جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای رائی

دكتر عیسی نورمحمدی، فاطمه رائی،
دوره ۸، شماره ۳ - ( زمستان ۱۳۸۱ )
چکیده

چکیده

هدف: هدف از این بررسی مقایسه میزان عنصر روی موجود در موی کودکان مبتلا به سندرم داون، فلج مغزی، میکرو- ماکرو و هیدروسفالی با افراد بهنجار و تعیین رابطه میان غلظت روی و این ناهنجاری‌ها در کودکان ایرانی است.

روش: در این بررسی نمونه‌های موی سر افراد برای برآورد میزان روی انتخاب‌شد. از آن‌جا که بسیاری از شرایط آسیب‌شناسی سبب تغییر در عناصر کمیاب موجود در مو می‌شوند، نمونه‌های متعلق به افراد بهنجار و بیمار با طیف سنج جذب اتمی تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: افراد بیمار دارای سطح روی بالاتری در مو نسبت به افراد بهنجار بودند.

نتیجه: با توجه به رژیم غذایی کودکان مورد بررسی در این پژوهش نمی‌توان این افزایش میزان روی را در موی سر این کودکان به دریافت بالای روی از راه غذا نسبت داد. بنابراین، امکان دارد این تجمع زیاد روی در موی این کودکان به ناهنجاری‌هایی وابسته باشد که این کودکان از آن‌ها رنج می‌برند و از این‌رو سبب دریافت یا مصرف روی توسط عوامل سلولی مانند آلبومین، ترانسفرین یا دیگر پروتئین‌های وابسته به روی می‌شود.

 

 


حمیدرضا احمدخانیها، منوچهر قرائی‌پور، لیلی پناغی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۵ )
چکیده

چکیده 

مقدمه: در این پژوهش اثربخشی مدیریت وابستگی و درمان شناختی- رفتاری در درمان بیماران وابسته به مواد افیونی که تحت درمان نگهدارنده با نالترکسون بودند، ارزیابی شد.

روش: ۹۰ بیمار وابسته به مواد افیونی ۲۰ تا ۴۹ ساله مراجعه‌کننده به مرکز روانپزشکی ایران که سم زدایی شده بودند و داروی نالترکسون را به‌عنوان درمان نگهدارنده دریافت می‌کردند به‌تصادف و به مدت ۱۶ هفته در یکی از  سه گروه درمانی
 نالترکسون به‌تنهایی، نالترکسون با مدیریت وابستگی و نالترکسون با درمان شناختی- رفتاری قرار گرفتند. پیش از شروع مداخله‌های درمانی، آزمودنی‌ها با چک‌لیست شدت اعتیاد ارزیابی شدند. در پایان مداخله، هر سه گروه بار دیگر با چک‌لیست شدت اعتیاد مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌های به‌دست آمده با روش‌های آماری تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر، تحلیل واریانس یک‌طرفه و آزمون تعقیبی
توکی تحلیل شدند.

یافته‌ها: مقایسه سه گروه از نظر سطح ریزش، میزان همکاری و نمرات چک‌لیست شدت اعتیاد نشان‌دهنده تفاوت معنی دار بین سه گروه بود. تغییرات معنی‌دار آماری به وجود آمده نشان دهنده اثربخشی مدیریت وابستگی و درمان شناختی- رفتاری در افزایش همکاری، کاهش ریزش و کاهش نمرات چک‌لیست شدت اعتیاد بود.

نتیجه‌گیری: برنامه مدیریت وابستگی به‌سرعت مصرف مواد را کاهش می‌دهد اما اثرات آن بعد از درمان کاهش پیدا می‌کند. تأثیر درمان شناختی- رفتاری در کاهش  مصرف مواد تا ماه‌ها پس  از پایان درمان ادامه می‌یابد.

 


منوچهر قرائی‌پور، دكتر محمد کاظم عاطف وحید، دكتر مهدی نصر اصفهانی، دكتر علی اصغر اصغرنژاد فرید،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۵ )
چکیده

چکیده

هدف: کاستی‌های عصب- روانشناختی اختلال افسردگی اساسی ممکن است با خطر اقدام به خودکشی در بیماران مبتلا به این اختلال ارتباط داشته باشند. در این بررسی، کارکرد‌های عصب- روانشناختی بیماران افسرده اساسی دارای سابقه دست‌کم یک اقدام به خودکشی و بیماران افسرده اساسی بدون سابقه اقدام به خودکشی و افراد سالم مقایسه شده است.

روش: در یک بررسی پس‌رویدادی یا علی- مقایسه‌ای پانزده بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی غیرسایکوتیک دارای سابقه اقدام به خودکشی، پانزده بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی غیرسایکوتیک بدون سابقه اقدام به خودکشی و پانزده آزمودنی بهنجار از نظر کارکرد عصب- روانشناختی مقایسه شدند. آزمودنی‌ها به شیوه در دسترس انتخاب شدند. گروه‏ها از لحاظ متغیرهای سن، جنس و تحصیلات همتا شدند. به‌کمک آزمون‌های دسته‌بندی کارت‌های ویسکانسین (WCST)، رنگ- لغت استروپ (SC-WT)، مقیاس حافظه وکسلر تجدیدنظر شده (WMS-R) و پرسش‌نامه افسردگی بک (BDI)، چهار حوزه کارکرد اجرایی، توجه انتخابی، حافظه دیداری و حافظه کلامی سنجیده شدند. داده‌ها به‌کمک آزمون‌های آماری تحلیل واریانس چندمتغیری، آزمون تعقیبی توکی و روش تحلیل کوواریانس تحلیل شدند.

یافته‌ها: بیماران افسرده اساسی غیرسایکوتیک دارای سابقه اقدام به خودکشی به‌طور معنی‏داری بدتر از دو گروه دیگر در آزمون‌های دسته‌بندی ویسکانسین (۰۰۱/۰p< ) و رنگ- لغت استروپ (۰۰۱/۰p< ) بودند.

نتیجه‌گیری: نارسایی‌های کارکردی بیماران افسرده اساسی غیرسایکوتیک دارای سابقه اقدام به خودکشی در کارکرد اجرایی و توجه انتخابی بیش از آن چیزی است که در اختلال افسردگی اساسی بدون سابقه اقدام به خودکشی دیده شده است. این کاستی‌های عصب- روانشناختی در اختلال افسردگی اساسی ممکن است یک عامل خطر برای اقدام به خودکشی باشد.


دكتر جواد محمودی قرائی، دكتر جواد علاقبندراد، دكتر فرهاد فریدحسینی، دكتر محمدرضا محمدی، دكتر مهدی تهرانی‌دوست، دكتر زهرا شهریور، دكتر پدیده قائلی، دكتر تکتم فقیهی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۷ )
چکیده

هدف: در این بررسی تأثیر توپیرامات به‌عنوان درمان کمکی همراه با لیتیوم با داروی والپروات سدیم بر اختلال دوقطبی نوجوانان مقایسه شده است.

روش: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی‌شده، ۳۰ نفر از نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی در فاز مانیا یا مختلط، تحت درمان با توپیرامات یا والپروات سدیم قرار گرفتند. همه آزمودنی‌ها پس از ۴ تا ۶ هفته درمان با کربنات لیتیوم پاسخ کافی به درمان نداده بودند یا پس از یک دوره پاسخ دچار عود علایم شده و نیازمند افزودن یک داروی دیگر تثبیت‌کننده خلق بودند. ارزیابی نشانه‌ها به‌کمک مقیاس نمره‌دهی مانیای یانگ، مقیاس تأثیر کلی بالینی و مقیاس ارزیابی کلی کودکان انجام شد.

یافته‌ها: دو گروه در بسیاری از ویژگی‌های جمعیت‌شناختی یکسان بودند. در هر گروه به‌طور جداگانه کاهش میانگین نشانه‌ها و میزان بهبودی معنی‌دار بود (۰۰۱/۰p<)، ولی در مقایسه بین دو گروه تفاوت چشم‌گیری از نظر آماری دیده نشد.

نتیجه‌گیری: هردو داروی توپیرامات و والپروات سدیم در درمان کمکی اختلال دوقطبی نوجوانان ممکن است مؤثر باشند و احتمالاً تفاوتی بین اثربخشی آنها وجود ندارد.

