مقدمه
اعتماد یکی از مهمترین ویژگیهای روابط میان اعضای خانواده، شرکای عاطفی، دوستان و همکاران است و سلامت و رضایت از رابطه به میزان بسیار بالایی با اعتماد میان اعضای آن گروه مرتبط است [
1]. میزان اهمیت اعتماد در روابط را میتوان به هنگام شکسته شدن آن مشاهده کرد [
2]. اینکه چگونه از بین رفتن اعتماد میتواند پایان یک رابطه عاطفی را پیشبینی کند. در پژوهشهای مختلفی به اثرات شکسته شدن اعتماد و بروز پیامدهای ناخوشایند و ناگوار آن برای شرکای عاطفی، فرزندان و دیگران نزدیک اشاره شده است [
2]. علاوهبر مزیتهای روانی- اجتماعی ناشی از ارتباطات مبتنی بر اعتماد، در پژوهشهای مختلفی نیز به همبستگی مثبت میان اعتماد و سلامت جسمانی اشاره شده است [
1].
از طرفی، رضایت زوجین از رابطه که در اکثر پژوهشهای حوزه زوجین به آن پرداخته شده است، نمیتواند ابزار خوبی برای سنجش کارکرد رابطه در طولانیمدت باشد، بلکه اعتماد میتواند پیشبین مناسبتری برای کیفیت و تداوم رابطه زوجین باشد [
3]. بهعلاوه به اهمیت عوامل پویا در رابطه زوجین کمتر توجه شده و بیشتر توجه پژوهشها به سمت عوامل زمینهای و صفتمحور معطوف بوده است [
4] در صورتی که عوامل پویا در رابطه میتواند بسیار تعیینکننده و شکلدهنده لحظه به لحظه آنچه در رابطه تجربه میشود، باشد. امروزه نیز پژوهشهای بیشتری در جهت بررسی عوامل پویا و نه ایستا در روابط بینفردی انجام میشود [
4]. به همین دلیل بررسی عوامل زیربنایی احتمالی در کاهش یا افزایش میزان اعتماد در روابط بینفردی با در نظر گرفتن این عوامل پویا مانند ظرفیت ذهنیسازی، شیوه حل تعارض و همچنین داشتن دیدگاهی پویا به تحولات اعتماد مانند آنچه در این پژوهش بر آن تأکید شده است، اهمیت ویژهای پیدا میکند [
5].
تغییر و تحولات اعتماد در طی رابطه، دوام و یا از هم گسستن رابطه عاطفی را پیشبینی میکند [
5]. در مدل اعتماد متقابل رمپل و هولمز به این مسئله پرداخته شده است که افراد با تفاوتهایی در میزان اعتماد کردن/نکردن به دیگری وارد رابطه میشوند، اما چیزی که میزان اعتماد افراد به یکدیگر را تحتتأثیر خود قرار میدهد، شیوه تعاملاتی است که بین طرفین جریان دارد. در این مدل بیان میشود که رفتار و ادراکات شرکای عاطفی در موقعیتهای خاصی از رابطه که معمولاً افراد به ارزیابی شریک عاطفی خود میپردازند که به آن موقعیتهای تشخیصی میگویند، به شکلگیری اعتماد در طرفین رابطه منجر میشود [
5-7]. در این مدل تعریف اعتماد بدین صورت است: «اعتماد مجموعهای از انتظارات و توقعاتی است که افراد نسبت به احتمال رخداد واقعه یا اعمالی از سوی شریک عاطفیشان در آینده دارند» و 3 مؤلفه را شامل میشود: 1. قابلیت پیشبینیپذیری، 2. قابلیت اتکا، 3. ایمان [
7].
ازجمله عواملی که میتواند مانند موقعیتهای تشخیصی در رابطه عمل کند، تعارض است [
3،
8]. تعارض به عدم وجود توافق و وجود ناسازگاری در اهداف، نیازها و خواستهها میان شرکای عاطفی گفته میشود که رخدادی اجتنابناپذیر است [
8]. طبق نظر برخی از پژوهشگران این حوزه، حل تعارض به انواع روشهای ارتباطی گفته میشود که ممکن است فرد در موقعیت متعارض از آنها استفاده کند [
5]. ام اَفزَلور رحیم و بونوما 5 سبک حل تعارض بینفردی را در دو بُعد مطرح ساختند: 1. نگرانی درباره خود و 2. نگرانی درباره دیگری.
