هدف: بر اساس نظریه شناختی بک باورهای هستهای ناکارآمد در نتیجه تجربیات دردناک شکل میگیرند. از طرف دیگر، دورههای افسردگی نیز تجربهای دردناک بهشمار میآیند. بنابراین، فرض بر این است که افراد افسرده در نتیجه تجربه دورههای مکرر افسردگی، باورهایی را درباره افسردگی و پیامدهای آن تجربه میکنند. هدف مطالعه حاضر ساخت یک مقیاس برای سنجش باورهای مربوط به افسردگی و بررسی ویژگیهای روانسنجی آن بود. روش: برای انجام پژوهش حاضر از یک رویکرد سهمرحلهای استفاده شد. در مرحله نخست، یک مجموعه ماده تدوین و اعتبار صوری آن توسط یک گروه متمرکز تأیید شد. در مرحله دوم، 698 دانشجوی دانشگاه قزوین به ویراست دوم پرسشنامه افسردگی بک و مقیاس باورهای مربوط به افسردگی – تنظیمشده در مرحله پیشین- پاسخ دادند. 433 نفر از آزمودنیهای فوق پس از 14 روز مجدداً مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند. در مرحله سوم، برای بررسی روایی افتراقی، 93 آزمودنی در سه گروه افسرده اساسی دارای سابقه عود (34 نفر)، افسرده اساسی بار نخست (29 نفر) و گروه غیر بالینی (30 نفر) قرار گرفتند و پس از شرکت در تکلیف القای خلق افسرده مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند.
یافتهها: تحلیل عاملی به روش مؤلفههای اصلی و روش چرخش واریماکس چهار عامل «عدم کنترل بر افسردگی»، «فاجعهسازی»، «بیارزشی» و «ناتوانی» را برای مقیاس باورهای مربوط به افسردگی نشان داد. همچنین، مقیاس باورهای مربوط به افسردگی و عاملهای آن از روایی افتراقی، روایی همگرایی، همسانی درونی و پایایی آزمون- بازآزمون رضایتبخشی برخوردار بودند. نتیجهگیری: عاملهای ظاهرشده در مقیاس باورهای مربوط به افسردگی مفاهیم مورد بحث در نظریههای شناختی بک و تیسدل در تبیین عود اختلال افسردگی اساسی را منعکس میکنند. همچنین یافتههای این مطالعه شواهد اولیه را در مورد روایی و پایایی مطلوب این مقیاس فراهم میکنند. اما خصوصیات روانسنجی این مقیاس باید در مورد افراد مبتلا به سایر اشکال اختلال افسردگی (مانند اختلال افسردهخویی) مورد بررسی قرار گیرد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |