۱۴ نتیجه برای افخم ابراهیمی
عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( زمستان ۱۳۷۷ )
چکیده
متخصصان بالینی با گرایش روانپویایی، همواره نقش ساز و کارهای دفاعی را در تشخیص ودرمان بیماران خود مورد تاکید قرار دادهاند. اما، ساز و کارهای دفاعی به طور گسترده محور پژوهشهای آزمایشی نبودهاند. محدودیتهای روششناختی نیز در این زمینه بیتاثیر نیستند. کاربرد مقیاس عملکرد دفاعی (DFS) در DSM-IV توجه دوباره به رویکردهای روانپویایی را در تشخیص بالینی برانگیخته است، به ویژه نشانگان محور II که در آنها به استفاده از دفاعهای ویژه از دیرباز مهم تلقی شده است. در این زمینه شماری از نظریهپردازان برجسته مانند میلون ارتباط بین هر اختلال شخصیت را با یک سازوکار دفاعی معین مطرح کردهاند. علیرغم کمبود پژوهشهای آزمایشی در اینباره، یافتههای موجود نشان میدهند که دفاعها یک ارتباط قوی با کارکرد شخصیت در بزرگسالی و آسیبشناسی روانی دارند و درجهبندیهای مقیاس کارکرد دفاعی توان افزودن اطلاعات بالینی سودمند به روند تشخیص را نشان دادهاند.
بنفشه غرایی، عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( تابستان و پاييز ۱۳۷۸ )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی نوع رمزهای MCMI-II در گروهی از بیماران روانپزشکی پرداخته است. بدین منظور به ۸۵ بیمار سر پایی و بستری در مراکز روانپزشکی شهید نواب صفوی و شهید اسماعیلی با تشخیص نهایی اسکیزوفرنیا، اختلالهای خلقی و سوء مصرف مواد،پرسشنامه MCMI-II داده شد. نتایج بررسی نشان داد که میتوان برای هریک از اختلالهای یاد شده رمزهای ویژهای را که مشخصه همان اختلال است در نظر گرفت. به بیان دیگر میتوان از این پرسشنامه به عنوان یک وسیله کمک تشخیصی برای اختلالهای محور یک،افزون بر اختلالهای شخصیتی سود برد.
عزیزه افخم ابراهیمی، دکتر بدری دانش آموز،
دوره ۵، شماره ۳ - ( زمستان ۱۳۷۸ )
چکیده
مقدمه: همبودی مرضی در طبقهبندی روانپزشکی دانشواژه تازهای است که با وجود کاربرد گسترده، اهمیت و مفهوم آن چندان روشن نیست. همپوشی اختلالهای محور I و II در نظام چند محوری DSM و اختلاف نظر در این باره که کدام اختلال به محور I و کدام به محور II تعلق دارند نیز پیچیدگی مفهوم آن را افزایش داده است. پژوهشهایی که الگوهای همبودی را برای یک دامنه از اختلالهای محور I و II بررسی کردهاند، نتوانستهاند رابطه روشنی میان آنها برقرار کنند و تنها ارتباط اختلالهای شخصیتی خاصی در بیماریهای مزمن به ویژه افسرده خلقی یافت شده است. هدف: در پژوهش حاضر بررسی همبودی افسردگی با اختلالهای شخصیت مورد توجه بوده است. روش: بدین منظور ۶۹ بیمار بستری و سر پایی دچار افسردگی اساسی یا افسرده خلقی از دو مرکز روانپزشکی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به کمک مصاحبه سازمان یافته DSM و آزمون MCMI-II برای تعیین اختلالهای محور I و II مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتیجه: ارزیابی نشان دهنده همبودی افسردگی و اختلالهای شخصیت پرخاشگر نافعال،اسکیزوئید،اجتنابی،ضد اجتماعی و وابسته بود که باستثنای اختلال شخصیت ضد اجتماعی،یک ترکیب رایج در بسیاری از پژوهشها گزارش شده است.از آنجا که درمان نشانگان بالینی در اثر دخالت اختلالهای محور II پیچیده و دشوار میشود،درمانهای مناسب در موارد همپوشی اختلالهای محور I و II نیز مورد نظر قرار گرفت.
عزیزه افخم ابراهیمی، دکتر منصور صالحی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( پاييز و زمستان ۱۳۷۹ )
چکیده
هدف: ابزارهای چندی برای ارزیابی اختلالهای شخصیت در جمعیتهای بالینی از جمله پرسشنامههای خود گزارشی و روشهای مصاحبهای ساخته شدهاند. پژوهشهای اندکی که همگرایی این روشها را با یکدیگر مورد بررسی قرار دادهاند توافق تشخیصی ضعیفی بین این ابزارها گزارش کردهاند. هدف این نوشتار بررسی میزان توافق دو روش مصاحبه بالینی و سازمان یافته با آزمون MCMI-II در تشخیص اختلالهای شخصیت است. روش:۱۴۰ بیمار سرپایی مراجعه کننده به درمانگاه شهید اسماعیلی در سه مرحله به کمک مصاحبه بالینی و سازمان یافته و آزمون MCMI-II مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس شاخصهای عملکرد تشخیصی MCMI-II و ضریب کاپا برای تعیین میزان توافق روشهای یاد شده محاسبه گردید. یافتهها: نتایج به دست آمده همگرایی متوسطی را بین دو نوع مصاحبه با آزمون MCMI-II نشان داد. تبیینهای گوناگونی برای علت بالا نبودن همگرایی روشهای ارزیابی شخصیت مطرح میشود که در آن میان نارساییهای موجود در ساخت مجموعه ملاکهای محور II و مشکلات مربوط به ابزارسازی و مفهومسازی آنها چشمگیرترند.
دكتر میرفرهاد قلعهبندی، عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( بهار ۱۳۸۳ )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف بررسی الگوهای شخصیتی افراد داوطلب جراحی زیبایی بینی انجام شده است.
روش: پژوهش حاضر یک بررسی توصیفی – مقطعی است. آزمودنیهای پژوهش ۳۰ نفر (۲۴ زن، ۶ مرد) درخواستکنندهی جراحی بینی بودند که به درمانگاه گوش و حلق و بینی بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) مراجعه و برای ارزیابی روانشناختی پیش از عمل به بخش روانپزشکی این بیمارستان ارجاع شده بودند. این افراد بهکمک مصاحبهی بالینی مبتنی بر DSM و آزمون MCMI-II ارزیابی شدند. تحلیل دادهها بهکمک روشهای آمار توصیفی و آزمون خیدو انجام شد.
یافتهها: فراوانی الگوهای شخصیتی وسواسی- خودشیفته در درخواستکنندگان جراحی بینی بهطور معنیداری بیشتر از سایر الگوهای شخصیتی است.
نتیجه: درخواست جراحی زیبایی باید به عنوان تعامل عاملهای روانشناختی فردی و تأثیرهای فرهنگی در نظر گرفته شود. بهرهگیری از مقیاسهای هنجاریابی شده در زمینهی تصویر بدنی و شخصیتی برای ارزیابی میزان نارضایتی از تصویر بدنی، از جراحیهای غیرضروری پیشگیری میکند.
دكتر مریم رسولیان، دكتر فاطمه الهی، عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( بهار ۱۳۸۳ )
چکیده
هدف: این پژوهش به منظور تعیین میزان فرسودگی شغلی در سه بعد خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش کفایت شخصی و بررسی ارتباط آن با ویژگیهای شخصیتی پرستاران انجام شده است.
روش:�۲۱۰ پرستار شاغل در بیمارستان رسول اکرم (ص) برپایهی پرسشنامهی فرسودگی شغلی مازلاک و پرسشنامهی شخصیتی چند محوری مینه سوتا، مقیاس اختلال شخصیت ارزیابی شدند. از این تعداد، ۱۸۴ پرسشنامه تکمیل گردید و بقیهی پرسشنامهها بدون پاسخ بود یا بهطور ناقص پاسخ داده شده بود (میزان پاسخ: ۶/۸۷%). ۴ گروه از افراد مورد بررسی که بالاترین فراوانی ویژگیهای شخصیتی را داشتند انتخاب گردیدند. برای تحلیل تفاوت میانگین نمرهی فرسودگی در این گروهها، روش تحلیل پراش یکطرفه (ANOVA) ، روش آماری تحلیل پراش چند طرفه (MANOVA) و روش تعقیبی Post- hoc با روش Least بهکار برده شد.
یافتهها:�میزان کلی فرسودگی شغلی در پرستاران در بعد خستگی هیجانی، متوسط، در بعد مسخ شخصیت، پایین و در بعد کفایت شخصی، متوسط بود. افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری بالاترین میزان خستگی هیجانی و پایینترین میزان کفایت شخصی را نشان دادند. افراد نمایشی و خودشیفته به ترتیب دارای بالاترین میزان مسخ شخصیت و کفایت شخصی بودند.
نتیجه:�میزان فرسودگی شغلی، افزون بر ارتباط با متغیرهای شغلی و جمعیت شناختی، در گروههای شخصیتی مختلف نیز متفاوت است.
دكتر حمید رضا عطار، عزیزه افخم ابراهیمی، دكتر مهدی نصر اصفهانی،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( تابستان و پاييز ۱۳۸۳ )
چکیده
هدف: در این بررسی کوشش شد فراوانی مصرف الکل در بیماران بستری در یک بیمارستان عمومی در ایران تعیین شود.
روش: این پژوهش از نوع توصیفی– مقطعی بود و در آن ۵۷۱ بیمار بستری در یازده بخش بیمارستان عمومی حضرت رسول اکرم(ص) مورد بررسی قرار گرفتند. بخشهای کودکان، اورژانس، ICU و CCU از بررسی کنار گذاشته شدند. ابزار پژوهش یک پرسشنامهی جمعیتشناختی بود. روش نمونهگیری غیرتصادفی و در دسترس بود.
یافتهها: توزیع فراوانی مصرف فعلی الکل ۶/۹% بود (۹/۸% مرد و ۷/۰% زن) و در کل ۴/۲۵% افراد (۸/۲۲% مردان و ۶/۲% زنان) در طول عمر خویش سابقهی مصرف الکل داشتند. بیشترین فراوانی مصرف فعلی الکل در بخش ارتوپدی (۳/۲۵%)، گروه سنی ۲۹-۱۵ سال (۳/۴۷%) و افراد با تحصیلات زیر دیپلم (۴/۵۶%) دیده شد. فراوانی مصرف فعلی الکل در افراد متأهل ۵/۵۴% و در افراد مجرد، طلاق گرفته و همسر مرده ۵/۴۵% بود و الگوی مصرف هفتگی شایعترین الگوی مصرف فعلی الکل بود (۵/۳۴%).
نتیجه: نتایج این بررسی نشان میدهد که مصرف الکل در بین بیماران بستری در بیمارستان عمومی شیوع قابل توجهی دارد و توجه به مداخلهی آن در تظاهرات و درمان بیماریهای مختلف اهمیت دارد.
دكتر شبنم نوحهسرا، دكتر مهدی نصر اصفهانی، عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ويژهنامه اعتياد، زمستان ۱۳۸۳ )
چکیده
هدف: در این پژوهش فراوانی مصرف مواد افیونی در بیماران بستری در یک بیمارستان عمومی در ایران بررسی شده است.
روش: این پژوهش از نوع توصیفی – مقطعی بود و در آن ۴۹۴ بیمار بستری در دوازده بخش بیمارستان عمومی حضرت رسول اکرم (ص) که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. بخشهای کودکان، اورژانس، ICU و CCU از پژوهش کنار گذاشته شدند. ابزار گردآوری دادهها یک پرسشنامهی پژوهشگرساخته بود. دادهها بهکمک روشهای آمار توصیفی و آزمون آماری خیدو تحلیل گردید.
یافتهها: فراوانی طول عمر مصرف مواد افیونی ۷/۱۱% (۹/۱۰% مرد و ۸/۰ % زن) و فراوانی مصرف کنونی مواد افیونی ۱/۷% بود. بیشترین فراوانی مصرف مواد افیونی در بخش جراحی مغز و اعصاب (۸/۲۳%)، گروه سنی ۴۴-۳۰ سال (۷/۱۳%) و افراد با تحصیلات دبیرستانی (۸/۱۴%) دیده شد. ۱/۱۲% متأهلها، ۸/۱۰% مجردها و ۷/۷% مطلقهها مواد مصرف میکردهاند. الگوی مصرف روزانه شایعترین الگوی مصرف مواد افیونی (۳/۴۸%) و شایعترین روش مصرف، تدخینی (۸/۶۳%) بود.
نتیجه: این بررسی نشان داد که مصرف مواد افیونی در بیماران بستری در بیمارستان عمومی شایع است و بررسیهای بیشتری در این زمینه ضروری به نظر میرسد.
عزیزه افخم ابراهیمی، دكتر مهرداد افتخار، دكتر آرش وحدت،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ويژهنامه اعتياد، زمستان ۱۳۸۳ )
چکیده
هدف: این بررسی با هدف تعیین فراوانی و شدت روانپریشیگرایی یا آسیبپذیری نسبت به روانپریشی در مصرفکنندگان حشیش انجام شده است.
روش: ۱۰۰ مصرفکنندهی حشیش (۹۸ مرد و ۲ زن) به روش نمونهگیری در دسترس برگزیده شدند و پرسشنامهی شخصیت آیزنک را که بُعد روانپریشیگرایی را افزون بر ابعاد روان نژندیگرایی و برونگرایی میسنجد اجرا نمودند. برخی ویژگیهای جمعیتشناختی آزمودنیها مانند سن، الگوی مصرف و بهکار بردن سایر مواد نیز گردآوری شدند. دادههای پژوهش بهکمک روشهای آمار توصیفی تحلیل و ارایه گردید.
یافتهها: این بررسی روانپریشیگرایی قابل توجه را در ۵۰ درصد از افراد نمونه نشان داد. میانگین نمرهی روانپریشیگرایی بهدست آمده در این پژوهش از عددی که آیزنک در جمعیت ایرانی گزارش نموده بود، بیشتر بود.
نتیجه: با توجه به دادههای بهدست آمده در زمینهی مصرف حشیش و روانپریشیگرایی به نظر میرسد که حشیش میتواند اثرات روانشناختی نامطلوبی بر مصرفکنندگان سنگین این ماده بگذارد و به عنوان یک عامل خطرزا در بروز روانپریشی بهشمار رود.
دكتر مریم پاکروان، دكتر میرفرهاد قلعهبندی، دكتر کاوه علوی، عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۶ )
چکیده
چکیدههدف: این بررسی با هدف تعیین ویژگیهای تشخیصی و تعیین بهترین نقطه برش آزمون وسواسی- اجباری مادزلی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام شده است.
روش: در یک بررسی مقطعی ۹۶ بیمار (۵۶ مرد و ۴۰ زن) مبتلا به اسکیزوفرنیا (بر پایه معـــیارهای تشخیــصی DSM-IV ) که در بیمارستان روانپزشکی ایران (تهران) بستری بودند، با نمونهگیری در دسترس انتخاب و توسط مصاحبه بالینی استاندارد (SCID ) و آزمون مادزلی از نظر ابتلا به اختلال وسواسی- اجباری بررسی شدند.
یافتهها: بر پایه مصاحبه بالینی ۴۷ نفر (۴۹%) دچار علایم وسواسی- اجباری بودند و در آزمون مادزلی ۳۸ نفر (۴۰%) نمره بالاتر از نقطه برش (نمره ۹) بهدست آوردند. حساسیت و ویژگی آزمون مادزلی بهترتیب ۵/۷۴% و ۹/۹۳% در این نقطه بود.
نتیجهگیری: با وجود ویژگی بالای آزمون مادزلی، مصاحبه بالینی از نظر حساسیت و تشخیص مثبتهای واقعی به آزمون مادزلی برتری دارد.
دكتر شیما محسنی، عزیزه افخم ابراهیمی، دكتر بدری دانشآموز،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده
هدف: در این بررسی اثر آنتیسایکوتیکهای تیپیک و آتیپیک در ایجاد علایم وسواسی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا مقایسه شده است.
روش: در یک بررسی توصیفی- مقایسهای ۶۴ بیمار دچار اسکیزوفرنیا (۳۲ بیمار در گروه آنتیسایکوتیکهای تیپیک و ۳۲ بیمار در گروه آنتیسایکوتیکهای آتیپیک) بررسی شدند. همه بیمارانی که بر پایه مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالهای محور یک در DSM-IV�(SCID-I) تشخیص قطعی اسکیزوفرنیا دریافت کرده بودند، دو آزمون مقیاس وسواسی – اجباری ییل- براون (YBOCS) و مقیاس مختصر درجهبندی روانپزشکی (BPRS) را در آغاز، سه هفته و شش هفته پس از درمان اجرا نمودند. دادههای بهدستآمده با روشهای آمار توصیفی، تحلیل واریانس با اندازههای مکرر و آزمون t تحلیل شدند.
یافتهها: در گروه دریافتکننده آنتیسایکوتیکهای تیپیک متوسط نمره آزمون YBOCS بهترتیب پیش از آغاز درمان، سه هفته و شش هفته پس از آن ۴۰/۲، ۳۰/۲ و ۱۸/۲ بهدست آمد و در گروه دریافتکنندگان آنتیسایکوتیکهای آتیپیک میانگین نمره آزمون YBOCS بهترتیب در آغاز درمان، سه هفته وشش هفته پس از درمان ۱۲/۴، ۴۶/۴ و ۵۳/۴ بود. تفاوت نمرات آزمون YBOCS در دوگروه دریافتکننده آنتیسایکوتیکهای تیپیک و آتیپیک پیش از درمان به سطح معنیداری نزدیک و در هفته سوم و ششم درمان، معنیدار بود (۰۵/۰p<). در گروه تیپیک یک بیمار با سابقه خانوادگی مثبت کاهش علایم وسواسی و در گروه آتیپیک نیز یک بیمار با سابقه خانودگی مثبت افزایش علایم وسواسی را نشان دادند.
نتیجهگیری: آنتیسایکوتیکهای آتیپیک میتوانند علایم وسواسی (هر چند کم) در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا ایجاد کنند. با وجود اهمیت سابقه خانوادگی درتظاهرات بالینی وسواس در مصرفکنندگان آنتیسایکوتیکهای آتیپیک، نقش این متغیردر کاهش یا افزایش علایم وسواسی اندک بود.
مریم زارع، زینب شایقیان، دکتر بهروز بیرشک، عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: برای بررسی اثربخشی روشهای دارویی و غیردارویی که با کاهش بیقراری در بیماریهایی همچون دمانس بهکار برده میشوند، به ابزار مناسبی مانند پرسشنامه بیقراری کوهن- منسفیلد نیاز است. در این راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگیهای روانسنجی این آزمون انجام شد. روش: در این پژوهش ۱۰۰ نفر از مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر، پرسشنامه بیقراری کوهن- منسفیلد را تکمیل کردند.
یافتهها: برای ارزیابی پایایی پرسشنامه، همزمان مراقب دیگری، آن را برای همان بیمار تکمیل کرد. با فاصله دو هفته، مراقب اصلی نیز برای بار دوم، پرسشنامه را برای همان بیماران پر نمود. سنجش پایایی پرسشنامه بهروش بازآزمایی، دونیمهسازی و آلفای کرونباخ بهترتیب ضرایب ۹۹/۰، ۹۲/۰ و ۸۲/۰ بهدست داد. برای محاسبۀ روایی نیز از شاخصهای روایی همگرا و همسانی نظر ارزیابها و روایی سازه (تحلیل عاملی) بهره گرفته شد. نتایج تحلیل عاملی بهکمک روشهای مؤلفههای اصلی چرخش واریماکس نشان داد که این پرسشنامه دارای چهار عامل رفتارهای پرخاشگرانه، رفتارهای غیرپرخاشگرانه، پرخاشگری کلامی و رفتارهای پنهانکارانه است. این عوامل بیش از ۷۷/۷۲% از واریانس کل را تبیین میکنند. روایی همگرای این پرسشنامه با محاسبه ضریب همبستگی زیرمقیاسهای این پرسشنامه با یکدیگر و با کل پرسشنامه تأیید شد. این ضرایب از ۴۳/۰ تا ۹۰/۰ در نوسان و معنادار بودند (۰۱/۰p<). نتیجهگیری: با درنظرگرفتن نتایج پژوهش، میتوان بیان کرد که پرسشنامه بیقراری کوهن- منسفیلد بهطور کلی میتواند ابزاری معتبر و پایا در ارزیابی بیقراری در جمعیت بیماران ایرانی مبتلا به آلزایمر باشد.
دکتر مینا اسدی، دکتر منصور صالحی، دکتر محمود صدوقی، دکتر عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۲ )
چکیده
هدف : هدف پژوهش حاضر مقایسه عزّت نفس و نگرش به ظاهر، پیش و پس از عمل جراحی زیبایی بینی بود. روش : پژوهش نیمهآزمایشی حاضر با طرح پیشآزمون- پسآزمون و با روش نمونهگیری آسان انجام شد. جامعه پژوهش عبارت بود از تمامی متقاضیان عمل جراحی زیبایی بینی که در شش ماه اول سال ۱۳۸۹ به درمانگاه گوش و حلق و بینی بیمارستان امیر اعلم و یک مطب خصوصی گوش و حلق و بینی در شهر تهران مراجعه کرده بودند. ملاک ورود به پژوهش درخواست عمل جراحی تنها به دلیل زیبایی (و نه به دلیل بدشکلی بینی یا اختلال عملکرد بینی) بود. ۴۰ نفر به پرسشنامههای مشخصات فردی، عزّت نفس کوپرسمیت و طرحوارههای مربوط به ظاهر پاسخ دادند و دادهها با آزمون t وابسته تحلیل شد. یافتهها : میان نمرههای عزّت نفس آزمودنیها پیش و پس از جراحی تفاوتی دیده نشد. میان نمرههای نگرش به ظاهر بدنی، پیش و پس از عمل جراحی تفاوت وجود داشت (۰۵/۰≥ p ، ۳۹= df ، ۰۱/۳= t ) و جنسیت بر این رابطه اثرگذار نبود. نتیجهگیری : عمل جراحی زیبایی بینی بر بهبود مؤلفه روانشناختی نگرش به ظاهر بدنی تأثیر دارد و به نظر میرسد عوامل روانشناختی هم در تقاضای عمل جراحی زیبایی و هم در نتایج حاصل از آن نقش دارند. بنابراین بررسی مؤلفههای روانشناختی پیش از عمل جراحی زیبایی بینی ضروری است .
زهرا فاضلی، دکتر الهام شیرازی، دکتر علیاصغر اصغرنژاد فرید، عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر بررسی اثربخشی دارودرمانی و ترکیب دارودرمانی و آموزش مدیریت والدین بر شاخصهای بینایی- ساختاری، توجهی، رفتاری و هیجانی کودکان مبتلا به اختلال بیشفعالی/کمبود توجه (ADHD) بود. روش: در پژوهش مداخلهای حاضر، ۱۸ کودک مبتلا به ADHD نوع مرکب، به همراه مادرانشان، بهشکل تصادفی به دو گروه دارودرمانی و درمان ترکیبی (دارودرمانی همراه با آموزش مدیریت والدین) تقسیم شدند. درمان شامل دستکم پنج هفته درمان دارویی برای هر دو گروه و ۱۰ جلسه آموزش مدیریت والدین برای گروه درمان ترکیبی بود. پیش و پس از درمان، چهارمین ویراست پرسشنامه نشانههای کودکCSI-۴) )، آزمون بینایی- حرکتی بندر گشتالت، نسخه گلدن آزمون رنگ-کلمه استروپ (SCWT)، آزمون ماتریسهای پیشرونده ریون (RPM) و نسخه کوتاه و تجدیدنظرشده مقیاس درجهبندی کانرز والدین (CPRS-R-S) تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمون هتلینگ، آزمون t و تحلیل کوواریانس تکمتغیره و چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها: در دو گروه، پس از مداخله نمره شاخص بینایی- ساختاری کاهش و نمره شاخص توجه افزایش یافت (بهترتیب، ۰۱/۰>p و ۰۵/۰>p). همچنین، درمان ترکیبی بر تمام شاخصها (۰۱/۰>p) و دارودرمانی بر دو شاخص بیشفعالی (۰۱/۰>p) و شاخص ADHD (۰۵/۰>p) تأثیر داشت. رفتار مقابلهای در گروه درمان ترکیبی نسبت به گروه دارودرمانی کاهش بیشتری داشت (۰۵/۰>p). هیچیک از درمانها نتوانست بر شاخصهای هیجانی تأثیر بگذارد. نتیجهگیری: درمان دارویی بر رفع نقایص شناختی و درمان ترکیبی بر بهبود رفتارهای مقابلهای و تعامل میان والدین و فرزندان اثرگذار است.