@article{ author = {Shareh, Hossein and Gharraee, Banafsheh and AtefVahid, Mohammad Kazem}, title = {Comparison Between Metacognitive Therapy, Fluvoxamine and Combined Therapy in the Improvement of Thought Control Strategies and Stop Signal Criteria in Obsessive Compulsive Disorder}, abstract ={Objectives: This study was conducted to compare the efficacy of metacognitive therapy (MCT), fluvoxamine and the combination of MCT with fluvoxamine, in improving thought control strategies and stop signal criteria in patients with obsessive-compulsive disorder (OCD). Method: Twenty one individuals among outpatients with OCD presenting to clinics in Tehran were selected and randomly divided into three groups: metacognitive therapy, fluvoxamine (50-300 mg/d) and combined therapy. All groups received 10 days of treatment. The Thought Control Questionnaire (TCQ) and Stop Signal Questionnaire (SSQ) were administered pre-treatment and post-treatment to all subjects. Kruskal Wallis test, Mann-Whitney U-test, and ANCOVA were used to analyze data. Results: In comparison with fluvoxamine, MCT and combined treatment led to significant improvements in worry, self-punishment and reappraisal strategies of thought control and stop signal criteria (p<0.01). There was no significant difference between MCT and combined therapy. Conclusion: MCT and combined treatment are more effective than fluvoxamine (50-300 mg/d) in improving thought control strategies and stop signal criteria in patients with OCD. Adding medication to MCT does not improve the patients’ outcome.}, Keywords = { thought control strategies, stop signal criteria, obsessive-compulsive disorder, metacognitive therapy, fluvoxamine}, volume = {17}, Number = {3}, pages = {199-207}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {مقایسه درمان فراشناختی، فلووکسامین و درمان ترکیبی در بهبود راهبردهای کنترل فکر و نشانه‌های توقف در اختلال وسواسی- اجباری}, abstract_fa ={هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی میزان بهبود راهبردهای کنترل فکر و نشانه­های توقف آداب وسواسی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری (OCD) با درمان فراشناختی در مقایسه با فلووکسامین و درمان ترکیبیِ فراشناختی با فلووکسامین بود. روش: از میان بیماران سرپایی مراجعه‌کننده به کلینیک­های شهر تهران، 21 بیمار مبتلا به OCD انتخاب شده، به­طور تصادفی به یکی از سه گروه درمانی فراشناختی، فلووکسامین (50 تا 300 میلی‌گرم در روز) و ترکیبی اختصاص یافتند. هر سه گروه به مدت 10 هفته مورد درمان قرار گرفتند. آزمودنی­ها پیش و پس از درمان، به پرسش‌نامه‌های کنترل فکر (TCQ) و نشانه­های توقف (SSQ) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده­ها به‌کمک آزمون­های آماری کروسکال­والیس، Uمن­ویتنی و تحلیل کوواریانس یک­طرفه انجام شد. یافته‌ها: درمان فراشناختی و ترکیبی در مقایسه با فلووکسامین منجر به بهبود راهبردهای نگرانی، خودتنبیهی، ارزیابی دوباره و نشانه­های توقف شدند (01/0p<). تفاوت معناداری میان درمان‌های فراشناختی و ترکیبی وجود نداشت. نتیجه‌گیری: درمان‌های فراشناختی و ترکیبی در بهبود راهبردهای کنترل فکر و نشانه­های توقف آداب وسواسی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری مؤثرتر از فلووکسامین (300-50 میلی‌گرم در روز) هستند. افزودن دارو به درمان فراشناختی منجر به بهبود بیشتر بیماران نمی­شود.  }, keywords_fa = { راهبردهای کنترل فکر، نشانه­های توقف، اختلال وسواسی- اجباری، درمان فراشناختی، فلووکسامین}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1415-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1415-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {Motabi, Fereshteh and Fata, Ladan and Moloodi, Reza and Ziai, Kaveh and Jafari, Heli}, title = {Development and Validation of Depression-Related Beliefs Scale}, abstract ={Objectives: According to Beck's cognitive theory, dysfunctional core beliefs are developed by stressful life experiences. In addition, depressive episodes could be considered as stressful events. Thus, it is assumed that patients with depressive disorder experience beliefs about depression and its outcome, due to repeated episodes of depression. The aim of this study was to develop an instrument for measuring maladaptive beliefs about depression and assess its psychometric features. Method:  A three stage approach was used. In the first stage an item pool was developed and its face validity was approved by a focus group.  