اولی به این موضوع میپردازد که به چه میزان فرد تلاش بر برطرفسازی نگرانیهای خود دارد و دومی به این مورد اشاره میکند که به چه میزان فرد دغدغه برطرفسازی نگرانیهای دیگری را دارد [
9]. این دو بُعد اشاره به جهتگیری انگیزشی افراد حین تعارض دارد. ترکیب این دو بُعد منجر به پدید آمدن 5 نوع شیوه حل تعارض میشود که زیربنای طرح پرسشنامه شیوه حل تعارض او است [
9]. این 5 شیوه عبارت است از: سبک یکپارچگی، سبک مسلّط، سبک ملزمشده، سبک اجتنابکننده و سبک مصالحه [
9]. باید توجه داشت که سبک درست و غلطی وجود ندارد و استفاده از هر سبک در موقعیتهای خاصی میتواند راهگشا و مناسب تلقی شود [
9].
حال اهتمام به درک سبک و انگیزههای خود، بهعلاوه سبک و انگیزههای شریک عاطفی در شرایط تعارضی میان زوجین کمک شایانی به حل تعارض سازنده خواهد کرد [
5]. پژوهشگران توانایی درک این حالات درونی در خود و دیگران را ظرفیت ذهنیسازی مینامند [
10]. ذهنیسازی نوعی از فعالیت ذهنی تصوری است. این فرایند بیشتر پیشآگاه بوده و رفتار انسان را در قالب حالات ذهنی قصدمندانهای مانند نیازها، تمایلات، احساسات، باورها، اهداف، مقاصد و دلایل درک و تفسیر میکند [
10].
فوناگی و بیتمن [
11]، 8 بُعد برای ذهنیسازی قائل شدهاند که در 4 طیف قابل بحث هستند. این ابعاد عبارت است از: 1. ذهنیسازی خودکار در برابر ذهنیسازی کنترلشده، 2. ذهنیسازی مرتبط با خود در برابر ذهنیسازی مرتبط با دیگران، 3. ذهنیسازی متمرکز بر درون در برابر ذهنیسازی متمرکز بر بیرون، 4. ذهنیسازی شناختی در برابر ذهنیسازی عاطفی.
این 8 بعد در سنجش بالینی نیز قابل تفکیک بوده و برای هر کدام مداخلات بالینی منحصربهفردی وجود دارد [
11]. اگرچه این ابعاد از لحاظ نظری و مفهومی تقسیمبندی شدهاند، ازنظر پایههای عصبشناختی و دادههای تجربی بهدست آمده با یکدیگر همپوشانی بالایی نیز دارند [
11، 12]. ذهنیسازی افراد را قادر میسازد تا هم بر حالات روانی خود و هم دیگری تأمل کنند [
10]. این ظرفیت، بهعنوان پایه و اساس تعاملات اجتماعی در نظر گرفته شده است [
13].
از طرفی تعارض شدید و مداوم بین زوجین نیز موجب فعالسازی سیستم دلبستگی میشود. فعالشدن سیستم دلبستگی از طریق فراخوانی الگوهای کاری درونی افراد شیوه تعامل زوجین با یکدیگر را تحتتأثیر قرار میدهد [
14]. الگوهای کاری درونی بازنماییکننده رابطه درونیشده افراد با مراقبین اولیه خود، میزان پاسخدهی مراقبین به نیازهای اولیه آنان در کودکی و چگونگی پاسخدهی آنان به پریشانی کودک در زمانهای دشوار است که اثرات بسیار مهمی بر شیوه برقراری ارتباطات، بهویژه روابط عاشقانه در بزرگسالی دارد [
14].
فعالسازی سیستم دلبستگی در شرایط تعارضی موجب فعالسازی الگوهای کاری درونی میشود و تجارب گذشته مجدد فعال میشوند و شروع به اثرگذاری میکنند [
15]. بهعلاوه، دلبستگی ارتباط تنگاتنگی با اعتماد و ظرفیت ذهنیسازی دارد [
4،
12،
14]. حال باتوجهبه اثراتی که سیستم دلبستگی بر سایر متغیرهای این پژوهش دارد، میتوان گفت ممکن است شرایط تعارضی از طریق فعالسازی الگوهای کاری درونی، ارتباطات میان متغیرهای پژوهشی را تحتتأثیر قرار دهد. ازاینرو در این پژوهش به این موضوع پرداخته شده است که آیا ظرفیت ذهنیسازی میتواند از طریق اثرگذاری بر چگونگی حل تعارض در زوجین، اعتماد بینفردی آنان را تحت شعاع خود قرار دهد؟ و آیا الگوهای کاری درونی که مؤلفهای جداییناپذیر از اعتماد، ظرفیتذهنیسازی و شیوه حل تعارض است، میتواند این ارتباطات را تعدیل کند؟
روش
این مطالعه یک طرح پژوهشی کاربردیتوصیفی از نوع همبستگی است و ارتباط میان متغیرها توسط روش مدلیابی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفته است. ملاک ورود نمونهها به پژوهش شامل حداقل 1 سال تأهل رسمی (عقد رسمی)، داشتن حداقل سن 18 و حداکثر 45 سال، ساکن بودن در شهر تهران یا کلیه خوابگاههای متأهلین دانشگاههای دولتی سراسر تهران و داشتن حداقل مدرک تحصیلی دیپلم. نمونهها به روش نمونهگیری دردسترس جمعآوری شدهاند. درمجموع 370 نفر حاضر در این پژوهش که ملاکهای ورود به پژوهش را داشتند، به سؤالات پرسشنامههای اعتماد بینفردی، پرسشنامه عملکرد بازتابی، پرسشنامه شیوه حل تعارض رحیم و پرسشنامه مقیاسهای رابطه با رضایت شخصی و بهصورت حضوری و مداد-کاغذی پاسخ دادند. ملاک خروج از پژوهش نیز پاسخدهی به کمتر از 20 درصد از گویهها یا داشتن الگوی تصادفی در پاسخدهی به سؤالات بود و مطابق با این ملاک 21 نمونه از پژوهش خارج شدند. سایر دادهها که شامل 349 نمونه بود، جهت تجزیه وتحلیل در نرمافزارهای آماری SPSS نسخه 22 و PLS نسخه 3 مورد استفاده قرار گرفتند.
ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش
پرسشنامه عملکرد بازتابی
این پرسشنامه ابزاری خودگزارشدهی است که جهت سنجش توانمندی ذهنیسازی، فوناگی و همکاران آن را تدوین کردهاند [
16]. نسخه اولیه این پرسشنامه جهت بررسی ویژگیهای روانسنجی آن طی 3 مطالعه مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج تحلیل عاملی تأییدی از مطالعات اول و دوم، 2 عامل اطمینان (RFQ-C) و عدماطمینان (RFQ-U) در رابطه با حالاتِ روانی خود و دیگران را نشان داد [
16]. در پژوهش سوم تنها عامل اطمینان، دلبستگی ایمن را در نوزادان پیشبینی میکرد. از این پرسشنامه نسخههای 26، 46 و 8 سؤالی موجود است. پرسشنامه مورداستفاده در این پژوهش نسخه 26 سؤالی آن است که در ایران الهه دروگر [
17] و همکاران آن را هنجاریابی کردند و نشان دادند که تنها 14 مورد از گزینههای این آزمون مناسب است و 12 مورد از گویهها ضریب همبستگی ضعیف با نمره کل آزمون دارند و این گویههای نامناسب با ضریب تشخیص پایین از پرسشنامه نهایی حذف شدند. این پرسشنامه بهصورت لیکرت 7 درجهای از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق نمرهگذاری میشود. برای نمرهگذاری مؤلفه اطمینان (گویههای 1 الی 9)، سؤالات بهصورت مستقیم اندازهگیری میشوند و برای بهدست آوردن مؤلفه عدماطمینان (گویه های 10 الی 14) بهصورت معکوس نمرهگذاری میشوند. در بررسیهای صورتگرفته توسط فوناگی و همکاران در نمونههای غیربالینی، ثبات درونی این آزمون برای عامل RFQ-C و RFQ-U بهترتیب 0/63 و 0/67 گزارش شده است. در نمونه هنجارشده در ایران که توسط الهه دروگر و همکاران اعتباریابی شد، آلفای کرونباخ بهترتیب در عامل RFQ-C و RFQ-U بهترتیب 0/88و 0/66به دست آمده است [
17].
پرسشنامه شیوه حل تعارض استاندارد رحیم (ROCI-II)
ام افزولار رحیم در بررسیهای خود و با بهره گرفتن از دو مدل مطرحشده توسط بلیک و موتون و توماس انواع شیوه حل تعارض را از طریق دو بُعد مطرح کرد. بُعد اول به میزانی که فرد تلاش میکند تا نگرانیهای خود را برطرف سازد و بُعد دوم به میزانی که فرد تلاش میکند تا نگرانیهای دیگری را برطرف سازد، میپردازد. ترکیب این دو بُعد به پدید آمدن 5 نوع شیوه حل تعارض منجر میشود که زیربنای طرح پرسشنامه شیوه حل تعارض او است [
9]. این 5 شیوه عبارت است از: سبک یکپارچگی، سبک مسلّط، سبک ملزمشده، سبک اجتنابکننده و سبک مصالحه [
9]. این پرسشنامه توسط لیکرت 5 درجهای از کاملاً مخالفم=۱ تا کاملاً موافق هستم=5 نمرهگذاری میشود و در ایران نسخه 28 سؤالی این پرسشنامه را حمید حقیقی و همکاران (1391) اعتباریابی کردند و آلفای کرونباخ بهدستآمده برای خردهمقیاسهای این پرسشنامه در دامنه 0/7تا 0/75 است. پایایی این مقیاس نیز با استفاده از روش تصنیف 0/68 گزارش شد [
18].
پرسشنامه اعتماد در روابط بینفردی (IRS)
این پرسشنامه، مقیاسی خودسنجی است و برای بررسی میزان اعتماد بینفردی در روابط نزدیک توسط رمپل و همکاران طراحی شده است [
7]. اعتماد در این پرسشنامه، دارای 26 گویه و 3 زیرمقیاس پیشبینیپذیری، قابلیت اعتماد و وفاداری است که در نسخه فارسی آن به ۱8 گویه کاهش داده شده است [
19]. ضریب آلفای کرونباخ مقیاس اعتماد در اعتبارسنجی که در ایران توسط فهیمه جاویدمهر و همکاران انجام شد، بهطور کلی 0/821 و زیرمقیاسهای آن بهترتیب، پیشبینیپذیری (0/32)، اعتماد (0/77) و وفاداری (0/81) گزارش شد. این مقیاس توسط لیکرت 7 درجهای از کاملاً مخالفم=۱ تا کاملاً موافقم=7 نمرهگذاری میشود. باید توجه داشت که عبارات 4، 5، 6، 14 و 18 بهصورت معکوس نمرهگذاری میشوند [
19].
پرسشنامه مقیاسهای رابطه (RSQ)
این پرسشنامه جهت بررسی سبکهای دلبستگی در بزرگسالی با بهکارگیری مفهوم بالبی از مدلهای کاری درونی ساخته شده است که گریفین و بارتولومیو آن را در سال 1994 تهیه کردهاند. در این پرسشنامه 4 سبک دلبستگی مورد بررسی قرار میگیرد: دلبستگی ایمن، هراسان، دوریجو و دلمشغول. این 4 سبک در 2 بعد معرفی شدهاند: بعد خود و بعد دیگری. این پرسشنامه توسط لیکرت 5 درجهای از اصلاً با من متناسب نیست=۱ تا کاملاً با من تناسب دارد=5 نمرهگذاری میشود. گویههای شماره 6، 9 و 28 بهصورت معکوس نمرهگذاری میشوند. این پرسشنامه 30 سؤالی در ایران سارا صلواتی و همکاران بر روی ۱۰0 نفر از دانشجویان با میانگین سنی 4۰ سال هنجاریابی کردند و بهدلیل هماهنگی با فرهنگ ایران در برخی گویهها تغییراتی داشته است. آلفای کرونباخ کلیه پرسشها در این پژوهش 0/73 گزارش شد و همبستگی برای زیرمقیاسهای دلبستگی ایمن، اضطرابی و اجتنابی بهترتیب 0/41، 0/30، 0/41 به دست آمده است [
20].
یافته ها
میانگین و انحرافمعیار سن شرکتکنندگان و طول مدت ازدواج آنان بهترتیب سال و ماه در
جدول شماره 1 ارائه شده است.
همچنین فراوانی و درصد فراوانی جنسیت و سطح تحصیلات شرکتکنندگان در
جدول شماره 2 قابل مشاهده است.
شاخصهای توصیفی متغیرهای موردمطالعه شامل میانگین، انحرافمعیار، کمترین حد و بیشترین حد متغیرهای پژوهش نیز مورد بررسی قرار گرفتند که نتایج آن در
جدول شماره 3 مشاهده میشود. جهت بررسی رابطه بین متغیرها، همبستگی پیرسون بین همه متغیرها مورد بررسی قرار گرفت. اکثر متغیرهای پژوهش دارای رابطه معنیدار با یکدیگر بودند. این در صورتی بود که سبک دوریجو رابطه معنیداری با اعتماد بینفردی زوجین، ذهنیسازی و حل تعارض نداشت. مقادیر بهدستآمده برای کجی و کشیدگی متغیرها حاکی از برقراری پیشفرض نرمال بودن در متغیرهای پژوهش بود و علاوهبر آن جهت بررسی پیشفرض نرمال بودن چندمتغیره از ضریب کشیدگی استانداردشده مردیا استفاده شد.
این عدد در پژوهش حاضر 341/47 به دست آمد که کمتر از مقدار عددی 98 است. باتوجهبه ضریب کشیدگی استانداردشده مردیا بهدستآمده، پیشفرض نرمال بودن چندمتغیره نیز برقرار بود [
21]. پس از اطمینان از برقرار بودن پیشفرضهای معادلات ساختاری، دادهها با استفاده از نرمافزار PLS نسخه 3 مورد تحلیل قرار گرفت. مدل پژوهش در ابتدا به روش کوواریانس محور حداکثر بیشینه احتمال در نرمافزار AMOS نسخه 26 مورد بررسی قرار گرفت، اما مدل قابلیت اجرا شدن به این روش را نداشت. در تبیین این موضوع میتوان به حجم پایین نمونه [
22] و وجود یک گویه مشترک میان زیرمقیاسهای دوریجو و دلمشغول (گویه 6) اشاره کرد که اجرای مدل در نرمافزار Amos را ناممکن میساخت، بنابراین از نرمافزار Pls جهت تحلیل مدل استفاده شد.
به منظور برازندگی مدل ساختاری پیشنهادی، از شاخص ریشه میانگین مربعات باقیمانده استاندارد، شاخص تناسب بهنجار و شاخص نکویی برازش استفاده شد. برای شاخص ریشه میانگین مربعات باقیمانده استاندارد، مقادیر کمتر از 0/08 و برای شاخص تناسب بهنجار مقادیر بیشتر از 0/90 مطلوب است. مقادیر 0/36، 0/25 و 0/01 بهترتیب بهعنوان قوی، متوسط و ضعیف برای شاخص نکویی برازش است [
23].
در نهایت، مقادیر بهدستآمده شاخصهای برازش مدل اولیه حاکی از همانند بودن مدل بود. پس حذف مسیرهای غیرمعنیدار مقادیر حاصل برای شاخص ریشه میانگین مربعات باقیمانده استاندارد=0/017، شاخص نکویی برازش=0/985 و شاخص تناسب بهنجار=0/386 نشاندهنده برازش مطلوب مدل نهایی پژوهش بود (
تصویر شماره 1).
بحث
پژوهش حاضر با استناد به دانش روانشناسی اجتماعی و روانشناسی بالینی به بررسی عوامل احتمالی مؤثر بر اعتماد بینفردی در زوجین پرداخت که فرضیات آن بر دیدگاههای موقعیتمحور و پویا در حوزه روابط بینفردی نزدیک تکیه دارد. موقعیت تعارضی میتواند شرایط خاصی را برای زوجین فراهم کند که آنان را به تأمل بر خود، شریک عاطفی و شرایط بهوجودآمده ملزم کند. باتوجهبه نتایج این پژوهش، اولین فرضیه یعنی اثر مستقیم و مثبت ظرفیت ذهنیسازی با شیوه حل تعارض مورد تأیید واقع شد. ظرفیت ذهنیسازی بعد از تولد کودک و در بستر رابطه دلبستگی شکل میگیرد. از این طریق مهمترین ابزارهای لازم برای ارتباط با خود و دیگریِ مهم آموخته میشود [
15]. علاوهبرآن، در طی این تعامل متقابل و مداوم، کودک یاد میگیرد که چگونه حالات درونی دیگری و نمود بیرونی آن یعنی رفتارهایی که از او سر میزند را درک کند و بدان پاسخ دهد [
15].
عدم ارتباط مطلوب موجب تنش بسیار بالا در کودک میشود و سیستم عصبی او را نسبت به شرایط تنشزای ارتباطی بعدی حساس میکند [
24]. در این شرایط بهجای فعالسازی مراکز مرتبط با ذهنیسازی کنترلشده، یعنی آنچه مطلوب ما در ارتباطات بینفردی است، مراکز مرتبط با ذهنیسازی خودکار فعال شده و این مسئله با مختل شدن خودتنظیمی، کژتنظیمی هیجانات، شیوه نامناسب حلمسئله بهنگام مواجهه با تنش بینفردی در روابط بعدی در زندگی همراه است [
24]. میتوان گفت با بهره بردن مناسب از این ابزار درونی که به افراد قابلیت نگریستن و تأمل ورزیدن در خود و دیگری را میدهد، میتوان بسیاری از مشکلات بهوجودآمده میان زوجین را کاهش داد و از تخریبهای گاهاً غیرقابل ترمیم بعدی که تعارضات شدید بر جای میگذارند، جلوگیری کرد. این نتیجه همسو با پژوهشهای انجامشده در حوزه تعارضات و خشونت خانگی و درمانهای مبتنی بر ذهنیسازی و اثرات آن بر شیوه تعاملات و ارتباطات بینفردی در شرایط دشوار و پرتنش است [
10،
25، 26].
از سوی دیگر اثر مستقیم و مثبت شیوه حل تعارض بر میزان اعتماد بین زوجین مورد تأیید واقع شد. این نتایج همسو با نتایج پژوهش رمپل و هولمز و ویزلکوئست و همکاران در حوزه تأثیرات الگوهای ارتباطی سازنده حین شرایط پرتنش بر میزان اعتماد زوجین است. برایناساس افراد با تکرار رفتارهای ارتباطی سازنده موجب میشوند زوجین رفتار یکدیگر را باثبات و از روی خیرخواهی تلقی کنند و اطمینان یابند که انگیزههای زیربنایی چنین رفتارهای سازندهای درونی بوده و در جهت پاسخگویی به نیازهای آنان، مراقبت از آنها و در جهت منفعت رابطه بوده است [
7،
27]. بنابراین میتوان گفت شرایط تعارضی و شیوهای که هریک از زوجین با آن مواجه میشوند و سعی در برطرفسازی آن دارند، قابلیت آن را دارد تا میزان اعتماد زوجین به یکدیگر را تحتتأثیر قرار دهد. همچنین نتایج نشان داد که ظرفیت ذهنیسازی میتواند اثری مستقیم و غیرمستقیم از طریق میانجیگری حل تعارض بر میزان اعتماد بینفردی زوجین بگذارد. در ادبیات پژوهشی بهطور مستقیم کمتر به این موضوع اشاره شده است و همچنین به رابطه میان ذهنیسازی و اعتماد معرفتی بیشتر توجه شده است، اما میتوان اینگونه تبیین کرد که در طی فرایند رشد، در صورتی که والدین دلبستگی ایمن و توانمندی ذهنیسازی خوبی داشته باشند، کودک در بستر این رابطه امن، دلبستگی ایمنی را شکل خواهد داد [
28].
بدینترتیب احتمال آنکه آنان در بزرگسالی بهدلیل داشتن دلبستگی ایمن، نسبت به نیازهای شریک عاطفی خود حساستر باشند و رفتار با ثباتتری داشته باشند، بیشتر خواهد بود و چنین ارتباطی اعتماد را در طرف مقابل افزایش خواهد داد [
29]. علاوهبراین شرایط تنشزا بستری را برای محک زدن رابطه و میزان اعتمادی که میتوان به شریک عاطفی داشت را فراهم میکند [
3] و افراد از طریق بهرهمندی از ظرفیت ذهنیسازی به بررسی شرایط، خود و دیگری مهم میپردازند و این موضوع شیوه مواجهه آنان با شرایط تنشزای تعارض را تحتتأثیر قرار میدهد [
30، 31] و چگونگی مواجهه آنان با تعارض و حل آن نیز اعتماد بین فردی را تحتتأثیر قرار خواهد داد [
27،
32، 33]. این مسئله بسیار حائز اهمیت است، زیرا با تکیه بر بهبود توانمندی ذهنیسازیِ زوجین میتوان شرایط تعارضی را بستری برای ترمیم و حتی تقویت اعتماد میان آنان دانست.
در تبیین پرسش آخر باید گفت که از لحاظ نظری الگوهای کاری درونی ارتباط قوی با هریک از مؤلفههای ظرفیت ذهنیسازی [
13،
31،
34، 35]، حل تعارض [
15،
36] و اعتماد بینفردی [
37 - 39] دارد. سیستم دلبستگی مانند یک سیستم تنظیمی در شرایط دشوار عمل میکند [
40]. وجود نابسامانی در سیستم دلبستگی و الگوهای کاری درونی بهدلیل تجربه رابطهای ناامن با منابع دلبستگی اولیه، میتواند منجر به نابسامانی در شکلگیری ساختار خود، خودتنظیمی، تنظیم هیجان و مدیریت شرایط پرتنش و استرسزا شود [
40،
42]. همسو با شکل گیری دلبستگی، در بستر این ارتباط توانمندی ذهنیسازی نیز در حال رشد و شکلگیری است و تجربیات ناگوار ارتباطی که در قالب الگوی دلبستگی ناایمن خود را نشان میدهد، میتواند به آسیب دیدن توانمندی و ظرفیت ذهنیسازی کودک منجر شود [
42].
چنین رخدادی میتواند به تغییر از ذهنیسازی کنترلشده به ذهنیسازی خودکار منجر شود [
41] و ارتباطات افراد، شیوه پاسخدهی آنان به استرسهای ارتباطی و حل مسئله و تعارض را بهشدت تحتتأثیر قرار دهد [
10،
41 ، 42]، اما باتوجهبه مدل پژوهشی ارائهشده، از میان الگوهای کاری درونی تنها الگوی کاری درونی دلمشغول بهصورت منفی اثر تعدیلکنندگی بر رابطه میان ذهنیسازی و شیوه حل تعارض دارد و الگوهای کاری درونی بر هیچکدام از روابط میان ظرفیتذهنیسازی و شیوه حل تعارض، شیوه حل تعارض و اعتماد بینفردی زوجین، ظرفیت دهنیسازی و اعتماد بینفردی زوجین اثر تعدیلکنندگی نداشت.
در تبیین عدم معناداری این روابط میتوان به چند مورد اشاره کرد که عبارت است از: ماهیت ویژه روابط دلبستگی در بزرگسالی ازجمله وجود الگوهای کاری درونی مختلف برای ابژههای مختلف یعنی والدین، خانواده، دوستان و شریک عاطفی و غیره و وجود گویههایی که ممکن است ذهن افراد به هنگام پاسخگویی به سؤالات را به افرادی غیر از همسر خود منحرف ساخته باشد، (برای مثال، خواهان روابط صمیمانه عاطفی هستم، دیگران وقتی به آنها نیاز داری، حضور ندارند و غیره)، تغییرپذیری این الگوها متناسب با ارتباطات فعلی و تجربیات فعلی افراد، تفاوت در شیوهای که افراد با الگوهای کاری درونی مختلف در اشاره به مشکلات بینفردی مخصوصاً با منابع دلبستگی و شرایط تعارضی دارند و محدود و سوگیرانه بودن پاسخهای بهدستآمده از پرسشنامههای خودگزارشدهی مرتبط با دلبستگی.
محدودیتها و پیشنهادات پژوهش
یکی از محدودیتهای هر پژوهش مسئله تعمیمپذیری دادهها است. در این پژوهش روش نمونهگیری جهت دسترسی به زوجینی که انگیزه و زمان کافی برای پاسخدهی به سؤالات داشته باشند، بهصورت دردسترس انتخاب شده است. بهتر است در پژوهشهای بعدی نمونهگیری بهصورت تصادفی انجام شود. همچنین عوامل بسیاری بر متغیرهای پژوهش اثرگذار هستند که از این موارد تفاوتهای فرهنگی و جنسیتی در شیوه حل تعارض [
43]، الگوهایکاری درونی [
44]، نابرابری درصد شرکتکنندگان مرد (31/5 درصد) و زن (68/5 درصد) و وجود افراد با فرهنگهای مختلف ساکن در شهر تهران در این پژوهش است. علاوهبراین، عواملی ازجمله شرکت در جلسات درمانی یا مشاوره زوج یا مشاجرات اخیر ممکن است پاسخگویی به سؤالات را تحتتأثیر قرار دهد. از سوی دیگر ملاکهای ورود و خروج که شامل محدودیت سنی و تحصیلی میشود، ممکن است تعمیم دادهها به گروههایی که در این پژوهش لحاظ نشدهاند را کاهش دهد. همچنین به این دلیل که موقعیت افراد در رابطه میتواند نوع ارتباط آنان و اعتماد آنان به یکدیگر را متفاوت کند، بهتر است گروههای یکدستتری برای سنجش انتخاب شوند. برای مثال، زوجین دارای فرزند/بدون فرزند، زوجین با سابقه جدایی/بدون سابقه جدایی، تازه عروس و دامادها و زوجین با سابقه تأهل بیشتر و غیره. پس مناسبتر است که در سایر پژوهشها این عوامل کنترل و حتی بهعنوان یک متغیر در نظر گرفته شوند.
نتیجه گیری
باتوجهبه نتایج بهدستآمده، اثر مستقیم ظرفیت ذهنیسازی بر شیوه حل تعارض و اثر مستقیم شیوه حل تعارض بر اعتماد بینفردی در زوجین مورد تأیید واقع شد. همچنین اثر مستقیم ظرفیت ذهنیسازی و اثر غیرمستقیم آن از طریق میانجیگری شیوه حلِ تعارض بر اعتماد بینفردی معنادار شد. اثر تعدیلکنندگی الگوهای کاری درونی نیز بر روابط ظرفیت ذهنیسازی و شیوه حلِ تعارض، شیوه حل تعارض و اعتماد بینفردی، ظرفیت ذهنیسازی و اعتماد بینفردی نیز بررسی شد که تنها اثر تعدیلکنندگی الگوی کاری درونی دلمشغول بر رابطه میان ظرفیت ذهنیسازی و شیوه حل تعارض زوجین معنادار شد.
پیشنهاد بعدی برای پژوهشهای آینده استفاده از روشهای کیفی، ایجاد شرایط آزمایشی و نزدیکتر به واقعیت و مصاحبهها، برای بهدست آوردن دادههای معتبرتر برای بررسی پیچیدگیهای تعاملات میان زوجین به هنگام مواجه با تعارض و پی بردن به شیوه ارتباطی آنان است. علاوهبراین، باتوجهبه مدل نظری استفادهشده در این پژوهش که دیدگاهی موقعیتمحور و پویا نسبت به اعتماد بینفردی دارد، بهتر است از روش عامل-شریک و تحقیقات طولی جهت بررسی روند تغییر اعتماد و بررسی چگونگی این تغییرات و عوامل مؤثر بر آن استفاده شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این پژوهش توسط کمیت اخلاق دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران با کد IR.IUMS.REC.1401.501 تأیید شده است.
حامی مالی
این پژوهش برگرفته از پایاننامه سارا بابایی در رشته روانشناسی بالینی، دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران است. این پژوهش هیچگونه کمک مالی از سازمانیهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است..
مشارکت نویسندگان
مفهوم پردازی، روششناسی، گردآوری محتوی، تحلیل داده و نگارش پیشنویس اصلی: سارا بابائی؛ ویرایش و نظارت: محمود دهقانی و کمیل زاهدی تجریشی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از شرکتکنندگان برای همکاری در این پژوهش قدردانی میشود.