سرایت جادویی، تماس یک شیء خنثی با یک شیء چندش‌آور سبب می‌شود که شیء خنثی، آلوده شده و این آلودگی در ذهن فرد علی‌رغم گذشت زمان و حتی با شستن نیز از بین نرود؛ برای مثال اگر در ظرفی یک‌بار مدفوع سگ بوده افراد حاضر نیستند که در آن آب بخورند هرچقدر هم که ظرف شسته و سابیده شده باشد. در اینجا البته در نظر گرفتن چیزی شبیه بقایای میکروسکوپیک آلودگی، هرچند به‌سختی، قابل تصور است، ولی در برخی مواردِ دیگر سرایت جادویی، هیچ ردی به ‌صورت مادی قابل شناسایی نیست؛ یعنی هیچ معادل فیریکی‌ای به‌ صورت یک بن‌مایه مسری وجود ندارد؛ برای مثال افراد اغلب از خوابیدن در اتاق هتلی که بدانند شب قبل فردی از سکته قلبی در آن مرده است، احساس چندش می‌کنند [9]. 
قانون سرایت در تعریف، ویژگی‌هایی دارد که آن را برای مطالعه در اختلال وسواس آلودگی مناسب می‌کند: نخست، وجود تماس برای انتقال ویژگی‌ها لازم است. دوم، حتی یک تماس بسیار جزئی می‌تواند سبب انتقال مقادیر قابل توجهی از ویژگی‌ها شود و سوم، اثرات سرایت برای مدت‌زمان طولانی حتی پس از قطع تماس نیز باقی می‌ماند. برای مثال در مطالعه‌ای دانشجویان حاضر نبودند، پلیوری را بپوشند که فقط 5 دقیقه توسط یک فرد مبتلا به ایدز پوشیده شده بود، حتی پس از گذشت یک‌ سال [13]. مطالعات نشان می‌دهند که قانون سرایت در تفکر جمعیت نرمال به فراوانی مشاهده می‌شود [14]، اما وودی و تولین [17] نشان دادند که این قانون در شویندگان وسواسی و افراد دارای نمرات بالا در نشانه‌های وسواس آلودگی، اغراق‌شده‌تر است. 
ادراک سرایت به ‌صورت اغراق‌شده سبب می‌شود که افراد، به دنبال آن، برآوردهای بالاتری از خطر آلودگی و بیماری داشته باشند و درواقع چنین بیش‌برآوردهایی از تهدید بالقوه می‌تواند توجیه‌کننده اجتناب‌ها و رفتارهای شست‌وشو در وسواس آلودگی باشد. جونز و منزیس [18] نشان دادند درجه‌بندی‌های بیماران وسواسی از احتمال خطر در موقعیت‌های مرتبط با چندش پیش‌بینی‌کننده رفتار شست‌وشو و اجتناب در آن‌ها بود. میت [19] از دوازده ویگنت مرتبط با موقعیت‌های چندش‌آور استفاده کرد و نشان داد که انتظار ابتلا به بیماری در افراد با حساسیت چندش بالاتر، بیشتر است. همچنین وروئرد و همکاران [20] از هشت سناریوی مرتبط با زندگی روزمره استفاده کردند که در آن‌ها فقدان یا حضور تهدید عینی و فقدان یا حضور پاسخ چندش به صورت منظم تغییر می‌کرد. برای هر سناریو از افراد خواسته می‌شد تا احتمال خطر، احتمال آلوده شدن و احتمال مبتلا شدن به بیماری را برآورد کنند. نتایج آن‌ها نیز نشان داد افراد با ترس از آلودگی بالاتر حتی در موقعیت‌های بدون تهدید عینی و صرفاً بر مبنای وجود پاسخ چندش، احتمال بیمار شدن را بیشتر برآورد می‌کردند. 
بر اساس آنچه ذکر شد به نظر می‌رسد فعال شدن چندش در اختلال وسواس آلودگی سبب فعال شدن ادراک سرایت اغراق‌شده و این ادراک نیز سبب برانگیختن بیش‌برآوردهای تهدید در قالب خطر، بیماری و آلودگی می‌شود؛ تبیینی که مطالعه حاضر قصد دارد تا آن را در قالب یک مدل آسیب‌شناختی مورد آزمون قرار دهد. فرض مطالعه حاضر این است که مدل ساختاری رابطه میان چندش و نشانه‌های وسواس آلودگی با نقش میانجی قانون سرایت و برآوردهای تهدید از برازش مناسبی برخوردار است. 
روش
این مطالعه از نوع طرح‌های مقطعی ـ همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران در سال 1397-1398 است که از میان آن‌ها به روش نمونه‌گیری در دسترس، 495 دانشجو (59 درصد زن) انتخاب شده‌اند. دامنه سنی شرکت‌کنندگان از 18 تا 35 سال است (20/45=SD=2/52 ،M ) و اکثریت آن‌ها در فاصله 18 تا 20 سال قرار دارند (64/4 درصد).
ملاک‌های ورود برای مطالعه: داشتن حداقل سن 18 سال، ایرانی بودن و دانشجو بودن در دانشگاه محل اجرای پژوهش. ملاک‌های خروج: سنین کمتر از 18 و بالای 60 سال، دانشجو نبودن در دانشگاه مذکور و داشتن بیش از 10 درصد داده‌های مفقوده در مجموع پرسش‌نامه‌های دریافتی بود.
شرکت‌کنندگان، 41/2 درصد از رشته‌های انسانی، 31/9 درصد از فنی ـ ریاضی و 26/9 درصد از رشته‌های تجربی ـ علوم پایه بودند. بیشتر حجم نمونه حاضر نیز دانشجوی مقطع کارشناسی (88/7 درصد) و مجرد (95/4 درصد) بودند.
