مقدمه
اگرچه هیپنوتیزم درمان مناسب بسیاری از بیماریهاست، شرط لازم برای اثرگذاری مطلوب آن هیپنوتیزمپذیری سوژه، یعنی توانایی او برای تجربه وضعیت هیپنوتیزمی است
[1]. بر اساس پژوهشهای آزمایشگاهی و بالینی، هیپنوتیزمپذیری خصلتی نسبتاً ثابت و قابل اندازهگیری است. البته این توانایی طی مراحل مختلف زندگی دستخوش تغییرات اندکی میشود. در سالهای آخر کودکی یعنی 9 تا 12 سالگی به حداکثر میرسد، طی سالهای بلوغ کمی کاهش پیدا میکند، پس از بلوغ و در طول بزرگسالی به سطح ثابتی میرسد و تا سنین سالمندی نسبتاً ثابت باقی میماند
[2]. مطالعات نشان دادهاند که جنسیت تأثیر معناداری بر هیپنوتیزمپذیری ندارد. با وجود این، میزان تلقینپذیری، تابعِ مطلقی از هیپنوتیزمپذیری نیست، بلکه بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر انگیزه سوژه، نفع و ضرر ثانوی او از علائم بیماری و همچنین رابطه درمانی ایجادشده با درمانگر قرار میگیرد
[3].
برای ارزیابی دقیق میزان هیپنوتیزمپذیری، به ابزار مناسبی برای تعیین میزان پاسخدهی هر فرد به تلقینات هیپنوتیزمی نیاز داریم. مقیاس مناسب، مقیاسی است که مطابق استانداردهای خاص پایایی باشد و اعتبار زیادی داشته باشد. از سوی دیگر باید موجز و در شرایط بالینی قابلاستفاده باشد
[4]. درسال 1959، مقیاسهای استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد فرم A&B به چاپ رسید که بیشتر مقاصد پژوهشی را دربرمیگرفت. مدتزمان اجرای آن 50 دقیقه طول میکشید و روش کار آن بر تثبیت چشم بود
[2]. مورگان و هیلگارد در سال 1979 مقیاسی با نام مقیاس بالینی استانفورد برای بالغان و کودکان (SHCSA&C) طراحی کردند. SHCSA&C برای اجرا به 25 دقیقه زمان نیاز دارد و ضریب همبستگی آن 72/0 است
[5]. باورز در سال 1998 مقیاسی 12 مادهای با نام مقیاس حساسیت هیپنوتیزمی گروه واترلو-استنفورد WSGSC ساخته است. ضریب همبستگی آن با مقیاس هاروارد 66/0 است. مشابه مقیاس هاروارد، در بهدستآوردن نمرات غیرارادی کاربرد دارد تا بدین طریق اطلاعات بیشتری از آثار تلقینی کلاسیک به دست آید
[6]. SPSHS مقیاس نیمرخ استعداد هیپنوتیزمی استانفورد، برای اندازهگیری تواناییهای شناختی مختلف هیپنوتیزمی طراحی شده است. محدودیت این مقیاس این است که اشخاص باید قبلاً با مقیاس دیگری آزمون شده باشند و در سطح بالای پاسخدهی هیپنوتیزمی قرار داشته باشند. بنابراین نمیتواند وسیله اندازهگیری عام باشد
[7].
هیلگارد و همکاران خصوصیات روانسنجی مطلوبی را برای SHSS/C گزارش کردهاند. سؤالات این مقیاس در چارچوب تأیید شاخصهای خلسه هیپنوتیزمی یعنی فراخوانی پدیدههای حسیحرکتی، تواناییهای شناختی خیالپردازی، رؤیاها، پسروی سنی، توهمات بویایی، فراموشی و تلقینات پسهیپنوتیزمی را میسنجد. همه ملاکهای تلقین و اصول القای هیپنوتیزمی با 12 ماده این مقیاس تعریف شدهاند
[2]. با وجود کاربرد بیشتر این مقیاس در مقاصد پژوهشی، طی سال 2005-2006 در بیمارستان توانبخشی ملی واشنگتن مشخص شد که توانایی کاهش درد به طورقابل توجهی به میزان هیپنوتیزمپذیری فرد بستگی دارد. افراد با قابلیت هیپنوتیزمپذیری زیاد در مقایسه با افراد با نمره هیپنوتیزمپذیری کم توانایی بیشتری در کاهش درد حتی در شرایط آرامش یکسان دارند
[8].
