اهداف مطالعات متعددی درزمینه بررسی شیوع افسردگی انجام شده است. این تحقیقات عمدتاً به سالهای گذشته و دوران اوج همهگیری کرونا بازمیگردند. اکنون با گذشت زمان و بازگشت به شرایط نسبتاً با ثبات، اطلاعاتی از وضعیت کنونی سلامت روان جامعه در دسترس نیست. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی شیوع افسردگی و عوامل جمعیتشناختی و اجتماعی-اقتصادی مرتبط با آن در افراد 15 سال به بالا در جمهوری اسلامی ایران انجام شد.
مواد و روش ها پژوهش حاضر ازنظر هدف بنیادی و از نوع توصیفیتحلیلی بود که در اسفند و فروردین سال 1402 انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد 15 ساله و بالاتر ساکن ایران بودند که از میان آنها 2892 نفر به شیوهی نمونهگیری طبقهای نسبی، برای نمونه پژوهشی انتخاب شدند و با پرسشنامه سلامت بیمار (2003) بهصورت تلفنی و با مصاحبه ارزیابی شدند. سپس دادههای حاصل با استفاده از آزمون تی مستقل و رگرسیون لجستیک چندگانه، از طریق نسخه 21 بسته آماری برای علوم اجتماعی و نرمافزار R تجزیهوتحلیل شدند.
یافته ها میانگین سنی پاسخدهندگان 43/6 سال (42/6 برای زنان و 44/7 برای مردان) بود. درمجموع، 42/1 درصد کل افراد، 39/6 درصد از مردان و 44/6 درصد از زنان دارای نمرهای در محدوده افسردگی بیمارگون براساس پرسشنامه سلامت بیمار 2 سؤالی بودند و میانگین نمره افسردگی آنان بهترتیب 1/83±2/25 و 1/71±2/52 بود. همچنین براساس نتایج حاصل از تحلیل چندمتغیری، مجرد (1/51=OR و 95 فاصله اطمینان 1/15-1/98)، بیوه (1/50=OR و 95 فاصله اطمینان 1/06-2/12)، و مطلقه بودن (1/67=OR و 95 فاصله اطمینان 1/07-2/67)، بیکاری (1/50=OR و 95 فاصله اطمینان 1/09-2/05) و قرار داشتن در گروه سنی 25 تا40 سال (1/39=OR و 95 فاصله اطمینان 0/99-1/96)بخت وقوع افسردگی را افزایش میدهد، درحالیکه صاحبخانه بودن (0/74=OR و 95 فاصله اطمینان 0/62-0/88) و داشتن تحصیلات دانشگاهی (0/65=OR و 95 فاصله اطمینان 0/50-0/84)بخت وقوع افسردگی را کاهش میداد.
نتیجه گیری نتایج پژوهش حاضر نشاندهنده شیوع نسبتاً بالای افسردگی در دوران پساکرونا در ایران است. همچنین مطالعه حاضر تأیید کرد که عوامل جمعیتشناختی و اجتماعی-اقتصادی نقش مهمی در شیوع افسردگی دارند. جوانان (25 تا 40 سال)، افراد بیکار، مجرد، مطلقه یا بیوه در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی قرار دارند، درحالیکه تحصیلات دانشگاهی و صاحبخانه بودن عوامل محافظتکننده افسردگی محسوب میشوند. تفاوتهای مشاهدهشده در میزان افسردگی بین مردان و زنان، پس از بررسی تأثیر سایر متغیرها نشان داد نقشهای اجتماعی زنان بهجای جنسیت، ممکن است علت اصلی تفاوت در میزان افسردگی باشد. علاوهبراین، نتایج نشان داد شیوع افسردگی میان ساکنان شهرها و روستاها تفاوت معنیداری ندارد. همچنین درآمد بالاتر بهدلیل تحصیلات بالاتر یا صاحبخانه بودن با خطر کمتری برای افسردگی همراه بود. این یافتهها بر اهمیت توجه به مجموعه وسیعی از عوامل مؤثر بر افسردگی در سیاستگذاریها و مداخلات سلامت روان تأکید میکنند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |