بـاتوجهبه برقرار بودن پیشفرضها تحلیل کوواریانس انجام شد. نتایج آزمون لامبدا ویلکز نشان داد نمرات زیرمؤلفههای ادراک درد حداقل در یکی از مؤلفهها در بین گروه آزمایش و کنترل معنادار بوده است (P<01 و F=51/97). نتایج جدول شماره 4، بیانگر این است که تفاوت معنیدار در همه مؤلفههای ادراک درد در دو گروه آزمایش و کنترل وجود دارد.
در جدول شماره 4، آزمون کواریانس چندمتغیره برای مقایسه زیرمؤلفههای ادراک درد در بین گروه آزمایش و کنترل به کار برده شد. جهت بررسی همگنی رگرسیون و فقدان تعامل بین گروهها با نمرات پیشآزمون، مفروضه یکسانی شیب رگرسیون بررسی شد و باتوجهبه نتایج این فرض موردتأیید قرار گرفت. اثر اصلی مؤلفههای ادراک درد در گروه آزمایش و کنترل در پسآزمون نیز معنادار است. بنابراین آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر ادراک درد مؤثر بوده است.
برای بررسی مدیریت استرس به شیوهشناختی رفتاری بر مؤلفههای خستگی مزمن در مبتلایان به فیبرومیالژیا از آزمون کواریانس چندمتغیره استفاده شد. جهت بررسی پیشفرض نرمال بودن توزیع از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف استفاده شد که نتایج حاکی از نرمال بودن توزیع دادهها بود (P>0/05
). برای بررسی فرض همگنی واریانس ها از آزمون لون استفاده شد. فرض همگن واریانس ها درمورد مؤلفه های خستگی مزمن برقرار بود (P>0/05). همگنی ماتریـس واریانس-کوواریانس مؤلفه های خستگی مزمن نیز از طریق آزمون باکس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از عدم معناداری آزمون باکس بود، بنابراین این فرض نیز تأیید شد (P=0/472 و F=0/839 و M-Box=2/688). بـاتوجهبه برقرار بودن پیشفرض ها تحلیل کوواریانس انجام شد. نتایج آزمون المبدا ویلکز نشان داد نمرات زیرمؤلفه های خستگی مزمن حداقل در یکی از مؤلفه ها در بین گروه آزمایش و کنترل معنادار بوده است (P<01 و F=75/01). نتایج جدول شماره 5، بیانگر این است که تفاوت معنیدار در همه مؤلفههای خستگی مزمن در دو گروه آزمایش و کنترل وجود دارد.
در جدول شماره 5، آزمون کواریانس چند متغیره مانکوا برای مقایسه زیرمؤلفههای خستگی مزمن در بین گروه آزمایش و کنترل به کار برده شد. جهت بررسی همگنی رگرسیون و فقدان تعامل بین گروهها با نمرات پیشآزمون، مفروضه یکسانی شیب رگرسیون بررسی شد و باتوجهبه نتایج این فرض موردتأیید قرار گرفت. اثر اصلی مؤلفههای خستگی مزمن در گروه آزمایش و کنترل در پسآزمون نیز معنادار است.
برای بررسی مدیریت استرس به شیوهشناختی رفتاری بر مؤلفههای توانمندسازی شناختی در مبتلایان به فیبرومیالژیا از آزمون کواریانس چندمتغیره استفاده شد. جهت بررسی پیشفرض نرمال بودن توزیع از آزمون کالموگروف- اسمیرنوف استفاده شد که نتایج حاکی از نرمال بودن توزیع دادهها بود (P>0/05)
. برای بررسی فرض همگنی واریانس ها از آزمون لون استفاده شد. فرض همگن واریانس ها درمورد مؤلفه های توانمندسازی شناختی برقرار بود (P>0/05). همگنی ماتریـس واریانس-کوواریانس مؤلفه های توانمندسازی شناختی نیز از طریق آزمون باکس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از عدم معناداری آزمون باکس بود، بنابراین این فرض نیز تأیید شد (P=0/472 و F=0/839 و M-Box=2/688). بـاتوجه به برقرار بودن پیشفرض ها تحلیل کوواریانس انجام شد. نتایج آزمون المبدا ویلکز نشان داد نمرات زیرمؤلفه های توانمندسازی شناختی حداقل در یکی از مؤلفه ها در بین گروه آزمایش و کنترل معنادار بوده است (P<01 و F=75/01).