در تحقیقات انجامشده در زمینه هیپنوتیزمپذیری ویژگیهای مختلفی مانند طیف دوگانه به منظور طبقهبندی افراد به گروههای مختلف هیپنوتیزمپذیری از سیگنال EEG استخراج شدند. فرکانسهای خاصی که در آنها نشانههای هیپنوتیزم بارزترند، روایی افتراقی و روایی سازه SHSS-C را تأیید کرده است
[9]. C-SHSS در مقایسه با تمامی فرمهای اندازهگیری مقیاس استعداد هیپنوتیزمی استانفورد یا مقیاسهای هیپنوتیزمی دیگر، رفتارهای هیپنوتیزمی قابل مشاهده و مبتنی بر آزمایشگاه است نه تجارب ذهنی
[10]. با توجه به اینکه پیش از این مطالعه هنوز پژوهشی در زمینه قابلیت هیپنوتیزمپذیری با استفاده از جمعیت عمومی صورت نگرفته است و از آن جایی که SHSS-C استانداردی طلایی برای اندازهگیری محسوب می شود، هدف از این مطالعه ایجاد نسخه ایرانی از SHSS-C، هنجاریابی و بررسی روایی و پایایی فرم C مقیاس استعداد هیپنوتیزم استانفورد (SHSS-C) درجمعیت غیربالینی ایران است.
روش
این مطالعه نوعی بررسی توصیفیتحلیلی است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل تمامی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه میشد که در سال 1394-1393 مشغول به تحصیل بودند. برای تعیین حجم نمونه بر اساس مطالعات پیشین و طبق جدول مورگان نمونهای به حجم 300 نفر (194 زن و 106 مرد) به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. معیار ورود برای افراد آزمون سن بیشتر از 17 در نظر گرفته شد. همچنین تلاش شد که افراد از لحاظ خصوصیات دیگر نظیر جنسیت، هوش، رشته تحصیلی، شغل و غیره کاملاً متنوع باشند.
مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد SHSS/C
مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد SHSS/C ابتدا به فارسی برگردانده شد. سپس از دو نفر متخصص زبان انگلیسی خواسته شد که مادههای برگرداندهشده فارسی را به انگلیسی ترجمه کنند. بعد از آن شکافهای موجود در تطابق دو ترجمه اصلاح شد. سپس، آزمون حاصلشده روی چند آزمودنی به صورت آزمایشی اجرا شد و اشکالات احتمالی پیشآمده برای کاربرد نهایی آزمون اصلاح و رفع شد. با توجه به اینکه در مقیاس SHSS/C به پژوهشگران اجازه داده میشود هر نوع القایی را که مایل هستند، به کار گیرند، تلقینات دوازدهگانه که با زمینه اجتماعی و فرهنگی ایران تطبیق نداشتند، با مراجعه به متخصصان و مصاحبه با آزمودنیها به نحو مناسب تطبیق داده شدند.
ابزارهای اندازهگیری
مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد SHSS/C
این مقیاس شامل 12 ماده است. مواد آن عبارتند از: 1- پایینآمدن دست، 2- فاصلهگرفتن دستها از یکدیگر، 3- توهم صدای پرواز مگس، 4- توهم چشایی، 5- سفتی دست، 6- رؤیا، 7- پسروی سنی، 8- بیحرکتی دست، 9- توهم آهنگ، 10-توهم منفی بینایی، 11- نوشتن خودبهخود بعد از هیپنوتیزم ، 12- فراموشی. در ملاک اولیه، پس از پسروی سنی، تجربه تغییر در نوشتن آزموده میشود که به علت احتمال شبیهسازی، دیگر مورد قبول نیست. پایایی آن 85/0 است. ضریب همبستگی آن 60/0 در مقیاس گروه هاروارد است
[4]. هیلگارد ضریب باز آزمایی را برای SHSS/C، 70/0 گزارش کرده است
[11]. همچنین لامز ضریب آلفای کرونباخ 85/0 را برای SHSS/C گزارش کرده است
[12]. روایی همزمان SHSS/C با مقیاسهای SHSS/A&B، در فرهنگ اصلی 71/0 و 87/0 گزارش شده است.
هیلگارد و همکاران ساختار عاملی SHSS/C را بررسی کردهاند. برای آن سه عامل شناسایی شده است: عامل اول پدیدههای حسیحرکتی است که این حالت به ظرفیت غیرارادی ماهیچهها در پاسخ خودبهخودی به افکار، احساسات و عقاید گفته میشود که مهار حرکتی نام گرفت. عامل دوم با ترکیب پدیدههای تواناییهای شناختی و ادراکی به عامل »دشوار» نام گرفت. توهمات مثبت نیز به عنوان عامل سوم شناسایی شد. مطالعه همبستگی بین سه عامل SHSS/C و مقیاس SHSS/A نشان داد که این سه عامل بهویژه عامل مهار حرکتی که بیشترین همبستگی را با مقیاس SHSS/C در پایین آمدن دست ( 87/0) دارد. همبستگی قابل ملاحظه با دو عامل دشوار توهمات آهنگ و توهمات مثبت (70/0) دارد. همسانی درونی همه مادهها روایی بالایی داشت
[13].
