fa
jalali
1382
4
1
gregorian
2003
7
1
9
1
online
1
fulltext
fa
نقش عوامل روانشناختی در اختلالهای کنشی جنسی
The Role of Psychological Factors in Sexual Functional Disorders
چکیدههدف: در پژوهش حاضر عوامل روانشناختی تأثیرگذار در اختلالهای کنشی جنسی مورد بررسی قرار گرفته است.روش: بهکمک یک طرح پسنگر- توصیفی 66 بیمار متأهل مبتلا به اختلالهای کنشی جنسی مراجعهکننده به درمانگاه انستیتو روانپزشکی تهران، درمانگاه تخصصی درمان اختلالهای جنسی و دو مطب خصوصی روانپزشک به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای بهکاربرده شده، تشخیص قطعی روانپزشک، مصاحبه بالینی، فرم ویژگیهای جمعیتشناختی، پرسشنامه محقق ساخته سنجش عوامل روانشناختی اختلالهای کنشی جنسی بوده است. تجزیه و تحلیل دادهها بهکمک روشهای آماری توصیفی انجام گرفته است. یافتهها: این بررسی نشان داد که نبود آموزش کافی در مورد فعالیت جنسی و اطلاعات ناکافی جنسی؛ پیشنوازش ناکافی؛ ناسازگاری در ارتباط بهطور کلی؛ باورهای جنسی نادرست؛ ارتباط ضعیف درباره نیازها یا اضطرابهای جنسی هر یک از طرفین؛ وجود اختلال جنسی در شریک جنسی؛ اضطراب در مورد عملکرد جنسی و ترس از عدم موفقیت در رابطه جنسی؛ روابط خانوادگی آشفته و تربیت محدودکننده والدین؛ داشتن تجارب نامطلوب جنسی پیش از ازدواج؛ احساس گناه درباره آمیزش جنسی و مغایرت داشتن آن با مذهب؛ اضطراب و افسردگی از شایعترین عوامل روانشناختی در اختلالهای کنشی جنسی میباشند. نتیجه: عوامل روانشناختی (عوامل زمینهساز، آشکارساز و نگهدارنده) در بروز و تداوم اختلالهای جنسی نقش دارند.
sexual functional disorders, psychological factors, psychosexual, education, awareness
اختلالهای کنشی جنسی، عوامل روانشناختی، عوامل روانی- جنسی، آموزش، آگاهی
4
11
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-191&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/24
1386/8/2
F.
Mehrabi
فریدون
مهرابی
003194753284600722
003194753284600722
No
M.
Dadfar
محبوبه
دادفر
E-mail: Mahda9@hotmail.com
003194753284600723
003194753284600723
Yes
fa
اختلالهای روانپزشکی در خانواده کودکان مبتلا به کمبودتوجه- بیشفعالی
Psychiatric Disorders in Families of ADHD Children
چکیدههدف: هدف از اجرای این پژوهش تعیین الگوی ابتلاء به انواع اختلالهای روانپزشکی در وابستگان درجه یک کودکان مبتلا به کمبود توجه-بیشفعالی (ADHD ) و بررسی عوامل خطر ژنتیکی-خانوادگی در افراد مبتلا به این اختلال بوده است. روش: 227 خویشاوند درجه یک (120 والد و 107 خواهر و بردار) 60 کودک و نوجوان مبتلا به ADHD 5 تا17ساله مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. تشخیص بالینی ADHD و اختلالهای همراه در بیماران با مصاحبه بالینی روانپزشک و جدول تشخیصی K – SADS انجام شده است. بررسی وجود اختلال ADHD و سایر اختلالهای روانپزشکی بر پایه معیارهای تشخیصی DSM-IV در افراد خانواده بیماران و با استفاده از مصاحبه بالینی روانپزشکیK – SADS, SADS, و Wender انجام شده است. یافتهها: شایعترین اختلالهای روانپرشکی در بستگان کودکان مورد بررسی به ترتیب: اختلالهای افسردگی 7/51%، ADHD 3/48%، اختلالهای اضطرابی 7/41% و اختلال وسواسی اجباری 25% بود. شایعترین اختلالهای همراه در مبتلایان به ADHD بهترتیب: اختلال بیاختیاری ادرار3/38%، اختلال وسواسی اجباری 7/31%، اختلالهای اضطرابی 30% و اختلالهای تیک و توره 7/26% بوده و در گروه سنی نوجوانان شیوع اختلالهای دو قطبی 5/37% بود. نتیجه: شیوع بالای ADHD در خانواده مبتلایان نشاندهنده تأثیر عامل ژنتیکی قوی اختلال میباشد. وجود اختلالهای همراه در مبتلایان و شیوع بالای اختلالهای خلقی و اضطرابی در خانواده بیماران مبتلا به ADHD میتواند نشاندهنده یک زمینه ژنتیکی مشترک بین این اختلالها و زیر گروههایی از ADHD باشد که از نظر عوامل خطر، سببشناسی و پاسخ درمانی متفاوت هستند.