نتایج جدول شماره 6، بیانگر این است که تفاوت معنیدار در همه مؤلفههای توانمندسازیشناختی در دو گروه آزمایش و کنترل وجود دارد.
در جدول شماره 6، آزمون کواریانس چندمتغیره برای مقایسه زیرمولفههای توانمندسازیشناختی در بین گروه آزمایش و کنترل به کار برده شد. جهت بررسی همگنی رگرسیون و فقدان تعامل بین گروهها با نمرات پیشآزمون، مفروضه یکسانی شیب رگرسیون بررسی شد و باتوجهبه نتایج این فرض موردتأیید قرار گرفت. اثر اصلی مؤلفههای توانمندسازیشناختی در گروه آزمایش و کنترل در پسآزمون نیز معنادار است.
بحث
این پژوهش با هدف بررسی میزان اثربخشی مدیریت استرس به شیوهشناختی رفتاری بر ادراک درد، خستگی مزمن و توانمندسازی شناختی مبتلایان به فیبرومیالژیا انجام شد که نتایج پژوهش نشان داد مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر مؤلفههای ادراک درد در مبتلایان به فیبرومیالژیا تأثیر دارد. این یافته با مطالعات شکوهینجات و همکاران [29]، جهانشاهی و همکاران [30]، درتاج و همکاران [40]، حاجیلو و همکاران [41]، تایلور و همکاران [42]، پرادوس و همکاران [43]، تابو و همکاران [44]، متسوموتو و همکاران [45]، لیو و همکاران [46] و ملزاک و همکاران [47] همسو بوده است.
شکوهی نجات و همکاران [29] در مطالعهای دریافتند آموزش شناختی مدیریت استرس به شیوه ذهنآگاهی بر افکار خودکارمنفی، علائم روانشناختی، شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران زن مبتلا به فیبرومیالژیا مؤثر بوده است. جهانشاهی و همکاران [30] در مطالعهای نشان دادند درمان ذهنآگاهی مثبت و درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر هیجان در بهبود ادراک درد و کیفیت خواب بیماران فیبرومیالژیا مؤثر بوده است. درتاج و همکاران [40] در پژوهشی نشان دادند دورههای آموزشی مدیریت استرس شناختی-رفتاری بر تحمل پریشانی، ادراک درد و اینترلوکین 12 در بیماران اماس مؤثر بوده است. براساس شواهد میتوان گفت مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری نهتنها برای اختلالات روانپزشکی [45] بلکه برای اختلالات جسمی نیز مؤثر است [46].
ازنظر نوروسایکولوژیکی، نظریه کنترل دروازهای درد بیان میکند نوعی مکانیسم دروازهای در نخاع میباشد که نقش میانجیگری را در تکانه درد دارد باز و بسته شدن دروازه، میزان اطلاعاتی که از مناطق آسیبدیده به مغز فرستاده میشود را تعدیل میکند. افکار منفی دروازه را باز میکند که باعث میشود اطلاعات بیشتری درباره درد از این طریق عبور کند؛ درحالیکه افکار مثبت دروازه را بسته و پیام درد را محدود میکند؛ درنتیجه پیامهای درد میتواند شدت یا کاهش یابند [47]. بنابراین ازآنجاییکه بیماران با میزان بالایی از استرس و پریشانی هیجانی مواجه میباشند و این استرس میتواند به باز شدن دروازه درد و درنتیجه افزایش ادراک بیماران از درد منجر شود، میتوان نتیجه گرفت که برنامههای مدیریت استرس با تمرکز بر شناخت و رفتارهای ناکارآمد بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا درباره بیماریشان، جایگزینی شناختها و افکار مثبت بهجای آنها ازیکسو [40] و آموزش آرامش عضلانی ازسویدیگر، میتواند به مدیریت استرس و بسته شدن دروازه درد منجر شود و درنتیجه باعث ادراک مثبت از درد و متعاقباً کاهش احساس درد در این بیماران شود [40].