ابزارها
مقیاس چندش تجدیدنظرشده [21]: این مقیاس یک پرسش‌نامه 25‌سؤالی خودگزارشی است که سه عامل چندش بنیادین (مانند چندش از ترشحات بدن، 0/61=α)، چندش یادآور حیوانی (مانند چندش از مرگ و جسد، 0/78=α) و چندش بین‌فردی (مانند چندش از تماس‌های بین‌فردی، 0/61=α) را مورد سنجش قرار می‌دهد. مقیاس فعلی درواقع نسخه تجدیدنظرشده مقیاس چندش 32‌سؤالی [9] است که حذف برخی آیتم‌ها در آن سبب بهبود ویژگی‌های روان‌سنجی آن شده است. این پرسش‌نامه توسط شمس و همکاران [22] به فارسی برگردانده شده و دارای 27 سؤال است که هر گزاره روی یک مقیاس لیکرت 5‌نقطه‌ای درجه‌بندی می‌شود و آلفای کرونباخ برای نمره کل آن 0/73 گزارش شده است. در این مطالعه از زیرمقیاس چندش بنیادین با آلفای 0/75 استفاده شده است.
مقیاس حساسیت سرایت [23]: این مقیاس دارای 22 سؤال خودگزارشی است که حساسیت به سرایت را در مفهوم وسیع آن و در چهار حوزه مورد سنجش قرار می‌دهد: سرایت منفی فیزیکی، سرایت منفی فرافیزیکی، سرایت مثبت شخصی و سرایت مثبت افراد مشهور. همه گزاره‌ها روی مقیاس لیکرت 7نقطه‌ای در دامنه 1 (به‌شدت مخالف هستم) تا 7 (به‌شدت موافق هستم) درجه‌بندی می‌شوند. مقیاس کلی و سه عامل سرایت منفی فیزیکی، سرایت منفی فرافیزیکی و سرایت مثبت افراد مشهور آلفای کرونباخ بیشتر از 0/79 داشتند. در تحلیل‌های عاملی اکتشافی و تأییدی نسخه 20سؤالی فارسی این مقیاس، سه عامل سرایت منفی فیزیکی (0/80=α)، سرایت منفی فرافیزیکی (0/77=α) و سرایت مثبت کلی (0/76=α) به ‌دست آمده است که در این مطالعه فقط از زیرمقیاس سرایت منفی فرافیزیکی (مانند پوشیدن لباسی که فردی در اثر حمله قلبی در آن مرده است مرا مضطرب می‌کند، حتی بعد از اینکه کاملاً شسته شده باشد) که منطبق با تعریف قانون سرایت است، استفاده شده است.
سناریوهای برآورد تهدید [20]: در این مطالعه از هشت سناریوی طراحی‌شده توسط وروئرد و همکاران [20] استفاده شده است. این سناریوها مرتبط با موقعیت‌های روزمره زندگی هستند که موقعیت‌ها می‌تواند با آلودگی مرتبط باشد، ولی تهدید عینی آلودگی در آن‌ها وجود ندارد. ویژگی دیگر این سناریوها این است که وجود پاسخ چندش به داستان آن‌ها اضافه شده است. در انتهای هر سناریو از شرکت‌کنندگان خواسته می‌شود تا برآورد خود را از احتمال خطر، آلوده شدن و بیمار شدن در یک مقیاس صفر تا 100 درجه‌بندی کنند. نمونه زیر مثالی از یک سناریو و سؤالات درجه‌بندی آن است: 
شما از توالت بیرون می‌آیید. شیر آب را باز می‌کنید و دست‌هایتان را می‌شویید. شما دیده بودید که مستخدم قبل از شما شیرهای آب را شسته است، پس می‌توانید با خیال راحت سرپیچ شیر را بچرخانید و شیر آب را ببندید، اما احساس می‌کنید که یک حس چندش در شما ایجاد می‌شود. در چنین موقعیتی چند درصد احساس خطر می‌کنید؟ چند درصد احتمال می‌دهید که آلوده بشوید؟ و چند درصد احتمال می‌دهید که بیمار بشوید؟ 
برای ارزیابی ویژگی‌های روان‌سنجی سناریوهای برآورد تهدید از اعتبار محتوا و پایایی استفاده شد. برای اعتبار محتوا به پنج نفر از متخصصین در حوزه تشخیص و درمان اختلال وسواس فرم‌های مربوط به اعتبار محتوای سناریوها ارائه شد و از آن‌ها درخواست شد دیدگاه‌های اصلاحی خود را ارائه دهند. همچنین دو شاخص CVR‌و CVI‌ نیز برای سناریوها محاسبه شد. بر اساس جدول لاوشه [24] ضریب CVR برای پنج متخصص باید بزرگ‌تر از 0/99 باشد. این ملاک برای همه سناریوها به جز سناریوی شماره چهار وجود داشت. اما از آنجا که این سناریو همبستگی معنادار و مثبتی با سایر سناریوها داشت، از تحلیل حذف نشد. همچنین شاخص CVI نیز برای همه سناریوها از لحاظ سادگی، مرتبط بودن و شفاف بودن مناسب بود. برای بررسی پایایی سناریوها نیز از روش آلفای کرونباخ و ضریب بازآزمایی در فاصله دو هفته استفاده شد. آلفای کرونباخ برای برآورد خطر، برآورد آلودگی و برآورد بیماری به ترتیب 0/80، 0/82 و 0/85 و ضریب بازآزمایی در فاصله چهارده روز نیز به ترتیب 0/84، 0/85 و 0/87 بود که همگی در سطح قابل قبولی قرار داشتند.
پرسش‌نامه وسواسی ـ جبری ونکوور، زیرمقیاس آلودگی  [25]: پرسش‌نامه ونکوور، نسخه تجدیدنظرشده پرسش‌نامه وسواسی ـ جبری مادزلی [26] و دارای 55 سؤال خودگزارشی است که دامنه وسیعی از نشانه‌های وسواسی را در قالب آلودگی، چک کردن، افکار وسواسی، احتکار، حالا درسته و بی‌تصمیمی مورد سنجش قرار می‌دهد. هر گزاره روی مقیاس لیکرت 5نقطه‌ای درجه‌بندی می‌شود. آلفای کرونباخ برای کل مقیاس در نمونه دانشجویی 0/96 و در زیرمقیاس آلودگی که دارای 12 گزاره است 0/87 است. این پرسش‌نامه توسط قاسم‌زاده و همکاران [27] به فارسی برگردانده شده و همسانی درونی زیرمقیاس آلودگی آن به روش آلفای کرونباخ 0/84 و پایای آزمون ـ بازآزمون این زیرمقیاس نیز 0/80 گزارش شده است. همچنین برای سایر زیرمقیاس‌های پرسش‌نامه وسواسی ـ جبری ونکوور، یعنی چک کردن، افکار وسواسی، احتکار، حالا درسته و بی‌تصمیمی، آلفای کرونباخ به ترتیب 0/92، 0/86، 0/81، 0/80 و 0/82 و برای مقیاس کل 0/94 و پایایی آزمون ـ بازآزمون نیز به ترتیب 0/90، 0/93، 0/90، 0/79، 0/81 و برای مقیاس کل 0/88 گزارش شده است. منطبق با پژوهش الاتانجی و همکاران [28] سؤالات این زیرمقیاس در قالب افکار وسواسی و رفتارهای اجباری مورد بررسی قرار می‌گیرد.