مقیاس القای هیپنوتیزمی HIP
مقیاس القای هیپنوتیزمی (HIP)، به عنوان ابزار دومو به منظور احراز روایی همزمان SHSS/C روی 119 نفر به کار گرفته شد. این مقیاس 6 ماده را اندازهگیری میکند و در زمینه بالینی طراحی شده است. تنها 7-6 دقیقه زمان برای اجرا نیاز دارد. نمرهگذاری آن نیز حدود 3 دقیقه به طول میانجامد. اشپیگل ضریب پایایی آن را 76/0 و ضریب همبستگی آن با فرم C مقیاس استعداد هیپنوتیزم استانفورد را حدود 60/0تعیین کرد. در کل اندازهگیری نسبی خوبی برای تعیین ظرفیت هیپنوتیزمی دارد
[8].
پرسشنامه گروههای شخصیتی هیپنوتیزمپذیر اشپیگل
این پرسشنامه ابرازی 10 سؤالی برای ارزیابی سندرومهای بالینی قابلپیشبینی در محور І یا اختلالات شخصیتی معینی در محور ІІ است. اشپیگلها تئوری »خوشههای شخصیتی» را مطرح کردند. این سه خوشه به ترتیب عبارتند از: دیونیسین، اودیسین و آپولونین که معادل گروههای با هیپنوتیزپذیری بالا، متوسط و کم هستند، از لحاظ شخصیت، سبک تفکر و طرحوارههای شناختی با یکدیگر متفاوتند و هر گروه قابلیتهای هیپنوتیزمی خاصی دارند. با شناسایی تیپ شخصیتی و تشخیص جنبههای نسبتاً تغییرناپذیر (غیرحساس به محیط) و جنبههای با قابلیت تغییر بیشتر (حساس به محیط)، میتوان مشخص کرد که فرد در کجای طیف »ثبات-تغییر« قرار دارد و قادر است مؤثرترین راهبرد درمانی را انتخاب کند. این آزمون طی دو مطالعه روی 8796 نفر انجام شد. براساس نتایج بهدست آمده، 75 درصد نمونهها هیپنوتیزمپذیر بودند (7 درصد بسیار زیاد، 48 درصد متوسط و20 درصد کم). تقریباً 25 درصد افراد، اصلاً هیپنوتیزمپذیر نبودند (در20 درصد شواهدی از اختلالات شناختی ناشی از بیماریهای روانپزشکی دیده شد و در 5 درصد باقیمانده، بدون وجود هرگونه اختلال، هیپنوتیزمپذیری وجود نداشت)
[14].
بررسیهای بیشتر نشان داد، در میان 75 درصد مذکور که سایکوپاتولوژیهای شدید ندارند، میتوان سه دسته عمده شخصیتی تعیین کرد. به این ترتیب، ویژگیهای شخصیتی را باید پیوستاری دانست که هر فرد در جایی از این طیف قرار دارد و به تبع مکان خود، واجد برخی از ویژگیهای هر یک از تیپهای مذکور است
[15]. بنابراین با ارزیابی شخصیت میتوان موقعیت سوژه را در این پیوستار تعیین کرد و پی برد که او در هر زمینهای به کدامیک از دو سر طیف نزدیکتر است. این روش، میانبری است که به درمانگر کمک میکند تا به زبان مُراجع با او حرف بزند، مناسبترین راهکار درمانی را بر اساس نیازها و تواناییهای او طراحی و در واقع، بیمار و بیماری را همزمان درمان کند
[16].
پرسشنامه شخصیتی پنجعاملی نئو (NEO-FFI)
از این پرسشنامه برای احراز روایی افتراقی استفاده شد که سه زیرمقیاس برونگرایی، گشودگی وتوافقجویی دارد و هر خرده مقیاس دارای 12 سوال است. این پرسشنامه ابزاری 60 سؤالی است که برای ارزیابی پنج عامل اصلی شخصیت به کار می رود. درصورت محدودبودن وقت اجرای آزمون و داشتن اطلاعات کلی از شخصیت، از این پرسشنامه استفاده میشود. کاستا و مک کرا در سال 1992 این پرسشنامه را ساختهاند و به صورت طیف لیکرت 5 درجهای و در دامنهای از صفر تا 4 نمرهگذاری میشود
[17]. گروسی و همکاران با استفاده از روش همسانی درونی، ضریب آلفای کرونباخ آن را برای عوامل اصلی روانآزردگی، برونگرایی،گشودگی،توافقجویی و وظیفهشناسی به ترتیب 86/0، 73/0، 68/0 و 87/0 به دست آوردند. برای روایی این آزمون از همبستگی بین دو شکل گزارش شخصی و شکل ارزیابی مشاهدهگر استفاده شده است که حداکثر همبستگی به میزان 66/0 در عامل برونگرایی و حداقل آن به میزان 45/0 در عامل توافقجویی بوده است
[18]. از این پرسشنامه به منظور احراز روایی افتراقی استفاده شد که فقط سه زیرمقیاس برونگرایی، گشودگی و توافقجویی دارد و هر خردهمقیاس 12 سؤال دارد.
روش اجرا
با توجه به ماهیت پژوهش و نیز اجتناب از ریزش احتمالی به جای 270 نفر از 300 دانشجو استفاده شد. نمونهگیری از افراد براساس دانشجویان دانشگاههای سطح شهر کرمانشاه بود؛ سپس چند رشته به صورت تصادفی انتخاب شدند و درباره هیپنوتیزم و هیپنوتیزمپذیری برای آنها توضیح داده شد؛ در مرحله بعد به اجرا و اندازهگیری هیپنوتیزمپذیری در آزمودنیها اقدام میکردیم. پس از انتخاب کلاسها در هر دانشکده، نخست محقق خود را به دانشجویان معرفی و هدف تحقیق را بیان کرد. سپس به اجرای هیپنوتیزم پرداخت. پس از آن سؤالات مقیاس SHSS/C در اختیار آنها قرار داده شد. به آزمودنیها گفته شد جملاتی را انتخاب کنند که بر تجربیات، احساسات درونی و شخصی آنها در زمانی که هیپنوتیزم شده بودند، دلالت دارد و با بهترین وجه یا وضعیت آنها تطبیق دارد. برای احراز روایی همزمان از مقیاس القای هیپنوتیزمی HIP استفاده شد که در پنج ثانیه اول قبل از اجرای فرم SHSS/C انجام شد.
در اجرای سنجش علامت چرخش چشم مقیاس القای هیپنوتیزمی HIP، 119 نفر از نمونه تحقیق به طور تصادفی انتخاب شده بود. گویه این آزمون با علامت چرخش چشم آغاز می شود که مقیاس احتمالی توانایی زیستی تجربه حالات تجزیهای است. در آزمون سنجش علامت چرخش مقیاس HIP به آزمودنیها گفته میشود: »سرتان را در حالتی قرار دهید که مستقیم به جلو نگاه کنید، سپس در همان حالت به بالا و به سمت ابروهایتان نگاه کنید؛ سپس نگاه خود را به نوک سرتان بدوزید (نگاه فوقانی). سپس در حالی که به سمت بالا نگاه میکنید، پلکهایتان را به آسانی ببندید (چرخش)». نگاه فوقانی و چرخش بر حسب مشاهده میزان صلبیه قابل رؤیت در حد فاصل پلک تحتانی قرینه از صفر تا 4 درجهبندی میشود. اگر لوچی داخلی روی دهد، نمره 1تا 3 تعلق میگیرد. نمره لوچی به نمره چرخش اضافه میشود. چرخش چشم خود بخشی از القای هیپنوتیزم است که به عنوان نشانگر داخلی قدرت تجربه هیپنوتیزم نیز نمرهدهی میشود.
در این مرحله نیاز بود ابتدا مقیاس HIP و سپس مقیاس SHSS/C همزمان اجرا شود. به همین منظور ترتیبی داده شد تا در حضور متخصصان و استادان مجرب انجام شود . معمولاً ارزیابی روایی باید از متخصصانی تشکیل شود که در حوزه دامنه محتوایی مقیاس فعالیت داشته باشند تا امکان قضاوت دقیق و صحیح سنجش علامت چرخش چشم HIP فراهم شود. این اعضا برطبق اهداف ازپیشتعیینشده مطالعه انتخاب شدند. به این ترتیب ضمن غلبه بر محدودیتهای آتی نظیر انصراف افراد در تحقیق و برنگشتن پرسشنامه، باعث افزایش قابلیت اطمینان نتایج شد تا به این ترتیب آثار ناشی از ترتیب تکمیل دو مقیاس و همچنین استانداردکردن شرایط اجرای آزمون کنترل شود.همچنین از پرسشنامه گروههای شخصیتی هیپنوتیزمپذیر اشپیگل و پرسشنامه پنج عاملی نئو برای احراز روایی افتراقی استفاده شد.300 نفر از نمونه تحقیق که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، همزمان به سؤالات سه پرسشنامه SHSS/C، پرسشنامه گروههای شخصیتی هیپنوتیزمپذیر اشپیگل و پرسشنامه پنج عاملی نئو پاسخ دادند.
در تکمیل همزمان پرسشنامهها، ترتیبی داده شدکه آزمودنیها ابتدا پرسشنامه مقیاس SHSS/C سپس پرسشنامه پنج عاملی نئو و در نهایت پرسشنامه گروههای شخصیتی هیپنوتیزمپذیر اشپیگل را تکمیل کنند. به منظور ترغیب شرکتکنندگان به همکاری و در دسترسبودن بهتر مطالعه بازآزمایی هم به صورت شفاهی به آنها گفته شد که در صورت تمایل برای آگاهی از نتایج آن، میتوانند نتیجه را از طریق پست الکترونیک یا پیامک دریافت کنند. سپس از بین افرادی که شماره همراه خود را درج کرده بودند، 45 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و دو هفته بعد در اجرای مجدد با هدف بازآزمایی ، با آنها تماس گرفته شد تا مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری SHSS/C را مجدداً تکمیل کنند. به منظور رعایت اخلاق پژوهشی، محرمانهماندن پاسخها و داوطلبانه بودن شرکت آزمودنیها، در بالای پرسشنامهها ذکر شد. هیچگونه محدودیت زمانی برای پاسخ به پرسشنامهها وجود نداشت.
تحلیل دادهها
به منظور بررسی روایی و سازگاری درونی و تکرارپذیری مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد، دادهها با استفاده از روش آماری توصیفی، ضریب همبستگی، تحلیل عامل اکتشافی، تحلیل واریانس، آلفای کرونباخ، ضریب دو نیمهسازی گاتمن و با استفاده از نرم افزار SPSS نگارش 22 تحلیل شد.
یافتهها
روایی
ویژگیهای جمعیتشناختی فراوانی شرکتکنندگان در دانشکدههای مختلف دانشگاههای کرمانشاه به تفکیک جنسیت و سطح هیپنوتیزمپذیری در جدول شماره 1 و 2 درج شده است. برای بررسی ساختار عاملی پرسشنامه از روش تحلیل عاملی اکتشافی و روش تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش واریماکس استفاده شد. قبل از استفاده از روش تحلیل عاملی لازم بود که از بالابودن ضرایب همبستگی نمرات بین سؤالات مقیاس اطمینان حاصل شود. با توجه به بالابودن ضریب همبستگی بین سؤالهای مقیاس که بر اساس آزمونهای کایسر-میر-الکین، 84/0 و بر اساس آزمون کرویت بارتلت، برای بررسی میزان کفایت و بسندگی نمونه پژوهش برابر 346/780 به دست آمد، این مقدار نشان داد که نمونه حاضر کفایت و بسندگی مطلوبی برای تحلیل دارد (سطح معنیداری 001/0>P، درجه آزادی66).
به منظور تعیین روایی سازه و بررسی ساختار عاملی، مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد SHSS/C از نوع اکتشافی و به روش تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش واریماکس کل نمونه آماری (300=N) در تحلیل عاملی وارد شدند. مادههایی که وزن عاملی 30/0 یا بیشتر را داشتند، مشمول یک عامل شدند. در کل، 3 عامل ارزش ویژه بالاتر از یک داشتند و عبارت بودند از 81/3 و 29/1 و 27/1. این سه عامل 87/31 درصد از واریانسهای مشاهدهشده را تبیین میکرد و بنابراین حاکی از روایی عاملی نسبتاً خوب برای مقیاس SHSS/C است. رسم نمودار ارزشهای ویژه (تست اسکری) قدرت بیشتری در تعیین تعداد عاملها و الگوی وزنهای عاملی سه عامل را پیشنهاد نمود. این عاملها ابقا شده و آنگاه در معرض چرخش واریماکس قرار گرفتند. در مجموع، سه عامل 18/53 درصد واریانس کل را تبییین میکند. جدول شماره 3 وزنهای عاملی هر یک از مادهها را برای هر یک از آنها بعد از چرخش واریماکس نشان میدهد. عامل اول (5 ماده) ارزش ویژه برابر با 81/3 دارد و 87/31 درصد واریانس مشاهدهشده را توجیه میکند. این عامل تواناییهای شناختیادراکی نام گرفت. بار عاملی این سؤالات بین 49/0-74/0 قرار دارد.
دومین عامل (4 ماده ) ارزش ویژه برابر با 29/1 دارد و 79/10 درصد از واریانس را تبیین میکند. بار عاملی این سؤالات بین54/0–82/0 قرار دارد. این عامل پدیدههای حسیحرکتی نام گرفت. عامل سوم عامل تحریف شناختی نام گرفت. این عامل 3 ماده دارد. ارزش ویژه آن برابر با 27/1 است. این عامل 60/10 درصد از واریانس را تبیین میکند. بار عاملی سؤالات نیز بین 54/0–80/0 قرار دارد.