در توجیه این فرض میتوان گفت مداخلات مدیریت استرس زمانی ثمربخش است که شخص از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گیرد تا موقعیتهای فشارزا شناسایی شود و تعاملات روانی، جسمانی و محیطی یکپارچه شوند تا بتوانند راهبردهای مقابلهای مؤثر و کارآمد ازجمله مهارت حل مسئله برای مواجهه با این موقعیتها را به کارگیرند. این مداخله شناسایی افکارناکارآمد، بازسازیشناختی و برنامهریزی فعالیتها را شامل میشود. تحریفهای شناختی و درنتیجه یادگیری ایجاد میشوند و هدف برنامه مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری جمعآوری اطلاعات برای افراد درمورد منابع استرس، ماهیت پاسخهای استرس در انسانها، انواع راهبردهای مقابلهای که در مواجه به استرسزاها به کار میروند، تعدیل و اصلاح ارزیابیهای شناختی ناسازگار با استفاده از بازسازی شناختی و غیره میباشد. بر همین اساس در تبیین نتایج این پژوهش باید گفت که این درمان با ایجاد ارزیابیهای واقعبینانه و شناخت مناسب سبب میشود فرد احساس بیگانگی از خود را رها و با شناختی که نسبت به باورها و تحریفهای شناختی خود پیدا میکند احساس ارزشمند بودن کند و این بهنوبهخود باعث افزایش احساس تعهد و مهار درد در فرد میشود [48].
نتایج دیگر نشان داد آموزش مدیریت استرس به شیوهشناختی رفتاری بر مؤلفههای خستگی مزمن در مبتلایان به فیبرومیالژیا تأثیر دارد. این یافته با مطالعات افروزه و همکاران [37]، طاهری و سجادیان [49]، حسینیفرد و تبرایی [50]، کوپر [51]، ویلانی و همکاران [52]، سمبویج و همکاران [53] و لوپز و همکاران [54] همسو بوده است. افروزه و همکاران [37] در پژوهشی نشان دادند آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری توانسته است، خستگی مزمن و اضطراب مرگ زنان تحت درمان با همودیالیز را در افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در مرحله پسآزمون، بهطور معناداری کاهش دهد. طاهری و سجادیان [49] در پژوهشی نشان دادند مدیریت شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی سبب کاهش اضطراب، افسردگی در کارکنان مبتلابه خستگی مزمن شده است.
سمبویج و همکاران [53] در مطالعهای نشان دادند 93 درصد از پرستاران مرتباً تحت عوامل استرسزای محیط کار قرار دارند. زمانی که بسیاری از عوامل روانی-اجتماعی خارج از حیطه کنترل باشد تراکم فشارهای وارده بر روی زندگی فردی و شغلی پرستاران تأثیر میگذارد و میزان خستگی مزمن را افزایش میدهد، بهطوریکه مدیریت استرس میتواند این مشکلات شغلی پرستاران را کاهش دهد.
دررابطهبا این یافتهها میتوان گفت بیماری فیبرومیالژیا یک سندرم درد اسکلتیعضلانی مزمن است که با درد در سطح گسترده، نقاط حساس، خستگی و اختلال خواب مشخص میشود. خستگی یکی از عوارض این درمان به شمار میرود. روشهای آرامیدگی ازجمله آرامیدگی عضلانی تدریجی، آموزش خودزاد و مراقبه که در این برنامه به آزمودنیها آموزش داده شد، بهطور مؤثری به کاهش خستگی این بیماران منجر شد. روشهای آرامیدگی بهکاررفته در این برنامه ازقبیل آرامیدگی عضلانی تدریجی بهعنوان روشهای مؤثر در درمان خستگی در بیماریهای مزمن در تحقیقات مختلف موردتأیید قرار گرفته است [37].