AbstractObjectives: This research was to determine the pattern of psychiatric disorders in the imme- diate family members of children with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD). Fa- mily genetic risk factors were also evaluated. Method: 227 immediate family members, 120 parents and 107 siblings of 60 ADHD child- ren and adolescents between the ages of 5 to 17 years were evaluated. Psychiatric clinical interviews, K-SADS, SADS, and Wender determined ADHD and family members’ diagnosis. Evaluation of presence of ADHD diagnosis and other psychiatric diagnosis were based on DSM-IV standards. Findings: The most prevalent psychiatric diagnosis in the families were disorders of dep-ression (51.7%), ADHD (48.3%), anxiety (41.7%), and obsessive compulsive (25%). The most prevalent diagnosis, comorbid to ADHD were disorders of Enuresis (38.3%), obse-ssive-compulsive (31.7%), anxiety (30%), and tic (26.7%) in the adolescent group, it was bipolar disorder with 37.5%. Results: The high prevalence of ADHD in the afflicted families indicates strong influence of genetic factors. The presence of comorbid disorders to ADHD and high prevalence of affective and anxiety disorders in the families of ADHD may point to homogeneity in ge-netic etiology in these disorders and subgroups of ADHD whose risk factors, etiology, and treatment responses may differ.
ADHD, family, disorder, genetic factors, prevalence
کمبود توجه-بیشفعالی، خانواده، اختلال، عوامل ژنتیک، شیوع
12
19
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-192&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/24
1386/8/2
P.
Hebrani
پریا
حبرانی
003194753284600732
003194753284600732
Yes
J.
Alaghband Rad
جواد
علاقبندراد
003194753284600733
003194753284600733
No
M. R.
Mohammadi
محمدرضا
محمدی
003194753284600734
003194753284600734
No
fa
اختلالهای رفتاری در کودکان خانوادههای تکفرزند و چندفرزند شهر تهران
Comparison of Behavioral Disorders in Single Child vs. Multiple Children Families
چکیدههدف: بررسی حاضر بهمنظور ارزیابی فراوانی اختلالهای رفتاری در میان کودکان خانوادههای تکفرزند و چندفرزند انجام شده است. روش: برای ارزیابی فراوانی این اختلالها 837 دانش آموز مدارس ابتدایی شهر تهران شامل 422 کودک تکفرزند و 415 کودک چند فرزند از طریق نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای مورد بررسی قرار گرفتند. پرسش نامه علائم کودکان (CSI-4) را پدران و مادران، همچنین آموزگاران برای هر دانش آموز بهطور جداگانه تکمیل کردند. دادههای پژوهش بهکمک آزمونهای آماری خیدو و رگرسیون اسمی تحلیل گردید. یافتهها: این بررسی نشان داد که میزان فراوانی اختلال سلوک بر اساس گزارش پدران و مادران و اختلال کمبود توجه – بیش فعالی و سایر اختلالهای رفتاری بر اساس گزارش آموزگاران در کودکان خانوادههای چند فرزند بهمراتب بیشتر از تک فرزند میباشد. همچنین بود یا نبود یکی از والدین در تفاوت اختلالهای رفتاری یادشده بین کودکان تک فرزند و چند فرزند دخالت دارد. بهطوریکه تعامل دو عامل تک فرزندی و تعداد والدین تغییر دهنده میزان فراوانی اختلالهای مربوطه میباشد. نتیجه: این باور که فراوانی مشکلات رفتاری در کودکان خانوادههای تک فرزند بیشتر است، در این پژوهش تأیید نشد.
AbstractObjectives: The present study was conducted to compare the prevalence of behavioral dis- orders among children in single child families vs. children in multiple children families. Method: To evaluate such disorders, through multi-stage cluster sampling, 837 children from elementary schools in Tehran were selected as the subjects of the study. 422 of these child- ren were from single and 415 children were from multiple children families. Child Symp-tom Inventory, CSI-4 was completed separately by both the parents and teachers. The find- ings of the research were analyzed by c2 and regression. Findings: The subjects from multiple children, much more than the ones from the single child families, exhibited higher prevalence of conduct disorder according to the parents’ re- ports and higher prevalence of ADHD and other behavioral disorders according to the tea- cher’s reports. Furthermore, the presence or absence of one of the parents was a significant factor intervening in the spoken difference combination of the two factors, single child fa- milies and the number of parents impacted the prevalence of related disorders. Results: This study did not confirm the popular belief that the children of single child fa-milies suffer from higher prevalence of behavioral disorders.
behavioral disorders, family size, single child family, ADHD
اختلالهای رفتاری، بعد خانوار، خانواده تک فرزند،ADHD
20
26
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-193&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
Sh.
S. Goodarzi
شاهرخ
سردارپورگودرزی
003194753284600735
003194753284600735
Yes
F.
Derakhshanpour
فیروزه
درخشانپور
003194753284600736
003194753284600736
No
S.
Sadr
سعید
صدر
003194753284600737
003194753284600737
No
M. T.
Yasami
محمدتقی
یاسمی
003194753284600738
003194753284600738
No
fa
تأثیر آموزش مهارتهای اجتماعی بر رفتار سازگارانه کودکان عقبمانده ذهنی خفیف
The Efficacy of Social Skills Training on Adjusting Behaviors of Mild Mentally Retarded Children
چکیدههدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارتهای اجتماعی بر رفتار سازگارانه کودکان عقبمانده ذهنی خفیف انجام شده است. روش: 28 دانشآموز که برپایه آزمون هوش وکسلر کودکان، عقبمانده ذهنی خفیف تشخیص داده شده و دارای سطوح سازگاری پایین در خرده مقیاسهای مهارتهای زندگی روزمره و مهارت اجتماعیشدن مقیاس واینلند، با هوشبهر 63 تا 67 و در گروه سنی 11 سال تا 11 سال و 10 ماه بودند، انتخاب و بهصورت تصادفی به دو گروه آزمایش (14=n) و گواه (14=n) تقسیم شدند. نخست هر یک از آزمودنیها بهکمک فهرست مهارتهای اجتماعی و دو خرده مقیاس مهارتهای زندگی روزمره و مهارت اجتماعیشدن مقیاس واینلند ارزیابی شدند. سپس آموزش مهارتهای اجتماعی بهمدت 5/2 ماه در 15 جلسه آموزشی برای آزمودنیهای گروه آزمایش اجرا شد. در پایان دوره آموزش و 2 ماه پس از آن، همه آزمودنیها دوباره به کمک ابزارهای یادشده ارزیابی شدند. یافتهها: تحلیل دادهها نشان داد که گروه آزمایش پس از پایان جلسات آموزشی، بهبود معنیداری را در زمینه رفتار سازگارانه (مجموع مهارتهای زندگی روزمره و مهارت اجتماعیشدن) و مهارتهای اجتماعی پیدا کرده است. بررسی پیگیری نیز نشان داد که بهبودهای به دست آمده از آموزش، 2 ماه پس از پایان آموزش نیز همچنان حفظ شده است. نتیجه: آموزش مهارتهای اجتماعی سبب افزایش رفتار سازگارانه کودکان مبتلا به عقبماندگی خفیف ذهنی میشود.
social skills, adjusting behavior, mild mental retardation
مهارتهای اجتماعی، رفتار سازگارانه، عقبمانده ذهنی خفیف
27
34
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-194&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
A.
ayanzadeh
اکبر
بیان زاده
003194753284600739
003194753284600739
No
Z.
Arjmandi
زهرا
ارجمندی
003194753284600740
003194753284600740
Yes
fa
آگاهی پزشکان عمومی شرکتکننده در بازآموزی روانپزشکی درباره اختلال تبدیلی و اختلالهای پزشکی
Assessment of General Practitioners’ Knowledge of Conversion Disorder
چکیدههدف: این پژوهش با هدف سنجش دانش پزشکان عمومی درباره اختلال تبدیلی و سایر اختلالهای پزشکی انجام شده است. روش: آزمودنیهای پژوهش را 136 نفر از پزشکان عمومی تشکیل دادهاند که به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بودند. ابزار پژوهش پرسشنامهای عبارت از بیست پرسش دربردارنده شرح حال بیماران فرضی و پرسشهایی درباره تشخیص و درمان بود. نتایج 136 پاسخنامه، که پیش از شرکت در دو دوره بازآموزی مدون روانپزشکی برای پزشکان عمومی، تکمیل نموده بودند، با استفاده از آزمونهای آماری کولوموگوروف- اسمیرنوف، من- ویتنی و کروسکال- والیس تحلیل شد. یافتهها: بیشتر پزشکان، علیرغم بهدستآوردن نمره بالا در پرسشهای مربوط به تشخیص پزشکی، در پاسخ به پرسشهای مربوط به تشخیص اختلال تبدیلی نمره پایینی بهدست آوردند، بهطوری که به پرسشهای مربوط به تشخیص صرع کاذب، فلج تبدیلی و کوری تبدیلی تنها بترتیب 24، 16و 22 درصد آزمون شوندگان بهدرستی پاسخ دادند. میانگین این نمرات در گروههای مختلف از نظر جنس و دانشگاه محل تحصیل تفاوت معنیداری نداشت، اما با افزایش سن و مدت فراغت از تحصیل ، سطح نمرات کاهش مییافت که این کاهش فقط در مورد تشخیص اختلال تبدیلی معنیدار بود. نتیجه: بر پایه یافتههای پژوهش حاضر دانش پزشکان مورد بررسی در زمینه تشخیص موارد پزشکی در سطحی مطلوب است. اما در زمینه تشخیص اختلال تبدیلی از این نظر در سطح پایینی بودهاند.
AbstractObjectives: This study was conducted with the objectives of assessing general practitioners’ knowledge of conversion disorder. Method: Using the available convenient sampling, 136 general practitioners were selec-ted as the subjects of the study. The instruments used for this study included a 20-item ques- tionnaire, hypothetical case histories, and a diagnostic and treatment questionnaire.136 res- ponses obtained from the subjects prior to two retraining programs in psychiatry were ana- lyzed by using Mann-Whitney and Kruskal-Wallis non parametric statistics. Findings: Despite achieving high grades on the medical diagnosis questionnaire, the sub-jects scored poorly on the questionnaire related to conversion diagnosis. The subjects attained inadequate scores of 24, 16, and 22 respectively on the diagnosis of pseudoseizure, conversion paralysis, and conversion blindness. There was no significant correlation between the average scores on the diagnosis with the subjects’ gender and university of graduation. However, a negative significant correlation was noted between age and the length of time since gradua- tion with the scores acquired on conversion diagnosis.Results: Based on the findings of this study, the knowledge of the general practitioners on medical diagnosis was acceptable, but in the area of conversion diagnosis, their knowledge was poor.
conversion disorder, general practitioner, knowledge, retraining prog-ram
اختلال تبدیلی، پزشک عمومی، آگاهی، بازآموزی، آموزش پزشکی
35
41
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-195&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
M.
Yekrang Safakar
مجتبی
یکرنگ صفاکار
003194753284600741
003194753284600741
Yes
M.
Rasoulian
مریم
رسولیان
003194753284600742
003194753284600742
No
fa
گزارش یک مورد اختلال تجزیهای با تظاهرات نامتعارف و درمان موفقیتآمیز با روشهای شناختی- رفتاری
Successful Usage of Cognitive Behavioral Therapy in Dissociation Disorder with Unusual Symptoms
چکیدههدف: هدف از نگارش نوشتار حاضر، گزارش مورد غیرمتعارفی از اختلال تجزیهای بهشکل رفتار چرخشی تکرارشونده همراه با افت عملکرد تحصیلی و روشهای درمانی بهکار بردهشده بوده است. روش: مورد گزارش شده دانشجوی مرد 22سالهای است که از 10 سالگی رفتارهای چرخشی همراه با خیالپردازی داشته و به دلیل صرف وقت بسیار زیاد برای این رفتار دچار افت تحصیلی گردیده است. درمان بیمار با بهرهگیری از روشهای خودبازنگری، انجام آرامش عضلانی، انجام کارهای منحرفکننده ذهن و بهکارگیری روش توقف فکر و تنبیه آغاز گردیده و با آموزش جرأت آموزی و برخی روشهای رفتاری ادامه یافت. یافتهها: پس از پایان برنامه درمان و بررسی پیگیری 8 ماه پس از آن رفتار چرخشی ازمیان رفته و رفتارهای میانفردی وی با دیگران بهبود چشمگیر یافته بود. نتیجه: روشهای شناختی- رفتاری میتوانند در کاهش علایم و بهبودی اختلال تجزیهای مؤثر باشند.
Abstract Objectives: This was a single case study of a patient with unusual dissociation disorder with repetitive rotating behavior. The patient’s school performance had dropped signifycantly as a result of this illness and other treatment methods had proven relatively ineffective. Method: The subject was a 22 year old male college student who had been exhibiting rota- ting behavior along with day dreaming since the age of 10. Engaging in such behaviors had lowered his school performance. His cognitive behavioral therapy (CBT) commenced with using methods of self-monitoring, muscle relaxation, thought distraction, thought stopping, and aversion, followed by self assertive training and other behavioral methods. Findings: Upon completion of treatment program and again at the 8-month follow up evalu- ation, the patient’s rotating behavior was extinct and his interpersonal behavior was signifi- cantly improved. Results: CBT method can be effective in symptom reduction and improvement of dissocia- tion disorder.
dissociation disorder, rotting behavior, CBT
اختلال تجزیهای، رفتار چرخشی، درمان شناختی- رفتاری
42
46
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-196&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
M.
Samimi Ardestani
مهدی
صمیمی اردستانی
003194753284600743
003194753284600743
Yes
M. T.
Yasami
محمد تقی
یاسمی
003194753284600744
003194753284600744
No
fa
بررسی تأثیر یوگا در درمان بیماران وسواسی- ا جباری تحت درمان با داروهای استاندارد
Efficacy of Yoga in Treatment of Obsessive-Compulsive Patients
چکیدههدف: این پژوهش تأثیر یوگا را بهعنوان یک شیوه درمانی در بیماران وسواسی- اجباری به همراه داروهای رایج درمان این اختلال ارزیابی میکند. روش: 20 بیمار (13 زن و 7 مرد)21 تا 53 ساله که دستکم 4 ماه داروهای درمان بیماری وسواسی- اجباری را مصرف نموده ولی بهبودی کامل پیدا نکرده بودند، به کمک یوگادرمانی مورد درمان قرار گرفته و با بهرهگیری از آزمون وسواس یل- براون (YBOCS)، 5/1 ماه پس از آغاز یوگا درمانی، 3 و 6 ماه پس از آن، ارزیابی آنها انجام پذیرفت. یافتهها: میانگین YBOCS که در آغاز درمان15/2 ± 11/24 بود در ماههای 5/1، 3 و 6 پس از آغاز یوگا بهترتیب 18/2±18، 29/2±15 و 49/1±56/11 کاهش یافت. تغییرات معنیدار آماری به وجود آمده نشاندهنده میزان اثربخشی این شیوه درمانی است. نتیجه: یوگا میتواند در درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری مقاوم به درمان مؤثر باشد.
AbstractObjectives: This research evaluated the efficacy of Yoga as a method in treatment of obse- ssive-compulsive disorder (OCD) patients who were under standard medications. Method: Yoga treatment was provided for 20 OCD patients, 13 women and 7 men between the ages of 21 and 53 years. These patients had been under drug treatment for at least four months, but had not completely recovered. The patients were evaluated by YBOCS 1.5 month after commencement of Yoga treatment and then three and six months thereafter. Findings: The average YBOCS score at the beginning of Yoga treatment was 24.11(+/-2.15). This score was reduced to 18 (+/-2.18), 15 (+/- 2.29), and 11.56 (+/-1.49) respecti- vely at the 1.5, three, and six month periods. The obtained significant changes show the efficacy of Yoga treatment. Results:Yoga can be effective in treatment of OCD patients resistant to standard medicine treatment.
Yoga, OCD, YBOCD
یوگا، اختلال وسواسی- اجباری، مقیاس وسواسی اجباری- ییل براون(YBOCS)
47
52
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-197&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
H.
Taherkhani
حمید
طاهرخانی
E-mail: hamidtaherkhani@yahoo.com
003194753284600763
003194753284600763
Yes
F.
H. Na’yeeni
فهیمه
حسینی نائینی
003194753284600764
003194753284600764
No
H.
Mostafavi
حمید
مصطفوی
003194753284600765
003194753284600765
No
H.
Hussieni
هاشم
حسینی
003194753284600766
003194753284600766
No
fa
تبیین ”فرآیند حمایت“ از بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی: یک پژوهش کیفی
Interpretation of Support for Cancer Patients under Chemotherapy: A Qualitative Research
چکیدههدف: بررسی حاضر به منظور درک معنای حمایت از دیدگاه بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی، خانوادههایشان و همچنین پرستاران و پزشکان انکولوژیست انجام شد. بدین منظور به بررسی معانی و برداشتهایی پرداخته شده است که بیماران و خانوادههایشان و پرستاران و پزشکان از پدیده «حمایتشدن» و «حمایتکردن» دارند. روش: دادهها به روش کیفی و بهکمک مصاحبههای نیمهساختاری از 10 نفر بیمار و خانوادههایشان و 8 نفر پرستار و پزشک فوق تخصص انکولوژی گردآوری شد. آنها تجربه خود را از ”درک حمایت“ و ”حمایت دادهشده“ بهطور تشریحی، توصیف کردند. مصاحبهها ضبط شد و سپس با بررسی عمیق گفتههای شرکتکنندگان در پژوهش بر اساس روش نظریه زمینهای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان دادند که ”حمایت“ یک نیاز حیاتی و چندبعدی است و باید پیوسته به مددجویان ارائه شود. بیماران و خانوادههایشان عدم درک حمایت را از سوی کارکنان ارائهدهنده مراقبتهای بهداشتی ـ درمانی میدانستند. اولویت کارهای حمایتی از دیدگاه مددجویان حمایتهای روحی- روانی بود. پرستاران و پزشکان حمایت جسمی را در اولویت اول قرار دادند و تمام اقدامهای بالینی خود را با «حمایت» یکسان دانستند. در حالیکه در مقایسه با مفهوم مراقبت، حمایت بسیار ژرفتر و گستردهتر است. نتیجه: حمایت، فرآیند تعامل اجتماعی است. این تعامل نخست با برقراری ارتباط همدلانه و ایجاد یک شبکه ایمنی برای سامانه مددجو پدید میآید و سپس براساس معنی خاصی که از بیماری و درمان برای وی صورت میگیرد، توانمندی لازم را در زمینههای مختلف جسمی، روحی- روانی و اجتماعی کسب مینماید. بیماران سرطانی ایرانی و خانوادههایشان از نداشتن حمایت و شبکه ایمنی از سوی پزشکان و پرستاران خود گلهمندند که ضرورت توجه، بازنگری و بازآموزی نوینی را در این راستا ایجاب مینماید.
Abstract Objectives: Evaluating the meaning of support from the perspectives of cancer patients under chemotherapy, their families, nurses, and the oncologists, their concepts of “being support- ed” and “providing support” was assessed. Method: Data was collected through qualitative method and semistructured interviews of 10 patients and their families, and eight nurses and physicians with oncology specializetion. They described their experience of “perceived support” and “received support” analytic- cally. The interviews were tape recoded the participants’ statements were analyzed using the procedures and techniques of ground theory. Findings: The findings showed that “support” is multidimensional and a vital need it must continuously be available to service recipients. The patients and their families were aware of lack of support by the health treatment service providers. From the perspective of the ser- vice recipients, mental support was deemed to have the highest priority. Nurses and physi- cians considered physical support with the highest priority and all the clinical intervene-tions equal to that of “support”. Nonetheless in comparison with the concept of “caring”, support is very deeper and more extensive. Result: Support, a process of social interaction is initially established through empathic connection leading to generation of a network of safety for the service recipients. Once a specific meaning of illness and its treatment is structurally formed for the patient, necessa- ry abilities in physical, psychological, and social arenas may be attained. Iranian cancer patients and their families complain about lack of support and safety network by their phy- sicians and nurses. This demands indispensable attention, reconsideration, and a new retrain- ing alongside these lines.
Support, chemotherapy, cancer patients, nurses, physicians, qualitative research
حمایت، شیمیدرمانی، بیماران سرطانی، پرستاران، پزشکان، تحقیق کیفی
53
61
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-199&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
Z.
Vanaki
زهره
ونکی
003194753284600753
003194753284600753
Yes
Z.
Parsa Yekta
زهره
پارسا یکتا
003194753284600754
003194753284600754
No
A.
Kazemnejad
انوشیروان
کاظمنژاد
003194753284600755
003194753284600755
No
A. R.
Heydarnia
علیرضا
حیدرنیا
003194753284600756
003194753284600756
No
fa
میزان شیوع سوءرفتار در دانشآموزان دوره راهنمایی شهرستان خرمآباد
Prevalence of Child Abuse in Khorramabad Secondary Schools
چکیدههدف: هدف از این پژوهش بررسی میزان شیوع سوءرفتار در دانشآموزان دوره راهنمایی شهرستان خرمآباد و تعیین عوامل مؤثر بر آن بوده است. روش: 240 نفر از دانشآموزان (117 دختر و 123 پسر) پایههای اول، دوم و سوم دوره راهنمایی که به تصادف انتخاب شده بودند در یک پژوهش توصیفی- مقطعی بررسی شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه کودکآزاری و بیتوجهی بود. دادهها بهکمک روشهای آماری توصیفی و آزمون آماری c2 تحلیل گردیدند.یافتهها: نتایج نشان داد که بیشترین فراوانی سوءرفتار مربوط به سوءرفتار عاطفی نسبت به فرد مورد بررسی و بهترتیب از سوی پدر، مادر، خواهر و برادر در هر دو گروه پسران و دختران بوده است (6/91%). سوءرفتار بدنی در دختران و پسران 2/58% است که بیشتر از سوی والدین و برادر گزارش شده است. سوءرفتار جنسی با فراوانی 38 نفر تنهادر دختران (5/32%) گزارش شد. همچنین بین وضعیت مالی خانواده، ترتیب تولد، بیماری روانی و اعتیاد افراد خانواده، میزان معاشرت افراد خانواده و سوءرفتار جسمی و عاطفی ارتباط معنیدار دیده شد. بین سن والدین و سوءرفتار عاطفی و بدنی و نیز بین میزان تحصیلات، شغل والدین و سوءرفتار عاطفی ارتباط معنیداری دیده نشد. نتیجه: سوءرفتار با کودکان در خانوادهها شایع است و بیشترین میزان سوءرفتار از سوی پدران و مادران اعمال میشود.
AbstractObjectives: This research was conducted to show the prevalence of child abuse in the se-condary school students in the town of Khorramabad. The effective factors were also deter- mined. Method: 240 students (117 girls, 123 boys) in the first, second, and third grades of second- dary schools were selected randomly as the subjects of this cross-sectional and descriptive study. Child Abuse and Neglect Questionnaire was used as the main instrument. The find- ings were analyzed and interpreted by descriptive statistics and c2. Findings: The most prevalent abuse was related to that of emotional abuse implicated res- pectively by the fathers, mothers, sisters, and brothers in both boys and girls (91.6%). By and large (58.2%), parents and brothers physically abused the children. 38 subjects, all girls (32.5%) reported to having been sexually abused. A significant correlation was indicated between emotional and physical abuse with family financial status, birth order, mental ill-ness and illicit drug addiction of family members and family social interactions. There was no significant correlation between the age of parents with physical and emo-tional abuse. Furthermore, no significant correlation was noted between the parents’ oc-cupation and level of education with emotional abuse. Results: Child abuse is prevalent and it is mostly implicated by the parents.
physical abuse, emotional abuse, sexual abuse, students, neglect, epide-miology, children
سوءرفتار بدنی، روانی، جنسی، دانشآموزان، بیتوجهی، همهگیرشناسی، کودک
62
70
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-200&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
P.
Namdari
پریسا
نامداری
003194753284600757
003194753284600757
Yes
fa
بررسی آگاهی و باور دانشآموزان پیشدانشگاهی شهر تهران درباره تأثیرات مصرف سیگار
Evaluation of Tehran Pre-university Students’ Awareness of Effects of Cigarette Smoking
چکیدههدف: این پژوهش به بررسی میزان آگاهی و نگرش دانشآموزان درباره اثرات مصرف سیگار و ارتباط آن با سیگارکشیدن دانشآموزان پیشدانشگاهی پرداخته است. روش: دادههای پژوهش به کمک یک پرسشنامه جمعیتشناختی و اطلاعات در سال تحصیلی 78-1377 از 4023 دانشآموز پیشدانشگاهی (2018 دختر، 2005 پسر) از 64مدرسه که به روش خوشهای- تصادفی از مدارس شهر تهران انتخاب شده بودند گردآوری شد. یافتهها: 42% دختران و 5/39% پسران دستکم یکی از چهار اثر رفع دلشوره و اضطراب، تقویت ذهن، رفع خستگی، رفع عصبانیت را به سیگار نسبت میدادند. در این میان شایعترین باور در هر دو گروه «رفع عصبانیت» بوده است. بین تعداد باورها و همچنین وجود هر یک از باورهای یادشده با سیگاریشدن و تجربه مصرف سیگار ارتباط قوی معنیداری در هر دو گروه دختران و پسران وجود داشت. تنها 28% پسرها و 8/30% دخترها از کلیه عوارض مورد پرسش مانند سرطان، کاهش طول عمر، بیماریهای قلبی- عروقی، پیری زودرس و چروکیدگی پوست، زخم معده، بهخطر افتادن سلامت اطرافیان آگاهی داشتند. آگاهی از شمار بیشتری از عوارض یادشده سیگار، همچنین آگاهی از هر یک از عوارض سیگار ارتباط معکوس و معنیداری با سیگاریبودن و تجربه کشیدن سیگار داشت که این ارتباط در دختران قویتر بود. نتیجه: این بررسی نشان داد که آگاهی نوجوانان و جوانان از پیامدهای زیانبار مصرف سیگار سبب دوری آنان از این ماده میشود و یا مصرف آن را کاهش میدهد.
cigarette, students, adolescents, awareness, beliefs
سیگار، دانشآموزان، نوجوانان، مدرسه، آگاهی، باور
71
78
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-201&slc_lang=fa&sid=1
2007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/242007/10/24
1386/8/2
N.
Hatamizadeh
نیکتا
حاتمیزاده
003194753284600758
003194753284600758
Yes
P.
Ziayee
پروین
ضیایی
003194753284600759
003194753284600759
No
Sh.
Dolatabadi
شیوا
دولتآبادی
003194753284600760
003194753284600760
No
R.
Vameghi
روشنک
وامقی
003194753284600761
003194753284600761
No
S.
Vasseghi
ساناز
واثقی
003194753284600762
003194753284600762
No