روش اجرا 
گردآوری نمونه در مطالعه حاضر بدین طریق انجام شد که از دانشجویانی که در زمان‌های خالی بین کلاس‌ها وقت آزاد داشتند، خواسته شد تا در صورت تمایل پرسش‌نامه‌های مربوط به پژوهش، درباره چندش را تکمیل کنند. به دانشجویانی که موافقت خود را اعلام کرده بودند پرسش‌نامه‌ها به این ترتیب ارائه می‌شد: سناریوهای برآورد تهدید، زیرمقیاس آلودگی ونکوور، مقیاس حساسیت سرایت و مقیاس چندش تجدیدنظرشده. 
روش تحلیل داده‌ها
میانگین، انحراف استاندارد و ضرایب همبستگی پیرسون به ‌عنوان شاخص‌های توصیفی برای متغیرهای مورد مطالعه محاسبه شدند. داده‌های مفقوده با استفاده از روش رگرسیون خطی به کمک نرم‌افزار SPSS نسخه 18 برآورد شد (تعداد داده‌های مفقوده در هر پرسش‌نامه کمتر از سه سؤال بود). مدل‌سازی معادلات ساختاری نیز به کمک نرم‌افزار AMOS نسخه 20 انجام گرفت. مدل ساختاری پیشنهادی حاضر شامل متغیر پنهان چندش با سؤالات زیرمقیاس چندش بنیادین به‌ عنوان نشانگر، متغیر پنهان قانون سرایت با سؤالات زیرمقیاس سرایت فرافیزیکی به‌ عنوان نشانگر، متغیر پنهان برآورد تهدید با سه نشانگر احتمال خطر، احتمال آلوده شدن و احتمال ابتلا به بیماری و متغیر پنهان نشانه‌های وسواس آلودگی نیز با دو نشانگر افکار وسواسی و رفتار اجباری است. در بررسی برازش مدل از شاخص خی‌دو (χ2)، شاخص خی‌دوی نسبی (CIMN/DF)، شاخص نیکویی برازش (GFI)، شاخص برازش مقایسه‌ای (CFI) و شاخص ریشه میانگین مربعات خطای برآورد (RMSEA) استفاده شده است. اگر این شاخص‌ها ملاک‌های زیر را داشته باشند می‌توانند برای مدل پیشنهادی، برازش خوبی را به نمایش بگذارند [29، 30]: 
شاخص CMIN/DF باید کوچک‌تر از 2، شاخص‌های CFI، AGFI و GFI باید بزرگ‌تر از 0/90 و شاخص RMSEA نیز باید کوچک‌تر از 0/05 باشند. 
یافته‌ها
در بررسی پیش‌فرض‌های استفاده از روش معادلات ساختاری (SEM) در نمونه حاضر، بر اساس ضریب چندمتغیری مردیا در نرم‌افزار AMOS بهنجاری چندمتغیری وجود نداشت، اما از آنجا که حجم نمونه بالای دویست نفر است و از روش بیشینه احتمال (ML) نیز استفاده شده است، روش فوق در برابر عدم وجود این پیش‌فرض مقاوم و خدشه‌ناپذیر است [31]. همچنین بر اساس آماره فاصله مربع‌شده ماهالونوبیس (D2) در نمونه حاضر داده‌های پرت چندمتغیری وجود نداشت که نشان‌دهنده آن است که می‌توان از روش SEM برای نمونه حاضر استفاده کرد. 
میانگین (انحراف استاندارد) و ضرایب همبستگی پیرسون متغیرهای مورد مطالعه شامل چندش، قانون سرایت، نشانه‌های وسواس و برآورد تهدید در جدول شماره 1 گزارش شده است، البته چون برای متغیر برآورد تهدید، نمره کل وجود ندارد همبستگی نشانگرهای آن یعنی برآورد خطر، برآورد آلوده شدن و برآورد بیمار شدن با سه متغیر اصلی دیگر که دارای نمره کل هستند، ارائه شده است. 



مدل پیشنهادی رابطه میان چندش و نشانه‌های وسواس آلودگی با نقش واسطه‌ای قانون سرایت و برآوردهای تهدید که در تصویر شماره 1 نشان داده شده است، با استفاده از مدل‌سازی معادلات ساختاری (SEM) و با نرم‌افزار AMOS نسخه 20 مورد آزمون قرار گرفت.
 

شاخص‌های برازش مدل به این شرح به‌ دست آمد: 2/487=X2، 98/1=CMIN/DF، 0/925=GFI، 0/91=AGFI، 0/934=CFI و 0/045=RMSEA. همان‌طور که در بالا اشاره شد بر اساس ملاک‌های تعیین‌شده، مدل حاصل، از برازش مناسبی برخوردار است، به‌خصوص دو شاخص مهم یعنی خی‌دوی نسبی (CMIN/DF) که کوچک‌تر از 2 است و ریشه دوم میانگین مربعات خطای برآورد (RMSEA) که کوچک‌تر از 0/05 است، برازش خوبی را برای مدل پیشنهادی به نمایش می‌گذارند. همچنین در جدول شماره 2 میزان اثرات مستقیم، غیرمستقیم و کل و معناداری آن‌ها در روابط بین متغیرهای مدل ارائه شده است. 



پژوهش حاضر با استفاده از مدل‌سازی معادله ساختاری نشان داد که قانون سرایت جادویی و برآوردهای تهدید در رابطه میان چندش و نشانه‌های وسواس آلودگی نقش میانجی را ایفا می‌کنند. در توضیح نقش میانجی سرایت جادویی باید بر اساس محتوای سؤالات زیرمقیاس سرایت منفی فرافیزیکی، دو جنبه را در نظر گرفت. سؤالات مربوط به محتوای نخست دربرگیرنده موقعیت‌هایی است که در آن‌ها تماس با آلوده‌ساز اولیه اتفاق افتاده، اما این تماس کوتاه بوده و پس از قطع تماس نیز فرایند آلودگی‌زدایی و شستن انجام شده است مانند اینکه من هرگز از لیوانی نمی‌نوشم که یک قاتل متهم‌شده از آن آب خورده است هرچند که به‌دفعات شسته و استریل شده باشد و دومین محتوا مربوط به موقعیت‌هایی است که در آن‌ها صرف تماس با افراد و چیزهای ناخوشایند وجود داشته است، مانند امتناع از داشتن اتومبیلی که متعلق به یک تروریست بوده یا پوشیدن لباسی که فردی از حمله قلبی در آن مرده است. 
محتوای نخست می‌تواند تا حدودی نقش میانجی خصوصیات ذکر‌شده برای قانون سرایت [13] را نشان دهد. همان‌طور که قبلاً ذکر شد توضیح ترس افراد از آلوده‌سازهای غیرمستقیم که در افراد مبتلا به اختلال وسواس آلودگی بیشتر دیده می‌شود، مستلزم توجه به فرایندها و متغیرهای شناختی است [11، 32]. در پژوهشی تولین و همکاران [15] نشان دادند اجتناب افراد مبتلا به اختلال وسواس آلودگی از اشیایی چون دستگیره در، دکمه‌های آسانسور و پول براساس ادراک زنجیره سرایت در این بیماران قابل توضیح است؛ بدین معنی که افراد مبتلا به وسواس نسبت به افراد عادی رد آلودگی را بی‌کم و کاست تا نقاط دورتری از منبع آلودگی اصلی پیگیری می‌کنند. در توضیحی دیگر زنجانی و همکاران [33] با نشان دادن نقش میانجی آسیب‌پذیری فزاینده به آلودگی در رابطه میان چندش و ترس از آلودگی، به این موضوع اشاره کردند که افراد مبتلا به اختلال وسواس آلودگی، محرک‌های آلوده‌کننده را نه به‌ صورت ثابت که به‌ صورت قابل‌ پخش، نزدیک‌شونده به آن‌ها و به ‌گونه‌ای که ارزش تهدیدی آن‌ها در حال افزایش است، ادراک می‌کنند. 
در ادامه شناسایی نقش میانجی چنین ادراکاتی در رابطه چندش و نشانه‌های وسواس آلودگی، نقش واسطه‌ای سرایت جادویی به‌دست‌آمده در پژوهش حاضر نیز می‌تواند ادراکات دیگری را به تصویر بکشد که احتمالاً در هنگام مواجهه با آلوده‌سازهای غیرمستقیم در ذهن افراد مبتلا به وسواس نقش می‎بندد. این ادراکات درواقع همان خصوصیات ذکرشده برای قانون سرایت [13] است؛ برای مثال در نظر بگیرید که شخصی در مقابل یک فرد مبتلا به وسواس دستگیره در اتاق را باز می‌کند، در ذهن فرد مبتلا به وسواس، بر اساس ویژگی‌های قانون سرایت، احتمالاً این ادراکات اتفاق می‌افتد: 1. تماس و بنابراین فرصت سرایت فراهم شده است؛ 2. در اثر همین تماس جزئی و در حد چند ثانیه بن‌مایه یا جوهره آلودگی از دست فرد به دستگیره منتقل شده است؛ 3. از آنجا که جوهره یک چیز همواره دال بر وجود آن چیز است، پس این دستگیره، خود، تبدیل به یک منبع آلودگی شده است. این در حالی ا‌ست که این ادراکات می‌تواند در ذهن یک فرد عادی متفاوت باشد: در یک تماس جزئی و در حد چند ثانیه فرصت زیادی برای سرایت آلودگی وجود ندارد؛ اگر میزانی از آلودگی مثلاً میکروب‌هایی روی دستگیره نشسته باشد، این سطحی است و پس از گذشت مدت‌زمانی از بین خواهند رفت. 
بر اساس قانون سرایت، انتقال آلودگی شبیه لایه‌ای که روی جسمی را بگیرد نیست، بلکه قانون سرایت می‌گوید بن‌مایه و ذات آلودگی به دستگیره در منتقل می‌شود و بنابراین دستگیره در نگاه فرد مبتلا به وسواس تغییر ماهیت می‌دهد. بدیهی است که اگر تصور فردی این باشد که بن‌مایه چیزی تغییر کرده است، حتی شست‌وشوی بسیار هم نمی‌تواند این بن‌مایه و جوهره را به‌راحتی تغییر دهد و این می‌تواند شست‌وشوی افراطی در وسواس را توجیه کند. همچنین دستگیره دری که تغییر ماهیت داده است و با جوهره آلودگی یکی شده منطقی به ‌نظر می‌رسد که به اندازه یک منبع آلودگی مورد اجتناب قرار گیرد؛ چراکه احتمال خطر کلی یا خطر اختصاصی در قالب آلوده شدن و یا بیمار شدن در نتیجه تماس با آن بیشتر می‌شود. این تا حدودی همسو با مطالعه سیسلر و همکاران [34] است که نشان دادند از میان باورهای وسواسی، بیش‌برآورد خطر کلی می‌تواند رابطه میان چندش و ترس از آلودگی را تعدیل کند. شناسایی ادراکات مربوط به سرایت فرافیزیکی به‌خصوص برای درمانگران می‌تواند کمک کننده باشد؛ چراکه برای مثال اگر در جلسه مواجهه، بیمار و درمانگر هر دو به یک محرک وسواس دست بزنند، ممکن است ادراک میزان آلودگی و مدت‌زمان تداوم آن و حتی انتقال بن‌مایه برای آن‌ها کاملاً متفاوت باشد. اگرچه در جلسات مواجهه درجه‌بندی ذهنی فرد از میزان اضطراب گرفته می‌شود، به‌ دست آوردن درجه‌بندی بیماران از میزان آلودگی منتقل‌شده، میزان تداوم آن و میزان تغییر ماهیت در شیء مقصد نیز ممکن است مفید باشد. 
در محتوای سؤالات مقوله دوم با جنبه‌ای از سرایت روبه‌رو هستیم که به نظر می‌رسد کمتر در ادبیات پژوهش مورد توجه قرار گرفته است. همان‌طور که ماچت و داوی [35] ذکر کرده‌اند کارکرد عمده چندش محافظت از بدن در برابر آلودگی و بیماری است، اما چندش در جهت محافظت روان‌شناختی در برابر آلودگی نیز عمل می‌کند [9]. بر اساس نقش میانجی سرایت منفی فرافیزیکی در پژوهش حاضر، به نظر می‌رسد که افراد مبتلا به وسواس بیشتر از افراد دیگر تلاش می‌کنند تا از خودشان در برابر نوعی دیگر از آلودگی که ممکن است آلودگی رفتار یا اخلاق باشد نیز محافظت کنند، گویی که ویژگی‌های غیراخلاقی و رفتاری و بدشگونی افراد نیز قابل سرایت است، هرچند که مکانیسم انتقال آن به‌ صورت فیزیکی و علمی قابل توجیه نباشد. این آلودگی رفتاری، اخلاقی یا فرافیزیکی، همان‌طور که فدوتوآ [23] نیز اشاره کرده است متفاوت با مفهوم آلودگی ذهنی راچمن [36] است.
بحث
در آلودگی ذهنی عقیده بر این است که گذر کردن یک فکر یا یک خاطره ناخوشایند می‌تواند در فرد احساس آلودگی و بالتبع رفتار شست‌وشو را ایجاد کند. اما در سرایت فرافیزیکی فرد می‌کوشد تا در حین تماس با افراد ناخوشایند، آلودگی رفتاری یا اخلاقی از آنان به او سرایت نکند. این ادراک آلودگی فرافیزیکی که بر اساس رد فیزیکی آلودگی و امکان منطقی انتقال ذرات قابل توضیح نیست، همسو است با مطالعاتی که به نقش تفکر جادویی در قالب هم‌جوشی فکر و عمل [37] و اندیشه‌پردازی جادویی [38] در اختلال وسواس اشاره کرده‌اند. برخی پژوهش‌ها البته ارتباط میان اخلاق و تمیز کردن را نیز در اختلال وسواس نشان داده‌اند، برای مثال در آزمایشی [39] از بیماران مبتلا به وسواس و گروه کنترل خواسته شد درباره یک عمل غیراخلاقی که مرتکب شده‌اند، بنویسند. سپس به نیمی از شرکت‌کنندگان اجازه داده شد تا با دستمال مرطوب دست‌هایشان را تمیز کنند. در مرحله آخر، یک دانشجو وارد اتاق می‌شد و برای انجام پژوهش خود از شرکت‌کنندگان درخواست کمک می‌کرد. نتایج نشان داد افراد وسواسی که از دستمال استفاده نکرده بودند بیشتر تمایل داشتند که برای تسکین هیجان‌های اخلاقی خود به کمک دانشجو بروند. بنابراین شست‌وشو در یک فرد مبتلا به وسواس ممکن است در اثر احساس سرایت چیزی غیراخلاقی و یا برای فرونشانی هیجان‌های اخلاقی نیز انجام شود. 
همچنین تأیید نقش میانجی برآوردهای تهدید در مدل حاضر همسو با مطالعاتی است که به استنباط‌های غیردقیق و بیش‌برآورد تهدید در ترس از آلودگی و چندش در نمونه‌های دانشجویی اشاره کرده‌اند مانند سوگیری هم‌تغییری که شامل نوعی آمادگی برای ادراک یک رابطه غیردقیق بین دو رویداد است [40]. این همچنین همسو با مطالعه ورووئرد و همکاران [20] است که دریافتند افراد دارای نمرات بالا در ترس از آلودگی نسبت به افراد دارای نمرات پایین، در موقعیت‌های با تهدید عینی کم و صرفاً بر اساس وجود پاسخ چندش، احتمال بیمار شدن را به‌ طور معناداری بیشتر برآورد می‌کنند. 
میت [19] نیز نشان داد در موقعیت‌های چندش‌آور روزمره، برآورد احتمال بیمار شدن، در افراد با حساسیت چندش بالا، به ‌طور معناداری بیشتر از افراد با حساسیت چندش پایین است. این نشان می‌دهد که افراد برای برآورد خطر آلودگی و بیماری از احساس چندش خود استفاده می‌کنند که درواقع نوعی استدلال مبتنی بر هیجان است. درواقع سناریوهای استفاده‌شده در پژوهش حاضر همگی موقعیت‌هایی با تهدید عینی کم هستند که در آن‌ها به تجربه احساس چندش اشاره شده است؛ مانند شما ماشین خود را در یک پارکینگ طبقاتی پارک کرده‌اید، هنگام پایین آمدن از پله‌ها قبض پارکینگ از دستتان روی زمین می‌افتد، شما هنگام برداشتن قبض از روی زمین احساس چندش می‌کنید. 
وجود استدلال هیجانی نشان می‌دهد که افراد به جای آنکه برای برآورد تهدید به شواهد عینی موجود در موقعیت توجه کنند، بر احساس بدی که در موقعیت دارند متمرکز می‌شوند و با خود می‌گویند اگر احساس چندش می‌کنم باید خطر آلودگی وجود داشته باشد، حتی زمانی‌که احتمال سرایت آلودگی، مانند سناریوی بالا، بسیار اندک است. البته از آنجا که جرم‌ها و میکروب‌ها قابل دیدن نیستند، افراد گاه باید از سایر منابع اطلاعاتی از جمله احساس چندش خود برای برآورد میزان آلودگی یک محرک استفاده کنند و این در افراد عادی هم مشاهده می‌شود، اما تکیه افراطی بر این شیوه استدلال می‌تواند تداوم‌بخش ترس از آلودگی در اختلال وسواس باشد [20].