روایی همزمان
به منظور بررسی همزمان مقیاس SHSS/C از اجرای همزمان مقیاس القای هیپنوتیزمی HIP استفاده شد. به این منظور 119 نفر از نمونه تحقیقی که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، در هر دو مقیاس به صورت همزمان اجرا و نمرهگذاری شد. نتایج تحلیل نشان داد که SHSS/C با مقیاس القای هیپنوتیزمی HIP همبستگی مثبت معناداری دارد (66/0=r و001/0=P). جدول شماره 4 همبستگیهای بین مقیاس SHSS/C با مقیاس القای هیپنوتیزمی HIP را به تفکیک جنسیت در سطح معنیداری 05/0=P نشان میدهد. به منظور بررسی روایی ملاکی و همزمان مقیاس استعداد هیپنوتیزم پذیری SHSS/C از اجرای همزمان پرسشنامه شخصیتی هیپنوتیزمپذیری اشپیگل و پرسشنامه شخصیت پنجعاملی نئو NPI-40 استفاده شد که نتایج در جدول شماره 5 ارائه شده است.
در این پژوهش همبستگی نمرات خردهمقیاسهاپرسشنامه شخصیت نئو NEO-FFI با کل مقیاس SHSS/C استخراج شد که در جدول شماره 5 خلاصه شده است. نتایج تحلیل نشان میدهد افرادی که جنبههای شخصیتی گرم و دوستداشتنی، معاشرتی، و ابعاد گستردهتر شخصیت، سازگار و با ثبات عاطفی و ارزشهای گشوده و همچنین موافق دارند، از نظر سطح و استعداد هیپنوتیزمپذیری میتوانند پدیدههای هیپنوتیزمی مختلف را تجربه کنند که شامل تواناییهای شناختی (خیالپردازی، رؤیاها، پسروی سنی، پرحافظگی)، تحریفهای شناختیادراکی بیدردی، فعالیتهای فکریحرکتی، کاتالپسی، تحریف زمان و تجزیه و سمنابولیسم میشوند. اطلاعات جدول شماره 5 گویای آن است که در همبستگی مشاهدهشده بین تیپهای شخصیتی برونگرا و گشوده و مقیاس SHSS/C و عاملهای آن ارتباط مثبت معناداری وجود دارد. شادمانی و میزان رضایت از زندگی با N و E در ارتباط است و هیجانهای مثبت بیش از همه با پیشبینی شادمانی ارتباط دارند.
نتایج تحلیل همبستگیهای بین مقیاس SHSS/C و عاملهای آن با پرسشنامه شخصیتی هیپنوتیزمپذیری اشپیگل در جدول شماره 6 نشان داد که بین میزان هیپنوتیزمپذیری و تیپ شخصیتی (آپولون، ادیسین، دیونیسین) رابطه مستقیم وجود دارد. به نظر میرسد در هر دو انتهای طیف انتخابهای اشخاص تا اندازهای محدود شدهاند، در انتهای خشک طیف (هیپنوتیزمپذیری پایین آپولون)، وابستگی افراطی شخص به محتوا و فقدان انعطافپذیری، مداخله درمانی هیپنوتیزمی را مگر در صورت وجود انگیزهی زیاد، بسیار سخت میکند. در حالیکه در سمت انعطافپذیر طیف (هیپنوتیزمپذیری متوسط دیونیسین تا بالا ادیسین)، بیشترین امید برای تغییر با استفاده از روشهای هیپنوتیزمی وجود دارد. آنچه که در این پژوهش نشان داده شد ارتباط معنادار یین شخصیت و هیپنوتیزمپذیری است، بهگونهای که میتوان با مصاحبهای چنددقیقهای تیپ شخصیتی و هیپنوتیزمپذیری نسبی مُراجع را تعیین کرد. همچنین آسیبپذیری او را در برابر بیماریهای مختلف روانپزشکی پیشبینی و مؤثرترین مداخله درمانی را انتخاب کرد.