 


دكتر مهدی تهرانی‌دوست، دكتر زهرا شهریور، دكتر جواد محمودی قرائی، دكتر جواد علاقبندراد،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۷ )
چکیده

چکیده

هدف: از آن‌جا که کیفیت فرزندپروری تأثیر زیادی بر تکامل طبیعی کودک دارد، در این پژوهش تأثیر مجموعه آموزشی تربیت سازنده فرزندان که Triple-P نامیده می‌شود، در بهبود شیوه‌های فرزندپروری، مشکلات رفتاری کودکان، علایم روانی مادران و مشکلات زناشویی بررسی شده است. روش: در یک پژوهش مداخله‌ای- نیمه آزمایشی (پیش‌آزمون- پس‌آزمون)۱۲۰ نفر از مادران شاغل دانشگاه علوم پزشکی تهران که دارای دست‌کم یک فرزند بودند، بررسی شدند. گردآوری داده‌ها به‌کمک پرسش‌نامه ویژگی‌های جمعیت‌شناختی، مقیاس فرزندپروری، مقیاس والدبودن، فهرست مشکلات والدین، مقیاس انطباق بین‌فردی؛ مقیاس افسردگی- اضطراب- استرس، پرسش‌نامه توانایی‌ها و مشکلات و پرسش‌نامه میزان رضایت شرکت‌کننده، پیش از جلسات و پس از آن انجام شد. آموزش روش‌های تربیت سازنده در طی هشت جلسه دو ساعته ارایه شد. داده‌ها به‌کمک روش‌های آمار توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر تحلیل شدند. یافته‌ها: میانگین سنی مادران شرکت‌کننده ۲۷/۵±۷۶/۳۶ بود. نتایج مربوط به مقیاس توانایی‌ها و مشکلات (SDQ) در کودکان نشان داد که تغییر متوسط نمره کلی SDQ در پایان مداخله از نظر آماری معنی‌دار است (۰۱/۰p<). بر پایه نتایج تغییر کلی میانگین متغیر‌های مربوط به مقیاس‌های فرزندپروری (۰۱/۰p<)، مقیاس والدبودن (۰۱/۰p<)، مشکلات والدین (۰۱/۰p<) و عدم توافق بین والدین (۰۱/۰p<) به لحاظ آماری معنی‌دار بودند. در مقیاس انطباق بین‌فردی میانگین نمره انطباق از ۸۸/۴±۱۵/۲۱ به ۵۸/۴±۲۵/۲۱ رسید که از نظر آماری معنی‌دار نبود. تفاوت در شاخص‌های افسردگی، اضطراب و فشار روانی نیز معنی‌دار بود (۰۱/۰p<). نتیجه‌گیری: مداخله‌های آموزشی تربیت سازنده می‌توانند در زمینه‌های مختلف در بهبود عملکرد والدین مؤثر باشند.


دكتر مهرزاد سرائی صحنه سرائی، دكتر فرهاد شاملو، دكتر حسن جهانی‌هاشمی، فرهاد خباز، صفرعلی علیزاده،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۸ )
چکیده

چکیده

هدف: با توجه به فرضیه رابطه میان عفونت‌های مزمن دستگاه عصبی مرکزی و اختلال‌های روان‌پریشی، در این پژوهش رابطه ابتلا به توکسوپلاسما گوندیی و اسکیزوفرنیا بررسی شد. روش: در این بررسی مورد- شاهدی، سرم‌های ۱۰۴ بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بستری در بیمارستان ۲۲ بهمن قزوین و ۱۱۴ فرد گواه مراجعه‌کننده به آزمایشگاه همتاشده از نظر آنتی‌بادی‌های IgG و IgM برای توکسوپلاسما، آزمایش شدند. برای سنجش آنتی‌بادی‌ها، آزمون ELISA به‌کار برده شد. داده‌ها با آزمون ۲c، آزمون دقیق فیشر و آزمون t تحلیل شدند. یافته‌ها: ۳/۵۵% از مبتلایان به اسکیزوفرنیا و ۹/۵۰% از افراد گواه دارای آنتی‌بادی IgG علیه توکسوپلاسما بودند که از نظر آماری تفاوت معنی‌دار نبود. نسبت افراد IgG توکسوپلاسما مثبت در بیمارانی که در نخستین دوره بیماری بودند (۳/۳۳%) از آنهایی که در دوره‌های بعدی بیماری بودند (۸/۵۹%) به‌طور معنی‌دار کمتر بود (۰۵/۰p<). هم‌چنین، ۶/۱۴% از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و ۲۰% از افراد گواه دارای آنتی‌بادی IgM علیه توکسوپلاسما بودند که از نظر آماری تفاوت معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: بین آلودگی به توکسوپلاسما و بروز اسکیزوفرنیا رابطه همه‌گیرشناسی دیده نشد.


دکتر نسترن حبیبی، دکتر زهرا شهریور، دکتر ونداد شریفی، دکتر جواد محمودی قرائی، دکتر مریم طباطبایی، دکتر مژگان ضرابی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۱ )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف بررسی ویژگی‌های بالینی و ثبات تشخیصی اختلال دوقطبی درکودکان و نوجوانان انجام شده است. روش: این بررسی گذشته‌نگر بر روی ۲۵۷ بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی که به‌صورت پی‌درپی در سال‌های ۸۷-۱۳۸۳در بخش کودک و نوجوان بیمارستان روزبه شهر تهران بستری شده بودند انجام شد. داده‌های مربوط به‌ویژگی‌های جمعیت‌شناختی، تشخیص، درمان، اختلال‌های همراه و نیمرخ علایم خلقی و پسیکوتیک از پرونده بستری و پرسش‌نامه مشخصات بیمار که در زمان بستری پر شده بود، گردآوری شد. در بررسی دوباره، ارزیابی تشخیصی به‌کمک مصاحبه تشخیصی نیمه‌ساختاریافته اختلالات خلقی و اسکیزوفرنیا برای کودکان، تشخیص فعلی و طول عمر برای افراد زیر ۱۸ سال و مصاحبه نیمه‌ساختاریافته اختلال‌های خلقی و اسکیزوفرنیا در افراد بزرگتر از ۱۸ سال انجام شد. شدت علائم در دوره حاد اختلال خلقی با بهره‌گیری از مقیاس رتبه بندی مانیای یانگ برای مانیا، پرسش‌نامه افسردگی بک  (برای افراد بالای ۱۶ سال) و پرسش‌نامه افسردگی کودکان (برای افراد زیر ۱۶ سال) سنجیده شد. عملکرد کنونی نیز به‌کمک پرسش‌نامه ارزیابی کلی عملکرد (بالای ۱۸ سال) و پرسش‌نامه ارزیابی کلی عملکرد کودکان (زیر ۱۸ سال) ارزیابی گردید. یافته‌ها: شایع‌ترین علامت یعنی تحریک‌پذیری (۹۸% ) در بیشتر موارد با خلق بالا همراه بود. ۲/۷۳% بیماران دست‌کم یک اختلال همراه داشتند و شایع‌ترین اختلال همبود، کمبود توجه همراه با بیش‌فعالی (۲/۴۴%) بود. ثبات تشخیصی اختلال دوقطبی در دوره‌های ارزیابی یک، دو، سه، چهار و پنج ساله بالاتر از ۸۰% بود. نتیجه‌گیری: یافته‌های این پژوهش از بالابودن ثبات تشخیصی اختلال دوقطبی در کودکان و نوجوانان حمایت‌ می‌کند. 


دکتر زهرا شهریور، دکتر جواد علاقبندراد، دکتر جواد محمودی‌قرائی، دکتر ارشیا صدیق، دکتر نیلوفر ثالثیان، دکتر محسن جلالی رودسری، دکتر پیام صبح بیداری،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۱ )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی الگویی از درمان جامع در مقایسه با درمان‌های رایج برای کودکان و نوجوانان مبتلا به نخستین رویداد روان‌پریشی (FEP) در یک پی‌گیری دوساله بود. روش: در یک کارآزمایی بالینی ۴۰ بیمار بستری در بخش کودک و نوجوان بیمارستان روزبه که بر مبنای معیارهای تشخیصی DSM-IV، به FEP مبتلا بودند، به‌صورت تصادفی در دو گروه درمان رایج و درمان جامع قرار گرفتند. ارزیابی­ها در زمان بستری، ترخیص و در فواصل ۶، ۱۲، ۱۸ و ۲۴ ماه انجام شد. برای گردآوری داده­ها برنامه کودکان برای اختلال­های عاطفی و اسکیزوفرنیا، تشخیص کنونی و طول­عمر (K-SADS-PL)، مقیاس نشانگان مثبت و منفی ((PANSS، مقیاس نمره‌گذاری شیدایی یانگ (Y-MRS)، پرسش­نامه افسردگی کودکان (CDI)، مقیاس نمره­گذاری افسردگی همیلتون (HDRS)، مقیاس ارزیابی کلی کارکرد (GAF) و مقیاس ارزیابی کلی کودکان (CGAS) به­کار رفت. تجزیه و تحلیل داده­ها به روش ۲c و t مستقل برای متغیرهای کیفی و رگرسیون با اثر تصادفی برای متغیرهای کمی انجام شد. یافته­ها: شمار بازگشت­ها و مدت تداوم آنها در بیماران گروه جامع کمتر از گروه رایج بود. در هر دو گروه بهبودی قابل­توجهی به­دست آمد و مقایسه دو گروه در دوره­های پی­گیری گوناگون تفاوت معنی‌دار نشان نداد. نتیجه‌گیری: درمان جامع می‌تواند میزان بازگشت را در کودکان و نوجوانان مبتلا به FEP کاهش دهد.