نکته مهمی که درباره هر دو تحریف شناختی فوق وجود دارد این است که پژوهشگران قانون سرایت و استدلال هیجانی را بیشتر از آنکه نوعی شناخت در نظر بگیرند نوعی یافتار و شهود می‌دانند [20، 41]؛ برای نمونه در مثال سوسک استریل‌شده که قبلاً ذکر شد افراد درواقع نمی‌توانند بر اساس وجود آلودگی، اجتناب خود را توضیح دهند، بلکه صرفاً چون احساس چندش می‌کنند بر اساس احساس خود عمل می‌کنند. نقش میانجی این دو یافتار در پژوهش حاضر می‌تواند معانی ضمنی بالینی را به همراه داشته باشد. اگر یافتارها به عنوان یک میانجی، توضیحی برای مکانیسم اثر چندش بر وسواس باشند این تا حدودی با نقل قول‌های گذشته همسوست که چندش را نسبت به شناخت نفوذناپذیر می‌دانستند [42]. چنین به نظر می‌رسد که تعیین مداخلات مناسب برای یافتارها به‌ گونه‌ای متفاوت از تکنیک‌های شناختی رایج باشد؛ برای مثال نمروف و روزین [41] برای کاهش قانون سرایت به دو راهکار اشاره کرده‌اند: جهان ما مملو از ردها و بقایای افراد دیگر است و هربار که ما هوا را به درون می‌کشیم این احتمال هست که آن هوا دربرگیرنده مولکول‌هایی باشد که به‌تازگی از ریه فرد دیگری خارج شده است، اما ما معمولاً به چنین احتمالی اصلاً فکر نمی‌کنیم. بنابراین یک راهکار عمده برای اداره کردن واکنش‌های مربوط به سرایت، نادیده گرفتن است. دومین راهکار ارائه‌شده توسط این پژوهشگران، استفاده از قواعد آیینی است؛ برای مثال قاعده نانوشته 5 ثانیه می‌گوید غذایی که روی زمین می‌افتد، ولی تا قبل از 5 ثانیه از زمین برداشته شود قابل خوردن است [23] یا به این آیین غذای حلال در دین یهود اشاره شده است که اگر چیزی که نباید وارد غذا بشود به‌ طور اتفاقی در غذا بیفتد و میزان آن یک‌شصتم حجم کل غذا باشد آن غذا هنوز قابل خوردن است. الاتانجی و همکاران [42] نیز معتقدند تنظیم هیجان چندش بهتر است قبل از اینکه چندش به‌ طور کامل فعال شود انجام گیرد؛ چراکه اگر احساس چندش به ‌طور کامل فعال شود تنظیم کردن آن با تکنیک‌های شناختی دشوار می‌شود. پژوهش‌های مقدماتی اخیر اثربخشی تکنیک‌های‌ ارزیابی شناختی [7] و بازنویسی تجسمی [43] را در کاهش چندش نویدبخش دانسته‌اند که نشان می‌دهد احتمالاً تکنیک‌های صرفاً شناختی که منطق را به کار می‌گیرند، نتوانند در کاهش چندش مؤثر باشند. چنین پیشنهاداتی نشان می‌دهد که در رویکردهای شناختی‌رفتاری ممکن است برای بهبود اثربخشی درمان، لازم باشد پژوهش‌های بیشتری درباره ماهیت یافتارها و چگونگی تغییر آن‌ها به‌خصوص در اختلال وسواس انجام شود.
 نتیجه‌گیری 
در پایان، مطالعه حاضر نشان داد که قانون سرایت جادویی و برآوردهای تهدید می‌توانند به‌ عنوان مکانیسم اثر، میانجی رابطه بین چندش و نشانه‌های وسواس آلودگی باشند؛ بدین معنی که در هنگام مواجهه با آلودگی، پس از فعال شدن احساس چندش، نوعی ادراکات معین در قالب سرایت افراطی و بیش‌برآورد تهدید، در ذهن افراد مبتلا به وسواس فعال می‌شود، اما از آنجا که این ادراکات بیشتر بر پایه شهود و نه منطق قرار می‌گیرند، توجه بیشتر به شناسایی یافتارها و توجه به ایجاد روش‌های مداخله برای تغییر آن‌ها، براساس نقش میانجی آن‌ها در مدل حاضر، احتمالاً بتواند پیامدهای بالینی قابل توجهی را در درمان وسواس آلودگی به همراه داشته باشد. 
پژوهش حاضر محدودیت‌هایی دارد که نتایج آن باید در سایه این محدودیت‌ها مورد توجه قرار گیرند. از آنجا که برای استفاده از مدل‌سازی معادله ساختاری به تعداد زیادی شرکت‌کننده نیاز است، این امر گردآوری نمونه‌های بالینی را دشوار می‌کند و به همین دلیل از نمونه دانشجویی استفاده شده است، اما در تعمیم نتایج به نمونه بالینی باید محتاط بود و تکرار مطالعه در نمونه بالینی در صورت امکان می‌تواند مفید باشد. هرچند در انجام پژوهش حاضر تلاش شده است تا سؤالات دارای محتوای مشترک از پرسش‌نامه‌ها حذف شود، اما بسیاری از سؤالاتی که به‌ طور کلی مربوط به حوزه آلودگی می‌شوند محتوای مشابه دارند و این امر ممکن است سبب به وجود آمدن همبستگی‌های اغراق‌آمیز میان متغیرها شود. مطالعات آتی می‌توانند نقش قانون سرایت و برآوردهای تهدید را در مورد آلوده‌سازهای مستقیم و غیرمستقیم به تفکیک بررسی کنند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش

برای دانشجویان درباره هدف مطالعه و فعالیتی که باید انجام دهند، توضیح داده شد و تأکید شد که شرکت در مطالعه داوطلبانه است و به کسانی پرسش‌نامه داده شد که تمایل خود را برای شرکت در پژوهش اعلام کردند. همچنین ذکر شد که پرسش‌نامه‌ها بدون نام و نام خانوادگی تکمیل می‌شوند و تمامی اطلاعات مربوط به شرکت‌کنندگان در مطالعه محرمانه است.مطالعه حاضر دارای کد اخلاق به شماره 1398050 است.
حامی مالی
مقاله حاضر برگرفته از رساله دکترای نویسنده اول (مونا مرادی مطلق) در گروه روان‌شناسی بالینی دانشگاه شاهد است. 
مشارکت نویسندگان
مفهوم‌سازی، نگارش، ویراستاری و اصلاحات: مونا مرادی مطلق، محمدرضا نائینیان و لادن فتی؛ روش‌شناسی و اجرای نرم‌افزار: محمد غلامی و مونا مرادی مطلق؛ گردآوری و فراهم کردن نمونه: مونا مرادی مطلق، غلامحسین قائدی.
تعارض منافع
این پژوهش تعارض منافع نداشته است.
 
References
1.Woody SR, Teachman BA. Intersection of disgust and fear: Normative and pathological views. Clinical Psychology: Science and Practice. 2000; 7(3):291-311. [DOI:10.1093/clipsy.7.3.291]
2.Olatunji BO, Ebesutani C, Kim J, Riemann BC, Jacobi DM. Disgust proneness predicts obsessive-compulsive disorder symptom severity in a clinical sample of youth: Distinctions from negative affect. Journal of Affective Disorders. 2017; 213:118-25. [DOI:10.1016/j.jad.2017.02.017] [PMID]
3.Olatunji BO, Moretz MW, Wolitzky-Taylor KB, McKay D, McGrath PB, Ciesielski BG. Disgust vulnerability and symptoms of contamination-based OCD: Descriptive tests of incremental specificity. Behavior Therapy. 2010; 41(4):475-90. [DOI:10.1016/j.beth.2009.11.005] [PMID]
4.Goetz AR, Lee HJ, Cougle JR, Turkel JE. Disgust propensity and sensitivity: Differential relationships with obsessive-compulsive symptoms and behavioral approach task performance. Journal of Obsessive-Compulsive and Related Disorders. 2013; 2(4):412-9. [DOI:10.1016/j.jocrd.2013.07.006]
5.Moretz MW, McKay D. Disgust sensitivity as a predictor of obsessive-compulsive contamination symptoms and associated cognitions. Journal of Anxiety Disorders. 2008; 22(4):707-15. [DOI:10.1016/j.janxdis.2007.07.004] [PMID]
6.Schienle A, Stark R, Walter B, Vaitl D. The connection between disgust sensitivity and blood‐related fears, faintness symptoms, and obsessive‐compulsiveness in a non‐clinical sample. Anxiety, Stress & Coping. 2003; 16(2):185-93. [DOI:10.1080/10615806.2003.10382972]
7.Olatunji BO, Berg H, Cox RC, Billingsley A. The effects of cognitive reappraisal on conditioned disgust in contamination-based OCD: An analogue study. Journal of Anxiety Disorders. 2017; 51:86-93. [DOI:10.1016/j.janxdis.2017.06.005] [PMID]
8.Rozin P, Haidt J, McCauley CR. Disgust. In: Lewis M, Haviland-Jones JM, Barret LF, editors. Handbook of Emotions. 3rd ed. New York: Guilford Press; 2008. p. 757-776. https://books.google.com/books?id=DFK1QwlrOUAC&dq
9.Haidt J, McCauley C, Rozin P. Individual differences in sensitivity to disgust: A scale sampling seven domains of disgust elicitors. Personality and Individual Differences. 1994; 16(5):701-13. [DOI:10.1016/0191-8869(94)90212-7]
10.Rozin P, Fallon AE. A perspective on disgust. Psychological Review. 1987; 94(1):23-41. [DOI:10.1037/0033-295X.94.1.23] [PMID]
11.Cisler JM, Adams TG, Brady RE, Bridges AJ, Lohr JM, Olatunji BO. Unique affective and cognitive processes in contamination appraisals: Implications for contamination fear. Journal of Anxiety Disorders. 2011; 25(1):28-35. [DOI:10.1016/j.janxdis.2010.07.002] [PMID] [PMCID]
12.Rozin P, Millman L, Nemeroff C. Operation of the laws of sympathetic magic in disgust and other domains. Journal of Personality and Social Psychology. 1986; 50(4):703-12. [DOI:10.1037/0022-3514.50.4.703]
13.Rozin P, Markwith M, Nemeroff C. Magical contagion beliefs and fear of AIDS. Journal of Applied Social Psychology. 1992; 22(14):1081-92. [DOI:10.1111/j.1559-1816.1992.tb00943.x]
14.Rozin P, Nemeroff C, Wane M, Sherrod A. Operation of the sympathetic magical law of contagion in interpersonal attitudes among Americans. Bulletin of the Psychonomic Society. 1989; 27(4):367-70. [DOI:10.3758/BF03334630]
15.Tolin DF, Worhunsky P, Maltby N. Sympathetic magic in contamination-related OCD. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry. 2004; 35(2):193-205. [DOI:10.1016/j.jbtep.2004.04.009] [PMID]
16.Adams Jr TG, Cisler JM, Brady RE, Lohr JM. The effects of cognitive and affective priming on law of contagion appraisals. Journal of Experimental Psychopathology. 2012; 3(3):470-8. [DOI:10.5127/jep.025911]
17.Wood SR, Tolin DF. The relationship between disgust sensitivity and avoidant behavior: Studies of clinical and nonclinical samples. Journal of Anxiety Disorders. 2002; 16(5):543-59. [DOI:10.1016/S0887-6185(02)00173-1]
18.Jones MK, Menzies RG. The cognitive mediation of obsessive-compulsive handwashing. Behaviour Research and Therapy. 1997; 35(9):843-50. [DOI:10.1016/S0005-7967(97)00035-1]
19.Mitte K. Trait-disgust vs. fear of contamination and the judgmental bias of contamination concerns. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry. 2008; 39(4):577-86. [DOI:10.1016/j.jbtep.2008.01.005] [PMID]
20.Verwoerd J, de Jong PJ, Wessel I, van Hout WJPJ. “If I feel disgusted, I must be getting ill”: Emotional reasoning in the context of contamination fear. Behaviour Research and Therapy. 2013; 51(3):122-7. [DOI:10.1016/j.brat.2012.11.005] [PMID]
21.Olatunji BO, Williams NL, Tolin DF, Abramowitz JS, Sawchuk CN, Lohr JM, et al. The Disgust Scale: Item analysis, factor structure, and suggestions for refinement. Psychological Assessment. 2007; 19(3):281-97. [DOI:10.1037/1040-3590.19.3.281] [PMID]
22.Shams G, Foroughi E, Moretz MW, Olatunji BO. Factor structure and psychometric properties of the Persian disgust scale-revised: Examination of specificity to symptoms of obsessive-compulsive disorder. Psychology. 2013; 4(6):526-34. [DOI:10.4236/psych.2013.46075]
23.Fedotova NO. Psychological contagion: Alternative accounts, properties, and assessment [PhD. dissertation]. Philadelphia, PA: University of Pennsylvania; 2013. https://repository.upenn.edu/dissertations/AAI3565052/
24.Fathi-Ashtiani A, Mohammadi B, Fathi-Ashtiani M. [Psychological tests (Persian)]. Tehran: Besat; 2016. http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4519290
25.Thordarson DS, Radomsky AS, Rachman S, Shafran R, Sawchuk CN, Ralph Hakstian A. The Vancouver Obsessional Compulsive Inventory (VOCI). Behaviour Research and Therapy. 2004; 42(11):1289-314. [DOI:10.1016/j.brat.2003.08.007] [PMID]
26.Hodgson RJ, Rachman S. Obsessional-compulsive complaints. Behaviour Research and Therapy. 1977; 15(5):389-95. [DOI:10.1016/0005-7967(77)90042-0]
27.Ghassemzadeh H, Shams G, Meysami AP, Karamghadiri N. Psychometric properties of the Persian version of the Vancouver Obsessional-Compulsive Inventory Inventory (VOCI) in Iranian non-clinical sample. Psychology. 2017; 8(1):206-25. [DOI:10.4236/psych.2017.81012]
28.Olatunji BO. Changes in disgust correspond with changes in symptoms of contamination-based OCD: A prospective examination of specificity. Journal of Anxiety Disorders. 2010; 24(3):313-7. [DOI:10.1016/j.janxdis.2010.01.003] [PMID]
29.Hu LT, Bentler PM. Cutoff criteria for fit indexes in covariance structure analysis: Conventional criteria versus new alternatives. Structural Equation Modeling: A Multidisciplinary Journal. 1999; 6(1):1-55. [DOI:10.1080/10705519909540118]
30.Byrne BM. Structural equation modeling with EQS: Basic concepts, applications, and programming. 2nd ed. Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum Associates; 2006. https://books.google.com/books?id=MXb8dDwidPgC&dq
31.Diamantopoulos A, Siguaw JA. Introducing LISREL: A Guide for the uninitiated. New York: Sage Publications; 2000. https://books.google.com/books?id=sOyGAwAAQBAJ&dq
32.Adams TG, Cisler JM, Brady RE, Lohr JM, Olatunji BO. Preliminary psychometric evidence for distinct affective and cognitive mechanisms mediating contamination aversion. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment. 2013; 35(3):375-88. [DOI:10.1007/s10862-013-9343-8]
33.Zanjani Z, Yaghubi H, Fata L, Shaiiri MR, Gholami M. [The mediating role of fear of contagion in explaining the relationship between disgust propensity and fear of contamination (Persian)]. Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology. 2018; 23(4):454-65. [DOI:10.29252/nirp.ijpcp.23.4.454]
34.Cisler JM, Brady RE, Olatunji BO, Lohr JM. Disgust and obsessive beliefs in contamination-related OCD. Cognitive Therapy and Research. 2010; 34(5):439-48. [DOI:10.1007/s10608-009-9253-y] [PMID] [PMCID]
35.Matchett G, Davey GCL. A test of a disease-avoidance model of animal phobias. Behaviour Research and Therapy. 1991; 29(1):91-4. [DOI:10.1016/S0005-7967(09)80011-9]
36.Rachman S. Pollution of the mind. Behaviour Research and Therapy. 1994; 32(3):311-4. [DOI:10.1016/0005-7967(94)90127-9]
37.Shafran R, Thordarson DS, Rachman S. Thought-action fusion in obsessive compulsive disorder. Journal of Anxiety Disorders. 1996; 10(5):379-91. [DOI:10.1016/0887-6185(96)00018-7]
38.Einstein DA, Menzies RG. The presence of magical thinking in obsessive compulsive disorder. Behaviour Research and Therapy. 2004; 42(5):539-49. [DOI:10.1016/S0005-7967(03)00160-8]
39.Reuven O, Liberman N, Dar R. The Effect of physical cleaning on threatened morality in individuals with obsessive-compulsive disorder. Clinical Psychological Science. 2014; 2(2):224-9. [DOI:10.1177/2167702613485565]
40.Connolly KM, Lohr JM, Olatunji BO, Hahn KS, Williams NL. Information processing in contamination fear: A covariation bias examination of fear and disgust. Journal of Anxiety Disorders. 2009; 23(1):60-8. [DOI:10.1016/j.janxdis.2008.03.017] [PMID]
41.Nemeroff C, Rozin P. Sympathetic magical beliefs and kosher dietary practice: The interaction of rules and feelings. Ethos. 1992; 20(1):96-115. [DOI:10.1525/eth.1992.20.1.02a00040]
42.Olatunji BO, Berg HE, Zhao Z. Emotion regulation of fear and disgust: Differential effects of reappraisal and suppression. Cognition and Emotion. 2017; 31(2):403-10. [DOI:10.1080/02699931.2015.1110117] [PMID]
43.Fink J, Pflugradt E, Stierle C, Exner C. Changing disgust through imagery rescripting and cognitive reappraisal in contamination-based obsessive-compulsive disorder. Journal of Anxiety Disorders. 2018; 54;36-48. [DOI:10.1016/j.janxdis.2018.01.002]
نوع مطالعه: پژوهشي اصيل | موضوع مقاله: روانپزشکی و روانشناسی
دریافت: 1398/3/14 | پذیرش: 1398/10/22 | انتشار: 1399/4/11

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology

Designed & Developed by : Yektaweb