دوره 31، شماره 1 - ( 5-1404 )                   جلد 31 شماره 1 صفحات 0-0 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Nazari F, Bakhtiyari M, Golestani Fard M, Kianimoghadam A S, Mohajerin Iravani B, Farahani H. Investigating the Efficacy of a Dialectical Behavioral Therapy-Based Parenting Intervention: A Randomized Controlled Trial. IJPCP 2025; 31 (1)
URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-4318-fa.html
نظری فاطمه، بختیاری مریم، گلستانی فرد مهدیه، کیانی مقدم امیرسام، مهاجرین ایروانی بنفشه، فراهانی حجت اله. بررسی اثربخشی مداخله فرزندپروری مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی: کارآزمایی بالینی کنترل‌شده تصادفی. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران. 1404; 31 (1)

URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-4318-fa.html


1- گروه روانشناسی بالینی، دانشکده پزشکی، واحد توسعه تحقیقات بیمارستان طالقانی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.
2- گروه روانشناسی بالینی، دانشکده پزشکی، واحد توسعه تحقیقات بیمارستان طالقانی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران. ، maryam_bakhtiyari@sbmu.ac.ir
3- گروه روانپزشکی، واحد توسعه تحقیقات بالینی بیمارستان لقمان حکیم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.
4- گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
متن کامل [PDF 6981 kb]   (349 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (702 مشاهده)
متن کامل:   (367 مشاهده)
مقدمه
خودآسیب‌‌رسانی صرف‌نظر از انگیزه یا میزان قصد خودکشی به مسمومیت عمدی یا آسیب رساندن به خود اشاره دارد [1] که در اغلب موارد به‌عنوان یک مکانیسم مقابله‌ای برای حل موقعیت‌های دشوار استفاده می‌شود و می‌تواند کارکردهایی ازقبیل تنظیم هیجان، تعدیل میزان درد یا خودتنبیهی داشته باشد [2]. درواقع خودآسیب‌رسانی یک مفهوم گسترده‌تری بوده که شامل درجاتی از عمدی بودن است و از اقدام به خودکشی تا خودجرحی غیرخودکشی‌گرایانه را دربر می‌گیرد [3]. خودجرحی، داشتن افکار خودکشی و اقدام به خودکشی از جمله نگرانی‌های عمده‌ سلامت روان برای نوجوانان در جهان است. در همین راستا بیان می‌شود که خودکشی عامل اصلی مرگ‌ومیر در نوجوانان دختر و سومین علت مرگ‌ومیر نوجوانان پسر در سراسر جهان است [1، 4]. علاوه‌براین نتایج مطالعه‌ دیگری که برای بررسی شیوع رفتارهای خودآسیب‌رسانی در دبیرستان‌های شمال ایران انجام شده است، حاکی از شیوع 54/9 درصدی رفتارهای خودآسیب‌رسان است که 20/3 درصد آن مربوط به دختران و 79/7 درصد در پسران برآورد شده است [5].
علی‌رغم شدت مسئله تعداد رویکردهای درمانی مؤثری که برای آن وجود دارد بسیار محدود است [6]. در حال حاضر رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) رویکردی است که پشتوانه پژوهشی لازم برای کاهش رفتارهای خودآسیب‌رسانی در نوجوانان را دارد [7-9]. DBT در ابتدا با هدف درمان زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که در معرض خودکشی بودند طراحی شد، اما بعدها برای درمان بسیاری از مشکلات روا‌نشناختی مورد استفاده و اقتباس قرار گرفته است؛ درنتیجه به‌عنوان یک مداخله فراتشخیصی، به‌ویژه برای مراجعینی که درمان آن‌ها دشوار است، مفهوم‌سازی شده است [10]. 
علاوه‌براین میلر و همکاران شکلی از این رویکرد را برای نوجوانانی که پرداختن به افکار خودکشی و رفتارهای خود آسیب‌رسان جز اهداف اولیه‌ درمان آن‌ها است طراحی کردند. رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT-A) [8] که از آن به‌عنوان درمانی با پشتوانه تجربی بسیار قوی برای کاهش رفتارهای خودآسیب‌رسان در نوجوانان یاد می‌شود [11]. در همین راستا مک کاولی و همکاران، یک کارآزمایی بالینی تصادفی را در چهار مرکز پزشکی دانشگاهی شامل 176 نوجوان انجام دادند و مزایای قابل‌توجهی برای DBT در مقایسه با درمان‌های حمایتی فردی و گروهی در زمینه‌ کاهش اقدام به خودکشی و خودجرحی غیرخودکشی گرایانه (NSSI) یافتند [7]. همچنین در مطالعه‌ای دیگر که برای بررسی اثربخشی DBT در درمان نوجوانان دچار رفتار خودکشی انجام شد، در پایان دوره 12 هفته‌ای مطالعه، نوجوانانی که DBT دریافت کرده بودند در مقایسه با نوجوانانی که درمان معمول یا رایج آن اختلال (TAU) دریافت کردند، دفعات بستری کمتر و تکمیل درمان بالاتری را نشان دادند [8].
بااین‌حال همچنان نیاز به شناسایی را‌ه‌هایی جهت بهبود نتایج درمانی نوجوانان تحت درمان با DBT-A وجود دارد. در همین راستا می‌توان به نتایج مطالعه‌ای که در نروژ برای بررسی اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی برای نوجوانان خودآسیب‌‌رسان انجام شد اشاره کرد. در مطالعه‌ پیش‌گفت، میانگین دفعات رفتارهای خودآسیب‌رسان در شرایط درمان 13 هفته‌ای و دوره‌ 1 ساله‌ پیگیری به‌ترتیب برابر با 3 و 5/5 بود که نشان می‌دهد تعدادی از شرکت‌کنندگان حتی پس از تکمیل درمان به رفتار خودآسیب‌رسان مکرر خود ادامه داده‌اند [9، 12]. بنابراین شناسایی عواملی که به ارتقای اثربخشی این درمان کمک کنند از اهمیت بسزایی برخوردار است. 
نتایج مطالعات حاکی از این هستند که شیوه‌های فرزندپروری نقش عمده‌ای در شکل‌گیری و تداوم مشکلات روان‌شناختی کودکان و نوجوانان دارند. درواقع فرض می‌شود فرزندپروری خشن ممکن است از طریق مکانیسم‌هایی مانند شکل‌گیری الگوهای شناختی منفی و مشکل در تعاملات اجتماعی بر افسردگی نوجوانان تأثیر بگذارد [13]. در همین راستا ودیگ و همکاران نیز در مطالعه‌ای احساسات ابرازشده والدین (انتقاد والدین و درگیری بیش از حد هیجانی) را دررابطه‌با خودجرحی در نوجوانان بررسی کردند. این ارتباط معنی‌دار بود؛ به‌ویژه انتقاد و خصومت والدین به‌شدت با افکار و رفتار خودآسیب‌رسان ارتباط داشت [14]. به‌طور مشابه، پولک و همکاران نیز چنین استدلال کردند که افراد خودآسیب‌رسان ممکن است در درازمدت ازنظر هیجانی به اندازه کافی تغذیه نشده باشند و نتایج حاکی از آن بود که سبک فرزندپروری مستبدانه و قوانین بیش از حد سخت‌گیرانه که به‌عنوان شاخص‌های تغذیه‌ هیجانی می‌باشند، رفتار خودآسیب‌رسان را پیش‌بینی می‌کنند [15]. 
باتوجه‌به تمام این یافته‌ها، ایده‌ الهام‌بخشی میلر و همکاران بیان کردند که به موجب آن تغییر یا تعدیل سبک‌های فرزندپروری، به‌ویژه سبک‌های افراطی، صرف‌نظر از علل اولیه‌ آن می‌تواند به کاهش رفتارهای خودآسیب‌رسان منجر شود، زیرا سبک‌های فرزندپروری افراطی معمولاً نه‌تنها برای نوجوانان، بلکه برای والدین آن‌ها نیز به‌عنوان عوامل استرس‌زا عمل می‌کنند [16]. لینهان پیشنهاد می‌کند که بدتنظیمی هیجانی (که اغلب به‌صورت علائم افسردگی آشکار می‌شود) و خودبی‌اعتبارسازی (به‌عنوان‌مثال، انتقاد از خود) به هم مرتبط هستند و NSSI را پیش‌بینی می‌کنند. لینهان همچنین بیان می‌کند که هم بی‌اعتبارسازی خود و اختلال در تنظیم هیجان با یک محیط خانوادگی بی‌اعتبارکننده مرتبط هستند و احتمالاً ترکیبی از محیط خانوادگی بی‌اعتبارکننده، انتقاد از خود و علائم افسردگی خطر NSSI را افزایش می‌دهد [17]. بنابراین بهبود کیفیت تعاملات خانوادگی به‌طور بالقوه یک هدف مهم برای هر مداخله DBT در نظر گرفته می‌شود [18]. 
شواهد رو به افزایشی وجود دارد مبنی بر اینکه توانایی تنظیم هیجان یک عامل کلیدی در فرزندپروری مؤثر است. والدینی که در تنظیم هیجان خود دچار مشکل هستند، بیشتر مستعد استفاده از روش‌های طردکننده یا منفی فرزندپروی و درنهایت بدرفتاری هستند [19]. درواقع بدتنظیمی هیجانی و فرزندپروری ضعیف والدین با اختلالات هیجانی بیشتر در فرزندان آن‌ها مرتبط است [20]. علاوه‌براین، والدین/مراقبان با حذف وسایل کشنده از خانه، نظارت دقیق بر نوجوانان و جست‌وجوی خدمات اورژانسی در صورت نیاز نقش مهمی در حفظ ایمنی نوجوانان خودکشی‌گرا دارند [6]. در حال حاضر، رویکردهای مبتنی بر شواهد موجود برای نوجوانان مبتلا به رفتارهای خودآسیب‌رسان، والدین را به روش‌های مختلفی مانند جلسات جانبی والدین، جلسات خانواده درمانی، جلسات گروهی چند خانواده و مربیگری تلفنی والدین درگیر می‌کند، اما مداخلاتی متمرکز بر مهارت فرزندپروری و تنظیم هیجان خود والدین نیستند [21].
 ازآنجایی‌که DBT درمانی است که دارای شواهدی قوی برای بهبود تنظیم هیجان است، محققان به بررسی این موضوع پرداخته‌اند که چگونه این رویکرد می‌تواند نه‌تنها در بهبود آسیب‌شناسی روانی در بیماران بزرگسال (مراقبان اولیه)، بلکه در بهبود مهارت‌های فرزندپروری آن‌ها در راستای هدف کاهش آسیب‌شناسی روانی در فرزندان کمک کند [22]. اگرچه مهارت‌های DBT یک مداخله فرزندپروری نیست، اما کاربرد آموزش مهارت‌های DBT به والدین توجه بالینی را به خود جلب کرده است. در همین راستا برک و همکاران در سال 2020 یک مداخله‌ مبتنی بر DBT برای والدین نوجوانانی که رفتار خودآسیب‌رسان دارند طراحی کردند. این مداخله‌ 8-10 جلسه‌ای که براساس ماژول راه رفتن در مسیر میانه از کتابچه‌ راهنمای مهارت‌های DBT نوجوانان طراحی شده است و به‌صورت جلسات فردی برای والدین به کار برده می‌شود تا امکان آموزش عمیق مهارت‌ها و همچنین اجرای متناسب با نیازهای ویژه‌ هر خانواده فراهم آید. مشابه سایر کتابچه‌های راهنما که بر آموزش رفتاری والدین تمرکز دارند، مداخله‌ مذکور دو هدف اصلی دارد: 1. بهبود رابطه والدین با نوجوانان و افزایش اعتباردهی در والدین 2. استفاده از موضع غیرقضاوتی نسبت به نوجوان و 3. افزایش استفاده از مهارت‌های فرزندپروری توسط والدین [6].
 باتوجه‌به اینکه تابه‌حال فقط یک مطالعه اولیه و بدون گروه کنترل به‌منظور ارزیابی پروتکل مذکور اجرا شده است، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله فرزندپروری مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی در مراقبان اولیه نوجوانان دچار رفتار خودآسیب‌رسان در استان تهران است. فرض پژوهش حاضر بر این قرار است که مداخله‌ مذکور باعث تقویت سبک فرزندپروری مقتدرانه، کاهش علائم اضطراب و افسردگی، کاهش فشار مراقبت و افزایش میزان ذهن‌آگاهی در مراقبان اولیه خواهد شد. همچنین فرض داریم مداخله فرزندپروری به‌طور غیرمستقیم به کاهش رفتارهای خودآسیب‌رسان، علائم اضطراب و افسردگی، بهبود بدتنظیمی هیجانی و کاهش رفتار تعارض در نوجوانان منجر خواهد شد.

روش

روش اجرا

مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی‌شده است. طرح تحقیق پژوهش مذکور از نوع دوگروهی همراه با سنجش پیش‌آزمون و پس‌آزمون در هر دو گروه (آزمایش و کنترل) است. جامعه‌‌ آماری این مطالعه کلیه مراقبان اولیه نوجوانان دچار رفتارهای خودآسیب‌رسانی بودند که در سال 1402-1403 به بیمارستان لقمان شهر تهران مراجعه کرده بودند. پس از دریافت کد اخلاق از کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، روانپزشک مستقر در بیمارستان لقمان از بین نوجوانانی که اخیراً به‌علت اقدام به خودکشی در بیمارستان لقمان بستری شده بودند، اطلاعات تماس افرادی را که (هم نوجوان و هم والدین) تمایل به شرکت در مطالعه حاضر داشتند را در اختیار نویسنده اول قرار ‌داد. پس از آن طی جلسه‌ای آنلاین و به‌منظور رعایت کدهای اخلاقی، به شرکت‌کنندگان اطلاعاتی درمورد پژوهش (تعداد جلسات، طول مدت آن و ساختار هر جلسه)، تصادفی‌سازی، محرمانه بودن اطلاعات‌ و حق خروج از پژوهش در هر زمانی که بخواهند داده شد و رضایت آگاهانه (هم از مراقبان اولیه و هم از نوجوانان) اخذ شد. از میان افراد ارجاع داده‌شده، 32 زوج (مراقب اولیه و نوجوان) به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (16 زوج در هر گروه) قرار گرفتند.
 در پژوهش حاضر نوجوانان هیچ مداخله‌ای دریافت نکردند.  مراقبان اولیه‌ای که در گروه آزمایش قرار گرفتند، مداخله‌ فرزندپروری مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی را طی 8 جلسه‌ 1 ساعت‌ونیم آنلاین که به‌صورت جلسات فردی هفتگی توسط دانشجوی دکتری روان‌شناسی بالینی دوره‌دیده در زمینه‌رویکرد رفتار درمانی دیالکتیکی و تحت نظارت استاد راهنما برگزار می‌شد دریافت کردند. مداخله‌ فرزندپروری حاضر به‌صورت کلی 10 جلسه است اما باتوجه‌به اینکه محتوای اصلی در 5 جلسه ابتدایی ارائه می‌شود و جلسات باقیمانده به اصلاح و تحکیم مهارت‌های آموزش داده‌شده اختصاص دارد، تعداد 8 جلسه برای شرکت‌کنندگان مطالعه حاضر در نظر گرفته شد که در صورت نیاز ویژه برخی از مراقبان اولیه امکان برگزاری 2 جلسه دیگر هم وجود داشت (جدول شماره 1). شرکت‌کنندگانی هم که در گروه کنترل حضور داشتند در لیست انتظار قرار گرفتند و پس از اتمام مطالعه مداخله مذکور را توسط درمانگر دیگری دریافت کردند. به‌منظور جلوگیری از ریزش نمونه و حفظ انگیزه جهت شرکت در جلسات، تماس‌های تلفنی مستمری (هفته‌ای 1 بار) با تمامی شرکت‌کنندگان برقرار شد. 



معیارهای ورود مطالعه عبارت‌اند از: سن 11-18 برای نوجوانان و 30-50 سال برای مراقب اولیه، نوجوان طی 3 ماه گذشته حداقل یک بار اقدام به خودکشی یا خودجرحی غیرخودکشی‌گرایانه کرده باشد، داشتن حداقل مدرک دیپلم برای مراقبان اولیه بودند. همچنین به‌منظور اطمینان از اینکه تغییرات ایجادشده در نمرات پس‌آزمون ناشی از مداخله فرزندپروری حاضر است، حدالامکان شرکت‌کنندگان از بین افرادی انتخاب می‌شد که به دلایل مختلف (ازجمله مشکلات مالی، عدم تمایل شخصی یا عدم دسترسی) در برنامه‌های درمانی (اعم از روان‌درمانی و دارودرمانی) هم‌زمان شرکت نمی‌کردند. البته شرکت‌کنندگانی که داروی مورد استفاده‌شان حداقل 2 ماه قبل از شروع مداخله به دُز درمانی اثبات شده بود وارد مطالعه می‌شدند. در صورتی که شرکت‌کنندگان تمایلی به ادامه پژوهش نداشتند، بیش از 3 جلسه متوالی شرکت نمی‌کردند یا به دنبال افزایش خطر خودکشی نیاز به ارجاع مجدد به روانپزشک و تغییر نوع و دُز داروی مورد استفاده داشتند از مطالعه خارج می‌شدند. به‌منظور ارزیابی خطر خودکشی در طول زمان مداخله به‌صورت هفتگی طی تماس کوتاهی با نوجوان خطر اقدام مجدد به خودکشی بررسی می‌شد.

ابزار پژوهش

مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS)

 این مقیاس شامل 36 گویه است که عدم پذیرش پاسخ‌های هیجانی، دشواری در رفتار هدفمند، مشکلات کنترل تکانه، عدم آگاهی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجان مؤثر و عدم وضوح هیجانی را ارزیابی می‌کند [23]. گویه‌ها به‌وسیله‌ یک لیکرت 5 تایی رتبه‌بندی می‌شوند. ضریب آلفای کرونباخی که گراتز و رومر برای این ابزار به ‌دست آوردند برابر با 0/93 است [24]. در مطالعات ایرانی، همسانی درونی محاسبه‌شده با استفاده از آلفای کرونباخ برای تمامی خرده‌مقیاس‌ها از 0/86 تا 0/88 متغیر بوده است. علاوه‌براین، پایایی آزمون باز آزمون برای خرده‌مقیاس‌های مختلف از 0/79 تا 0/91 متفاوت بود [25].

پرسش‌نامه سبک‌های فرزندپروری (PSDQ)
 این پرسش‌نامه یک ابزار خودگزارشی 32 سؤالی است که رابینسون و همکاران در سال 2001 برای اندازه‌گیری سبک‌های فرزندپروری مقتدرانه، مستبدانه و سهل‌گیرانه براساس یک مقیاس لیکرت 5 درجه‌ای طراحی کرده‌اند [26]. پایایی گزارش‌شده برای فرزندپروری مقتدرانه، مستبدانه و سهل‌گیرانه به‌ترتیب برابر با 0/91، 0/86 و 0/75 گزارش شده است. در مطالعه‌ای هم که در ایران اجرا شده است ضرایب آلفای کرونباخ 0/82، 0/81 و 0/80 محاسبه شدند. همچنین پایایی آزمون بازآمون در مطالعه مذکور بین 0/69 تا 0/77 متغیر بود [27]. 

مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس 21 سؤالی (DASS-21)
این پرسش‌نامه یک ابزار 42 سؤالی است که به‌دلیل قابلیت کاربرد آن در ارزیابی حوزه‌های مختلف حالات هیجانی منفی، به‌طور گسترده در بین گروه‌های مختلف جمعیتی و در محیط‌های مطالعاتی متنوع مورد استفاده قرار گرفته است [28]. DASS-21 نسخه‌ اختصاری DASS با 7 گویه برای هر خرده‌مقیاس است. آلفای کرونباخ نسخه‌ فارسی پرسش‌نامه برای افسردگی، اضطراب و استرس به‌ترتیب برابر با 0/85، 0/85 و 0/87 است. در مطالعه دیگری آلفای کرونباخ برای همه‌ خرده‌مقیاس‌ها برابر با 0/89 گزارش شده است. این مقادیر حاکی از آن هستند که نسخه‌های فارسی DASS-21 از سازگاری داخلی قابل‌قبولی برخوردار است [29].

پرسش‌نامه پنج وجهی ذهن آگاهی (FFMQ)
 جامع‌ترین و پرکاربردترین مفهوم‌سازی جنبه‌های ذهن‌آگاهی از پرسش‌نامه پنج‌وجهی ذهن‌آگاهی حاصل شده است. FFMQ از طریق تجزیه‌وتحلیل عاملی از گویه‌های پنج پرسش‌نامه مختلف ذهن‌آگاهی به ‌دست آمده و بنابراین نشان‌دهنده‌ ادغام تجربی مبتنی بر مفهوم‌سازی‌های مختلف از ویژگی‌های ذهن‌آگاهی است. ابعاد این مقیاس شامل تمایل به مشاهده‌ تجربه‌ درونی و بیرونی (مشاهده کردن)، توصیف تجریبات درونی با کلمات (توصیف)، عمل با آگاهی در زمان حال، اتخاذ موضعی غیرقضاوتی نسبت به تجربیات درونی (عدم قضاوت) و اجازه به افکار و احساسات بدون تمرکز یا توضیح بیشتر بر روی آن‌ها (عدم واکنش) می‌باشند. نتایج مطالعات حاکی از پایایی خوب مقیاس حاضر است (0/55-0/83) [30، 31].

پرسش‌نامه رفتار تعارض (CBQ)
 در نسخه‌ اصلی CBQ که پرینز و همکاران در سال 1979 طراحی کرده‌اند، نسخه‌ والدین دارای 75 مورد و نسخه‌ نوجوان دارای 73 مورد است. یک فرم کوتاه‌شده‌ 20 گویه‌ای از آن وجود دارد که مواردی از CBQ اصلی را حفظ کرده و بیشتر تفاوت خانواده‌های مضطرب و غیرمضطرب دلالت دارد. این مقیاس با هدف اندازه‌گیری رفتار تعارض ارتباطی ادراک‌شده در خانه مورد استفاده قرار می‌گیرد و تخمینی کلی از میزان تعارض و ارتباطات منفی خانواده را ارائه می‌دهد. این ابزار از دو منبع بالقوه‌ شکایت استفاده می‌کند: 1. نارضایتی از رفتار شخص دیگر و 2. ارزیابی تعاملات بین دو عضو. ضریب آلفا برای این دو مؤلفه به‌ترتیب برابر با 0/89 و 0/73 محاسبه شده است. در مطالعه‌حاضر از نسخه‌ 20 سؤالی نوجوان استفاده شده است.

پرسش‌نامه‌ی فشار مراقب- نسخه کوتاه (CGSQ-SF11)
 پرسش‌نامه CGSQ-SF11 یک پرسش‌نامه خودگزارشی است که شامل 11 گویه است که سطح تجربه فشار مراقبین در مراقبت از فرزندشان را ارزیابی می‌کند و یک نسخه کوتاه‌شده از 21 مورد اصلی CGSQ است [32]. گویه‌ها براساس یک مقیاس لیکرت 5 درجه‌ای که از 1 (اصلاً) تا 5 (خیلی زیاد) متغیر است رتبه‌بندی می‌شوند. گویه‌های تشکیل‌دهنده در سه عامل جای می‌گیرند: فشار عینی، فشار درونی ذهنی و فشار بیرونی ذهنی [33].

مقیاس ویژگی‌های افکار خودکشی (SIDAS)
 مقیاس ویژگی‌های افکار خودکشی مقیاسی نسبتاً جدید و مختصری است که برای اندازه‌گیری شدت افکار خودکشی طراحی شده است. این ابزار پنج گویه دارد که فراوانی افکار خودکشی، قابلیت کنترل، احتمال اقدام و همچنین پریشانی و تداخل در فعالیت‌های روزانه را براساس یک لیکرت 0-10 ارزیابی می‌کند [34]. آلفای کرونباخ مقیاس مذکور در پژوهش حاضر  بربر با 0/799 بود.

تحلیل آماری
داده‌های به‌دست‌آمده در دو سطح توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. در بخش توصیفی از شاخص‌هایی همچون میانگین، انحراف‌‌معیار، فراوانی و درصد استفاده شد و در بخش استنباطی ابتدا به بررسی پیش‌فرض‌ها پرداخته شد و بدین منظور برای بررسی پیش فرض نرمال بودن توزیع داده‌ها از آزمون کولموگروف اسمیرنف استفاده شد که نتایج حاکی از توزیع نرمال آن‌ها بود (P>0/05). همچنین پیش‌فرض‌های آزمون تحلیل کواریانس (همگنی واریانس‌ها و شیب خط رگرسیون) با استفاده از آزمون  F تعامل پیش‌آزمون و متغیر مستقل و لون نیز مورد بررسی قرار گرفت، اما باتوجه‌به اینکه آزمون مذکور معنی‌دار بود (P>0/05) فرض‌های حاضر تأیید نشد. بنابراین داده‌های پژوهش با استفاده از همتای ناپارامتریک تحلیل کواریانس مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. سطح معناداری در تمامی موارد فوق 0/05 بوده و تمامی تحلیل‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 27 انجام شد.

یافته‌ها
در مطالعه‌ حاضر 32 زوج (مراقب اولیه و نوجوان) حضور داشتند که 16 زوج در هریک از گروه‌های آزمایش و کنترل بودند. به‌جز یک مورد در گروه آزمایش که هم پدر و هم مادر در جلسات حضور داشتند، همه مراقبان اولیه‌ شرکت‌کننده در مطالعه تک والد بودند. نتایج مربوط به ویژگی‌های جمعیت‌شناختی آزمودنی‌ها نشان داد میانگین و انحراف‌معیار‌ سن در گروه آزمایش نوجوانان به‌ترتیب 15/31، 1/85 و در گروه آزمایش مراقبان اولیه 41/43، 4/89 و همچنین در گروه کنترل نوجوانان 15/43، 1/54 و در گروه کنترل مراقبان اولیه 41/75 و 3/66 بود. 50 درصد از نوجوانان در گروه آزمایش و کنترل سابقه‌ NSSI داشتند. 100 درصد  از نوجوانان هم در گروه کنترل و هم آزمایش اقدام به خودکشی داشتند اما 23/5 درصد از شرکت‌کنندگان گروه آزمایش و 31/3 درصد از گروه کنترل اقدامات قبلی خودکشی را نیز گزارش کردند. در مطالعه‌ حاضر اکثریت مراقبان اولیه مادران (81/25 درصد گروه کنترل و 87/5 درصد گروه آزمایش) و در مورد نوجوانان نیز بخش غالب شرکت‌کنندگان دختر بودند (68/75 درصد در گروه کنترل و 75 درصد در گروه آزمایش). درارتباط‌با وضعیت تحصیلی شرکت‌کنندگان، 70/6 درصد از مراقبان اولیه در گروه آزمایش و 87/5 درصد در گروه کنترل تحصیلات دیپلم داشتند. همچنین 50 درصد از نوجوانان در گروه آزمایش و 56/3 درصد در گروه کنترل در مقطع متوسطه‌ اول (هفتم، هشتم و نهم) مشغول به تحصیل بودند (جدول شماره 2).



آماره‌های توصیفی متغیرهای پژوهش در جداول شماره 3 و 4 گزارش شده است. 



در فاصله پیش‌آزمون تا پس‌آزمون که یک بازه‌ تقریباً 2 ماهه‌ای را به خود اختصاص می‌داد، اقدام به خودکشی مجدد در هیچ‌کدام از شرکت‌کنندگان گروه آزمایش گزارش نشد و فقط یک مورد اقدام ناموفق و سه مورد NNSI در گروه کنترل نوجوانان گزارش شد.



نتایج تحلیل کواریانس ناپارامتریک برای گروه والدین نشان داد که تفاوت‌های مشاهده‌شده در میانگین‌های سبک‌های فرزندپروری (افزایش نمرات سبک فرزندپروری مقتدر و کاهش نمرات سبک‌ فرزندپروری مستبدانه)، ذهن‌آگاهی (نمره کل و مؤلفه‌های مشاهده، عمل با آگاهی، عدم قضاوت و عدم‌ واکنش)، DASS-21 (افسردگی و استرس) و فشار مراقب بین دو گروه آزمایش و کنترل ازنظر آماری معنادار است. همچنین آزمون مذکور برای متغیرهای DASS-21 (افسردگی و اضطراب، استرس)، خطر خودکشی و رفتار تعارض با والد برای گروه نوجوانان نیز از نظر آماری معنادار بود اما در ارتباط با مؤلفه‌های مشکل در تنظیم هیجان (DERS) در نوجوانان و سبک فرزندپروری سهل‌گیرانه و اضطراب در مراقبان اولیه این معناداری گزارش نشد (جداول شماره 5، 6).






بحث
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله‌ فرزندپروری مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی در مراقبان اولیه‌ نوجوانان دچار رفتارهای خودآسیب‌رسان بود. نتایج نشان داد مداخله فرزندپروری حاضر با کاهش میزان استرس مراقبان اولیه، افزایش نمره‌ مربوط به فرزندپروری مقتدرانه و کاهش بار مراقبت در والدین همراه بود. همچنین علی‌رغم اینکه نوجوانان هیچ مداخله‌ای دریافت نکردند نمرات آ‌ن‌ها در CBQ ،SIDAS و DASS-21 کاهش معناداری نشان داده است. این نتایج همسو با مطالعه‌ای در سال 2020 با هدف ارزیابی مؤلفه‌‌ گروهی مهارت DBT-A برای والدین انجام شد. در این مطالعه مؤلفه‌ آموزش مهارت‌های‌ رفتاردرمانی دیالکتیکی به والدین نوجوانان خودآسیب‌رسان همراه با کاهش فشار، سوگ و استرس در والدین بود [35]. علاوه‌براین کاهش علائم اضطراب و استرس و همچنین افزایش ذهن‌آگاهی والدین در این مطالعه کاملاً همسو با مهارت‌ها و قواعدی است که در این مداخله گنجانده شده است. به‌عنوان‌مثال یاد گرفتن داشتن موضعی دیالکتیکی و غیرقضاوتی نسبت به خود و نوجوانان‌شان و استفاده از مهارت مدیریت شرطی برای کاهش مشکلات رفتاری می‌تواند تبیین‌کننده‌ تغییرات مشاهده شده باشد. همچنین یادگیری چگونگی تصمیم‌گیری با استفاده از ذهن خردمند در مقابل ذهن هیجانی، تمرین ذهن‌آگاهی و افزایش اعتبار خود و نوجوانان‌شان ممکن است باعث شده باشد که مراقبان اولیه کنترل بیشتری را بر پاسخ‌های خود به نوجوانان داشته باشند.
علاوه‌براین افزایش نمره‌ مربوط به سبک فرزندپروری مقتدرانه و کاهش رفتار تعارض با والدین و علائم اضطراب و افسردگی نوجوانان در مطالعه‌ حاضر با نتایج مطالعات بروسوا و همکاران [36]، هاتون و همکاران [37] و وان‌ها و همکاران [38] همسو است. در مطالعه‌ای که بروشکا و همکاران در سال 2014 انجام دادند، سبک فرزندپروری غالبی که در خانواده‌های نوجوانان دچار رفتارهای خودآسیب‌رسان وجود داشت با ارتباط سرد و بی‌ثباتی در کنترل مشخص می‌شد [39]. درواقع آموزش رفتاری والدین که به‌عنوان آموزش مدیریت والدین نیز شناخته می‌شود، دارای پیشینه‌ای قوی است که اثربخشی آن را برای پیشگیری یا کاهش بسیاری از مشکلات رفتاری و عاطفی کودک نشان داده شده است [40]. مطالعات فراتحلیل برنامه‌های فرزندپروری به‌صورت فردی و گروهی، اندازه‌های اثر متوسط ​​تا بزرگ را برای کاهش مشکلات برونی‌سازی و یافته‌های متناقض و متوسط ​​برای مشکلات درونی‌سازی نشان داده‌اند [41، 42]. باتوجه‌به اینکه هر دو این مشکلات ریشه در عوامل خطر مشترک مانند فرزندپروری خشن، انتقادی، ناسازگار یا بی‌تفاوت دارند، مؤلفه‌های مشترک برنامه‌های فرزندپروری مؤثر شامل ایجاد رابطه‌ای مثبت بین والد و کودک همراه با پذیرش، گرمی، پاسخگویی و توجه، تعیین حد ثابت و واضح و همچنین اصول رفتاری تقویت رفتارهای مطلوب همراه با تنبیه یا خاموشی مؤثر برای رفتارهای ناخواسته است [43] که بخش قابل‌توجهی از مداخله‌ فرزندپروری رفتار درمانی دیالکتیکی حاضر به پوشش مؤلفه‌های مذکور اختصاص یافته است.
 طبق نظریه‌ سیستمی خانواده، خانواده‌ها فقط گروه‌هایی از افراد که در کنار هم زندگی می‌کنند نیستند بلکه سیستم‌هایی چندسطحی هستند که والدین در آن نقش‌های اساسی را به‌عنوان رهبر و مجری ایفا می‌کنند. درواقع همه‌ افراد این سیستم به‌ویژه نوجوانان، تحت تأثیر هرگونه تغییر در هر عنصر سیستم قرار می‌گیرند. بنابراین فرض می‌شود رفتارهای فرزندپروری مثبت والدین با کاهش افسردگی، پرخاشگری و افکار خودکشی در نوجوانان مرتبط است [44، 45]. همچنین مدل‌های آسیب‌پذیری-استرس نیز وجود ارتباطی تعاملی بین عوامل محیطی و فردی را تأیید کرده و بیان می‌کند عوامل محیطی استرس‌زا مانند تعامل خانوادگی ناکارآمد احتمال اینکه افراد آسیب‌پذیر به‌منظور تحمل هیجانات شدید درگیر رفتارهای خودآسیب‌رسان شود را افزایش می‌دهد [46، 47].
مطالعات دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد کیفیت روابط خانوادگی و سبک‌های فرزندپروری تأثیر زیادی بر وجود و فراوانی رفتارهای خودآسیب‌رسان در نوجوانان دارد. ازآنجایی‌که نوجوانی دوره‌‌ آسیب‌پذیری و آشفتگی است، هر دوی این عوامل به تحریک پاسخ‌های هیجانی ناسازگارانه تمایل دارند که می‌تواند مستقیماً به خودآسیب‌رسانی منجر شود [48]. بتن و همکاران اشاره می‌کنند که حمایت عاطفی ناکافی ازسوی والدین نه‌تنها به‌طور مستقیم بر وقوع خودآسیب‌رسانی تأثیر می‌گذارد، بلکه از طریق افزایش فراوانی افسردگی در نوجوانان، خطر چنین رفتارهایی را به‌طور غیرمستقیم افزایش می‌دهد. به‌عنوان‌مثال، والدین بسیار انتقادی احتمالاً خودانتقادی بیش از حد را در فرزندان خود پرورش می‌دهند که به‌نوبه‌خود ممکن است محرک رفتارهای خودآسیب‌رسان باشد [49]. 
همچنین نتایج مطالعه‌ حاضر حاکی از بالا رفتن نمرات ذهن‌آگاهی والدین می‌باشد. نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهند که فرزندپروری ذهن‌آگاهانه که به توانایی داشتن توجهی غیرقضاوتی و متمرکز بر زمان حال در تعاملات والد-فرزندی اشاره دارد به بهبود کیفیت رابطه‌ی والد و نوجوان منجر شده و با مشکلات رفتاری برونی و درونی‌سازی‌شده‌ کمتری مانند اضطراب و افسردگی مرتبط است [50-52]. یکی از مکانیسم‌های تبیین‌کننده‌ چنین تأثیری ممکن است عملکرد هیجانی والد درارتباط‌با والد-فرزند باشد. درواقع فرزندپروری ذهن‌آگاهانه با واکنش‌پذیری هیجانی کمتر [53]، هشیاری هیجانی بیشتر [54] و بی‌ثباتی و بدتنظیمی هیجانی کمتری [55] در والدین ارتباط دارد. به‌عبارت‌دیگر واکنش‌پذیری هیجانی کمتر در والدین ممکن است آن‌ها را قادر سازد تا در تعاملات فرزندپروری استرس‌زا بتوانند وقفه‌ای ایجاد کرده و در راستای ارزش‌ها و اهداف والدگری خود عمل کنند که به‌نوبه‌‌خود چنین چیزی رفتارهای مشکل‌آفرین نوجوان را کاهش می‌دهد.
باوجوداین نمرات مربوط به بدتنظیمی هیجانی در نوجوانان کاهش معناداری نیافته است که توضیحات متفاوتی چون حجم پایین نمونه، ناکافی بودن مداخله مذکور برای اثرگذاری بر توانایی تنظیم هیجان نوجوانان و عدم حساسیت ابزار انتخابی ممکن است برای آن وجود داشته باشد. درواقع مداخله‌ فرزندپروری بر کاهش علائم اضطراب و افسردگی نوجوانان مؤثر است اما برای تغییر در سازه‌ تنظیم هیجان آن‌ها احتمالاً نیازمند تعدیلاتی در مداخله‌ حاضر یا مداخله‌ مستقیم بر نوجوانان است. 

نتیجه‌گیری
مطالعه‌ حاضر اولین پژوهشی است که به بررسی اثربخشی مداخله فرزندپروری مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی با گروه کنترل پرداخته است و نتایج حاکی از اثربخش بودن مداخله مذکور بود. باوجوداین، یافته‌های هر پژوهش باید همراه با محدودیت‌های آن در نظر گرفته شود.
 ازجمله محدودیت‌های پژوهش حاضر می‌توان به حجم پایین نمونه و همچنین انتخاب شرکت‌کنندگان از استان تهران اشاره کرد که می‌تواند قدرت تعمیم‌دهی یافته‌ها به جمعیت‌های بزرگتر، غیربالینی یا فرهنگ‌های دیگر را دچار مشکل سازد. 
از دیگر محدودیت‌ها می‌توان به حضور تک والد (فقط یک مورد بود که هم پدر و هم مادر در جلسات شرکت داشتند) در مطالعه اشاره کرد. درواقع در تعدادی از موارد والدی که رفتارهای فرزندپروری مشکل‌آفرین و همچنین مشکل در تنظیم هیجان بیشتری داشت حاضر به شرکت در مطالعه نبود. باتوجه‌به اینکه پیش‌فرض مداخله‌ حاضر این است که از طریق بهبود تنظیم هیجان و تغییر سبک فرزندپروری والدین می‌توان به‌طور غیرمستقیم تنظیم هیجان و رفتارهای خودآسیب‌رسان نوجوانان را مدیریت کرد، توصیه می‌شود پژوهش‌های آتی با افزایش حجم و تنوع نمونه و اجرای مداخله برای هر دو والد یا والدی که براساس نتایج پرسش‌نامه‌ها و مصاحبه بالینگر مشکلات فرزندپروری و تنظیم هیجان بیشتری دارد بر محدودیت مطالعه‌ فعلی غلبه کنند. 
همچنین پیشنهاد می‌شود پژوهشگران با اجرای SCID تأثیر تشخیص‌های محور یک و دو شرکت‌کنندگان در میزان اثربخشی مداخله حاضر را ارزیابی کنند. علاوه‌براین در ارتباط با کنترل درمان‌‌های دریافتی توسط نوجوانان در مطالعه‌ حاضر سعی شد تا جایی که امکان دارد شرکت‌کنندگان از بین افرادی که به دلایل خاصی قادر به دریافت درمان‌های دیگر نبودند انتخاب شوند یا در صورت مصرف دارو باید حداقل 2 ماه از رسیدن به دُز ثابت درمانی‌شان سپری می‌شد. 
باوجوداین، باتوجه‌به مسائل اخلاقی و حساسیت کار کردن با جمعیت خودکشی‌گرا پیشنهاد می‌شود پژوهش‌های آینده به‌منظور کنترل تأثیر درمان‌های هم‌زمان، برای نوجوانان در گروه‌های آزمایش و کنترل نیز یک درمان در نظر بگیرند. در زمینه‌ تحلیل آماری پیشنهاد می‌شود مطالعات آینده از طریق آنالیز میانجی،‌ مکانیسم‌ها و مسیرهای واسطه‌ای دقیقی که از طریق آن مداخله فرزندپروری مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی به تغییرات مذکور منجر شده است را شناسایی کنند.

ملاحظات اخلاقی
مطالعه حاضر با شناسه اخلاق IR.SBMU.MSP.REC.1402.007 در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و همچنین ثبت پروتکل مطالعه کار آزمایی بالینی نیز با کد IRCT20201009048974N6 در مرکز ثبت کار آزمایی بالینی ایران انجام شده است.

حامی مالی
این مقاله برگرفته از رساله دکتری فاطمه نظری در گروه روان‌شناسی بالینی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است و هیچ‌گونه کمک مالی از سازمان‌های دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است.

مشارکت نویسندگان
مفهوم‌سازی، نگارش پیش‌نویس، تحقیق و بررسی، اعتبارسنجی و نهایی‌سازی و اجرا: فاطمه نظری؛ اعتبارسنجی، نظارت، بازنگری و ویراستاری: مریم بختیاری، امیرسام کیانی مقدم، بنفشه مهاجرین ایروانی و مهدیه گلستانی؛ روش‌شناسی: حجت اله فراهانی.

تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.

تشکر و قدردانی
نویسندگان از مرکز تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی برای حمایت، همکاری و مساعدتشان در طول دوره پژوهش تقدیر و تشکر می‌کنند.



 
References
  1. Hawton K, Saunders KE, O’Connor RC. Self-harm and suicide in adolescents. The Lancet. 2012; 379(9834):2373-82. [DOI:10.1016/S0140-6736(12)60322-5] [PMID]
  2. Morken IS, Dahlgren A, Lunde I, Toven S. The effects of interventions preventing self-harm and suicide in children and adolescents: An overview of systematic reviews. F1000Research. 2019; 8:890. [DOI:10.12688/f1000research.19506.1] [PMID] 
  3. Rogers J, Chesney E, Oliver D, Begum N, Saini A, Wang S, et al. Suicide, self-harm and thoughts of suicide or self-harm in infectious disease epidemics: A systematic review and meta-analysis. Epidemiology and Psychiatric Sciences. 2021; 30:e32. [DOI:10.1017/S2045796021000354] 
  4. Collaboration G. Global and national burden of diseases and injuries among children and adolescents between 1990 and 2013: findings from the global burden of disease 2013 study. JAMA Pediatrics. 2016; 170(3):267. [DOI:10.1001/jamapediatrics.2015.4276] [PMID] 
  5. Abdollahi E, Kousha M, Bozorgchenani A, Bahmani M, Rafiei E, Eslamdoust-Siahestalkhi F. Prevalence of self-harm behaviors and deliberate self-cutting in high school students in Northern Iran and its relationship with anxiety, depression, and stress. Journal of Holistic Nursing And Midwifery. 2022; 32(3):169-77. [DOI:10.32598/jhnm.32.3.2193]
  6. Berk MS, Rathus J, Kessler M, Clarke S, Chick C, Shen H, et al. Pilot test of a DBT-based parenting intervention for parents of youth with recent self-harm. Cognitive and Behavioral Practice. 2022; 29(2):348-66. [DOI:10.1016/j.cbpra.2020.10.001]
  7. McCauley E, Berk MS, Asarnow JR, Adrian M, Cohen J, Korslund K, et al. Efficacy of dialectical behavior therapy for adolescents at high risk for suicide: A randomized clinical trial. JAMA Psychiatry. 2018; 75(8):777-85. [DOI:10.1001/jamapsychiatry.2018.1109] [PMID] 
  8. Rathus JH, Miller AL. Dialectical behavior therapy adapted for suicidal adolescents. Suicide and Life-Threatening Behavior. 2002; 32(2):146-57. [DOI:10.1521/suli.32.2.146.24399] [PMID]
  9. Mehlum L, Tørmoen AJ, Ramberg M, Haga E, Diep LM, Laberg S, et al. Dialectical behavior therapy for adolescents with repeated suicidal and self-harming behavior: A randomized trial. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry. 2014; 53(10):1082-91. [DOI:10.1016/j.jaac.2014.07.003] [PMID]
  10. Zalewski M, Lewis JK, Martin CG. Identifying novel applications of dialectical behavior therapy: Considering emotion regulation and parenting. Current Opinion in Psychology. 2018; 21:122-6. [DOI:10.1016/j.copsyc.2018.02.013] [PMID]
  11. Tebbett-Mock AA, Saito E, McGee M, Woloszyn P, Venuti M. Efficacy of dialectical behavior therapy versus treatment as usual for acute-care inpatient adolescents. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry. 2020; 59(1):149-56. [DOI:10.1016/j.jaac.2019.01.020] [PMID]
  12.  Mehlum L, Ramberg M, Tørmoen AJ, Haga E, Diep LM, Stanley BH, et al. Dialectical behavior therapy compared with enhanced usual care for adolescents with repeated suicidal and self-harming behavior: Outcomes over a one-year follow-up. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry. 2016; 55(4):295-300. [DOI:10.1016/j.jaac.2016.01.005] [PMID]
  13. Cole DA, Sinclair-McBride KR, Zelkowitz R, Bilsk SA, Roeder K, Spinelli TJJoCC, et al. Peer victimization and harsh parenting predict cognitive diatheses for depression in children and adolescents. Journal of Clinical Child and Adolescent Psychology. 2016; 45(5):668-80. [DOI:10.1080/15374416.2015.1004679] [PMID] 
  14. Wedig MM, Nock MK. Parental expressed emotion and adolescent self-injury. Journal of the American Academy of Child and Adolescent Psychiatry. 2007; 46(9):1171-8. [DOI:10.1097/chi.0b013e3180ca9aaf] [PMID]
  15. Polk E, Liss M. Psychological characteristics of self-injurious behavior. Personality and Individual Differences. 2007; 43(3):567-77. [DOI:10.1016/j.paid.2007.01.003]
  16. Miller AL, Rathus JH, Linehan MM. Dialectical behavior therapy with suicidal adolescents. New York: Guilford Press; 2006. [Link]
  17. Linehan M. Cognitive-behavioral treatment of borderline personality disorder. New York: Guilford Press; 1993. [Link]
  18. Fruzzetti AE, Iverson KM. Intervening with couples and families to treat emotion dysregulation and psychopathology. In: Snyder DK, Simpson J, Hughes JN, editors. Emotion regulation in couples and families: Pathways to dysfunction and health. New York: American Psychological Association; 2006. [DOI:10.1037/11468-012]
  19. Crandall A, Deater-Deckard K, Riley AW. Maternal emotion and cognitive control capacities and parenting: A conceptual framework. Developmental Review. 2015; 36:105-26. [DOI:10.1016/j.dr.2015.01.004] [PMID] 
  20. Zalewski M, Goodman SH, Cole PM, McLaughlin KA. Clinical considerations when treating adults who are parents. Clinical Psychology. 2017; 24(4):370. [DOI:10.1037/h0101745] [PMID] 
  21. Berk M. Evidence-based treatment approaches for suicidal adolescents: Translating science into practice. Washington: American Psychiatric Pub; 2019. [DOI:10.1176/appi.books.9781615379125]
  22. Eyden J, Winsper C, Wolke D, Broome MR, MacCallum F. A systematic review of the parenting and outcomes experienced by offspring of mothers with borderline personality pathology: Potential mechanisms and clinical implications. Clinical Psychology Review. 2016; 47:85-105. [DOI:10.1016/j.cpr.2016.04.002] [PMID]
  23. Fergus TA, Bardeen JR. Emotion regulation and obsessive-compulsive symptoms: A further examination of associations. Journal of Obsessive-Compulsive and Related Disorders. 2014; 3(3):243-8. [DOI:10.1016/j.jocrd.2014.06.001]
  24. Gratz KL, Roemer L. Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation: Development, factor structure, and initial validation of the difficulties in emotion regulation scale. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment. 2004; 26(1):41-54. [DOI:10.1023/B:JOBA.0000007455.08539.94]
  25. Khanzadeh M, Saeediyan M, Hosseinchari M, Edrissi F. Factor structure and psychometric properties of difficulties in emotional regulation scale. International Journal of Behavioral Sciences. 2012; 6(1):87-96. [Link]
  26. Robinson CC, Mandleco B, Olsen SF, Hart CH. The parenting styles and dimensions questionnaire (PSDQ). Psycholo gical Repo rts. 1995; 77:819-30. [Link]
  27. Aghajanzadeh Goodarzi M, Dehestani M. Parenting methods (PSDQ) in parents of children 7-11 years old in Mazandaran province. Paper presented at: Second International Conference on Psychology, Counseling and Educational Sciences 2019. 2019 October 31; Tehran, Iran. [Link]
  28. Thapa DK, Visentin D, Kornhaber R, Cleary M. Psychometric properties of the Nepali language version of the Depression Anxiety Stress Scales (DASS‐21). Nursing Open. 2022; 9(6):2608-17. [DOI:10.1002/nop2.959] [PMID] 
  29. Khademian F, Delavari S, Koohjani Z, Khademian Z. An investigation of depression, anxiety, and stress and its relating factors during COVID-19 pandemic in Iran. BMC Public Health. 2021; 21(1):1-7. [DOI:10.1186/s12889-021-10329-3] [PMID] 
  30. Carpenter JK, Conroy K, Gomez AF, Curren LC, Hofmann SG. The relationship between trait mindfulness and affective symptoms: A meta-analysis of the Five Facet Mindfulness Questionnaire (FFMQ). Clinical psychology review. 2019; 74:101785. [DOI:10.1016/j.cpr.2019.101785] [PMID] 
  31. Heydarinasab L. An investigation of the validity and reliability of psychometric characteristics of five facet mindfulness questionnaire in Iranian non-clinical samples. International Journal of Behavioral Sciences. 2013; 7(3):229-37. [Link]
  32. Brannan AM, Heflinger CA, Bickman L. The caregiver strain questionnaire: Measuring the impact on the family of living with a child with serious emotional disturbance. Journal of emotional and behavioral disorders. 1997; 5(4):212-22. [DOI:10.1177/106342669700500404]
  33. Brennan GM, Babinski DE, Waschbusch DA. Caregiver Strain Questionnaire-Short Form 11 (CGSQ-SF11): A validation study. Assessment. 2022; 29(7):1351-70. [DOI:10.1177/10731911211015360] [PMID]
  34. Harris K, Haddock G, Peters S, Gooding P. Psychometric properties of the Suicidal Ideation Attributes Scale (SIDAS) in a longitudinal sample of people experiencing non-affective psychosis. BMC Psychiatry. 2021; 21(1):628. [DOI:10.1186/s12888-021-03639-8] [PMID] 
  35. Flynn D, Gillespie C, Joyce M, Spillane A. An evaluation of the skills group component of DBT-A for parent/guardians: A mixed methods study. Irish Journal of Psychological Medicine. 2023; 40(2):143-51. [DOI:10.1017/ipm.2019.62] [PMID]
  36. Burešová I, Bartošová K, Čerňák MJP-s, sciences b. Connection between parenting styles and self-harm in adolescence. Procedia - Social and Behavioral Sciences. 2015; 171:1106-13. [DOI:10.1016/j.sbspro.2015.01.272]
  37. Cartwright‐Hatton S, Ewing D, Dash S, Hughes Z, Thompson EJ, Hazell CM, et al. Preventing family transmission of anxiety: Feasibility RCT of a brief intervention for parents. The British Journal of Clinical Psychology 2018; 57(3):351-66. [DOI:10.1111/bjc.12177] [PMID]
  38. Sim WH, Fernando LMN, Jorm AF, Rapee RM, Lawrence KA, Mackinnon AJ, et al. A tailored online intervention to improve parenting risk and protective factors for child anxiety and depression: Medium-term findings from a randomized controlled trial. Journal of Affective Disorders. 2020; 277:814-24. [DOI:10.1016/j.jad.2020.09.019] [PMID]
  39. Burešová I, Bartošová K, Čerňák M. Connection between parenting styles and self-harm in adolescence. Procedia-Social and Behavioral Sciences. 2015; 171:1106-13. [DOI:10.1016/j.sbspro.2015.01.272]
  40. Michelson D, Davenport C, Dretzke J, Barlow J, Day C. Do evidence-based interventions work when tested in the “real world?” A systematic review and meta-analysis of parent management training for the treatment of child disruptive behavior. Clinical Child and Family Psychology Review. 2013; 16(1):18-34. [DOI:10.1007/s10567-013-0128-0] [PMID]
  41. Reading R. The clinical effectiveness of different parenting programmes for children with conduct problems: A systematic review of randomised controlled trials. Child; 2009; 35(4):589-90. [DOI:10.1111/j.1365-2214.2009.00987_6.x]
  42. Lundahl B, Risser HJ, Lovejoy MC. A meta-analysis of parent training: Moderators and follow-up effects. Clinical Psychology Review. 2006; 26(1):86-104. [DOI:10.1016/j.cpr.2005.07.004] [PMID]
  43. Vasilevska Petrovska I, Trajkovski V. Effects of a computer-based intervention on emotion understanding in children with autism spectrum conditions. Journal of Autism and Developmental Disorders. 2019; 49(10):4244-55. [DOI:10.1007/s10803-019-04135-5] [PMID]
  44. You S, Lim SA. Development pathways from abusive parenting to delinquency: The mediating role of depression and aggression. Child Abuse & Neglect. 2015; 46:152-62. [DOI:10.1016/j.chiabu.2015.05.009] [PMID]
  45. Kingsbury M, Sucha E, Manion I, Gilman SE, Colman I. Adolescent mental health following exposure to positive and harsh parenting in childhood. The Canadian Journal of Psychiatry. 2020; 65(6):392-400. [DOI:10.1177/0706743719889551] [PMID] 
  46. Latina D, Stattin H. Adolescents who self‐harm: The patterns in their interpersonal and psychosocial difficulties. Journal of Research on Adolescence. 2018; 28(4):824-38. [DOI:10.1111/jora.12368] [PMID]
  47. Swearer SM, Hymel S. Understanding the psychology of bullying: Moving toward a social-ecological diathesis-stress model. American Psychologist. 2015; 70(4):344. [DOI:10.1037/a0038929] [PMID]
  48. Adrian M, Zeman J, Erdley C, Lisa L, Sim L. Emotional dysregulation and interpersonal difficulties as risk factors for nonsuicidal self-injury in adolescent girls. Journal of Abnormal Child Psychology. 2011; 39:389-400. [DOI:10.1007/s10802-010-9465-3] [PMID]
  49. Baetens I, Claes L, Hasking P, Smits D, Grietens H, Onghena P, et al. The relationship between parental expressed emotions and non-suicidal self-injury: The mediating roles of self-criticism and depression. Journal of Child and Family Studies. 2015; 24:491-8. [DOI:10.1007/s10826-013-9861-8]
  50. Parent J, Garai E, Forehand R, Roland E, Potts J, Haker K, et al. Parent mindfulness and child outcome: The roles of parent depressive symptoms and parenting. Mindfulness. 2010; 1(4):254-64. [DOI:10.1007/s12671-010-0034-1] [PMID] 
  51. Bögels SM, Hellemans J, van Deursen S, Romer M, van der Meulen R. Mindful parenting in mental health care: effects on parental and child psychopathology, parental stress, parenting, coparenting, and marital functioning. Mindfulness. 2014; 5(5):536-51. [DOI:10.1007/s12671-013-0209-7]
  52. Coatsworth JD, Duncan LG, Nix RL, Greenberg MT, Gayles JG, Bamberger KT, et al. Integrating mindfulness with parent training: effects of the Mindfulness-Enhanced Strengthening Families Program. Developmental Psychology. 2015; 51(1):26. [DOI:10.1037/a0038212] [PMID] 
  53. Arch JJ, Craske MG. Laboratory stressors in clinically anxious and non-anxious individuals: The moderating role of mindfulness. Behaviour Research and Therapy. 2010; 48(6):495-505. [DOI:10.1016/j.brat.2010.02.005] [PMID]
  54. Erisman SM, Roemer L. A preliminary investigation of the effects of experimentally induced mindfulness on emotional responding to film clips. Emotion. 2010; 10(1):72. [DOI:10.1037/a0017162] [PMID] 
  55. Hill CL, Updegraff JA. Mindfulness and its relationship to emotional regulation. Emotion. 2012; 12(1):81. [DOI:10.1037/a0026355] [PMID]
نوع مطالعه: پژوهشي اصيل | موضوع مقاله: روانپزشکی و روانشناسی
دریافت: 1403/6/25 | پذیرش: 1404/1/27 | انتشار: 1404/5/10

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology

Designed & Developed by : Yektaweb