مطالعات غفاری و همکاران [55] در این راستا نشان میدهد تکنیک آرامسازی پیشرونده عضلانی، خستگی بیماران را کاهش میدهد. استرس پیش از آنکه در واکنشهای رفتاری نمود پیدا کند، با اعمال فشارهای متعدد بر فرد، تعادل روانی و عاطفی وی را برهم میزند و یکی از اشکال این بیتعادلی همان خستگی ذهنی و هیجانی است. از دیگر منابع استرس در افراد، عدم شناخت دقیق موقعیتهای استرسزا و نداشتن کنترل بر آنهاست [56]. بنابراین تأثیر تکنیکهای شناختی آموزش دادهشده در این برنامه بر سازگاری بهتر با مشکلات عدیده بیماری، آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بهعنوان یک روش مؤثر و کم هزینه میتواند برای این بیماران بسیار سودمند باشد [54].
همچنین نتایج نشان داد آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر مؤلفههای توانمندسازی شناختی در مبتلایان به فیبرومیالژیا تأثیر دارد. این یافته با مطالعات زائری و همکاران [26]، حاجیلو و همکاران [41]، انگناستولی و همکاران [57]، لین و همکاران [58] همسو بوده است. زائری و همکاران [26] در پژوهشی نشان دادند بین گروه آزمایش و کنترل ازنظر ابعاد خستگی هیجانی و کفایت شخصی و ازنظر توانمندسازی روانشناختی تفاوت معناداری وجود دارد. حاجیلو و همکاران [41] در پژوهشی نشان دادند آموزش مدیریت استرسشناختی-رفتاری میتواند بهطور قابلتوجهی تابآوری (شایستگی و تحمل عاطفه منفی) بیماران را افزایش دهد.
لین و همکاران [59] در مطالعهای دریافتند برنامه آموزشی روانی-رفتاری مبتنی بر توانمندسازی بر علائم عصب روانپزشکی در افراد مبتلابه اختلال شناختی خفیف مؤثر بوده است و نشان دادند راهکارهای افزایش مقابله با دردسرهای روزانه و برانگیختگی عاطفی، همراه با جهتگیری مثبتتر به سوی داشتن یک زندگی رضایتبخش و آیندهنگر، ممکن است، تأثیرات دلگرمکنندهای داشته باشد.
مهرابیان و همکاران [60] در پژوهشی باعنوان ارتباط میان توانمندسازی، فرسودگی شغلی و استرس شغلی در میان پرستاران در مراکز آموزشی در رشت نشان دادند ارتباط معنادار و منفی میان استرس شغلی و توانمندسازی وجود دارد. همچنین جین و همکاران [61] به منظور ارزیابی تأثیر برنامههای آموزشی در پرستاران، مطالعهای نیمهتجربی در چین انجام دادند که نتایج پژوهش آنها نمایانگر ارتقای دانش و عملکرد و رفتار پرستاران بعد از آموزش بود. یافتههای مطالعه جین و همکاران با نتایج پژوهش حاضر همراستاست.
بنابراین میتوان گفت اجرای مداخلات آموزشی با استفاده از روشهای آموزشی فعال و مبتنی بر تئوریهای رفتاری به ارتقای عملکرد بیماران و رفتارهای پربازده مانند توانمندسازی روانشناختی و حذف یا کاهش برخی مؤلفههای نامناسب سازمانی مانند خستگی منجر میشود. ازسویدیگر عملکرد مؤثر نیز هم به داشتن مهارتها و هم به باور در توانایی انجام آن مهارتها نیازمند است. اداره کردن موقعیتهای متغیر، مبهم، غیرقابل پیشبینی و استرسزا مستلزم داشتن مهارتهای چندگانه است. مهارتهای قبلی برای پاسخ به تقاضاهای گوناگون موقعیتهای مختلف جدید باید غالباً به شیوههایی ساماندهی شود. آموزش مدیریت استرس از طریق بازسازی شناختی و مبارزه با افکار منفی، قضاوتهای افراد درباره تواناییهای خویش را اصلاح و باور به خودکارآمدی در آنان را تقویت میکند.
مطالعات قمری گیوی و همکاران [62] در این راستا اعتقاد دارد بازسازی، توانمندسازی روانشناختی بر روی مفهومسازی و انعطافپذیری ذهنی افراد را افزایش میدهد که درنهایت عملکرد آنان را بهبود میبخشد. زمانی که افراد در گروه قرار میگیرند با یکدیگر آشنا میشوند، انسجام و پیوستگی گروهی در میان آنها شکل میگیرد، احساس امنیت را تجربه میکنند، از توجه مثبت غیرمشروط از سوی دوستان و همتایان خود برخوردار میشوند، در قبال خود و دیگران احساس مسئولیت میکنند، علاقه اجتماعی در آنها تقویت میشود، سعی میکنند با تمام وجود بیماری در حل مشکلات یکدیگر مشارکت جویند و به یکدیگر کمک کنند؛ این شرایط احساس بهزیستی و شادابی و سرزندگی را در آنها قوت میبخشد و بازسازی توانمندسازی در بیماران فیبرومیالژیا در نهایت باعث مدیریت شرایط سخت و بحرانی میگردد و افراد توانمندشده دارای اعتمادبهنفس بالا میشوند. نتایج بررسی حاضر نشان میدهد با طراحی برنامههای طولانیمدت به منظور افزایش توانمندسازی به زنان مبتلابه فیبرومیالژیا و مداخله مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری در خانوادههای ایشان میتوان کارکردهای اجرایی آنان را افزایش داد [63].
نتیجهگیری
آموزش مهارتهای مدیریت استرس موجود در این برنامه به بیماران کمک میکند تا موقعیتهای فشارزا را شناسایی کنند و راهبردهای مقابلهای مؤثر و کارآمد ازجمله مهارت حل مسئله برای مواجهه با این موقعیتها را به کار گیرند. همچنین این بیماران در جریان مداخله آموختند که چگونه میتوانند شرایط دارای فشار روانی را به موقعیتهای قابلکنترل و غیرقابلکنترل تقسیم کنند و به دو شکل مسئلهمدار و هیجانمدار با آنها برخورد کنند. همچنین روشهای آرامیدگی آموزشداده در این روش نیز به کاهش ادراک درد، خستگی مزمن و افزایش توانمندسازی شناختی در این بیماران منجر شده است. پژوهش حاضر نیز همانند پژوهشهای دیگر با محدودیتهایی مواجه بوده است که ازجمله آنها میتوان گفت پژوهش حاضر فقط بر روی زنان مبتلابه فیبرومیالژیا در شهر تبریز انجام شده است که در تعمیم نتایج به سایر افراد جامعه دارای محدودیت است. ازآنجاییکه یافتههای پژوهش براساس مقیاس و استفاده از پرسشنامه بود و پرسشنامهها اصولاً بهدلیل یافتههای ناخودآگاه، مستعد تحریف هستند و این ممکن است نتایج پژوهش را به مخاطره بیاندازد. باتوجهبه محدودیت زمانی دوره پیگیری انجام نشده است. پیشنهاد میشود این پژوهش بر روی سایر زنان و مردان مبتلابه فیبرومیالژیا و در شهرهای دیگر نیز انجام شود و با نتایج پژوهش حاضر مقایسه گردد. همچنین به منظور حفظ بهتر نتایج، دورههای پیگیری نیز در پژوهشهای بعدی موردتوجه قرار گیرد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش این مطالعه دارای تأیید اخلاقی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر و با کد IR.IAU.TABRIZ.REC.1402.274 میباشد و ثبت پروتکل مطالعه کار آزمایی بالینی نیز با کد IRCT20231122060140N1 در مرکز ثبت کار آزمایی بالینی ایران انجام شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد المیرا شرقی رشه روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر است و این پژوهش هیچگونه کمک مالی از سازمانیهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است..
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی و ویراستاری: المیرا شرقی؛ تحقیق و بررسی: ابراهیم نوری؛ نظارت: حسین رستمی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از رئیس مرکز دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر و مسئولین مراکز روماتولوژی برای کمک و حمایتشان تشکر و تقدیر میشود. همچنین از کمک و شکیبایی همه بیمارانی که شرکت در این پژوهش را پذیرفتند، قدردانی میشود.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |