مقدمه
اختلال شخصیت مرزی یک اختلال روانی رایج است که با میزان بالای خودکشی، اختلال عملکردی شدید، نرخ بالای اختلالات روانی همراه، استفاده زیاد از درمان و هزینههای بالا برای جامعه مرتبط است [1]. ویژگیهای این اختلال را بهصورت نارضایتی روانی و احساسی، اعمال تکانهای، روابط بین فردی بیثبات، افکار شبه روانپریشی و ناسازگاری اجتماعی تشخیص دادهاند [2]. این اختلال در 1 تا 2 درصد کل جمعیت جهان روی داده و یکی از شایعترین اختلالات شخصیت است [3]. همچنین در میان بستگان درجه یک زیستی مبتلایان، در مقایسه با جمعیت عمومی در حدود 5 برابر شایعتر است [4]. اختلال شخصیت مرزی با هزینههای روانشناختی و اجتماعی همراه است. بار اقتصادی بیماریهای مرتبط با اختلال شخصیت مرزی بالاتر از کسانی است که با اختلال افسردگی مرتبط هستند و قابلقیاس با بیماران اسکیزوفرنی است [5].
شناخت سازمان شخصیت مراجعان هنگام برنامهریزی درمان بسیار بااهمیت است. این امر بر نتیجه درمان تأثیر بسزایی خواهد داشت [6]. کرنبرگ سه سطح از سازماندهی شخصیت را تشخیص داد: روانرنجور، مرزی و روانپریش [7]، باتوجهبه تعامل عوامل سرشتی و محیطی، کرنبرگ بر این باور بود که مراجع مرزی تا حدی به سبب هیجانهای منفی بهویژه پرخاشگری، دشواریهایی در یکپارچه نمودنِ بازنماییهای مجزا از خود/دیگری دارد. بازنماییهای آرمانی/مثبت در اقدامی دفاعی و محافظتی، با استفاده ناخودآگاه از سازوکار دوپارهسازی، از بازنماییهای منفی و پرخاشگرانه جداشده و بازنماییهای قطبی، تکبعدی و چندپاره از خود/دیگری پدید میآیند. از همین رو، در تنظیم هیجان و هویت اشکالاتی به وجود میآید و به دنبال آن، استفاده از سازوکارهای دفاعی بَدوی فزونی مییابد [8].
مکانیسمهای دفاعی فرآیندهای تنظیمکننده خودکاری هستند که برای کاهش ناهماهنگی شناختی و به حداقل رساندن تغییرات ناگهانی در واقعیت درونی و بیرونی از طریق تأثیرگذاری و چگونگی ادراک حوادث تهدیدکننده وارد عمل میشوند [9]. آنها شیوههای غیرارادی و تقریباً ناخودآگاهانه و غیرتعقلی برای کاهش اضطراب و حفظ شخصیت هستند که تحریف واقعیت و خودفریبی، کموبیش در آنها به چشم میخورد [10]. ربع قرن گذشته، فقط 10 مطالعه منتشر شده است که سعی در ترسیم مکانیسمهای دفاعی مورداستفاده توسط بیماران مرزی داشته است. پری، پیرسینگ و 8 نفر از آنها به دنبال تعیین این هستند که آیا میتوان با تعیین دفاعها بیماران مرزی آنها را از بیماران با سایر تشخیصها، تمیز داد یا خیر؟ [11، 12].
تحقیقات اثربخشی روشهای درمانی دارویی و رواندرمانیهای فردی و گروهی بر کاهش علائم بیماران مبتلا به شخصیت مرزی گزارش کردهاند [13-15]. پیش از آغاز درمان، درمانگر بایستی بهدرستی تصمیم بگیرد که کدام یک از روشهای درمانی برای بیمار مناسب است. اگرچه بسیاری از جامعه روانکاوی در گذشته در مورد ارزش تحقیق محتاط بودند، اختلالات شخصیت شدید مانند اختلال شخصیت مرزی بهطور عمده بهعنوان پایه کار بالینی روانکاوی شناخته میشود [16]. ازاینرو روابط شی بازنماییهای ذهنی خود و دیگران هستند، شکل اصطلاحی هست که فروید برای سایر افراد به کار برد. درمان انتقالمحور درمانی است که از دل روابط ابژه بیرون آمده است و هدف آن ایجاد تغییر در علائم و مشکلات بین فردی از طریق مراقبت روانشناختی ساختاریافته است که به اصلاح بازنمایی ذهنی بیماران از خود و دیگرانی منجر میشود که رفتار را هدایت میکنند. ویژگیهای کلیدی این مدل درمانی روابط ابژه معاصر عبارت است از:
1. چارچوببندی درمان با یک قرارداد شفاهی،
2. تمرکز بر رفتارهای بین فردی مختل هم در زندگی فعلی بیمار و هم دررابطهبا درمانگر،
3. استفاده از از فرآیند تفسیر برای اصلاح بازنماییهای درونی خود و دیگران،
4. دنیای واقعی در رفتارهای بین فردی بهویژه در زمینههای کاری و روابط صمیمی/عشق تغییر میکند [13].
همچنین این درمان درباره سببشناسیِ شخصیت مرزی دارای صورتبندی خاص خود است و در تلاش است تا با استفاده از محیطی ساختارمند و معاهده درمانی، همراه با استفاده از فنون شفافسازی، مواجهه و تعبیر در رابطه اینجا و اکنونِ انتقال، نخست هیجانهای آشوبناک و تند و تیز مراجع را تحمل کند، سپس با حفظِ موضعی غیرقضاوتی و خنثی، فضایی برای تأمل مراجع بر بازنماییها و تجسمهای ارتباطی یا همان الگوهای دلبستگی خود فراهم سازد [8]. برخی مطالعات، اثربحشی درمان معطوف به انتقال را بر اختلال شخصیت مرزی اثبات کردند [14، 17]. این در حالی است که علاوهبر روانکاوی سایر رویکردهای رواندرمانی ازجمله درمانهای شاخه رفتاری درزمینه درمان اختلال شخصیت مرزی فعالیت کردند که یکی از درمانهای معرفیشده، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را معرفی میکند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تحقیقات اساسی درمورد سازوکارهای اساسی رنج انسان آغاز شد و یک الگوی کلی از روانشناسی و مجموعه مداخلات مرتبط ایجاد کرد [18].
در عمل میتوان این درمان را در قالب شش فرآیند که از درون با هم مرتبط هستند در نظر گرفت که عبارت است از: پذیرش، ناهمجوشی شناختی، ارتباط با لحظه اکنون، عمل متعهدانه، خود بهعنوان زمینه و ارزشها که اینها راهبردهای اصلی درمان برای مقابله با آسیبشناسی روانی در نظر گرفته میشوند. این فرآیندهای اساسی در بسیاری از زمینههای مهم با هم مرتبط هستند و هیچ یک از آنها نباید کاملاً مجزا در نظر گرفته شود. جای تعجب نیست که رویکرد بافتاری فرآیندهایی داشته باشند که از درون به هم مرتبط هستند و هرکدام از آنها بدون سایر اصول قابلتعریف نیستند. مدل شش فرایند اصلی، شش ضلعی انعطافپذیری نامیده میشود که برای نشان دادن فرایندهای مؤثر بر انعطافپذیری به کار میروند [19]. درواقع هدف رواندرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد، اجتناب از تجربه و همجوشی شناختی برای حمایت از عملکرد رفتارهای انعطافپذیر و ایجاد الگوهای عمل متناسب با ارزش شخصی است [20]. تعدادی از مداخلات به اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در اختلال شخصیت مرزی پرداختند [21، 22].
براساس برآورد انجمن روانپزشکی آمریکا، فراوانی این اختلالات همراه با زمینهساز بودن آن در بسیاری از مشکلات اجتماعی و بیماریهای محور یک و اثرات منفی آنها بر درمانهای روانشناسی و روانپزشکی [23]، و بهدلیل اهمیت آنکه میتواند مشکلات وافر و بزرگ و عمیقی در جوامع و بهویژه در بهداشت روانی خانوادهها به بار آورد، لازم است همواره پژوهشهایی دررابطهبا آنها انجام شود [24]. علاوهبراین در زمینه درمان این اختلال نیز، توجه به طول درمان و تعداد جلسات (3 سال یا بیشتر [25]، 4 جلسه در هفته بهمدت 1 سال یا بیشتر [26]) میتوان به هزینهبر بودن این مشکلات بیشتر پی برد.
باتوجهبه اینکه شماری از درمانهای ساختاریافته اختلال شخصیت مرزی به میزان چشمگیری سبب کاهش علائم میشوند و باتوجهبه اینکه از این لحاظ هیچ درمان واحدی بر درمان دیگری برتری ندارد، نکته مهم این است که ببینیم رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد از چه جهت منحصربهفرد هستند. نقش رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور با اهداف بلندپروازانه درمان شروع میشود. هدف نزدیک دستیابی به تأثیر و تغییر چشمگیر در ادراکات بیمار مرزی در مورد خود و دیگران است. ازلحاظ هدف بلندپروازانهاش یعنی کاهش علائم، کاهش بازنمودهای خود و دیگران و موفقیت در دوستیابی، روابط صمیمانه و کارکرد شغلی منحصربهفرد است. هدف صرفاً بهبود علامت نیست بلکه هدف تأثیر بر عملکرد این بیماران بهوسیله کمک به آنهاست تا بتوانند کارایی و رضایت خود را در کار و حرفه افزایش دهند [26].