دکتر پرویز مولوی، دکتر زهرا شهریور، دکتر جواد محمودی قرائی، دکتر سجاد بشرپور، دکتر افشان شرقی، دکتر فاطمه نیک‌پرور،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۱ )
چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل جمعیت­شناختی و بالینی پیش­بینی­کننده پیامد کلی اختلال دوقطبی نوع یک در کودکان و نوجوانان در پی‌گیری‌های سه و شش‌ماهه بود. روش: طرح پژوهش از نوع طولی و آینده­نگر بود. ۸۰ کودک و نوجوان بستری در بیمارستان روزبه با تشخیص اختلال دوقطبی نوع یک، به­صورت در دسترس وارد پژوهش شدند. ابزارهای پژوهش هنگام بستری و زمان ترخیص و دو دوره پی­گیری سه و شش­ماهه در مورد آزمودنی­ها تکمیل شدند؛ پرسش‌نامه داده­های جمعیت‌شناختی، برنامه کودکان برای اختلال­های عاطفی و اسکیزوفرنیا، تشخیص کنونی و طول­عمر (K-SADS-PL)، مقیاس نمره‌گذاری شیدایی یانگ (YMRS)، پرسش‌نامه افسردگی کودکان (CDI)، پرسش‌نامه افسردگی بک (BDI) و برداشت کلی بالینی (CGI). ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری برای تحلیل داده‌‌ها به­کار رفت. یافته‌ها: شدت نشانه‌های شیدایی در پی‌گیری شش‌ماهه با پسربودن (۰۱/۰=p) و شدت شیدایی در بدو بستری (۰۴/۰=p) همبستگی مثبت داشت. میزان بازگشت در پی‌گیری شش‌ماهه با وجود روان­پریشی در بدو بستری همبستگی مثبت (۰۵/۰>p) داشت. شدت کلی اختلال در ماه ششم با مدت زمانی که از شروع نخسیتن نشانه‌ها تا دریافت درمان روانپزشکی می‌گذشت ارتباط مثبت داشت (۰۳/۰=p). نتیجه‌گیری: برخی ویژگی‌های جمعیت­شناختی و بالینی در پیش‌بینی سیر بیماری و پاسخ به درمان نقش دارند.


دکتر ونداد شریفی، دکتر همایون امینی، دکتر زهرا شهریور، دکتر یاسمن متقی پور، دکتر جواد محمودی قرائی، دکتر جواد علاقبند راد،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده

 

هدف : هدف این مطالعه آینده‌نگر سه‌ساله بررسی ویژگی‌ها، سیر و پیامدهای بالینی بیماران مبتلا به پسیکوز بار اول بود که در فاصله سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷، به بیمارستان روزبه مراجعه کرده بودند. روش : بیماران مراجعه‌کننده به بیمارستان روزبه (برای بستری)، در صورت وجود هرگونه نشانه پسیکوتیک و در صورتی که مشکل اخیر نخستین رویداد بیماری‌شان بود، وارد مطالعه شدند. در بدو بستری، بیمار از نظر شدت نشانه‌ها، میزان عملکرد کلی و کیفیت زندگی ارزیابی شد. برای گردآوری داده‌ها مقیاس نشانه‌های مثبت و منفی ( PANSS )، مقیاس سنجش کلی عملکرد ( GAF ) و مقیاس کوتاه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت ( WHOQoL-BREF ) به‌کار رفت. این ارزیابی‌ها در زمان ترخیص از بیمارستان، ۶، ۱۲ و ۲۴ ماه و ۴-۳ سال پس از ترخیص تکرار شد. میزان بستری مجدد نیز طی دوره پیگیری اندازه­گیری شد. داده‌ها به روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و آزمون t جفتی تحلیل شدند. یافته­ها : از ۱۰۴ بیماری که وارد طرح شده بودند، ۵۹ نفر مرد و ۴۵ نفر زن بودند. میانگین (±انحراف معیار) سنی آنان ۶/۳۰ سال (۷/۹±) بود. بر اساس تشخیص­های زمان ترخیص، ۴۸ نفر به اختلال دوقطبی (رویدادهای خلقی با ویژگی‌های پسیکوتیک)، ۲۲ نفر به اسکیزوفرنیا، ۷ نفر به اختلال افسردگی اساسی (با ویژگی‌های پسیکوتیک) و باقی (۲۷ نفر) به سایر اختلال‌های پسیکوتیک مبتلا بودند. یافته‌ها نشان داد عملکرد کلی، نشانه‌های مثبت، منفی و عمومی پسیکوز بیماران در طول زمان، به‌شکل قابل توجهی بهبود یافته بود، ولی تحلیل‌های دیگر نشان داد بهبود تنها در زمان ترخیص بارز بود و هیچ‌یک از این شاخص‌ها، پس از ترخیص و در فواصل پیگیری تغییری نداشت. کیفیت زندگی بیماران نیز در طول زمان در هیچ یک از فواصل تغییری نداشت. در میان افرادی که به آنها دسترسی حاصل شد، میزان عود منجر به بستری در سه سال اول پس از ترخیص ۱/۴۱ درصد بود. نتیجه­گیری : درصد قابل توجهی از بیماران ظرف ۳ سال از بستری، دچار عود منجر به بستری دوباره شدند. این یافته در کنار عدم تغییر قابل توجه عملکرد و کیفیت زندگی بیماران در طول پیگیری، اهمیت به کار بستن مداخلات مؤثر برای پیشگیری از عود و توانبخشی را نمایان می­سازد.


دکتر آفرین رحیمی موقر، دکتر معصومه امین اسماعیلی، دکتر میترا حفاظی، دکتر حسن رفیعی، دکتر سید وحید شریعت، دکتر ونداد شریفی، دکتر احمد حاجبی، دکتر نیلوفر مهدوی هزاوه، دکتر علی فرهودیان، دکتر علی اکبر نجاتی صفا، نغمه منصوری، دکتر بنفشه غرایی، دکتر جعفر بوالهری، دکتر محمدرضا محمدی، دکتر جواد محمودی قرائی، دکتر مریم رسولیان، دکتر آمنه ستاره فروزان، دکتر محمدباقر صابری زفرقندی، دکتر علیرضا نوروزی، دکتر فیروزه جعفری، دکتر ضیاء قائم مقام فراهانی، مهرداد کاظم‌زاده عطوفی، دکتر مهدیه وزیریان، علی اسدی، طیبه دهباشی‌زاده، دکتر اسما عاقبتی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۳ )
چکیده

هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین اولویت‌های سلامت روان کشور و به سفارش شبکه تحقیقات سلامت روان کشور انجام شد. مهم‌ترین فایده اولویت‌بندی، سرمایه‌گذاری و بودجه‌بندی اثربخش در مورد معضلات سلامت روان است. با اولویت‌بندی دقیق، هزینه- اثربخشی مداخلات افزایش می‌یابد و از هدر رفتن منابع ملی جلوگیری می‌شود. روش: متخصصان از رشته‌های گوناگون مرتبط، برنامه‌ریزان و مسئولان، مدیران اجرایی و ارائه‌کنندگان خدمات در این امر مشارکت داشتند. در مرحله اول، از طریق مرور منابع و بارش فکری، فهرست جامعی از موضوعات بهداشت روان کشور تهیه و ‌حیطه‌بندی شد. در مرحله دوم، شاخص‌های اولویت‌بندی موضوعات به تفکیک هر حیطه و ضریب تأثیر هر یک تعیین شد. در مرحله سوم، با استفاده از روش گروه اسمی، تعداد ۵۰ موضوع به‌دست‌آمده غربال و ۲۵ موضوع انتخاب شد. این ۲۵ موضوع به زیرموضوع‌هایی تقسیم شد و سپس فرد یا افرادی که در آن موضوع صاحب‌نظر بودند، شواهد داخلی و در صورت نیاز، شواهد خارجی مربوط به شاخص‌های تعیین‌شده برای هر زیرموضوع را مرور و ارائه کردند. با استفاده از شواهد موجود، دوباره با استفاده از روش گروه اسمی، رتبه‌بندی موضوعات در هر حیطه و بر اساس شاخص‌های اولویت‌بندی انجام شد. یافته‌ها: در نهایت، ۲۵ موضوع انتخاب شد. ۱۰ موضوع اول منتخب به‌عنوان اولویت‌های ملی سلامت روان، عبارت بود از: سه موضوع از میان اختلالات روانـپزشکی، شامل اعتیاد، افسردگی و خودکشی؛ دو موضوع از میان مشکلات و عوامل تعیین‌کننده سلامت روان، شامل خشونت خانگی و رفتارهای پرخاشگرانه، فشار روانی و بلایا؛ سه موضوع از میان سیاست‌ها و نظام ارائه خدمات سلامت روان و سوء مصرف مواد، شامل ادغام خدمات سلامت روان و اعتیاد در مراقبت‌های بهداشتی اولیه، خدمات بهداشت روان شهری و خدمات فوریتی روانپزشکی؛ و دو گروه از میان جمعیت‌های خاص، شامل کودکان و نوجوانان و زنان آسیب‌پذیر. نتیجه‌گیری: وجود سند اولویت‌های سلامت روان که مورد پذیرش افراد صاحب نفوذ این حیطه باشد، موجب حمایت و ارتقای هرچه بیشتر سیاست‌ها و برنامه-های سلامت روان کشور در جهت اولویت‌های تعیین‌شده می‌شود.
فاطمه نظری، بنفشه غرائی، کمیل زاهدی تجریشی،
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده

اهداف علائم وسواس فکری‌عملی معمولاً در یک پیوستار رخ می‌دهند که ازنظر شدت شناخت و علائم متفاوت هستند، اما ازنظر کیفی ماهیت یکسانی دارند. می‌توان گفت باتوجه‌به شیوع بالای علائم وسواس فکری‌عملی، بررسی سبب‌شناسی آن‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است. بباتوجه‌به اینکه تاکنون مطالعه‌ا‌ی مشابهی که مدلی جامع از متغیرهای دخیل در شکل‌گیری و تداوم نشانه‌های وسواس فکری‌عملی باشد، انجام نشده است، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اجتناب تجربی در ارتباط بین طرح‌واره‌های هیجانی و علائم وسواس فکری‌عملی است.
مواد و روش ها در مطالعه‌ حاضر که یک مطالعه توصیفی‌همبستگی است، جامعه‌ آماری متشکل از دانشجویانی بود که در نیم‌سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ در دانشگاه‌های مستقر در شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. یک نمونه‌ ۳۴۴ نفری با استفاده از روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند و داده‌های حاصل با استفاده از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری و با نرم‌افزارهای lisrel و SPSS به‌ترتیب با نسخه۲۱ و ۸/۸ تحلیل شدند. 
یافته ها باتوجه‌به مقادیر برازندگی می‌توان گفت که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است (شاخص برازش=۰/۹۱، ریشه میانگین مربعات خطای تقریب=۰/۵۷، شاخص برازش افزایشی=۰/۹۷). باتوجه‌به اینکه در سطح خطای ۰/۰۵، مقدار سطح معناداری برای هر ۳ متغیر بدتنظیمی هیجانی، اجتناب تجربی و نشخوار فکری کمتر از ۰۵/۰ است، می‌توان گفت که نقش میانجی آن‌ها ازنظر آماری معنادار است.
نتیجه گیری براساس یافته‌های پژوهش حاضر می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد مداخلاتی که هدف آن‌ها افزایش پذیرش در برابر تجربیات خصوصی، کاهش بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اصلاح طرح‌واره‌های هیجانی است، پیامدهای درمانی بهتری برای افراد دارای علائم وسواس فکری‌عملی خواهند داشت.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology

Designed & Developed by : Yektaweb