@article{ author = {Amini, Homayou}, title = {Editorial}, abstract ={}, Keywords = {Editorial}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {85-87}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {تعهد حرفه‌ای، یک انتخاب یا یک ضرورت در آموزش و ارزیابی دوره دستیاری؟}, abstract_fa ={پزشکان متخصص در دوره آموزشی خود، علاوه ‌بر کسب تخصص در یک رشته خاص، باید مهارت ایفای نقش‌های دیگری را نیز کسب کنند، از جمله مهارت‌های ارتباطی1، همکار تیم درمان2، مدیر یا رهبر3، مدافع سلامت4، دانشور5 و حرفه‌مند6 (2،1). تعهد حرفه‌ای پزشکی7 به مجموعه‌ای از ارزش‌ها، رفتارها و روابطی گفته می‌شود که موجب تقویت و استحکام اعتماد جامعه به پزشکان می‌شود (3). پزشک باید اصول سه‌گانه i) اولویت و تقدم مصلحت و منفعت بیمار8، ii) احترام به حق انتخاب بیمار9 با در نظر گرفتن معیارهای علمی و رعایت ضوابط، و iii) رعایت عدالت اجتماعی10 در تصمیم‌ها و اقدامات را در فعالیت حرفه‌ای خود مبنا قرار دهد (4). پایبندی به این اصول در تعهدات ده‌گانه «منشور پزشک11» تبلور می‌یابد (4). بخشی از این تعهدات به رابطه مستقیم بیمار- پزشک برمی‌گردد که در آن به‌طور خلاصه، پزشک خود را متعهد می‌بیند صلاحیت حرفه‌ای بالینی‌اش را حفظ کند و ارتقاء دهد، با بیمارانش رویکرد صادقانه داشته باشد، رازدار آنها باشد و مرزهای حرفه‌ای با ایشان را رعایت کند (4). بدیهی است می‌توان انتظار داشت میزان پایبندی پزشکان به این اصول و تعهدات با میزان اعتماد جامعه به آنها رابطه مستقیم داشته باشد. بخش دیگر تعهدات ده‌گانه پزشک و نظام سلامت که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و منافعی را به‌صورت غیرمستقیم و درازمدت برای بیماران فراهم می‌کند، به نظام ارائه خدمات مربوط می‌شود؛ مانند تعهد پزشک به تلاش برای ارتقاء کیفیت مراقبت، دسترسی به خدمات، توزیع عادلانه منابع محدود، خلق دانش نو (پژوهش)، پایش مداوم و مدیریت تعارض منافع (4-6). با تعمق در این گروه از تعهدات می‌توان دریافت که میزان پایبندی پزشکان به آنها با نسبت موفقیت جامعه پزشکی در همه ابعاد آموزش، پژوهش و ارائه خدمات به‌صورت موزون، عمیق و کیفی نیز ارتباط تنگاتنگ دارد. اگرچه شکل‌گیری برخی مفاهیم بنیادین و ارزش‌های زیربنایی تعهد حرفه‌ای از خانواده و مدرسه آغاز می‌شود، دانشکده‌های پزشکی باید در برنامه‌های آموزشی رسمی و نهان12 خود، به‌عنوان جزء لاینفک، به پرورش تدریجی تعهد حرفه‌ای در دانش‌آموختگان خود توجه ویژه داشته باشند، به‌شکلی که جوّ اخلاقی حاکم بر محیط‌های آموزشی و بالینی اجازه بروز رفتارهای غیرحرفه‌ای را ندهند (7). با وجود این، برخی مطالعات نشان می‌دهند پزشکان عمومی که وارد دوره‌های آموزشی تخصصی دستیاری می‌شوند، هنوز از جهت تعهد حرفه‌ای به‌اندازه کافی صلاحیت لازم را پیدا نکرده‌اند (9،8). انتظار می‌رود در یک برنامه آموزشی، علاوه‌بر آموزش نظری، از هر فرصت آموزشی دیگر، مانند گزارش صبحگاهی، معرفی بیمار و راند بخش، برای طرح مباحث مربوط به تعهد حرفه‌ای استفاده و در این فرصت‌ها از روش‌های متنوع آموزشی، مانند یادگیری مبتنی بر مسأله13، بحث مبتنی بر مورد14 و یاددهی کنار بالین15 سود جست. در عین حال، یکی از مهم‌ترین روش‌های آموزشی الگوسازی و الگودهی1 است که در سه سطح رسمی2، غیررسمی3 و نهان4 رخ می‌دهد (10). از سوی دیگر، ارزیابی با استفاده از ابزارهای روشن و عینی، به‌عنوان حلقه تکمیل‌کننده یاددهی و یادگیری که لازمه فرایند آموزش است، در مورد تعهد حرفه‌ای اهمیتی مضاعف دارد. ارزیابی تکوینی5 مستمر، به‌ویژه به‌صورت «بازخورد از چند منبع6»، هم در طول دوره آموزشی و هم در طول زندگی حرفه‌ای یک پزشک، جزء ضروری برای شکل‌گیری، حفظ و ارتقای ویژگی‌های حرفه‌ای‌گری7 در اوست (12،11). همچنین، متعهد بودن فرد به اصول تعهد حرفه‌ای شرط ضروری دانش آموختگی است. بنابراین، سیستم آموزشی باید با استفاده از یک یا چند روش معتبر، ارزیابی تجمعی8 این ویژگی را در فراگیران انجام دهد و از کسب آن، قبل از اجازه به ارتقای فراگیران یا دانش‌آموختگی آنها، اطمینان حاصل کند (7). منفعت دیگر ارزیابی به سیستم آموزشی بر می‌گردد. ارزیابی فراگیران کمک می‌کند تا از اثربخشی فرایند آموزش تعهد حرفه‌ای اطمینان حاصل شود. به‌نظر می‌رسد در آموزش پزشکی کشورمان، علی‌رغم موفقیت‌های قابل توجه در حوزه دانش و انتقال مهارت در حیطه‌های مختلف بالینی، در شرایط فعلی به‌اندازه کافی به رشد فردی، مهارت‌های ارتباطی و شکل‌گیری و نهادینه شدن ویژگی‌های حرفه‌ای‌گری توجه کافی صورت نمی‌گیرد. گرچه توجه به مباحث اخلاق پزشکی و تعهد حرفه‌ای در آخرین ویرایش برنامه‌های آموزشی رشته‌های تخصصی در ایران کمابیش مورد توجه و تأکید قرار گرفته است (13)، در اینکه در اجرا و عمل به چه میزان برنامه‌ریزی شده و به آن پایبندی وجود دارد، جای سوال و تردید جدی وجود دارد. در مورد ارزیابی نیز گرچه چند سالی است بخشی از نمره ارزیابی نهایی سالانه دستیاران جهت معرفی به امتحان ارتقاء سالانه9 به ارزیابی اعضای هیأت علمی از برخی ویژگی‌های تعهد حرفه‌ای دستیار اختصاص یافته و این قدمی کوچک به پیش است، شواهدی علمی به نفع اثرگذاری قابل توجه این شیوه جهت حصول به اهداف ارزیابی پیشگفت وجود ندارد. برخی دانشگاه‌ها در تدوین راهنماها و اسناد لازم در این زمینه، مانند «راهنمای رفتار حرفه‌ای پزشکی10»، «ضوابط پوشش11» و «سند ارتقاء تعهد حرفه‌ای دانشگاه»، قدم‌های مهم، هرچند ابتدایی، را برداشته‌اند (14-16)، ولی هنوز باید گام‌های اساسی در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله اصلاح یا تدوین آیین‌نامه‌ها و ضوابط ضروری، برداشته شوند. در مجموع، به‌نظر می‌رسد چه با هدف ارتقاء اعتماد جامعه به پزشکان و چه با هدف ارتقای آموزش، پژوهش و خدمات بالینی، توجه ویژه به آموزش و ارزیابی تعهد حرفه‌ای نه یک انتخاب ممکن، بلکه یک ضرورت و اولویت است. حال این پرسش مطرح است که علی‌رغم این ضرورت، به چه علت این موضوع در عمل در اولویت برنامه‌های وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دانشگاه‌های علوم پزشکی و گروه‌های آموزشی بالینی قرار نگرفته است؟ پاسخ به این سؤال به مطالعه مستقلی نیاز دارد، ولی برخی از علل احتمالی عبارتند از «توجه ناکافی به ضرورت ارتقای تعهد حرفه‌ای سازمانی در تمام نهادهای کلان مرتبط با نظام سلامت، به‌موازات توجه به ارتقای تعهد حرفه‌ای در سطح فردی»، «عدم اعتقاد یا شناخت ناکافی برخی از تصمیم‌گیران و مدیران ارشد نظام سلامت و آموزش پزشکی در مورد اهمیت تعهد حرفه‌ای، علی‌رغم شعارهای ظاهری» و «ناامیدی گروهی دیگر از مسئولان در مورد اثربخشی مداخلات در حوزه تعهد حرفه‌ای، به‌علت نگرانی از مقاومت به تغییر در محیط‌های آموزشی و درمانی». بنابراین، موفقیت در این زمینه از یک طرف، نیازمند پذیرش، باور عمیق و عزم جدی و فراتر از شعار در سطح رهبران و تصمیم‌سازان ارشد نظام سلامت و آموزش پزشکی کشور است و از طرفی دیگر، لازم است یکایک جامعه پزشکی و به‌ویژه اعضای هیأت علمی، به‌عنوان الگوهای عملی تعهد حرفه‌ای، به انحای مختلف به ترویج، آموزش، گسترش، ارزیابی، اصلاح زیرساخت‌ها و نهادینه‌سازی اقدامات در سطح فردی و سازمانی تلاش کنند. به‌ویژه آنکه در دهه‌های اخیر مراکز آموزشی درمانی پزشکی با چالش‌های مختلفی، از جمله رقابت شدید در نیروی کار، عدم تناسب عرضه و تقاضا در برخی رشته‌ها و ورود فناوری‌های متنوع جدید به حوزه‌های پزشکی مواجه شده‌اند (17) که ضرورت توجه نظام‌مند دانشکده‌های پزشکی و مراکز آکادمیک را به موضوع تعهد حرفه‌ای دو چندان می‌کند. پزشکان متخصص در دوره آموزشی خود، علاوه ‌بر کسب تخصص در یک رشته خاص، باید مهارت ایفای نقش‌های دیگری را نیز کسب کنند، از جمله مهارت‌های ارتباطی1، همکار تیم درمان2، مدیر یا رهبر3، مدافع سلامت4، دانشور5 و حرفه‌مند6 (2،1). تعهد حرفه‌ای پزشکی7 به مجموعه‌ای از ارزش‌ها، رفتارها و روابطی گفته می‌شود که موجب تقویت و استحکام اعتماد جامعه به پزشکان می‌شود (3). پزشک باید اصول سه‌گانه i) اولویت و تقدم مصلحت و منفعت بیمار8، ii) احترام به حق انتخاب بیمار9 با در نظر گرفتن معیارهای علمی و رعایت ضوابط، و iii) رعایت عدالت اجتماعی10 در تصمیم‌ها و اقدامات خود را در فعالیت حرفه‌ای خود مبنا قرار دهد (4). پایبندی به این اصول در تعهدات ده‌گانه «منشور پزشک11» تبلور می‌یابد (4). بخشی از این تعهدات به رابطه مستقیم بیمار- پزشک برمی‌گردد که در آن به‌طور خلاصه، پزشک خود را متعهد می‌بیند صلاحیت حرفه‌ای بالینی‌اش را حفظ کند و ارتقاء دهد، با بیمارانش رویکرد صادقانه داشته باشد، رازدار آنها باشد و مرزهای حرفه‌ای با ایشان را رعایت کند (4). بدیهی است می‌توان انتظار داشت میزان پایبندی پزشکان به این اصول و تعهدات با میزان اعتماد جامعه به آنها رابطه مستقیم داشته باشد. بخش دیگر تعهدات ده‌گانه پزشک و نظام سلامت که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و منافعی را به‌صورت غیرمستقیم و درازمدت برای بیماران فراهم می‌کند، به نظام ارائه خدمات مربوط می‌شود؛ مانند تعهد پزشک به تلاش برای ارتقاء کیفیت مراقبت، دسترسی به خدمات، توزیع عادلانه منابع محدود، خلق دانش نو (پژوهش)، پایش مداوم و مدیریت تعارض منافع (4-6). با تعمق در این گروه از تعهدات می‌توان دریافت که میزان پایبندی پزشکان به آنها با نسبت موفقیت جامعه پزشکی در همه ابعاد آموزش، پژوهش و ارائه خدمات به‌صورت موزون، عمیق و کیفی نیز ارتباط تنگاتنگ دارد. اگرچه شکل‌گیری برخی مفاهیم بنیادین و ارزش‌های زیربنایی تعهد حرفه‌ای از خانواده و مدرسه آغاز می‌شود، دانشکده‌های پزشکی باید در برنامه‌های آموزشی رسمی و نهان12 خود، به‌عنوان جزء لاینفک، به پرورش تدریجی تعهد حرفه‌ای در دانش‌آموختگان خود توجه ویژه داشته باشند، به‌شکلی که جوّ اخلاقی حاکم بر محیط‌های آموزشی و بالینی اجازه بروز رفتارهای غیرحرفه‌ای را ندهند (7). با وجود این، برخی مطالعات نشان می‌دهند پزشکان عمومی که وارد دوره‌های آموزشی تخصصی دستیاری می‌شوند، هنوز از جهت تعهد حرفه‌ای به‌اندازه کافی صلاحیت لازم را پیدا نکرده‌اند (9،8). انتظار می‌رود در یک برنامه آموزشی، علاوه‌بر آموزش نظری، از هر فرصت آموزشی دیگر، مانند گزارش صبحگاهی، معرفی بیمار و راند بخش، برای طرح مباحث مربوط به تعهد حرفه‌ای استفاده و در این فرصت‌ها از روش‌های متنوع آموزشی، مانند یادگیری مبتنی بر مسأله13، بحث مبتنی بر مورد14 و یاددهی کنار بالین15 سود جست. در عین حال، یکی از مهم‌ترین روش‌های آموزشی الگوسازی و الگودهی1 است که در سه سطح رسمی2، غیررسمی3 و نهان4 رخ می‌دهد (10). از سوی دیگر، ارزیابی با استفاده از ابزارهای روشن و عینی، به‌عنوان حلقه تکمیل‌کننده یاددهی و یادگیری که لازمه فرایند آموزش است، در مورد تعهد حرفه‌ای اهمیتی مضاعف دارد. ارزیابی تکوینی5 مستمر، به‌ویژه به‌صورت «بازخورد از چند منبع6»، هم در طول دوره آموزشی و هم در طول زندگی حرفه‌ای یک پزشک، جزء ضروری برای شکل‌گیری، حفظ و ارتقای ویژگی‌های حرفه‌ای‌گری7 در اوست (12،11). همچنین، متعهد بودن فرد به اصول تعهد حرفه‌ای شرط ضروری دانش آموختگی است. بنابراین، سیستم آموزشی باید با استفاده از یک روش معتبر، ارزیابی تجمعی8 این ویژگی را در فراگیران انجام دهد و از کسب آن، قبل از اجازه به ارتقای فراگیران یا دانش‌آموختگی آنها، اطمینان حاصل کند (7). منفعت دیگر ارزیابی به سیستم آموزشی بر می‌گردد. ارزیابی فراگیران کمک می‌کند تا از اثربخشی فرایند آموزش تعهد حرفه‌ای اطمینان حاصل شود. به‌نظر می‌رسد در آموزش پزشکی کشورمان، علی‌رغم موفقیت‌های قابل توجه در حوزه دانش و انتقال مهارت در حیطه‌های مختلف بالینی، در شرایط فعلی به‌اندازه کافی به رشد فردی، مهارت‌های ارتباطی و شکل‌گیری و نهادینه شدن ویژگی‌های حرفه‌ای‌گری توجه کافی صورت نمی‌گیرد. گرچه توجه به مباحث اخلاق پزشکی و تعهد حرفه‌ای در آخرین ویرایش برنامه‌های آموزشی رشته‌های تخصصی در ایران کمابیش مورد توجه و تأکید قرار گرفته است (13)، در اینکه در اجرا و عمل به چه میزان برنامه‌ریزی شده و به آن پایبندی وجود دارد، جای سوال و تردید جدی وجود دارد. در مورد ارزیابی نیز گرچه چند سالی است بخشی از نمره ارزیابی نهایی سالانه دستیاران جهت معرفی به امتحان ارتقاء سالانه9 به ارزیابی اعضای هیأت علمی از برخی ویژگی‌های تعهد حرفه‌ای دستیار اختصاص یافته و این قدمی کوچک به پیش است، شواهدی علمی به نفع اثرگذاری قابل توجه این شیوه جهت حصول به اهداف ارزیابی پیشگفت وجود ندارد. برخی دانشگاه‌ها در تدوین راهنماها و اسناد لازم در این زمینه، مانند «راهنمای رفتار حرفه‌ای پزشکی10»، «ضوابط پوشش11» و «سند ارتقاء تعهد حرفه‌ای دانشگاه»، قدم‌های مهم، هرچند ابتدایی، را برداشته‌اند (14-16)، ولی هنوز باید گام‌های اساسی در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله اصلاح یا تدوین آیین‌نامه‌ها و ضوابط ضروری، برداشته شوند. در مجموع، به‌نظر می‌رسد چه با هدف ارتقاء اعتماد جامعه به پزشکان و چه با هدف ارتقای آموزش، پژوهش و خدمات بالینی، توجه ویژه به آموزش و ارزیابی تعهد حرفه‌ای نه یک انتخاب ممکن، بلکه یک ضرورت و اولویت است. حال این پرسش مطرح است که علی‌رغم این ضرورت، به چه علت این موضوع در عمل در اولویت برنامه‌های وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دانشگاه‌های علوم پزشکی و گروه‌های آموزشی بالینی قرار نگرفته است؟ پاسخ به این سؤال به مطالعه مستقلی نیاز دارد، ولی برخی از علل احتمالی عبارتند از «توجه ناکافی به ضرورت ارتقای تعهد حرفه‌ای سازمانی در تمام نهادهای کلان مرتبط با نظام سلامت، به‌موازات توجه به ارتقای تعهد حرفه‌ای در سطح فردی»، «عدم اعتقاد یا شناخت ناکافی برخی از تصمیم‌گیران و مدیران ارشد نظام سلامت و آموزش پزشکی در مورد اهمیت تعهد حرفه‌ای، علی‌رغم شعارهای ظاهری» و «ناامیدی گروهی دیگر از مسئولان در مورد اثربخشی مداخلات در حوزه تعهد حرفه‌ای، به‌علت نگرانی از مقاومت به تغییر در محیط‌های آموزشی و درمانی». بنابراین، موفقیت در این زمینه از یک طرف، نیازمند پذیرش، باور عمیق و عزم جدی و فراتر از شعار در سطح رهبران و تصمیم‌سازان ارشد نظام سلامت و آموزش پزشکی کشور است و از طرفی دیگر، لازم است یکایک جامعه پزشکی و به‌ویژه اعضای هیأت علمی، به‌عنوان الگوهای عملی تعهد حرفه‌ای، به انحای مختلف به ترویج، آموزش، گسترش، ارزیابی، اصلاح زیرساخت‌ها و نهادینه‌سازی اقدامات در سطح فردی و سازمانی تلاش کنند. به‌ویژه آنکه در دهه‌های اخیر مراکز آموزشی درمانی پزشکی با چالش‌های مختلفی، از جمله رقابت شدید در نیروی کار، عدم تناسب عرضه و تقاضا در برخی رشته‌ها و ورود فناوری‌های متنوع جدید به حوزه‌های پزشکی مواجه شده‌اند (17) که ضرورت توجه نظام‌مند دانشکده‌های پزشکی و مراکز آکادمیک را به موضوع تعهد حرفه‌ای دو چندان می‌کند.}, keywords_fa = {}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2430-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2430-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {Akbari, Mehdi and Roshan, Rasool and Shabani, Amir and Fata, Ladan and Shairi, Mohammad Reza and Zarghami, Firouzeh}, title = {The Comparison of the Efficacy of Transdiagnostic Therapy Based on Repetitive Negative Thoughts with Unified Transdiagnostic Therapy in Treatment of Patients with Co-occurrence Anxiety and Depressive Disorders: A Randomized Clinical Trial}, abstract ={Objectives: The aim of the present study was comparison between the efficacy of Transdiagnostic Therapy Based on Repetitive Negative Thoughts (TTRNT) with Unified Transdiagnostic (UT) therapy in treatment of patients with co-occurrence anxiety and depressive disorders. Method: In the present study, 45 patients with at least one principle diagnosis and one co-principle in the field of anxiety and depressive disorders randomly assigned to three groups of TTRNT, UT as well as waiting list group. Two treatment groups received correspondent treatments. For data collection, the participants completed the Beck Depression Inventory-second edition (BDI-II), Beck Anxiety Inventory (BAI), Positive and Negative Affect Scale (PANAS) and the Work and Social Adjustment Scale (WSAS) during the three stages of pre-test, post-test and a period of six-month follow-up. The data of the study were analyzed through analysis variance with mixed repeated measures, post-hoc main effect, and clinical significance changes criteria. Results: The results of the present study demonstrated that both treatments in comparison with waiting list decreased the symptoms of the patients with co-occurrence anxiety and depressive disorders (p<0.001). However, the TTRNT was more effective than UT in improvement of anxiety, general function, and negative affect (p<0.05), but there was not any meaningful difference between these two treatments in decreased the depression (p>0.05). Also, the UT has better function in increasing the positive affect (p<0.05). Furthermore, evaluation of the clinical significance changes criteria indicated that the group of TTRNT for principle and co-principle diagnosis achieved to 23% and 29% more than UT group in high end-state functioning (HESF) at the end of follow-up period, respectively. Conclusion: The transdiagnostic therapy based on repetitive negative thoughts is more effective than unified transdiagnostic therapy in improving the symptoms of the patients with the co-occurrence anxiety and depressive disorders.}, Keywords = {transdiagnostic therapy based on the repetitive negative thoughts, unified transdiagnostic therapy, co-occurrence anxiety and depressive disorders}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {88-107}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی با درمان فراتشخیصی یکپارچه‌ در درمان بیماران مبتلا به اختلال‌های اضطرابی و افسردگی همایند: کارآزمایی بالینی تصادفی}, abstract_fa ={هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی با درمان فراتشخیصی یکپارچه در درمان افراد مبتلا به اختلال­های اضطرابی و افسردگی همزمان بود. روش: در پژوهش حاضر 45 فرد مبتلا به حداقل یک تشخیص اصلی و یک تشخیص همراه در حوزه اختلال­­های اضطرابی و افسردگی به طور تصادفی در سه گروه درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی، درمان فراتشخیصی یکپارچه و گروه لیست انتظار جایگزین شدند و دو گروه درمانی، درمان­های متناظر را دریافت کردند. برای گردآوری داده­ها، آزمودنی­ها پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II)، پرسشنامه اضطراب بک (BAI)، مقیاس­ عاطفه مثبت و منفی (PANAS)، مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری (WSAS) را در سه مرحله پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری شش‏ماهه تکمیل کردند. داده‌های پژوهش از طریق تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر مختلط، آزمون تعقیبی اثرات ساده و آزمون معناداری بالینی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که هر دو درمان در مقایسه با گروه لیست انتظار، موفق به کاهش علایم افراد مبتلا به اختلال­های همایند اضطرابی و افسردگی شدند (001/0p<). البته درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در بهبود اضطراب، عملکرد عمومی و عاطفه منفی نسبت به درمان فراتشخیصی یکپارچه از اثربخشی بهتری برخوردار بوده است (05/0p<)، ولی در کاهش افسردگی تفاوت معنی­داری با هم نداشتند (05/0p>). همچنین درمان فراتشخیصی یکپارچه در افزایش عاطفه مثبت عملکرد بهتری داشته است (05/0p<). بررسی ملاک­های معناداری بالینی نیز نشان داد که گروه درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در مورد اختلال­­های اصلی و همراه، در پایان دوره پیگیری، به ترتیب 29 و 23 درصد بیشتر از گروه فراتشخیصی یکپارچه به وضعیت عملکرد طبیعی دست یافتند. نتیجه­گیری: درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در مقایسه با درمان فراتشخیصی یکپارچه در بهبود علایم افراد مبتلا به اختلال­های همایند اضطرابی و افسردگی از اثربخشی بیشتری برخوردار بود.}, keywords_fa = {درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی؛ درمان فراتشخیصی یکپارچه؛ اختلال‌های‌ اضطرابی و افسردگی همایند }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2416-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2416-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {RazavizadehTabadkan, Bi bi Zohreh and Shareh, Hossei}, title = {To Compare the Effectiveness of the Metacognitive Group Therapy and the Group training of the Life Skills on Improving the Depression, Quality of Life, The Style of Ruminative Response and Metacognitions in the Divorced Women}, abstract ={Objectives: The aim of this study was to investigate the effectiveness of metacognitive group therapy and the group training of the life skills on depression, quality of life, the style of ruminative responding, and meta-cognitive believes of the divorced women. Methods: In this quasi-experimental study with uni-variable pre-test post-test design, 24 divorced women who referred for treatment of depression were randomly assigned to one of the two therapeutic groups (meta-cognitive therapy and life skills training). The patients of the metacognitive group therapy received 8 sessions of treatment and also patients in the group of life skills received the 8 sessions of educational program for life skills. Data were gathered in two stages of pre-treatment and post-treatment by using of Beck Depression Inventory-2nd edition (BDI-II), Metacognitive Questionnaires-30 (MCQ-30), Ruminative Responses Scale (RRS), and World Health Organization Quality of Life-short form (WHOQOL-BREF). Two questionnaires of The Clinical Global Impressions Index (CGI) and Clinical Satisfaction Questionnaire (CSQ) were completed by the participants at the end of interventions. Results: Data showed that meta-cognitive group therapy significantly improved positive beliefs about worry (p=0.03), general clinical improvement (p=0.01) and impression index (p=0.003), and also clinical satisfaction (p=0.04). Yet, there was not any meaningful difference between two groups in the other variables. Conclusion: Metacognitive group therapy improved the positive beliefs about worry, general clinical improvement, and clinical satisfaction in divorced women.}, Keywords = {divorced women, depression, quality of life, group therapy, metacognition, life skills}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {108-120}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {مقایسه اثربخشی گروه‌درمانی فراشناختی و آموزش گروهی مهارت‌های زندگی بر افسردگی،کیفیت زندگی، سبک پاسخ‌دهی نشخواری و فراشناخت‌های زنان مطلقه}, abstract_fa ={هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه‌­درمانی فراشناختی و آموزش گروهی مهارت­های زندگی بر افسردگی، کیفیت زندگی، سبک پاسخ­دهی نشخواری و باورهای فراشناختی زنان مطلقه بود. روش: در این تحقیق تجربی، از نوع طرح­های تک‌عاملی با پیش­آزمون و پس‌آزمون، 24 زن مطلقه ارجاع‌شده جهت درمان افسردگی به‌طور تصادفی در دو گروه گمارده شدند (گروه درمان فراشناختی و آموزش مهارت­های زندگی). افراد گروه درمان فراشناختی، 8 جلسه گروه­درمانی فراشناختی و افراد گروه مهارت­های زندگی، 8 جلسه برنامه­ی آموزشی مهارت­های زندگی را دریافت کردند. داده­های پژوهش با استفاده از پرسشنامه­های افسردگی بک- ویرایش دوم(BDI-II)، پرسشنامه باورهای فراشناختی - 30 سؤالی (MCQ-30)، سبک پاسخ­دهی نشخواری (RRS) و کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت- فرم کوتاه (WHOQOL-BREF)، در دو مرحله پیش از درمان و پس از درمان، گردآوری شدند. دو پرسشنامه­ اثرگذاری کلی بالینی (CGI) و رضایت از درمان (CSQ) نیز در پایان مداخلات توسط آزمودنی­ها تکمیل شد. یافته­ها: گروه­درمانی فراشناختی، در مقایسه با آموزش گروهی مهارت­های زندگی، باعث بهبود معنادار باورهای مثبت درباره­ نگرانی (03/0p=)، بهبود بالینی کلی  (01/0p= )، شاخص تأثیر (003/0p=) و رضایتمندی از درمان (04/0p=) شد. در سایر متغیرها تفاوت معناداری بین دو گروه دیده نشد. نتیجه‌گیری: گروه درمانی فراشناختی باعث بهبود باورهای مثبت درباره­ی نگرانی، بهبود بالینی کلی و رضایت از درمان بیشتر در زنان مطلقه شد.}, keywords_fa = {زنان مطلقه, افسردگی,کیفیت زندگی,گروه درمانی, فراشناخت, مهارت زندگی }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2420-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2420-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {MohseniEzhiyeh, Alireza and Abedi, Ahmad and Behnamnejad, Nasri}, title = {Designing and Evaluating the Psychometric Properties of Autism Spectrum Disorders Diagnosis Scale (ASDDS) According to DSM-5}, abstract ={Objectives: The present study has been performed with the aim of designing and evaluating the psychometric properties of Autism Spectrum Disorders Diagnosis Scale (ASDDS). Method: This study is an instrumental and validity evaluation. The statistical community of the research consisted of all children with autism spectrum who live in Isfahan. Among them, 100 patients were selected by method of convenient sampling, and also their mothers or trainers  were asked for responding the scales of study. The tools of data gathering included demographic information and a researcher-made scale named Autism Spectrum Disorder Diagnosis Scale (ASDDS) according to reversion of DSM-5. Also, Giliam Autism Rating Scale (GARS) and Children Autism Rating Scale (CARS) were used for evaluating the concurrent validity. Results:  The results of the psychometrics of the scale indicated appropriate content, convergent and diagnostic validity, and internal consistency as well as the scale stability over the time. The correlation coefficient between sub-scales showed very high correlation between the sub-scales. The results obtained from the confirmatory factorial analysis indicated that the DSM-5 model is appropriate for scale. In addition, the general reliability of the scale by using of Cronbach;#39s alpha was 0.88. Conclusion: the results demonstrated that Autism Spectrum Disorder Diagnosis Scale (ASDDS) is a suitable tool for diagnosing autism spectrum disorders based on DSM-5 in children and adolescents.}, Keywords = {Autism Spectrum Disorders Diagnosis Scale (ASDDS), validity, reliability, autism spectrum disorders}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {121-131}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {طراحی و بررسی ویژگی‌‌های روان‌سنجی مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS) بر اساس DSM-5}, abstract_fa ={هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی و بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS) انجام گرفت. روش: این پژوهش یک بررسی از نوع ابزارسازی و اعتبارسنجی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در شهر اصفهان بود. از بین این کودکان، تعداد 100 نفر به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و از مادران یا مربیان آنها خواسته شد که به مقیاس‌های پژوهش پاسخ دهند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل اطلاعات جمعیت‌شناختی و یک مقیاس محقق¬ساخته، به ‌نام مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS)، بر اساس تغییر و تحولات DSM-5 ، بود. همچنین، برای بررسی روایی همزمان، از مقیاس تشخیص اوتیسم گیلیام (GARS) و مقیاس ارزیابی اوتیسم کودکان (CARS) استفاده شد. یافته‌ها: یافته های روان‌سنجی مقیاس نشانگر روایی محتوایی، همگرا و تشخیصی، و نیز همسانی درونی مناسب و ثبات مقیاس طی زمان بود. ضریب همبستگی بین خرده‌مقیاس‌ها از همبستگی بسیار بالا بین خرده‌مقیاس‌ها حکایت داشت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی نشان داد مدل DSM-5 برای مقیاس، از برازش مناسبی برخوردار است. علاوه بر این، پایایی کلی مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، 88/0 بود. نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS) ابزار مناسبی جهت تشخیص اختلال طیف اوتیسم بر اساس DSM-5 در کودکان و نوجوانان است}, keywords_fa = {مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS)؛ روایی, پایایی, اختلال طیف اوتیسم }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2419-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2419-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {Mousavi, Ashraf Sadat and Azadfalah, Parviz and Farahani, Hojatolah and Dehghani, Mohse}, title = {The Validity, Reliability and Factorial Structure of the Chronic Self-Destructiveness Scale (CSDS)}, abstract ={Objectives: The aim of this study was to investigate validity, reliability and factorial structure of the Persian version of the Chronic Self-Destructiveness Scale (CSDS). Method: The method of translation- back translation was used for regulating the Persian version of the Chronic Self-Destructiveness Scale (CSDS). A total of 413 questionnaires (234 females and 179 males) were completed for CSDS factorial structure by the method of convenient sampling for different disciplines (technical, basic science and human science) in Tehran University. In order to estimate test-retest reliability, 28 female students have responded two times during two weeks and 26 male students have responded two times during five weeks to Chronic Self-Destructiveness Scale (CSDS),. Also, 55 female student and 45 male students were evaluated for convergent validity. In addition to Chronic Self-Destructiveness Scale (CSDS), Personal Feeling Questionnaire (PFQ), Levels of Self-Criticism Scale (LSCS) and Beck Depression Inventory-II (BDI-II) were used for gathering the information. Data analysis was performed by using of Pearson and Spearman correlation coefficients and exploratory factorial analysis. Results: Factorial analyses showed four factors for male items (23 items): “inconsideration and lack of obligation”, “neglect”, “risk taking” and “stupefaction” and three factors for female items (19 items): “neglect and risk taking”, “irregularity”, and “lack of preservation and planning”. Four factors of male scale and three factors of female scale determined 50.5% and 45.4% of the total variance score, respectively. Cronbach Alpha coefficients were 0.849 and 0.845 for men and women, respectively.  The Cronbach Alpha coefficients were 0.865-0.698 for men and 0.685-0.800 for women. The internal consistency of the scale was confirmed through calculating the Pearson correlation among score of factors together and also with total score and Spearman correlation coefficient between items of each factor. Convergent validity was verified by calculation of Pearson correlation coefficient between total score and the score of the factors of CSDS to scores of depression, the feel of shame and guilt, internalized self-criticism, and comparative self-criticism. Conclusion: The results supported the validity, reliability and factorial structure of Persian version of CSDS for using in researches.}, Keywords = {Chronic Self-Destructiveness Scale, factorial structure, validity, reliability}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {132-143}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {روایی، پایایی و ساختار عاملی مقیاس خودتخریبگری مزمن}, abstract_fa ={هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی و ساختار عاملی نسخه فارسی مقیاس خودتخریبگری مزمن (CSDS) بود. روش: برای تنظیم نسخه فارسی مقیاس خودتخریبگری مزمن از شیوه ترجمه-ترجمه وارون استفاده شد. با روش نمونه‌گیری در دسترس از رشته‌های تحصیلی مختلف (فنی، علوم پایه و علوم انسانی) دانشگاه تهران، 413 پرسشنامه (234 زن و 179 مرد) برای بررسی ساختار عاملی CSDS تکمیل شد. برای بررسی پایایی بازآزمایی، 28 دانشجوی زن به فاصله دو هفته و 26 مرد به فاصله پنج هفته دو بار به مقیاس خودتخریبگری مزمن پاسخ دادند. برای بررسی روایی همگرا نیز 55 دانشجوی زن و 45 مرد بررسی شدند. برای گردآوری داده‌ها، افزون بر مقیاس خودتخریبگری مزمن (CSDS)، پرسشنامه احساسات شخصی (PFQ)، مقیاس سطوح خودانتقادی (LSCS) و پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II) به‌کار رفت. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از ضرایب همبستگی پیرسون و اسپیرمن و تحلیل عاملی اکتشافی انجام شد. یافته‌ها: تحلیل عاملی گویه‌های مردان (23 گویه) چهار عامل «سهل‌انگاری و عدم تقید»، «مسامحه»، «مخاطره‌جویی» و «تخدیرطلبی» و تحلیل عاملی گویه‌های زنان (19 گویه) سه عامل «مسامحه و خطرپذیری»، «بی‌نظمی» و «عدم مراقبت و برنامه‌ریزی» را به‌دست داد. چهار عامل مقیاس مردان، 5/50 درصد و سه عامل مقیاس زنان، 4/45 درصد واریانس نمره کل را تبیین کردند. ضریب آلفای کرونباخ دو بخش مردان و زنان، به‌ترتیب، 849/0 و 845/0 بود. ضریب آلفای کرونباخ عوامل مربوط به مردان 865/0-698/0 و عوامل مربوط به زنان 800/0-685/0 بود. همسانی درونی مقیاس از راه محاسبه ضریب همبستگی پیرسون میان نمره عوامل با یکدیگر و با نمره کل و ضریب همبستگی اسپیرمن میان گویه‌های هر عامل نیز تأیید شد. روایی همگرا از راه محاسبه ضریب همبستگی پیرسون میان نمره کل و نمره عوامل CSDS با متغیرهای افسردگی، احساس شرم، احساس گناه، خودانتقادی درونی و خودانتقادی مقایسه‌ای تأیید شد. نتیجه‌گیری: نسخه فارسی مقیاس خودتخریبگری مزمن از ویژگی‌های روان‌سنجی مناسب برای به‌کارگیری در پژوهش‌ها برخوردار است.}, keywords_fa = {مقیاس خودتخریبگری مزمن؛ ساختار عاملی؛ روایی؛ پایایی }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2429-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2429-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {Jamil, Leili and AtefVahid, Mohammadkazem and Dehghani, Mahmoud and Habibi, Mojtab}, title = {The Mental Health Through Psychodynamic Perspective:The Relationship between the Ego Strength, The Defense Styles, and the Object Relations to Mental Health}, abstract ={Objectives: The present study has been performed by the aim of investigating the predictive role of the ego strength, the object relations and the defense styles on the mental health. Method: The community of the present study consisted of students of Tehran University of Medical Sciences and Iran University of Medical Sciences. Total of 700 subjects (including 280 males and 420 females) were selected as clustering multi stage methods and they completed the questionnaires of Barron;#39s Ego Strength Inventory (ESS), Bell;#39s Object Relation Inventory (BORI), Defense Style Questionnaire (DSQ-40) & General Health Questionnaire (GHQ). Data were analyzed by using of the Pearson correlation and hierarchical regression. Results:  The ego strength, the object relations and the defense styles had meaningfully correlation to the mental health. Also, the analysis of hierarchical regression demonstrated that these variables can determine 37% of variance of the total score of mental health in students. Conclusion: Generally, understanding the effective ingredients on mental health and their predictive rate assists not only to acquire the preventive approach but also to improve the mental health. Furthermore, it determines the direction of the treatment and also it facilitates the process of therapy.}, Keywords = {psychodynamic perspective, ego strength, object relations, defense styles, mental health}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {144-154}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {سلامت روان از دیدگاه روان‌پویشی: رابطه توانمندی ایگو، سبک‌های دفاعی و روابط ابژه با سلامت}, abstract_fa ={هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش پیش‌بینی‌کنندگی توانمندی ایگو، روابط ابژه و سبک­های دفاعی در سلامت روان انجام گرفت. روش: جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه­های علوم پزشکی تهران و علوم پزشکی ایران بود که از بین آنها 700 نفر (280 مرد و 420 زن) به روش خوشه­ای چندمرحله­ای انتخاب شدند و به پرسشنامه­های توانمندی ایگوی بارون، روابط ابژه بل، سبک­های دفاعی اندروز و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله‌مراتبی انجام شد. یافته­ها: توانمندی ایگو، سبک­های دفاعی و روابط ابژه به‌طور معنی­داری با سلامت روان همبستگی داشتند. تحلیل رگرسیون سلسله‌مراتبی نیز نشان داد که این متغیرها به‌طور کلی قادر به تببین 37­ درصد از تغییرات نمره کل سلامت روان در دانشجویان بودند. نتیجه­گیری: فهم مؤلفه­های تأثیرگذار بر سلامت روان و نیز میزان پیش­بینی­کنندگی آنها، به اتخاذ رویکردی پیشگیرانه و نیز ارتقای سلامت روان کمک می­کند و نیز تا حدی به مشخص شدن جهت­گیری درمانی و تسهیل پیشبرد روند درمان می­انجامد.}, keywords_fa = {دیدگاه روان‌پویشی؛ توانمندی ایگو؛ روابط ابژه؛ سبک‌های دفاعی؛ سلامت روان }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2457-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2457-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {Khodabakhshi, Mahdi and Malekpour, Mokhtar and Abedi, Ahm}, title = {To Evaluate the Effectiveness of theTraining based on Theory of Mind on the Function of mind reading and the Executive Functions in the Children with Autism Spectrum Disorders}, abstract ={Objectives: The present study has been performed for investigating the effect of training based on theory of mind  on mind reading function and executive functions in children with autism spectrum disorders. Method: The research design was a controlled randomized clinical trial. 24 children with ASD (22 boys and 2 girls), aged 6-12 years that were matched according to IQ and gender were assigned to experimental group and control group, randomly. The participants of the experimental group to attend in the educational program based on theory of mind for 25 weeks (100 sessions); while participants of the control group only received common daily educational programs. Mind reading and executive functions were measured before and after providing the intervention. In addition, the follow up test was performed two months after completed intervention. Results: The results of repeated measures  test demonstrated that the effect of time factor was significantly meaningful in primary, real and total mind reading. The meaningful interaction of the time factor and group membership indicated that training based on theory of mind significantly resulted in improvement of  primary, real, advanced and total score of mind reading function in the experimental group at post-test and follow up times. Also, results showed that the effect of time factor was significantly meaningful in the subscales of planning- problem solving, emotional-behavioral organizing, and total score of the executive functions scale. Significant interaction of time and group membership factors indicated that training based on theory of mind significantly decreased emotional-behavioral organizing and total scores of executive functions scale at the post-test and follow up times in comparison with pretest time. Conclusion: These results showed that the training based on theory of mind is an important factor for improvement of mind reading and executive functions in children with autism spectrum disorders. The theoretical implications of these findings are discussed in the following text.}, Keywords = {Theory of mind, mind reading, executive function, autism spectrum disorders}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {155-166}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه ذهن بر عملکرد ذهن‎خوانی و کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال‎های طیف اوتیسم}, abstract_fa ={هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه ذهن بر عملکرد ذهن‎خوانی و کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال‎های طیف اوتیسم انجام شده است. روش: طرح پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی با استفاده از گروه شاهد بود. نمونه متشکل از 24 کودک (22 پسر و 2 دختر) مبتلا به اختلال‎های طیف اوتیسم در سنین 6 تا 12 سال بود که بر اساس جنسیت و ضریب هوشی همتا شدند و به‎طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش، به مدت 25 هفته (100 جلسه)، در برنامه آموزشی مبتنی بر نظریه ذهن شرکت کردند؛ در حالی که اعضای گروه شاهد تنها برنامه‎های آموزشی رایج روزانه را دریافت کردند. عملکردهای ذهن‎خوانی و کارکردهای اجرایی، پیش و پس از ارائه مداخله اندازه‎گیری شدند و آزمون پیگیری به فاصله دو ماه بعد از اتمام مداخله اجرا شد. یافته‌ها: نتایج آزمون تحلیل اندازه‎گیری‎های مکرر نشان داد که در مورد متغیر ذهن‎خوانی مقدماتی، واقعی و کل، تأثیر عامل زمان معنادار بوده است. تعامل معنادار عامل زمان و عضویت گروهی بیانگر آن بود که آموزش مبتنی بر نظریه ذهن به‎طور معناداری به بهبود عملکرد ذهن‎خوانی مقدماتی، واقعی، پیشرفته و نمره کل اعضای گروه آزمایش، در زمان «پس‎آزمون» و«پیگیری» منجر شده است. همچنین، تأثیر عامل زمان در مورد زیرمقیاس‎های برنامه‎ریزی-حل مسأله، سازمان‎دهی رفتاری-هیجانی و نمره کل مقیاس کارکردهای اجرایی نیز معنادار بود. تعامل معنادار زمان و عضویت گروهی نشان داد که آموزش مبتنی بر نظریه ذهن، به‎طور معناداری مشکلات زیرمقیاس سازمان‎دهی رفتاری- هیجانی و کل کارکردهای اجرایی را در زمان «پس‎آزمون» و «پیگیری»، در مقایسه با «پیش‎آزمون»، کاهش داده است. نتیجه‌گیری: آموزش مبتنی بر نظریه ذهن یک عامل مهم در پیشرفت مهارت ذهن‎خوانی و کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال‎های طیف اوتیسم است. درباره تلویحات نظری این یافته‎ها در مقاله بحث شده است.}, keywords_fa = {نظریه ذهن؛ ذهن‎خوانی؛ کارکردهای اجرایی؛ اختلال‎های طیف اوتیسم }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2468-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2468-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {Dalaei, Mojgan and Ashouri, Ahmad and Habibi, Mojtab}, title = {The Relationship between Solidarity and Flexibility of the Family and the Styles of Parenting to Stress of Mothers in Child Breeding District 1 of Tehran}, abstract ={Objectives: The aim of the present study was evaluation the relationship between solidarity and flexibility of the family and the styles of parenting to the severity of the stress of mothers in Child Breeding in the district 1 of Tehran. Method: The statistics community of this study included mothers of children aged between 3 to 6 years, and also these mothers have taken their children to the kindergartens of the district 1 of Tehran. The statistical samples in this study consisted of 192 mothers who were selected randomly. The mothers completed the questionnaire of the Bamrind Method of Parenting , the questionnaire the Scale of Solidarity and Flexibility of the Family and the questionnaire of the Stress of Mothers in Child Breeding. Results: The results demonstrated that there is meaningful correlation between solidarity and flexibility of the family and the methods of parenting to the severity of the stress of mothers in child breeding (P<0.01). The results of the multi-variant regression analysis indicated that the balanced solidarity, disturbed flexibility and autocratic parenting have the most effects on prediction of the stress of mothers in child breeding. Conclusion: Solidarity and flexibility of the family as well as the methods of parenting have positive correlation to the severity of the stress of parents in upbringing the children}, Keywords = {olidarity and flexibility of family, styles of child breeding, stress of child breeding}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {167-174}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {رابطه انسجام و انعطاف‌پذیری خانواده و سبک‌های فرزندپروری با استرس فرزندپروری در مادران منطقه یک شهر تهران}, abstract_fa ={هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه انسجام و انعطاف‎پذیری خانواده و سبک‌های فرزندپروری، با شدت استرس فرزندپروری مادران منطقه یک شهر تهران بود. روش: جامعه آماری این پژوهش شامل مادران کودکان 3 تا 6 ساله‌ای بود که فرزندان خود را به کودک‎سراهای منطقه یک تهران می‎سپردند. نمونه آماری از 192 نفر از این مادران تشکیل شد که به‌طور تصادفی از میان آنها انتخاب شدند و پرسشنامه شیوه‌های فرزندپروری بامریند، مقیاس انسجام و انعطاف‎پذیری خانواده و پرسشنامه استرس فرزندپروری مادران را تکمیل کردند. یافته‌‎ها: نتایج نشان داد که بین انسجام و انعطاف‎پذیری خانواده و سبک‎های فرزندپروری با شدت استرس فرزندپروری مادران ارتباط معنی‌داری وجود دارد (01/0p<). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیری نشان داد که انسجام متوازن، انعطاف‎پذیری آشفته و فرزندپروری مستبدانه، بیشترین تأثیرگذاری را در پیش‌بینی استرس فرزندپروری مادران دارند. نتیجه­گیری: انسجام و انعطاف­پذیری خانواده و همچنین، سبک­های فرزندپروری با شدت استرس فرزندپروری والدین ارتباط دارند.}, keywords_fa = { انسجام و انعطاف‎پذیری خانواده؛ سبک‎های فرزندپروری؛ استرس فرزندپروری }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2417-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2417-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {Azarnik, Somayeh and Seddigh, Ruohollah and Keshavarz-Akhlaghi, Amir-Abbas and Memaryan, Nadereh}, title = {Educational Resources of Psychiatry Residency about Spirituality in Iran: A Qualitative Study}, abstract ={Objectives: Many psychiatric studies increasingly have focused on the spirituality and the concepts related to it are educated by many universities around the world. In spite of the activities for removing the available defects in this field in Iran, but there is not any clear picture about what subjects of spirituality should be read by medical residents. The aim of the present study is responding to this question in the field of psychiatriy. Method: In this study, the Educational resources of psychiatry residency were analyzed by using of the analyzing the inductive qualitative content method. The considered resources were final board exam psychiatric reference textbooks in 2014, the published articles in the Iranian  journals in the field of education over the past 10 years as well as the articles from the foreign journals which have been used in the this field over the past 20 years. Results: A total of 153 paragraphs and 9 tables in the reference textbooks and 37 articles in the journals were available for spirituality and its related issues. In the qualitative analysis of the texts, results were classified into the 5 groups and 20 subgroups. The themes were: fundamental perspective to spirituality, to need spirituality in the difficulties, spirituality in the treatment, spirituality as mediator, and negative spirituality. Conclusion: The subject of spirituality in psychiatric has been considered in the relatively high volume of the resources of the psychiatric board exam in Iran. Therefore, it shows the importance of this issue; however, the volume is small in comparison with the total volume of the references. In addition, due to its dispersal and concealment among the other learning subjects, its education and functionality faces to difficulties.}, Keywords = {spirituality, religion, residency, psychiatry, education }, volume = {21}, Number = {2}, pages = {175-186}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {محتوای منابع آموزشی دستیاری روانپزشکی در ایران درباره معنویت: یک مطالعه کیفی}, abstract_fa ={هدف: معنویت مورد توجه روزافزون پژوهش‌های روانپزشکی است و بسیاری از دانشگاه­های دنیا به آموزش مفاهیم مرتبط با آن اقدام می‌کنند. در ایران نیز علی­رغم تلاش‎های صورت‌گرفته برای رفع کاستی‎های موجود در این مورد، هنوز تصویر روشنی از اینکه دستیاران پزشکی چه مطالبی درباره معنویت را مطالعه می­کنند، وجود ندارد. هدف مطالعه حاضر پاسخ به این سؤال در رشته روانپزشکی است. روش: در این مطالعه، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی، منابع آموزش دستیاری روانپزشکی تحلیل شدند. منابع مورد اشاره عبارت بودند از کتب منبع آزمون دانشنامه تخصصی رشته روانپزشکی در سال 1393، مقالات مجلات ایرانی مورد استفاده در آموزش در 10 سال گذشته و مجلات خارجی مورد استفاده در 20 سال گذشته. یافته­ها: در مجموع، در متن کتب منبع، 153 بند و 9 جدول، و در مجلات 37 مقاله درباره­ معنویت و مطالب مرتبط با آن وجود داشت. در تحلیل کیفی متون، یافته­ها در 5 گروه و 20 زیرگروه دسته­بندی شدند که گروه­ها عبارت بودند از نگاه بنیادین به معنویت، نیاز به معنویت در سختی­ها، معنویت در درمان، معنویت به عنوان میانجی و معنویت منفی. نتیجه‌گیری: در حجم نسبتاً زیادی از منابع آزمون دانشنامه تخصصی رشته روانپزشکی در ایران به موضوع معنویت در روانپزشکی پرداخته شده است که نشان از اهمیت آن دارد. ولی اولاً این حجم نسبت به حجم کلی منابع بسیار اندک است و به‌علاوه، به‌دلیل پراکندگی و پنهان بودن آنها در لابه‎لای سایر مطالب یادگیری، آموزش و کاربردی کردن آنها با مشکل مواجه خواهد بود.}, keywords_fa = {معنویت؛ مذهب؛ دستیاری؛ روانپزشکی؛ آموزش }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2452-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2452-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} } @article{ author = {AlagbandRad, Javad and Artounian, Valentin and Shahrivar, Zahra and Mohamadi, Abolfazl}, title = {Introducing Adult Developmental Disorders Clinic in Roozbeh Hospital}, abstract ={Letter to the Editor}, Keywords = {Adult Developmental Disorders clinic, Adult ADHD, Adult ASD}, volume = {21}, Number = {2}, pages = {187-189}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {آشنایی با کلینیک تخصصی اختلالات تکاملی بزرگسالان بیمارستان روزبه}, abstract_fa ={گروهی از بیماری‌ها که با عنوان «اختلالات تکاملی بزرگسالان» دسته‌بندی می‌شوند، شامل مجموعه‌ای از اختلالات روانپزشکی هستند که در کودکی آغاز می‌شوند و تا بزرگسالی تداوم می‌یابند. این اختلالات با پیامدهای نامناسب و جدی در زمینه‌های مختلف عملکردی افراد همراهند، اما متأسفانه به اندازه کافی در ارزیابی‌های بالینی و تشخیصی به آنها توجه نمی‌شود و یا با سایر اختلالات اشتباه گرفته می‌شوند و بنابراین، بیماران مبتلا درمان مناسب نیز دریافت نمی‌کنند. شایع‌ترین اختلالات تکاملی بزرگسالان عبارتند از (1): اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه بزرگسالی1 اختلالات طیف اوتیسم بزرگسالی2 اختلال توره بزرگسالی3 ناتوانی‌های یادگیری بزرگسالی4  با توجه به اهمیت تشخیص و درمان این اختلالات و توجه روزافزون به ویژگی‌های آنها در بزرگسالان و نیز مطرح شدن درمان‌های نوین و مؤثر برای این اختلالات،کلینیک تخصصی «اختلالات تکاملی بزرگسالان» با اهداف درمانی، آموزشی و پژوهشی، از سال 1392، در بیمارستان روزبه راه‌اندازی شده است. گروه هدف این کلینیک بیمارانی هستند که در طیف این اختلالات قرار دارند و کیفیت زندگی آنها به‌دلیل ابتلای به این اختلالات و همچنین اختلالات همراه روانپزشکی تحت تأثیر قرار دارد. هدف اصلی این کلینیک فراهم آوردن امکانات لازم برای تشخیص، ارزیابی جامع و درمان مبتنی بر شواهد است که شامل دارودرمانی و روان‌درمانی (با رویکردهای مدرن پیشنهادشده برای این دسته از اختلالات) است. علاوه‌بر مداخلات درمانی، اعضای آکادمیک این کلینیک برنامه‌های پژوهشی و آموزشی را به‌طور همزمان دنبال می‌کنند تا اولاً این فعالیت‌ها مکمل و تقویت‌کننده یکدیگر باشند و ثانیاً تجارب به‌دست‌آمده در طول زمان انباشته شود. تا کنون تمرکز اصلی فعالیت‌های این کلینیک در زمینه اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه بزرگسالی بوده است که هم شیوع بالا و هم شدت قابل توجهی دارد. مطالعات طولی نشان داده‌اند که علائم اختلال بیش‌فعالی-نقص توجه تا 70 درصد در نوجوانی و تا 50 درصد در بزرگسالی باقی می‌مانند (2) و شیوع کلی این اختلال در بزرگسالی حدود 5 درصد تخمین زده می‌شود (4،3). علایم اصلی این اختلال در دوران بزرگسالی خود را به‌صورت نقص مزمن در برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی و به‌انجام رساندن کارها در طی زمان نشان می‌دهد. همچنین، بزرگسالان مبتلا به این اختلال در تنظیم و کنترل هیجان‌های خود مشکلات قابل توجهی دارند که با بروز رفتارهای تکانشی و اختلال در روابط بین فردی همراه است. مشکلات طولانی‌مدت در عملکرد تحصیلی، شغلی و اجتماعی باعث می‌شود که فرد احساس اعتماد به نفس پایین، افسردگی و/ یا اضطراب داشته باشد. از آنجایی که مبتلایان به این اختلال به‌صورت روزمره با تأثیرات همه‌جانبه نقایص خود درگیر هستند، نیاز دارند تا راهکارهای انطباقی جدیدی را برای مواجهه با مشکلات زندگی بیاموزند (6،5). هیچ آزمون تشخیصی قطعی برای اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه وجود ندارد و تشخیص بر اساس شرح حال دوران کودکی و نشانه‌های بزرگسالی صورت می‌گیرد (4). با این حال، به‌دلیل لزوم ارزیابی دقیق تمام نشانه‌ها، بهتر است علائم مطابق با مصاحبه نیمه‌ساختاریافته ویژه این اختلال بررسی شوند. از طرفی، به‌دلیل همبود زیاد این اختلال با اختلالات محور I و اختلالات شخصیت که امکان تشخیص دقیق را دشوار می‌سازد، لازم است مصاحبه‌های ساختاریافته یا نیمه‌ساختاریافته برای ارزیابی این بیماری‌ها نیز هم‌زمان انجام گیرد (7،6). در کلینیک اختلالات تکاملی بیمارستان روزبه پس از ارجاع بیمار به کلینیک، ابتدا یک شرح حال کامل روانپزشکی که شامل شرح حال دوران کودکی بیمار هم می‌شود، گرفته می‌شود. سپس، ارزیابی‌های تخصصی به شرح زیر صورت می‌گیرند: مصاحبه تشخیصی برای اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه در بزرگسالان (DIVA) 1 برای تشخیص اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه  در بزرگسالان (8) مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات شخصیت (SCID-II) 2 برای تشخیص اختلالات شخصیت (9) تکمیل پرسشنامه خودگزارشگری سرشت و منش (TCI)3 توسط مراجع برای تشخیص انواع سرشت و منش (10) تکمیل پرسشنامه خودگزارشگری کانرز بزرگسالان (CAARS-self report) 4 برای تشخیص اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه در بزرگسالان (11) پس از تکمیل ارزیابی‌ها، در صورتی که بیمار نشانه‌های فعال اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه را نداشته باشد، جهت ادامه درمان و پیگیری به درمانگاه بزرگسالان ارجاع می‌شود. برای بزرگسالانی که تشخیص اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه دریافت می‌کنند، ارزیابی‌ها قدم اول در روند درمانی تلقی می‌شوند. در واقع، ارزیابی‌ها یک شرح کامل از مشکلات تحصیلی، شغلی و روابط بین فردی گذشته و حال بیمار را فراهم می‌آورد. سپس، جهت تصمیم‌گیری برای درمان با بیمار در مورد امکانات موجود بحث و گفت‌وگو می‌شود و درمان آغاز می‌شود. بیمارانی که اختلالات همبود شخصیتی دارند، در صورت داشتن معیارهای مناسب جهت دریافت روان‌درمانی، به‌صورت هم‌زمان، به کلینیک روان‌درمانی ارجاع می‌شوند. در مورد سایر بیماری‌های همبود روانپزشکی، به‌استثنای اختلالات مصرف مواد که به درمانگاه اعتیاد ارجاع می‌شوند، درمان هم‌زمان در کلینیک اختلالات تکاملی پیگیری می‌شود. درمان‌های موجود شامل این موارد هستند: دارودرمانی درمان‌های شناختی- رفتاری و ذهن‌آگاهی روان‌درمانی تحلیلی انفرادی یا گروهی آموزش‌های روانی- اجتماعی برای بیمار و خانواده فنون خاص مشاوره، به‌ویژه «کوچینگ» که مداخله درمانی خاص این گروه از بیماران است و یکی از نوآوری‌هایی است که بر اساس مشارکت بین بیمار و درمانگر آموزش‌دیده برای آموزش5 شکل می‌گیرد و عملکرد فرد را در موقعیت‌های مشکل زندگی بهبود می‌بخشد. به‌طور خلاصه، «کوچینگ» نوعی مشاوره خاص است که طی آن «کوچ» یا «راهنما»، همچون یک مربی ورزشی، در کنار بازیکن (در اینجا، بیمار) می‌ایستد و او را در طی بازی (در اینجا، زندگی روزمره) هدایت و تشویق می‌کند و به او نکته‌ها یا کارهایی را یادآوری می‌کند. یعنی، راهنما بازیکن را عمدتاً بر روی کار و تکلیف همان لحظه خودش متمرکز می‌کند. نحوه عمل راهنما، مبتنی بر کشف و ارزیابی نقاط قوت و ضعف مهارت‌های اجرایی بیمار است. به این وسیله، راهنما می‌تواند مشخص کند که کدام ضعف یا ضعف‌ها مهم‌ترین موانع برای رسیدن به اهداف است. راهنما با تقویت مهارت‌ها و توانمندی‌های موجود به بیمار کمک می‌کند تا سازگاری بیشتری به‌دست بیاورد و با پیامدهای ناشی از ضعف در عملکرد اجرایی و تنظیم هیجانی مقابله کند. راهنما به‌تدریج حمایت از بیمار را در این حوزه‌ها کاهش می‌دهد تا تعمیم و انتقال مهارت‌ها را در او تقویت کند (5).}, keywords_fa = {}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2431-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2431-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2015} }