بحث
هدف مطالعه حاضر بررسی اعتباریابی مقیاس SHSS/C برای اندازهگیری استعداد هیپنوتیزمپذیری بود. پژوهش حاضر نشان داد که مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد SHSS/C ابرازی چندبعدی شامل تواناییهای شناختیادراکی، پدیدههای حسیحرکتی و تحریف شناختی آثار پس هیپنوتیزمی در جمعیت غیربالینی است. عامل اول مشخصههای »فعالیتهای فکریحسی و تواناییهای شناختی« است که در مقایسه بین عاملهای بهدستآمده در فرهنگ اصلی (مطالعه هیلگارد و وایتسن هوفر) و تحقیق حاضر همسو هستند
[2]. عامل دوم مقیاس SHSS/C که تحت عنوان «فعالیتهای فکریحرکتی» نامگذاری شد، 66/0 درصد از تعداد گویههای بارشده در عامل دوم بود. عامل سوم مقیاس با عنوان »فراموشی پسهیپنوتیزمی« نامگذاری شد
[19]. میتوان تبیین کرد که گزاره »من هر سه توپ را واضح دیدم. من فقط دو توپ دیدم.« نشانه توهمات مثبت بینایی نیست، بلکه به فقدان دید یا احساسنکردن محرکاتی که وجود دارند گفته میشود. این توهمات منفی بینایی به عنوان سختترین توهمات در 9 تا 17 درصد افرادی رخ داد که سوژه تحقیقاتی بودند
[4]. همچنین درصد زیاد گزاره فراموشی خودبهخودی نشاندهنده پاسخ هیپنوتیزمی زیاد در عامل سوم بود. فراموشی یکی از مشکلترین پدیدههای هیپنوتیزمی است که میتواند در تسهیل رخداد تلقینات پسهیپنوتیزمی با کاهش نظارت خودآگاهی مفید واقع شود
[20]. بیش از 7 درصد مردم آن را تجربه نمیکنند. فقط 20 تا 25 درصد مردم میتوانند فراموشی کامل را با تلقین تجربه میکنند، و 40 درصد افراد میتوانند درجاتی از فراموشی را تجربه کنند.
نتایج نشان دادهاند که جنسیت تأثیر معناداری بر هیپنوتیزمپذیری ندارد. در SHSS/C ایرانی همسو با تحقیقات قبلی هیچگونه تفاوتی بین نمرات گروه مونث و مذکر چه به لحاظ ترتیب عوامل و چه به لحاظ میانگین نمرات کسبشده وجود ندارد. هر چند افراد پژوهششده در نمونه مرد و زن از نظر سنی متفاوت بودند، سن بر تغییرات نمرات اثر نداشت. بنابراین میتوان تأثیر تفاوت سن نمونههای پژوهششده را تأثیری قابل اغماض دانست
[22 ،21]. همچنین نرینگ رولف و همکاران در سال 2001 نمونه هلندی SHSS/C را با استفاده از ضریب کاپا برای هریک از دو جفت مشاهدهگران 84/0 گزارش کردند
[23]. در ارتباط با روایی همزمان، نتایج این پژوهش نشان داد که SHSS/C با هسته اصلی مقیاس HIP که بر پرواز دست بنا نهاده شده است، همبستگی 66/0 دارد. این یافته با نتایج تحقیقات نسخه اصلی اشپیگل همسو است. همانطور که روسو و همکاران (2000) نشان دادهاند، فعالیتهای فکریحرکتی روشی سریع برای بررسی ناخودآگاه است، که از علامت غیرارادی دست استفاده میشود
[24].
در بحث روایی ملاکی هم مقیاس SHSS/C و خردهمقیاسهای سهگانه آن به بهترین نحو توانستهاند ارتباط بین سه گروه شخصیتی هیپنوتیزمپذیر (آپولون، دیونیسین، ادیسین) و هیپینوتیزمپذیری را مشخص کنند
[8]. بر اساس تئوری خوشههای شخصیتیِ اشپیگل که معادل گروههای با هیپنوتیزپذیری زیاد، متوسط و کم است، هر تیپ شخصیتی طبق الگوهای شناختهشدهای با هم در تعاملاند و در صورت بروز اختلال، به شکل سندرومهای بالینی قابلپیشبینی در محور І یا اختلالات شخصیتیمعینی در محور ІІ تظاهر میکنند
[25]. در پژوهشهای آزمایشگاهی و بالینی، میزان هیپنوتیزمپذیری و تیپ شخصیتی، بهدلیل تعیین جنبههای تغییرپذیر و جنبههای مقاومبهتغییر بیمار، در انتخاب مناسبترین مداخله درمانی بسیار سودمند است. دل روزاریو و همکاران در سال 2002 با استفاده از سه ابزار هیپنوتیزپذیری در نمونههای آسیایی ارزش علمی را برای تعیین سطوح هیپنوتیزمپذیری زیاد و متوسط و پایین به وجود آوردند
[26].
بهطور کلی میتوان گفت حوزه تعارض اولیه در گروه با هیپنوتیزمپذیری کم (آپولونینها)، حوزهی شناختی است. حوزهی تعارض اولیه در گروه با هیپنوتیزمپذیری زیاد (دیونیسینها)، مفهوم »خود» و یکپارچگی ایگو است. این گروه درتعاملات بینفردی، نقش وابسته دارند. نسبت به تروماهای روانی، بسیار حساسند و مستعدِ ازهمگسیختگی روانی و ابتلا به اختلالات تجزیهای هستند
[27]. حوزهی تعارض اولیه در گروه سوم یعنی گروه با هیپنوتیزمپذیری متوسط (اودیسینها)، فضای بینفردی است
[28]. اینها در ایجاد ارتباط صمیمی و نزدیک با دیگران مشکلاتی دارند و باورها و برداشتهای متغیرشان، آنان را مستعد نوسانات خلقی میکند
[29].
در بحث روایی افتراقی، پرسشنامه شخصیت پنجعاملی نئو به بهترین نحو توانست بین گروه افراد که نمره بالا در شاخصهای برونگرایی، گشودگی و موافقبودن کسب کرده بودند، تمایز قائل شود. در نتیجه میتوان اظهار کرد که رابطه برونگرایی با هیپنوتیزمپذیری بسیار مسلم و واضح است، زیرا اظهار وجود، فعالبودن و رفتارهای جلبکننده همگی از فرد برونگرا سرمیزند. البته هر فرد برونگرا الزاما هیپنوتیزمپذیر نیست
[30]. اما در مورد تفاوتنداشتن بین افراد توافقجو در نمرات هیپنوتیزمپذیری میتوان گفت که با توجه به اینکه یکی از مؤلفههای کلیدی توافقجویی انعطافپذیری است و یکی از مشخصههای اصلی در پیدایش خلسه هیپنوتیزمی تلقینپذیریکه گرایش فرد هیپنوتیزمشده به پذیرش علائم و اطلاعات همراه با تعلیق نسبی قضاوت انتقادی طبیعی است، پس مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد قابلیت سنجش صفات شخصیتی برونگرایی ، گشودگی و موافق بودن را دارد و اینکه هیپنوتیزمپذیری طبق نظریه صفت در گذر زمان ثابت می ماند
[22].
ضریب پایایی برای مقیاس SHSS/C در فاصله دو هفته، 75/0 گزارش شد که ضریب مطلوبی است و همسو با ضریب گزارششده در فرهنگ اصلی 70/0 توسط هیلگارد و وایتسن هوفر است
[2]. سانچز و همکاران نیز در سال 2005 به ارزیابی و پایایی نسخه مکزیکی مقیاس استنفورد فرم SHSS:C پرداختند که نتایج ضریب پایایی ۹۵/۰ را نشان می داد
[31]. این ضریب برای عاملها هم بین 50/0 تا 60 /0 محاسبه شد. همچنین ضریب پایایی به روشهای تصنیفی و همسانی درونی برای کل مقیاس و عاملهای آن بین 73/0 تا 79/0 گزارش شد که بیانگر این است که همسویی و تشابه ضرایب پایایی SHSS/C گزارششده در تحقیقات مختلف نشان میدهد مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد SHSS/C چندان دستخوش تغییرات وضع و حالت نمیشود، چون استعداد و شاخصهای تأیید خلسه هیپنوتیزمپذیری را میسنجد و در طول زمان ثبات کافی دارد. بنابراین در تحقیقات مربوط به هیپنوتیزمپذیری کاربرد دارد.
از محدودیتهای پژوهش حاضر وجود باورهای نادرست و نیز آگاهینداشتن در خصوص هیپنوتیزم بود. همچنین یافتههای پژوهش را نمیتوان در تمام جامعه تعمیم داد. پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی این بررسی روی نمونه بالینی نیز انجام شود. حوزهای که برای تحقیقات در زمینه هیپنوتیزم و رواندرمانی در برابر ما بوده و هست، بسیار گسترده است که به طور بالقوه میتواند تفاوت هیپنوتیزمپذیری بین جمعیت و فرهنگهای خاص را شفاف سازد.
نتیجهگیری
به طور کلی یافتهها گویای این است که مقیاس استعداد هیپنوتیزمپذیری استانفورد فرم SHSS/C به عنوان ابزاری چندبعدی برای سنجش هیپنوتیزمپذیری در جمعیت غیربالینی، ویژگیهای روانسنجی مطلوبی دارد. بنابراین میتوان انتظارداشت که ابزارحاصل ازاین پژوهش بتواند به طورمؤثری در پژوهشهای آتی برای جمعآوری دادههای مرتبط با هیپنوتیزمپذیری در جمعیت عادی (غیربالینی) ایران کاربرد داشته باشد.
سپاسگزاری
از اساتید و همچنین تمامی دانشجویان شرکتکننده در این پژوهش تشکر و قدردانی به عمل میآید. این مقاله برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد نویسنده مسئول در گروه روانشناسی بالینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتیدرمانی کرمانشاه است. بنا به اظهار نویسنده مسئول مقاله، تعارض منافع وجود نداشته است.