Subsequently, 698 students of Ghazvin University completed Beck Depression Inventory-II and Depression Beliefs Scale (DBS), developed in the previous stage. 433 subjects completed the DBS again after 14 days. In the third stage, in order to assess discriminant validity, 93 subjects in three groups of patients with recurrent major depressive disorder (N=34), patients with first episode of major depressive disorder (N=29), and non-clinical subjects (N=30) participated in sad mood induction task and then completed DBS. Results: Exploratory factor analysis and Varimax rotation identified four factors related to depression, described as "lack of control on depression", "Catastrophizing", "worthlessness", and "incapability". Also, DBS and its subscales showed satisfactory discriminant validity, convergent validity, internal consistency and test-retest reliability. Conclusion:  Identified subscales in DBS reflect concepts of Beck's cognitive theory and Teasdale's differential activation hypothesis about relapse in depression. Also, these results provide preliminary evidence about desirable validity and reliability of DBS. However, psychometric properties of the scale should be assessed in patients with other types of depressive disorders such as  dysthymia.}, Keywords = { depression-related beliefs scale, major depressive disorder, exploratory factor analysis}, volume = {17}, Number = {3}, pages = {208-217}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {تدوین و بررسی روایی و پایایی مقیاس باورهای مربوط به افسردگی}, abstract_fa ={هدف: بر اساس نظریه شناختی بک باورهای هسته­ای ناکارآمد در نتیجه تجربیات دردناک شکل می­گیرند. از طرف دیگر، دوره­های افسردگی نیز تجربه­ای دردناک به‌شمار می­آیند. بنابراین، فرض بر این است که افراد افسرده در نتیجه تجربه دوره‌های مکرر افسردگی، باورهایی را درباره افسردگی و پیامدهای آن تجربه می­کنند. هدف مطالعه حاضر ساخت یک مقیاس برای سنجش باورهای مربوط به افسردگی و بررسی ویژگی­های روانسنجی آن بود. روش: برای انجام پ‍ژوهش حاضر از یک رویکرد سه­مرحله­ای استفاده شد. در مرحله نخست، یک مجموعه ماده تدوین و اعتبار صوری آن توسط یک گروه متمرکز تأیید شد. در مرحله دوم، 698 دانشجوی دانشگاه قزوین به ویراست دوم پرسش­نامه افسردگی بک و مقیاس باورهای مربوط به افسردگی – تنظیم­شده در مرحله پیشین- پاسخ دادند. 433 نفر از آزمودنی­های فوق پس از 14 روز مجدداً مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند. در مرحله سوم، برای بررسی روایی افتراقی، 93 آزمودنی در سه گروه افسرده اساسی دارای سابقه عود (34 نفر)، افسرده اساسی بار نخست (29 نفر) و گروه غیر بالینی (30 نفر) قرار گرفتند و پس از شرکت در تکلیف القای خلق افسرده مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند. یافته­ها: تحلیل عاملی به روش مؤلفه­های اصلی و روش چرخش واریماکس چهار عامل «عدم کنترل بر افسردگی»، «فاجعه­سازی»، «بی‌ارزشی» و «ناتوانی» را برای مقیاس باورهای مربوط به افسردگی نشان داد. هم‌چنین، مقیاس باورهای مربوط به افسردگی و عامل­های آن از روایی افتراقی، روایی همگرایی، هم‌سانی درونی و پایایی آزمون- بازآزمون رضایت­بخشی برخوردار بودند. نتیجه­گیری: عامل­های ظاهرشده در مقیاس باورهای مربوط به افسردگی مفاهیم مورد بحث در نظریه­های شناختی بک و تیسدل در تبیین عود اختلال افسردگی اساسی را منعکس می­کنند. هم­چنین یافته‌های این مطالعه شواهد اولیه را در مورد روایی و پایایی مطلوب این مقیاس فراهم می­کنند. اما خصوصیات روان‌سنجی این مقیاس باید در مورد افراد مبتلا به سایر اشکال اختلال افسردگی (مانند اختلال افسرده‌خویی) مورد بررسی قرار گیرد.}, keywords_fa = {مقیاس باورهای مربوط به افسردگی، اختلال افسردگی اساسی، تحلیل عاملی اکتشافی }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1416-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1416-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {ZadehMohammadi, Ali and Ahmadabadi, Zohreh and Heidari, Mahmou}, title = {Construction and Assessment of Psychometric Features of Iranian Adolescents Risk-Taking Scale}, abstract ={Objectives: To develop and evaluate the validity and reliability coefficients of Iranian Adolescents Risk-taking Scale (IARS) and its subscales was the aim of the current study. Method: After reviewing the proposed instruments in this field, and with considering the cultural features and circumstances of the Iranian society, the Iranian Adolescents Risk-taking Scale (IARS) was developed in 38 items. 1204 students were selected from Tehran high schools using multistage sampling, and all subjects completed IARS. Data were analyzed using exploratory factor analysis and goodness of fit index. Results: Exploratory factor analysis indicated that IARS is a 7 dimensional scale, which explains 64.84% of the overall risk variance. The Cronbach’s alpha for the total scale and subscales were 0.94 and 0.74-0.93 respectively. Conclusion: The psychometric properties of IARS are consistent with the cultural indices of Iranian society.}, Keywords = {risk-taking, adolescent, validity, reliability, factor analysis}, volume = {17}, Number = {3}, pages = {218-225}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {تدوین و بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی}, abstract_fa ={هدف: تدوین مقیاسی برای سنجش خطرپذیری نوجوانان و تعیین اعتبار و ساختار عاملی آن هدف پژوهش حاضر بود. روش: پس از بررسی ابزارهای این حوزه و درنظرگرفتن شرایط فرهنگی و ویژگی‌های اجتماعی جامعه ایران، مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (IARS)، در 38 گویه تنظیم شد. 1204 دانش­آموز مقطع دبیرستان به روش نمونه‌گیری چندمرحله­ای از مناطق آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند و به IARS  پاسخ دادند. داده­ها به روش تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی تحلیل شدند. یافته­ها: تحلیل عاملی اکتشافی با مؤلفه­های اصلی نشان داد که IARS مقیاسی هفت‌بعدی است، که 84/64 درصد واریانس خطرپذیری را تبیین می­کند. میزان آلفای کرونباخ کل مقیاس و خرده‌مقیاس­ها به­ترتیب 94/0 و 93/0-74/0 بود. نتیجه­گیری: ویژگی‌های روان­سنجی IARS مناسب و هماهنگ با شاخص­های فرهنگی جامعه ایران است.  }, keywords_fa = { خطرپذیری، نوجوانان، اعتبار، پایایی، تحلیل عاملی}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1417-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1417-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {Motaghipour, Yasaman and Shams, Jamal and Salesian, Niloofar and Sharifi, Vandad and AlaghbandRad, Jav}, title = {Cultural Adaptation, Validity and Reliability of Persian Version of Experience of Caregiving Inventory in Families of Patients with Severe Mental Disorders}, abstract ={Objectives: This study aims to evaluate the cultural adaptation, validity and reliability of the Persian version of Experience of Caregiving Inventory (ECI) in families of patients with severe mental disorders. Method: After the translation and cultural adaptation of ECI, 225 family members of patients with severe mental disorders completed the ECI, the General Health Questionnaire (GHQ-28) and a demographic questionnaire. The Split half test was used to assess reliability. To determine internal consistency, Cronbach’s alpha test and the concurrent validity was calculated by Pearson’s correlation between the GHQ-28 and the ECI total negative score. Results: Reliability of the Inventory as assessed by the Spearman-Brown correlation coefficient was 0.80. The range of the Cronbach’s alpha for each subscale, total negative score and total positive score was 0.51 to 0.90. Pearson’s correlation between the GHQ-28 score and the total negative score was 0.37 (p<0.01).  Conclusion:  The Persian version of the ECI has good reliability and validity for family members of patients with severe mental disorders.}, Keywords = {Experience of Caregiving Inventory, cultural adaptation, validity, reliability}, volume = {17}, Number = {3}, pages = {226-231}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {سازگاری فرهنگی و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسش‌نامه تجربه مراقبت از بیمار در خانواده بیماران مبتلا به اختلال‌های شدید روانپزشکی}, abstract_fa ={هدف: پژوهش حاضر با هدف سازگاری فرهنگی و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسش­نامه تجربه مراقبت از بیمار (ECI) در خانواده بیماران مبتلا به اختلال­های شدید روانپزشکی انجام شد. روش: پس از برگردان ECI و پشت‌سر گذاشتن مراحلی برای سازگاری فرهنگی، 225 نفر از اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلال‌های شدید روانپزشکی به ECI، پرسش‌نامه سلامت عمومی (GHQ-28) و پرسش­نامه جمعیت‌شناختی پاسخ دادند. پایایی به دو روش دونیمه­سازی و آلفای کرونباخ و روایی به دو صورت هم‌زمان (همبستگی با GHQ-28) و همگرا (همبستگی خرده­مقیاس­ها با هم و با نمره کل) ارزیابی شد. یافته­ها: پایایی با کاربرد ضریب همبستگی اسپیرمن- براون 80/0 و میزان ثبات درونی (آلفای کرونباخ) برای خرده­مقیاس­ها، نمره کل منفی و نمره کل مثبت 90/0-51/0 به­دست آمد. ضریب همبستگی پیرسون میان نمره کل منفی ECI و GHQ-28 نیز 37/0 (01/0p<) بود. نتیجه‌گیری: ECI برای اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلال‌های شدید روانپزشکی روایی و پایایی قابل­قبولی دارد.  }, keywords_fa = { پرسش‌نامه تجربه مراقبت از بیمار، سازگاری فرهنگی، روایی، پایایی}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1418-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1418-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {RahimianBoogar, Eshagh and Besharat, Mohammad Ali and MohajeriTehrani, Mohammadreza and Talepasand, Siavash}, title = {Predictive Role of Self-Efficacy, Belief of Treatment Effectiveness and Social Support in Diabetes Mellitus Self-Management}, abstract ={Objectives: The aim of this research was to study the predictive role of self-efficacy, belief of treatment effectiveness, social support and doctor-patient relationship on diabetes Mellitus self-management. Method: 500 type II diabetes outpatients (245 men and 255 women) presenting to Shariati Hospital in Tehran were selected by convenience sampling. The subjects completed the scales related to diabetic self-care, self-efficacy, belief of treatment effectiveness, social support and doctor-patient relationship. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis. Results: There was a significant and positive relationship between self-efficacy, belief of treatment effectiveness, doctor-patient relationship, social support and diabetes self-management (p<0.001). Self-efficacy, belief of treatment effectiveness and social support were capable of predicting diabetes self-management variance significantly (F=1.326, df=3 and 310, p<0.001) and explain 89% of diabetes self-management. Conclusion: Belief of treatment effectiveness, social support and especially, self-efficacy, are important self-management activities in diabetes Mellitus. Therefore, provision of improvement and enrichment programs for self-efficacy, are helpful for the improvement of self-care behaviors and the reduction of diabetes Mellitus associated harm.}, Keywords = {diabetes Mellitus self–management, self-efficacy, belief of effectiveness of treatment, social support, doctor-patient relationship }, volume = {17}, Number = {3}, pages = {232-240}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {نقش پیش‌بین خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان و حمایت اجتماعی در خودمدیریتی دیابت قندی}, abstract_fa ={هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش پیش­بین خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان، حمایت اجتماعی و رابطه پزشک- بیمار در خودمدیریتی دیابت قندی بود. روش: 500 (245 مرد و 255 زن) بیمار سرپایی مبتلا به دیابت نوع II مراجعه­کننده به درمانگاه­های بیمارستان شریعتی تهران به‌شیوه در دسترس به مقیاس­های خودمراقبتی دیابت، خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان، حمایت اجتماعی و رابطه پزشک- بیمار پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده­ها به روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد. یافته­ها: میان خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان، ارتباط پزشک- بیمار و حمایت اجتماعی با خودمدیریتی دیابت رابطه مثبت و معنادار به­دست آمد (001/0p<). خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان و حمایت اجتماعی توانستند تغییرهای خودمدیریتی دیابت را پیش­بینی کنند (001/0≥p، 310 و 3=df، 326/1=F)، به­طوری­که  89% خودمدیریتی دیابت به­وسیله این سه متغیر تبیین شد. نتیجه­گیری: باور به اثربخشی درمان، حمایت اجتماعی و به­ویژه خودکارآمدی در انجام فعالیت­های خودمدیریتی دیابت مهم هستند و بنابراین تدارک برنامه­های بهبود و تقویت خودکارآمدی، برای ارتقای رفتارهای خودمراقبتی و کاهش آسیب­های همراه دیابت سودمند است.}, keywords_fa = {خودمدیریتی دیابت، خودکارآمدی، باور به اثربخشی درمان، حمایت اجتماعی، رابطه پزشک- بیمار }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1419-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1419-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {Abdi, Reza and BakhshipourRoudsari, Abbas and MahmoodAliloo, Maji}, title = {The Sensitivity Level of Behavioral Approach and Inhibition Systems in Substance Abusers, Smokers and Normal Subjects}, abstract ={Objectives: The aim of the present study was to examine the sensitivity level of Behavioral Approach System (BAS) and Behavioral Inhibition System (BIS) as probable predisposing factors for substance abuse. To this end, the difference of sensitivity levels of BAS and BIS were assessed in substance abusers, cigarette smokers, and normal individuals. Method: The present causal-comparative study compared the sensitivity levels of approach and inhibition behavioral systems in the following three groups: substance abusers (n=43), cigarette smokers (n=45) and normal individuals (n=55), using BIS/BAS scales. Data were analyzed using c2 distribution, one way analysis of variance, multivariate analysis of variance, and follow-up tests. Results: The scores of BAS subscale in substance abusers and cigarette smokers were higher than that of normal individuals (p≥0.05), but there was no difference in this regard between substance abusers and smokers. In the BIS subscale, the cigarette smokers scored higher than the other two groups (p≥0.05). Conclusion: Substance abusers and smokers have a more sensitive BAS than normal individuals, which predisposes them to appetitive behaviors. These findings are in line with the Reinforcement Sensitivity Theory, which predicts a relation between BAS, appetitive behaviors and substance abuse.}, Keywords = {substance abuse, behavioral approach, behavioral inhibition, reinforcement sensitivity theory}, volume = {17}, Number = {3}, pages = {241-247}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {میزان حساسیت سامانه‌های گرایش و بازداری رفتاری در افراد سوءمصرف‌کننده مواد، سیگاری و سالم}, abstract_fa ={هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی سطح حساسیت سامانه گرایش و بازداری رفتاری، به عنوان یک عامل سبب­ساز احتمالی در گرایش به سوءمصرف مواد بود. بدین­صورت که تفاوت میان سطح حساسیت سیستم فعالیت رفتاری (BAS) و سیستم بازداری رفتاری (BIS) در سه گروه افراد سوءمصرف­کننده مواد و دو گروه گواه سیگاری و بهنجار بررسی شد. روش: در پژوهش علی- مقایسه­ای حاضر سطح حساسیت سامانه­های گرایش و بازداری رفتاری سه گروه افراد سوءمصرف­کننده مواد (43 نفر)، سیگاری (45 نفر) و سالم (55 نفر) با کاربرد مقیاس­های BIS/BAS مقایسه شد. داده­ها به روش خی­دو، تحلیل واریانس یک‌راهه، تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون‌های تعقیبی تحلیل شدند. یافته­ها: نمره­های خرده­مقیاس BAS دو گروه سوءمصرف­کننده مواد و سیگاری بالاتر از نمره­های افراد سالم بود (05/0≥p)، ولی دو گروه سوء­مصرف­کننده مواد و سیگاری تفاوتی از این نظر نداشتند. در خرده‌مقیاس BIS نمره­های گروه سیگاری بالاتر از دو گروه دیگر بود (05/0≥p). نتیجه­گیری: افراد سوءمصرف­کننده مواد و سیگاری نسبت به افراد سالم، BAS حساس­تری دارند و این امر آنها را نسبت به رفتارهای گرایشی مستعد می­کند. این یافته­ها هم­سو با نظریه حساسیت به تقویت گری، مبنی بر رابطه BAS، رفتارهای گرایشی و سوءمصرف مواد است.}, keywords_fa = {سوءمصرف مواد، گرایش رفتاری، بازداری رفتاری، نظریه حساسیت به تقویت }, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1420-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1420-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {Aminoroaia, Mahin and Attari, Abbas and Noori, Fariba and Ghasemi, Fatemeh}, title = {The Experience of Couple-Family Relationship in Female Psychiatric Inpatients: Qualitative Study}, abstract ={Objectives: The goal of the present study was to describe the experience of female psychiatric inpatients, of couple-family relationships. Method: The method of phenomenology was used in this qualitative study. The subjects comprised female patients hospitalized in Noor Psychiatric Hospital in Isfahan. Fourteen subjects were selected using purpose-oriented sampling, up to reaching data saturation. Data were collected using an unstructured interview and Colaizzi’s seven stage process was used for data analysis.  Results: The findings were classified in 847 conceptual codes. Subsequent to the fourth level coding,  the data were divided into two main groups: (1) causes of the illness and their aggravating factors (behavior of spouse, behavior of spouse’s family, behavior of subject, miscellaneous factors and childhood and adolescence period), and (2) subjects’ reactions (to the behavior of spouse, toward continuing to live and to sexual relation with spouse). Conclusion: Women experience many negative events in their marital life, with undesired effects on mental health. Taking these issues into consideration and providing families and couples with related education could have significant effects in improving mental health among women.}, Keywords = { women, psychiatric disorders, family relationships, couple relationships, qualitative study }, volume = {17}, Number = {3}, pages = {248-255}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {تجربه زنان بستری در بخش روانپزشکی از روابط خانوادگی- زوجی: یک پژوهش کیفی}, abstract_fa ={هدف: پژوهش حاضر با هدف توصیف تجربه زنان بستری در بخش روانپزشکی از روابط خانوادگی- زوجی انجام شد. روش: پژوهش کیفی حاضر از روش پدیدارشناسی بهره برد. جامعه پژوهش، زنان بستری در بخش روانپزشکی بیمارستان نور اصفهان بودند. با روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف و تا رسیدن به حد اشباع داده‌ها، تعداد 14 نفر بررسی شدند. داده‌ها با مصاحبه غیرساختاری گردآوری و به روش هفت‌مرحله‌ای کلایزی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: یافته‌ها در 847 کد مفهومی و در نهایت در کدبندی سطح چهارم در دو دسته اصلی قرار گرفتند؛ (1) علل بیماری و عوامل تشدیدکننده آن (رفتار همسر، رفتار خانواده همسر، رفتار آزمودنی، عوامل متفرقه و دوران کودکی و نوجوانی) و 2) واکنش‌های آزمودنی (نسبت به رفتار همسر، نسبت به ادامه زندگی و نسبت به روابط جنسی با همسر). نتیجه‌گیری: زنان در سال‌های زندگی مشترک، تجارب منفی بسیاری را تجربه می‌کنند، که اثر ناخوشایندی بر سلامت روان دارد. توجه به این مسایل و ارایه آموزش به همسران و خانواده‌ها می‌تواند در ارتقای سلامت روانی زنان تأثیر زیادی داشته باشد.  }, keywords_fa = { زن، اختلال روانپزشکی، روابط خانوادگی، روابط زوجی، پژوهش کیفی}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1421-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1421-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {Jalali, Amir Hossein and Alavi, Kaveh and Pakdel, Saeed and AhmadzadehAsl, Masoud and Eftekhar, Mehr}, title = {Knowledge and Attitude Toward AIDS in Patients with Gender Identity Disorder Presenting to Tehran Psychiatric Institute}, abstract ={Objectives: The aim of the present study was to assess the knowledge and attitude of patients with gender identity disorder (GID), presenting to Tehran Psychiatric Institute, toward Acquired immunodeficiency Syndrome (AIDS).  Method: 58 patients with gender identity disorder (41 female-to-male and 17 male-to-female) were selected using convenience sampling. The subjects completed the questionnaire proposed by Family Health Organization. Subsequent to determining the distribution by statistical methods, data were analyzed using parametric and non-parametric tests suitable for group comparison. Results: About 70% of the subjects believed that an apparently healthy individual could be infected with human immunodeficiency virus (HIV). Only five subjects (8.6%) considered themselves to be at risk for HIV infection. With regard to routes of transmission, 70% believed anal sex carries lower risk than vaginal sex. Conclusion: Subjects had a low level of knowledge regarding sexually transmitted diseases. Therefore, all individuals with GID should be provided with sufficient information about AIDS and sexually transmitted diseases.}, Keywords = { gender identity disorder, Acquired immunodeficiency Syndrome, human immunodeficiency virus, sexually transmitted disease}, volume = {17}, Number = {3}, pages = {256-261}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {آگاهی و نگرش افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی مراجعه‌کننده به انستیتو روانپزشکی تهران نسبت به ایدز}, abstract_fa ={هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان آگاهی و نگرش بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی (GID) مراجعه­کننده به انستیتو روانپزشکی تهران نسبت به ایدز  بود.  روش: 58 بیمار مبتلا به اختلال هویت جنسی (41 تبدل­خواه زن به مرد و 17 تبدل­خواه مرد به زن) به روش نمونه­گیری دردسترس به پرسش­نامه تنظیم­شده با توجه به پرسش­نامه پیشنهادی مؤسسه سلامت خانواده پاسخ دادند. داده‌ها به کمک آزمون­های پارامتریک و ناپارامتریک متناسب برای مقایسه گروه­ها (پس از تعیین نوع توزیع با روش­های آماری) تحلیل شدند. یافته­ها: حدود 70% آزمودنی­ها بر این باور بودند که ممکن است یک فرد به­ظاهر سالم نیز به ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) آلوده باشد. تنها پنج  نفر (6/8%) خود را در معرض خطر آلودگی با HIV می‌دانستند و در مورد راه‌های انتقال ایدز 70% بر این باور بودند که شانس انتقال ایدز در تماس جنسی مقعدی کمتر از آمیزش واژینال است. نتیجه‌گیری: آزمودنی­ها در مورد عفونت­های آمیزشی، از سطح آگاهی پایینی برخوردار بودند. بنابراین باید به تمامی مبتلایان به GID اطلاعات کافی در مورد ایدز و عفونت­های آمیزشی ارایه شود.  }, keywords_fa = { اختلال هویت جنسی، ایدز، ویروس نقص ایمنی انسانی، بیماری عفونی آمیزشی}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1422-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1422-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} } @article{ author = {Malek, Maryam and SeyedMahdi, Mohamm}, title = {Letter to the Editor}, abstract ={Letter to the Editor}, Keywords = {}, volume = {17}, Number = {3}, pages = {262-264}, publisher = {Iran University of Medical Sciences and Health Services}, title_fa = {بهداشت روان صنعتی در یک کارخانه: گزارش موردی}, abstract_fa ={مقدمهدستیاران پزشکی محیطی- شغلی1 در دوره آموزشی دستیاری، در مورد بیماری­های مرتبط با محیط کار آموزش می­بینند و ازجمله مهم­ترین این دوره­های آموزشی، آموزش یک­ماهه در بخش روانپزشکی است. مقاله حاضر با تأکید بر اهمیت بهداشت صنعتی2، گزارشی است از بازدید از کارخانه نیک­کالا. در این کارخانه سعی می­شود بهداشت روان صنعتی به­صورت علمی، با هدایت انستیتو روانپزشکی تهران و کمک انجمن ارتقای بهداشت روان3 یا «ابر» تأمین شود. تاریخچهاز سال 1974 میلادی، کشورهای عضو سازمان جهانی بهداشت4 (WHO) به عوامل روانی- اجتماعی مؤثر در امر سلامت توجه بیشتری کردند. در آن تاریخ WHO به مدیرکل این سازمان مأموریت داد که به منظور بررسی نقش عوامل روانی- اجتماعی و ارایه پیشنهادهایی برای تقویت فعالیت­های سازمان در این زمینه، برخی برنامه‌های میان‌رشته‌ای را سازمان‌دهی کند (البطوی5، کالیمو6 و کوپر7، 1987). از جمله این برنامه­های میان­رشته­ای می­توان به همکاری میان متخصصان روانپزشکی و متخصصان پزشکی کار، برای تأمین بهداشت روان صنعتی در محیط­های کاری اشاره کرد.امروزه نقش عوامل روانی- اجتماعی در ایجاد بیماری­ها و پیرو آن در امر پیش­گیری و تأمین سلامت بسیار جدی است. این عوامل به دلیل اثرگذاری بر سلامت کلی جمعیت شاغل، در علوم بهداشتی به­طور عام و در بهداشت صنعتی به­طور خاص نقش اساسی دارند. متأسفانه شناسایی و مهار عوامل روانی- اجتماعی محیط کار که آثاری ناخوشایند بر سلامت دارند، در همه دنیا از سوی مسئولان بهداشت شغلی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است،گرچه به­تدریج توجه به این موضوع افزایش می­­یابد.گزارش بازدید ازکارخانه نیک­کالا کارخانه نیک‌کالا یک کارخانه خصوصی تولید بخاری‌های گازسوز است. سلامت جسمانی و روانی کارکنان این کارخانه برای مدیریت آن بسیار مهم است و این امر از شعارها و تابلوهای نصب­شده روی دیوارها (برای نمونه «فکر کن» یا «خوشبختی یعنی تسلیم­نشدن در برابر بدبختی») آشکار است. انجمن ارتقای بهداشت روان (ابر) در این کارخانه از سال 1387 درباره بهداشت روان کارکنان فعالیت می­کند و یک روانپزشک از سوی این انجمن، به­صورت هفتگی در کارخانه حضور دارد. ابر انجمن غیردولتی و مستقلی است که با هدف ارتقای سلامت روان از وزارت کشور مجوز گرفته است. از جمله فعالیت­های این انجمن، راه­اندازی درمانگاه روانپزشکی، مشاوره و بهداشت روان، مشاوره فردی و گروهی برای کارکنان و خانواده‌های آنان، برگزاری کارگاه‌های گوناگون در زمینه بهداشت روان، تنظیم بروشور برای آموزش غیرحضوری کارکنان و خانواده‌های ایشان و تلاش برای کاهش مصرف سیگار و مواد مخدر در میان کارکنان است.در این کارخانه شیفت کاری8 وجود ندارد. ساعت کار ثابت و از 7:45 تا 16:30 است. یافته­های پژوهشی نشان داده است شیفت کاری باعث ایجاد مشکلات جسمانی و روانی گوناگونی مانند فشار خون بالا، مشکلات گوارشی و اعتیاد به مواد مخدر می‌شود (روزنشتاک1، کولن2، برودکین3 و ردلیچ4، 2005). بنابراین مشکلات یادشده در این کارخانه می‌تواند نسبت به دیگر محیط‌های صنعتی کمتر باشد. اقداماتی مانند دادن پاداش و بن‌ کارگری، دو هفته مرخصی سالانه در مردادماه و دو هفته در نوروز، افزون بر مرخصی استحقاقی، سرویس رفت و برگشت برای کارکنان و خانواده‌ها برای شرکت در کارگاه‌های بهداشت روان و... نیز می‌توانند در ارتقای سلامت روان کارکنان کارخانه مؤثر باشند. به گفته روان­پزشک کارخانه، بیشتر کارکنان از فضای کارخانه راضی هستند؛ البته درصدکمی از نارضایتی در محیط­های کاری طبیعی است، زیرا اگرچه شخصیت نقش چندانی در رضایت شغلی ندارد، در افراد با شخصیت ناراضی ممکن است نارضایتی شغلی نیز وجود داشته باشد (فارنهام5، پتریدس6، جکسون7 وکوتر8، 2002).آمار اعتیاد به مواد مخدر در این کارخانه بسیار پایین است و برای کاهش آن تلاش­های زیادی شده است؛ برای نمونه در این کارخانه اعتیاد نوعی بیماری در نظر گرفته می­شود، بنابراین افراد معتاد اخراج نمی­شوند، بلکه برای درمان ارجاع می‌شوند. موهر9، هی10 و لنکستر11 (2005) بر این باورند که مشاوره روانپزشکی (فردی و گروهی)، پرداخت پاداش برای ترک سیگار و درمان دارویی برای کاهش اعتیاد به نیکوتین، در سازمان­های صنعتی کارآمد است.فعالیت باارزش دیگر در این کارخانه، سرند و بررسی استرس و رضایت­مندی کارکنان است؛ پرسش‌نامه­های مربوط نیز در پرونده­ها موجود است. ابتدای تشکیل درمانگاه در این کارخانه، مراجعه کارکنان وخانواده ایشان به روانپزشک کم ‌و همراه با پنهان­کاری و نگرانی بوده است، ولی با بالارفتن آگاهی و تغییر نگرش آنها در این مورد که مراجعه به روانپزشک، لزوماً به معنی بیماری روانی نیست، در حال حاضر مراجعه به روان­پزشک بسیار زیاد شده است، به‌طوری‌که بیشتر افراد این کارخانه به­صورت ارادی و داوطلبانه، دارای پرونده روانپزشکی هستند. این تغییر نگرش، می‌تواند پیامد آموزش‌ها و کارگاه­های برگزارشده باشد. بر اساس تجربه‌های روانپزشک کارخانه و پرونده‌های بهداشتی کارکنان، شایع‌ترین مشکلات کارکنان و خانواده ایشان در مراجعه به روانپزشک عبارت بوده است از: افسردگی12، مشکل ارتباطی با دیگران (همسر، همکار و...)، اختلال وسواسی اجباری13، مشکل تربیتی فرزند، مشکلات جنسی، استرس و اختلال شخصیت14. یافته‌های پژوهشی نشان داده است شایع‌ترین اختلال روانپزشکی در محیط­های کاری، افسردگی بوده است (روزنشتاک و همکاران، 2005).کارگاه­های برگزارشده برای ارتقای سلامت روان کارکنان، روزهای پنج­شنبه -که کارخانه تعطیل است- برگزار می‌شود. شرکت در این کارگاه­ها اختیاری است و افزون بر اختصاص سرویس رفت و برگشت برای شرکت‌کنندگان، شرکت در این کلاس­ها اضافه‌کاری در نظر گرفته می‌شود. موضوع این کارگاه­ها بیشتر مهارت­های ارتباطی، هم­چنین مهارت­های حل مسأله، مدیریت زمان، مهارت­های فرزندپروری، اضطراب15 و افسردگی است. یافته‌های پژوهشی نشان داده است این نوع کارگاه­ها به کاهش مشکلات ذهنی و روانی مرتبط با کار کمک می‌کند (روزنشتاک و همکاران، 2005؛ روم16، 2007). فضای سبز حیاط کارخانه بسیار جلب توجه می‌کند. به گفته مسئول بهداشت حرفه‌ای کارخانه، سالانه برای زیبا نگهداشتن فضای سبز هزینه زیادی می‌شود، که البته در بهبود روحیه کارکنان مؤثر است. در حیاط کارخانه یک مسجد بزرگ و زیبا وجود دارد، که طبقه بالای آن آمفی‌تئاتر است و سمینارهای علمی، خانوادگی و مراسم مذهبی در آنجا برگزار می‌شود. بدون تردید ایجاد فضای مذهبی و روحانی در این مکان، عامل مهمی در بهبود سلامت جسمانی و روانی کارکنان و خانواده­هاست (کوئینک17، 2004).  [1]در خط تولید کارخانه و در قسمت پرس قطعات، سروصدا وجود دارد. با توجه به مدارک کارخانه، سروصدای خط تولید بالاتر از حد مجاز نبود، ولی بیشتر و در برخی موارد، همه کارکنان محافظ گوش18 و درپوش گوش19 در اختیار داشتند، که کاربرد آن هماهنگ با قوانین، اجباری نبود. یافته­های پژوهشی نشان داده است سروصدای زیاد در محیط کار، افزون بر کاهش شنوایی و دیگر مشکلات جسمی، سبب افسردگی و اضطراب نیز می‌شود (روزنشتاک و همکاران، 2005). بررسی­های واحد بهداشت حرفه­ای این کارخانه، شایع­ترین مشکلات پزشکی کار را آلودگی صوتی و پس از آن اختلال­های عضلانی- اسکلتی1 دانسته­اند، ولی با توجه به نظارت سخت‌گیرانه برای استانداردبودن رنگ و لعاب­ها، رعایت امور مربوط به‌ برگه اطلاعات ایمنی مواد2 (MSDS)، کنترل­های مهندسی مانند تهویه­ها و کاربرد ماسک­های تنفسی3 فردی، آلودگی شیمیایی کم است.بررسی فوری کارکنان حادثه­دیده (شغلی و غیرشغلی)، از نظر علل روانی ایجاد حادثه، اثر روان­شناختی حادثه روی فرد و توانایی ادامه کار وی در کارخانه، از اقدامات انجمن ابر است. از دیگر اقدامات این انجمن، فراهم‌آوردن امکان اهدای خون داوطلبانه کارکنان است. یافته­های پژوهشی نشان داده­اند اهدای خون افزون بر سودمندی جسمانی، اثر مفید روانی (مانند تقویت حس نوع­دوستی و هم­دلی) نیز دارد (ون‌جارس‌ولد4 و پول5، 2002).به دلیل تأمین علمی بهداشت روان صنعتی در این کارخانه، پیشنهاد می­شود الگوی به­کاررفته در این کارخانه، در اختیار جامعه علمی و صنعتی کشور قرار گیرد، تا عوامل مخل بهداشت روانی- اجتماعی در محیط­های کاری کنترل شود. سپاسگزاریبدین­وسیله از آقای دکتر جعفر بوالهری، رئیس محترم انستیتو روانپزشکی تهران، برای فراهم­آوردن امکان بازدید از این کارخانه و راهنمایی­های ارزنده­شان، از هیأت مدیره محترم کارخانه نیک­کالا، از آقای دکتر عباس تقی­لوها، پزشک مسئول بهداشت صنعتی کارخانه، از خانم دکتر راضیه صالحیان، روانپزشک کارخانه و از خانم دکتر فرزانه رحیم­پور و آقای دکتر احمد سلیمی، دستیاران پزشکی شغلی، که ما را راهنمایی کردند، صمیمانه قدردانی می­شود.    }, keywords_fa = {بهداشت روان، صنعتی، کارخانه}, url = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1423-en.html}, eprint = {http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1423-en.pdf}, journal = {Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology}, issn = {1735-4315}, eissn = {2228-7515}, year = {2011} }