همچنین هدف درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد این است که ذخیره رفتاری را افزایش داده و انعطافپذیری روانشناختی بیشتری را ایجاد کند. این رویکرد برای افرادی مناسب است که اجتناب تجربهای نشان میدهند و نیز مشکلات بالینیای دارند که توانایی فرد را برای زیستن بهگونهای که اساسی و برگرفته از ارزشها باشد کاهش میدهد [18]. تفاوت اولیه واضحی که بین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و سایر رویکردهای درمانی وجود دارد، درمان رنج انسان است؛ بسیاری از رویکردهای درمانی معتقدند باید از احساسات و افکاری که بهطور منفی ارزیابی شدهاند، خلاص شویم. درمقابل در این درمان این افکار و احساسات ناخواسته بهعنوان اهداف درجه اول درمان قرار نمیگیرند بلکه تلاش برای اجتناب از این رویدادهای خصوصی ناخواسته ناکارآمد تلقی میشود [27]. همانطور که در هر دو رویکرد توصیف شد، هدف هر دو رویکرد علاوهبر تفاوتهایی که در زمینه سببشناسی و تشخیص اختلال دارند در نگاه به کاهش علائم، تغییر زیربنایی و ساختاری و در نظر گرفتن تاریخچه فرد مشترک هستند. این تفاوت و شباهتها این سؤال را طرح میکند که کدام رویکرد، تحت چه شرایطی و بر کدام دست از علائم مؤثر هستند؟ لنزنویگر و همکاران عوامل پیشبینیکننده روانی پایه را درارتباطبا سرعت تغییرات، یعنی تغییرات در متغیرهایی که چندین بار در هر بیمار در طول یک دوره 1 ساله درمان سنجیده شده در حوزههای وسیعی از کارکرد نظیر افکار و رفتار خودکشی، پرخاشگری، تکانشگری، افسردگی و سازگاری اجتماعی ارزیابی کردند [28].
بر این مبنا این دو درمان برای مقایسه انتخاب شدند که تنها هدفشان کاهش نشانه نباشد بلکه به دنبال تغییرات در ساخت زیرین شخصیت را مهم انگاشته باشند. حال با تمام این توضیحات سؤال اینجاست «آیا رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سازمان شخصیت سبک دفاعی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مؤثر است؟»
مواد و روشها
در این پژوهش از طرح مطالعه آزمایشی تک آزمودنی استفاده شد که در آن شرکتکنندههای مختلف بهصورت موردی در چارچوب روششناسی A-B-A مورد بررسی قرار میگیرند. به این ترتیب از بین افرادی که بهعلت مشکلات رفتاری در بازه زمانی خرداد سال 1399 برای درمان به درمانگاه بیمارستان روانپزشکی زارع و کلینک رواندرمانی خانه معنا شهرستان ساری مراجعه کردند که با تأیید روانپزشک تشخیص اختلال شخصیت مرزی دریافت نمودند، به تعداد 32 نفر، مصاحبه بالینی ساختاریافته براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-5) برای اختلالهای شخصیت براساس مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات شخصیت DSM-5 (SCID-5-PD) نسخه اختلال شخصیت مرزی توسط روانشناس بالینی مجری طرح گرفته شد. آن دسته از افرادی که معیارهای ورود به پژوهش را به این شرح داشتند، داشتن سن حداقل 20 و حداکثر 40 سال، داشتن حداقل تحصیلات دیپلم، فقدان وجود افکار جدی آسیب به خود یا دیگران، فقدان علائم سایکوز، و نداشتن علائم جسمی محدودکننده و مزمن و معیارهای خروج از پژوهش، بروز افکار آسیب به خود یا دیگران (اورژانسی و نیازمند ارجاع به بیمارستان) در حین درمان، تمایل به خروج از طرح در هر مرحله از درمان بود، به تعداد 11 نفر بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و باتوجهبه روش پژوهش بهصورت تصادفی قرعهکشی در سه گروه بهصورت، 4 نفره در گروه رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور، 4 نفره در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، 3 نفر درگروه کنترل قرار گرفتند (1 نفر در هر گروه رواندرمانی بهصورت تصادفی قرعهکشی، علیالبدل در نظر گرفته شد تا در صورت نیاز جایگزین گردد).
ابزار
پرسشنامه سازمان شخصیت کرنبرگ (IPO)
پرسشنامه سازمان شخصیت توسط کرنبرگ طراحی و اعتباریابی شده است، این پرسشنامه شامل 37 گویه بسته پاسخ براساس طیف 5 درجهای لیکرت میباشد، شیوه نمرهگذاری و اجرا (شامل کاملاً موافقم نمره 5، موافق نمره 4، تاحدی نمره 3، نادرست نمره 2، تا کاملاً مخالفم نمره 1). تحلیل براساس میزان نمرات بهدستآمده ثبت میشود. برایناساس که نمرههای بهدستآمده را جمع کرده و براساس دادههای زیر ارزیابی میکنیم.
براین اساس حد پایین نمره 37، حد متوسط نمرات 111، حد بالای نمرات 185 بوده، در صورتی که نمرات پرسشنامه بین 37 تا 74 باشد، میزان متغیر در این جامعه ضعیف میباشد، در صورتی که نمرات پرسشنامه بین 74 تا 148 باشد، میزان متغیر در سطح متوسطی میباشد، در صورتی که نمرات بالای 148 باشد، میزان متغیر بسیار بالا میباشد؛ پرسشنامه سه زیرمقیاسهای آزمونگری واقعیت، دفاعهای روانشناختی نخستین و سردرگمی هویت از سازمان شخصیت را مورد سنجش قرار میدهد. در ایران آلبهبهانی و محمدی در سال 1386 [29] ضرایب پایایی را به روش همسانی درونی برای سه متغیر بهترتیب 0/90، 0/82، 0/68 گزارش کردند. همچنین ضریب همبستگی بین خردهمقیاسها با نمره کل در حد رضایتبخش و بین 0/45 تا 0/75 بود. همچنین آنها نتیجه تحلیل عوامل با استفاده از روش چرخشی واریماکس و براساس آزمون اسکری بیانگر وجود عوامل دفاعهای روانشناختی نخستین، سردرگمی هویت و آزمونگری واقعیت در این سیاهه بود که در مجموع بیش از 39/78 درصد واریانس کل آزمون را تبیین کردند.
پرسشنامه سبکهای دفاعی (DSQ-40)
این پرسشنامه براساس الگوی سلسله مراتبی دفاعها ساخته شده است. DSQ را نخستین بار باند و همکاران بهمنظور بررسی مکانیسمهای دفاعی در افراد بهنجار و بیمار در سال 1983 تدوین کردند که 88 گویه را دربر میگیرد و 24 مکانیسم را وارسی میکند. شیوه نمرهگذاری و اجرای آن مقیاس نمرهگذاری بهصورت لیکرت میباشد که فرد به هر سؤال میزان موفقیت خود را در یک مقیاس 9 درجهای اعلام میکند.
در جدول شماره 1 سؤالهای مربوط به هریک از مکانیسمهای دفاعی و سبکهای دفاعی کلی آورده شده است. فرد در هریک از مکانیسمهای دفاعی نمرهای بین 2 تا 18 به دست میآورد، در هر کدام از مکانیسمهای دفاعی که نمره فرد از 10 بیشتر شود به معنی استفاده فرد از آن مکانیسم است و در سبکهای کلی میانگین نمرات فرد در هر سبک مشخص شده و با نمره میانگین فرد در سبکهای دیگر مقایسه میشود. فرد دارای سبک دفاعی است که بیشترین میانگین را داشته باشد. در ایران حیدرینسب و همکاران [30] این پرسشنامه را در گروه غیربالینی مورد بررسی و وارسیهای روانسنجی قرار دادند. نتایج حاصل از بازآزمایی نیز نمایانگر پایایی قابلقبول DSQ-40 در بین دانشجویان بین 0/91 و 0/32 بود.
روند اجرا
مداخله رواندرمانی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به این ترتیب اجرا شد که مراجعان درطول 1 سال، 2 بار در هفته، در جلساتی بهمدت زمان 45 دقیقه براساس پروتکل رسمی موجود برای این درمان توسط درمانگر آموزشدیده در این حوزه با روش پژوهش یک سر کور، طبق برنامه ملاقات شدند و سپس پرسشنامهها طبق برنامه توسط سوپروایزرها دریافت و بهصورت بینام در اختیار درمانگر قرار داده شدند. پس از تقسیر توسط درمانگر با نامگذاری در اختیار سوپروایزرها قرار گرفت برای تحلیل به متخصص آمار داده شد. دادهها 1 بار قبل از شروع جلسات، جلسه اول (مرحله شروع درمان)، و 2 بار در حین درمان بهصورت جلسه 40 (مرحله میانی درمان)، جلسه 80 (مرحله پیشرفت درمان)، 1 بار پس از انتهای درمان، جلسه 100 (مرحله خاتمه درمان) دریافت شدند.
ارزیابیها براساس هر مرحله از درمان رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد انجام گرفت، بهعلاوه مطالعه پیگیری 6 ماه پس از خاتمه فرایند رواندرمانی جمعآوری شد. همچنین جلسات نظارت، برای رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور زیر نظر دو سوپروایزر یکی در ایران و دیگری خارج از کشور، 2 بار در ماه و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد زیر نظر سوپروایزر مجزا بهصورت آنلاین برگزارشد. این جلسات بهصورت گزارشات شفاهی و عکس در اختیار ناظران قرار گرفت. ساختار جسات رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور براساس کتاب نوشته یومانس و همکاران [29]. تنظیم شد، همچنین ساختار جلسات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس مقاله نوشته مورتن، و همکاران [18]، مقاله رایز-اورتگا همکاران [21] و کتاب شائو و همکاران [22]، تنظیم شد (پروتکلهای موجود برای درمان اکت در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی پروتکلهایی بهصورت 40 جلسه 120 دقیقهای بود که نویسندگان شیوه اجرا را تنها با پروتکل درمان معطوف به انتقال همسانسازی کردند)، قابلذکر است تمام جلسات بهصورت فردی بر مبنای نیاز فرد بر اساس رهبردها، فنون و تاکتیکهای رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد طراحی و زیر نظر سوپروایزرین به اجرا گذاشته شد.
ملاحظات اخلاقی این پژوهش به این شرح بود که شرکت در برنامه درمانی آگاهانه و با دریافت رضایت کتبی از افراد آغاز شد. پرسشنامههای دریافتی با ذکر نام و بهصورت کاملاً محرمانه و برای ثبت اطلاعات آماری مورد استفاده قرار گرفت. هیچگونه اجباری برای شرکت در برنامه وجود نداشت. همچنین برای رعایت شئونات اخلاقی پس از پایان طرح گروه کنترل تحت رواندرمانی انتقال-محور قرار گرفتند.
یافتهها
ویژگیهای جمعیتشناختی- برای گروه رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور:
مورد اول آقایی 23 ساله اهل زاغ مرز ساری، مجرد دانشجوی کارشناسی حقوق و شاغل در شرکت تأسیسات بود.
مورد دوم خانمی 28 ساله اهل زیرآب، متأهل، کارشناسی علوم تربیتی و معلم بود.
مورد سوم یک خانمی 29 ساله اهل قائمشهر، متأهل، کارشناس حسابداری و آرایشگر بود.
برای گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد:
مورد اول آقایی 25 ساله اهل ساری، مجرد، دانشجوی فوق دیپلم کامپیوتر و شاغل در مکانیکی بود.
مورد دوم خانمی 27 ساله اهل زیرآب، متأهل، دانشجوی کارشناسی روانشناسی و مدیر مهد کودک بود.
مورد سوم یک خانمی 30 ساله اهل قائمشهر و متأهل کارشناس علوم اجتماعی و مربی مهد کودک بود.
برای گروه کنترل:
مورد اول خانمی 24 ساله اهل ساری، متأهل، فارغالتحصیل مهندسی شیمی و مربی.
مورد دوم آقایی 28 ساله اهل ساری و متأهل و دیپلم و کارمند.
مورد سوم آقایی 34 ساله اهل سرخرود مجرد و ارشد کامپیوتر و کافهدار بود.
نتایج جداول شماره 2 و 3، براساس آزمون چندمتغیری نشان میدهد در سازمان شخصیت کل تفاوت آماری معنیداری بین سه گروه وجود دارد (مقدار 0/05>0/023=P)، به این معنا که هر دو درمان( نسبت به گروه کنترل ارزیابی شد) و نتایج معنیداری بود. در زیرشاخههای سازمان شخصیت، در دفاع روانشناختی اولیه تفاوت آماری معنیداری وجود دارد (0/019=P).
در سردرگمی هویت تفاوت آماری معنیداری وجود دارد (0/023=P). در آزمونگری واقعیت تفاوت آماری معنیداری وجود دارد (مقدار 0/05<0/023=P). در سبک دفاعی رشدنیافته تفاوت آماری معنیداری بین سه گروه وجود ندارد (0/603=P)، به این معنا که هر دو درمان با گروه کنترل نتایج معنادار نبود.
در سبک دفاعی رشدیافته تفاوت آماری معنیداری بین سه گروه وجود دارد (0/023=P)، به این معنا که هر دو درمان نتایج معنادار بود، در سبک دفاعی روانرنجور تفاوت آماری معنیداری بین سه گروه وجود ندارد (0/366=P) به این معنا که هر دو درمان نتایج معنیداری بود (تصاویر شماره 1، 2، 3، 4).
همانطور که در جدول شماره 4 ملاحظه میگردد بین سه گروه درمانی در هر چهار متغیر ازلحاظ تفاوت میانگینهای ایجادشده در مرحله پسآزمون و پیگیری تفاوت معنیداری وجود دارد. آزمون جانکری-ترپسترا نیز، بیانگر تفاوت معنیداری بین سه گروه است. متوسط رتبهها نشان میدهد اولویت اول درمان برای کاهش متغیرهای پژوهش، اولویت اول رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و اولویت دوم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در هر سه متغیر است .
بحث
هدف مطالعه حاضر مقایسه اثربخشی رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سازمان شخصیت و سبکهای دفاعی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بود. یافتههای این پژوهش دررابطهبا اثربخشی رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر سازمان شخصیت افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نشان داد هر دو درمان میتواند نتایج مطلوبی در سازمان شخصیت بگذارد و تفاوت معنادار با گروه کنترل داشتند. در زیرمقیاسهای سازمان شخصیت نتایج رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور بهترتیب آزمونگری واقعیت، سردرگمی هویت و دفاع روانشناختی اولیه بود، نتایج در مرحله پیگیری نیز بهخوبی حفظ شدند. این پژوهش با پژوهش خوریانیان و همکاران [17]، یئومانس و استرن [31]، کلارکین و همکاران [13] وگابارد و هوریزون [32] مطابقت داشت.
همچنین در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد درارتباطبا زیرمقیاسهای سازمان شخصیت، این درمان نتایج بهترتیب بر آزمونگری واقعیت، سر درگمی هویت و دفاع روانشناختی اولیه تأثیر گذاشت. نتایج در مرحله پیگیری به مراتب نسبت به مرحله درمان چشمگیرتر بود. پژوهش حاضر با نتایج ریز-اورتگا و همکاران [21] و مورتن و همکاران [18] مطابقت داشت. قابلذکر است که هیچ تحقیقی یافت نشد که دو شاخه متفاوت رواندرمانی را با هم بر سازمان شخصیت افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مقایسه کند. ازاینرو اثربخشی هر درمان بهصورت جداگانه با یافتههای موجود مقایسه شدند. به این ترتیب هر دو درمان تغییر معنیداری را در سازمان شخصیت نشان دادند. تحقیقات مطرحشده، تخفیف علائم اختلال شخصیت مرزی شامل اضطراب، بیهویتی، احساس پوچی مداوم و ناتوانی در کنترل تکانه را در اثر رواندرمانی معطوف به انتقال و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نشان دادند که با نتایج ما همسو بودند.
بهمنظور تبیین نتایج میتوان گفت، بیماران دارای سازمان شخصیت مرزی هیجانات شدید ابتدایی را تجربه میکند که بهصورت درونی با یکدیگر مرتبط نیستند، بنابراین هر هیجانی که فرد در لحظه تجربه میکنند تجربه ذهنی بیمار را فرا میگیرد و حس کامل او از واقعیت تبدیل میشود و توانایی او را برای ارزیابی شناختی صحیح موقعیت مختل میسازد. هرچند چنین بیمار از شناخت مرتبط با ذهن خودش در حالت شدید عاطفی آگاه است، اما در ارزیابی موقعیت بیرونی عملکرد مؤثری ندارد [29] که این مهم خود شامل بخشی از آزمونگری واقعیت یا ذهنخوانی این افراد است. همانطورکه کلارکین نشان داد، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در بازنمایی از خود و دیگری دچار مشکل هستند. به این ترتیب در تنظیم هیجان و هویت اشکالاتی به وجود میآید که سبب استفاده از ساز و کار دفاع بدوی در سازمان شخصیت میشود [8].
همچنین ازنظر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد علائم اختلال شخصیت مرزی و مشکلات تنظیم عاطفی همراه آن، یک مشکل انعطافناپذیر عاطفی شدید را درپی دارد که با اجتناب از تجربه و همجوشی با خود منفی بهعنوان مفهوم زمینهای همراه است. عدم تحمل پریشانی و ناکارآمدی بین فردی در حال حاضر در بسیاری از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را میتوان بهعنوان دو نوع مقادیر یا تقویتکنندههای کلامی ساخته شده پویا مشاهده کرد، درحالیکه یک احساس ناپایدار از هویت خود نیز میتوانند باشد [21]. هدف رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور تغییر در ساختار بنیادین ساختار شخصیت است. دور از ذهن نیست که پرداخت عمیق این درمان به زیرساختهای روانی میتواند تغییرات اساسی در سازمان شخصیت بیمار ایجاد کند و سبب یکپارچگی، انسجام در هویت و ترمیم شکاف دنیای درونی بیماران گردد، زمانی که بیماران احساسات خود را شفافشده بررسی میکنند و با تناقضات دنیای خود مواجه میشوند، میتوانند به بررسی دقیقتر دنیای درون نائل گردند، درنتیجه میتوان بهدرستی علت این نتایج را باتوجهبه هدف درمان انتقال-محور تببین کرد [33].
برایناساس باتوجهبه تأکید درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ، بر پذیرش و ناهمجوشی شناختی و تأکید بر یافتن ارزشها که برایناساس ارزشها درواقع، تمایل به داشتن افکار و احساسات ناخواسته را افزایش داده و دردی که معمولاً همراه آنها میآید را ارج مینهند. اعتقاد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر این است که آن افکار، احساسات و حواس ناخواسته معمولاً به حرکت در جهت ارزشها کمک میکند. اجتناب از افکار و احساسات دردناکِ اجتنابناپذیر به یک زندگی محدود و بیروح منجر میشود، درحالیکه تمرکز بر ارزشها سرزندگی میآورد و تمایل به تجربه هر دردی که ممکن است در یک زندگی خوب تجربه شود را در فرد ایجاد میکند [34].
هیز نشان داد کاهش در شدت نشانههای بیماری معمولاً یا کمی دیرتر در سیر درمان یا حتی چند هفته پس از پایان درمان شروع میشود؛ بهعبارتدیگر آزمودنیهایی که این درمان را دریافت میکنند ابتدا تغییر رفتاری را نشان میدهند که متعاقب آن کاهش در شدت نشانهها دیده میشود، درحالیکه مراجعان در سایر موقعیتهای درمانی تغییر رفتاری کمتری را نشان میدهند، اما خیلی سریعتر و بهشدت نشانهها در آنها کاهش مییابد [33]. ما در این پژوهش به این مهم دست یافتیم و مشاهده کردیم نتایج در مرحله پیگیری همچنان رو به بهبود رفته است.
نتایج اولیه حاصل از بررسی سبکهای دفاعی در افراد مبتلا به شخصیت مرزی نشان داد آنها بهطور فزایندهای از سبکهای دفاعی رشدنیافته ( بدنیسازی، گذر به عمل، انکار، خیالپردازی اوتستیک) و سبکهای دفاعی نورتیک (تشکل واکنشی) و سبک رشدیافته (پیشاپیشنگری) استفاده میکنند. یافتههای این پژوهش در اثربخشی رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و بر سبکهای دفاعی افراد مبتلا به شخصیت مرزی نشان داد این تفاوت هر دو درمان در سبکهای دفاعی و رشدیافته معنادار و با وجود اثربحشی در سبک دفاعی رشدنیافته و روانرنجور، تفاوت در این سبک معنادار نبود. نتایج در درمان معطوف به انتقال با پژوهش خوریانیان و همکاران [17]، یئومانس و استرن [31]، کلارکین و همکاران [13] و گابارد و هوریزون [32] و در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با نتایج رِیز-اورتگا و همکاران [21] و مورتن و همکاران [18] مطابقت داشت.
همچنین هیچ تحقیقی یافت نشد که دو شاخه متفاوت رواندرمانی را با هم بر سبکهای دفاعی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مقایسه کند. ازاینرو اثربخشی هر درمان بهصورت جداگانه با یافتههای موجود مقایسه شدند.
برای تبیین این نتایج میتوان گفت، در رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور هدف نهایی کمک به بیماران برای درک بهتر نیاز و عملکرد فرآیندهای دفاعی با امید به ارتقا و کمک به بیماران برای تحمل ادغام واقعیتر و انطباقی از بازنماییهای مثبت و منفی از خود و دیگران است. احساس غنیتر از خود و قدردانی کاملتر از دیگران در گستردهترین سطح این درمان به افراد کمک میکند از درک خود و دیگران از دریچه نمایشهای ساده و شدید درونی به درک پیچیدگی خود و دیگران حرکت کنند [31].
همچنین یکی از شش ضلعیهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، پذیرش و یا بهعبارتی در مفهوم انعطافناپذیری روانشناختی، اجتناب از تجربه است. پذیرش به معنای مشاهده و قبول یک رویداد یا موقعیت است، همچنین به معنای دست برداشتن از تغییر بیهوده اهداف درمان نیز میباشد، اما پذیرش اغلب مورد سوء تعبیر واقع میشود، مثلاً بهجای اینکه بهعنوان عملی در نظر گرفته شود که موجب افزایش انعطافپذیری روانشناختی میشود، بهعنوان یک ارزشیابی قضاوت یا نقطهنظری درباره رویدادهای انفعال در برابر وقایع یا حتی بدتر بهعنوان قبول شکست مطرح میشود. بنابراین ممکن است شامل قبول و پذیرفتن رویدادی باشد که حتی شخص دوست ندارد، برایمثال یکی از آزمودنیهای گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ما بهطور فزایندهای از مکانیسم دفاعی جابهجایی و انکار استفاده میکرد.
در اینجا پذیرش بخشی از رویداد روانشناختی ناخواسته است که وقتی با بیمار آن را مطرح میکنیم مات و مبهوت میماند، برایمثال ممکن است بگوید «میخواهید خیانت همسرم را بپذیرم»، درواقع پذیرش بهعنوان مشاهده و قبول کردن اتفاق نهتنها فرایند منفعلانه نیست، بلکه در اغلب موارد برای بیمار یک فرایند فعال و حتی دشوار محسوب میشود. درنهایت اگر پذیرش را مترادف با تسلیم شدن بدانیم میتواند بهعنوان شکست در نظر گرفته شود، ولی این پذیرش محسوب نمیشود، جواب پذیرفتن یک تجربه میتواند کاملاً متضاد با تسلیم شدن باشد. به این ترتیب میتواند برای جلوگیری از استفاده مکانیسم دفاعی انکار که از زیرمقیاسهای مکانیسمهای دفاعی بدوی است، یک روش مناسب شود. با این شیوه تنها چیزی که ممکن است بهعنوان پیامد پذیرش کنار گذاشته شود تغییرات بیحاصل اهداف درمان است [20]؛
همانطورکه هیز و همکاران معتقدند فرآیند رواندرمانی تلویحی شامل درجه از پذیرش است؛ به این معنا که مراجعه به درمانگر به معنای پذیرش این مفهوم است که مشکلی وجود دارد و مراجع میخواهد برای آن کاری انجام دهد اما آنچه که اغلب مشکلساز میشود این است که مراجع برای حل این مشکل چه کاری میخواهد انجام دهد [27].
نتیجهگیری
بهطورکلی، نتایج مطالعه حاضر، تفاوت معنیداری بین رواندرمانی معطوف به انتقال و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با گروه کنترل در سازمان شخصیت مرزی و سبکهای دفاعی افراد میتلا به اختلال شخصیت مرزی نشان داد که در بخش رتبهبندی درمان معطوف به انتقال ارجحتر گردید.
یئومانس و همکاران، از ابعاد پرخاشگری پارانویا و صفات ضدجتماعی در مدل روابط عمومی ویژه پاتولوژیک شخصیت مشخصشده، برای تعیین سطوح بالا و پایین سازمان شخصیت مرزی و تعریف آماری زیرگروههای از این بیماران استفاده کردند. تفاوتهای مهم در بین بیماران مرزی لزوم ارزیابی دقیقتر و مفصلتر بیماران قبل مداخله و توجه به تفاوتهای احتمالی در فرایند تغییر و پیشآگهی درمان بسیار با اهمیت است [29]، که خود میتواند از یکی از دلایل محکم بر این ادله باشد؛ که چرا اثربخشی درمانهای مختلف علیرغم نتایج مطلوب با یکدیگر تفاوت دارد. مطابق با نظر پدیدآورندگان رواندرمانی تحلیلی انتقال-محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به نظر میرسد برای تحکیم و گسترش ظرفیت ذهنیسازی و سازمان شخصیت مرزی به زمان بیشتری نیاز است، باوجوداین در خلال سال اول درمان میتوان طلیعههای تغییر را با تمام فرازونشیبهای آن مشاهده نمود.
عمدهترین محدودیت این پژوهش تعداد جلسات درمانی بود که امکان نمونهگیری بیشتر را برای نویسندگان محدود میکرد و خود تعمیم نتایج به این تعداد ممکن نیست. همچنین هر دو روش درمانی توسط یک درمانگر اجرا شدند.
پیشنهاد میشود در تحقیقات آینده یک تیم پژوهشی با درمانگران و ارزیابهای آموزشدیده همزمان هر دو درمان را با نمونههای بیشتر اجرا کنند تا نتایج با قابلت تعمیم بیشتر به دست آید.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این پژوهش با شناسه اخلاق (IR.BUMS.REC.1399.245) در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی بیرجند تأیید و ثبت شده و کد کارآزمایی بالینی به شماره کد (IRCT20131007014928N7) در مرکز ثبت کارآزمایی بالینی ایران انجام شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از رساله دکترای فاطمه فتحی در گروه روانشناسی بالینی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند است و هیچگونه کمک مالی از سازمانیهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی و نگارش پیشنویس: فاطمه فتحی؛ ناظران: شهرام وزیری و مهدی پوراصغر؛ روش شناسی: مریم نصری.
تعارض منافع
بنا بر اظهار نویسندگان این پژوهش، تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از تمامی شرکتکنندگان بهدلیل همکاریشان در این مطالعه قدردانی میکنند