مقدمه
اختلال سلوکیک اختلال روانی شدید در کودکان و نوجوانان است که با زیر پا گذاشتن حقوق اساسی دیگران و یا هنجارها و قوانین اجتماعی متناسب با سن بهصورت مقاوم و تکرارشونده شناخته میشود [
1]. براساس برآورد، 51/1 میلیون بیمار در سراسر جهان به اختلال سلوک دچار هستند [
۲]. طبق مطالعات همهگیرشناسانه شیوع اختلال سلوک بین ۲ تا ۱۶ درصد گزارش شده است [
1،
3، 4] و یکی از شایعترین اختلالات در میان کودکان و نوجوانان است.
افزون بر این، خودجرحی غیرخودکشیگرا (یک مشکل شایع بهداشت روان در میان نوجوانان است [
۵، ۶] و مطابق مطالعات پیشین، همبودی آن با اختلال سلوک در میان نوجوانان شایع است [
۷]. خودجرحی غیرخودکشیگرا به تخریب عامدانه بافت بدن بدون قصد خودکشی برای اهداف و مقاصدی که ازلحاظ اجتماعی منع نشدهاند اشاره میکند [
۸]. نرخ رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا در میان بیماران دچار اختلال سلوک از 15/5 تا 62/5 درصد گزارش شده است [
۹]. گذشته از اینها، شیوع خودجرحی غیرخودکشیگرا در خلال همهگیری کرونا افزایش یافته است [
۱۰]. هزینه سالانه رسیدگی به اختلال سلوک و خودجرحی غیرخودکشیگرا چشمگیر است [
۱۱-۱۳]. ازاینرو برای درمان نوجوانان بزهکار دچار خودجرحی غیرخودکشیگرا به مداخلاتی کارآمد و مقرونبهصرفه نیاز است.
درمان چندسیستمی نخست برای درمان نوجوانان بزهکار دچار مشکلات شدید سلوک و خانوادههای آنان ایجاد شد [
۱۴] و سپس در دو دهه گذشته برای بسیاری از زمینهها ازجمله درمان نوجوانان دچار رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا انطباق یافته و به کار برده شده است [
۱۵]. همراستا با یافتههای یک فراتحلیل که درزمینه عوامل خطر خودجرحی غیرخودکشیگرا انجام شده است [
۱۶]، درمان چندسیستمی به ماهیت چندزمینهای رفتار نابهنجار میپردازد و همزمان چندین عامل خطر در میان بافتارهای چندگانه و بههمپیوسته (ازجمله خانواده، روابط با همسالان، محله، مدرسه و اجتماع) را آماج درمان قرار میدهد که باهم مشکلات رفتاری را پدید میآورند. بااینحال بر پایه ادبیات پژوهشی اینگونه به نظر میرسد کارآمدی درمان چندسیستمی برای درمان خودجرحی غیرخودکشیگرا در نوجوانان بزهکار بهصورت مستقیم بررسی نشده است. مطالعات پیشین اثرات درمان چندسیستمی را در درمان نوجوانانی با رفتارهای خودکشی [
۱۷] و رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا و بدون دچار بودن به اختلال سلوک [
۱۸] بررسی کرده است. درواقع، هیچ مطالعهای تاکنون کارایی درمان چندسیستمی را در درمان رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا و مشکلات سلوک با هم بررسی نکرده است. ازاینرو هدف پژوهش حاضر این است که امکان بهکارگیری مداخله مبتنی بر درمان چندسیستمی را بهعنوان یک رویکرد درمانی بیسابقه در درمان نشانههای اختلال سلوک همراه با رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا برای نخستین بار بررسی کند.
نامگذاری MST-BI
اثربخشی مدل درمانی MST در ایران بررسی نشده است و نبود زیرساختهایی همچون تشکیلات MST بزرگترین مشکل در انجام این مدل درمانی بود. ازاین رو مداخله کنونی به پیشنهاد دکتر اسکات هنگلر، بنیانگذار MST، در نامهنگاری شخصی با نویسنده اول مداخله مبتنی بر درمان چند سیستمی (MST-BI) نامگذاری شد.
گزارش مورد
آزمودنی نوجوانی بود که با استفاده از مصاحبه بالینی ساختاریافته برای نسخه بازبینیشده از چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی [
۱۹]، ملاکهای اختلال سلوک را همراه با رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا دریافت کرد.
پسر نوجوان ۱۷ ساله (ب.م)، دانشآموز پایه دهم و نخستین فرزند خانوادهای با سه کودک است که در هنگام پژوهش با مادرش که تک والد بود، زندگی میکرد. او دو خواهر کوچکتر از خود داشت ( ۹ و ۷ ساله) که یکی از آنها دچار اختلال نقص توجه/ بیشفعالی بود و دیگری برچسب تشخیصی درخودماندگی را دریافت کرده بود. «ب» برای رفتار پرخاشگرانه پرشمار خود در خانه و مدرسه، مدرسهگریزی و همنشینی و رفتوآمد با همسالان کجرو (منحرف) و رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا مقاوم و پایدار به درمانگر ارجاع داده شد.
تعامل او با اعضای خانواده و بهویژه با مادرش بسیار پرتعارض و پر تنش بود و معمولاً پس از چنین رویدادهایی وی دست به رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا میزد. مشکل مهم دیگر این بود که او قانون بازگشت و حضور در منزل را نقض میکرد و مادرش اغلب نمیدانست که او کجاست. مادر پیش از این دو بار ازدواج کرده است و درمانجو -فرزند وی- از ازدواج نخست است که سرانجام آن جدایی بود. پدرخوانده درمانجو اندکی پیش (از انجام پژوهش) درگذشته بود. به گفته درمانجو و مادرش، مادر سبک فرزندپروری خودکامه یا مستبدانه را درپیش گرفته بود و پیوسته از پسرش توقع فرمانپذیری و پیروی بیچونوچرا داشت و حتی در گذشته پیش آمده بود که دست به دامان تنبیه فیزیکی شود که کشمکش همیشگی میان مادر و پسر فاصله عاطفی بین آنان ایجاد کرده بود.
البته مادر دچار بیماری دیابت (نوع2) بود و از اختلال افسردگی اساسیرنج میبرد. بااینحال، این خانواده برای مشکلات روانشناختیشان هیچگونه مداخله روانی اجتماعی دریافت نکرده بودند.
ابزارهای اندازهگیری
نظامهای ارزیابی مبتنی بر تجربه آخنباخ
نظامهای ارزیابی مبتنی بر تجربه آخنباخ، مجموعه آزمونی است که شامل سیاهه رفتاری کودک، خودگزارشی نوجوان و فرم گزارش آموزگار است. همچنین هر فرم گزارش شامل ۱۱۳ گویه است [
20].
دامنه ضریب همسانی درونی مقیاسهای آخنباخ در نسخه فارسی از 0/63 تا 0/95 گزارش شده است [
20]. در پژوهش حاضر از دو مقیاس رفتارهای قانونشکنی و پرخاشگرانه نسخه فارسی آخنباخ استفاده شد.
آزمون گزاره هایی درباره جرح خویشتن (ISAS)
ISAS ابزاری است که برای ارزیابی رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا و باتوجهبه ۱۳ کارکرد خودجرحی غیرخودکشیگرا طراحی شده است که این کارکردها از ( ۰-غیر مرتبط)، (۱-تا حدودی مرتبط) و (۲-کاملاً مرتبط) نمرهگذاری میشود [
21].
در نسخه فارسی ISAS، دامنه همسانی درونی کارکردهای درون فردی و بین فردی بهترتیب از 0/52 تا 0/79 و از 0/62 تا 0/69 گزارش شده است [
21].
مداخلات درمانی
نخست، چندین نشست با منابع آگاه برگزار و مصاحبههای نیمه ساختاریافته برای تکمیل عوامل ربط (حلقههای ربط)مشکلات ارجاع دادهشده در سطوح فردی، خانوادگی، همسالان، مدرسه و محله و شناسایی رانههای نخستین که نقش بسزایی در پابرجا ماندن مشکلات سلوک و رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا دارد انجام شد. سپس بر پایه حلقههای ربط شناساییشده از رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا و مشکلات سلوک، آماجها و اهداف مداخله با همکاری درمانجو، مادر وی و آموزگار مدرسه تعیین شد. همچنین فنون مداخله متناسب برای آماجگذاری مشکلات رفتاری در چندین سیستم گزینش شدند. در پایان، مداخلات در خانه و نیز بافتارهای سیستمی گستردهتر آنان ارائه شد.
آزمودنی و خانواده وی بهمدت ۲۰ هفته در MST-BI شرکت کردند و خدمات MST-BI بهطور تقریبی ۴ ساعت در هفته به آنان ارائه شد. در خلال مراحل خط پایه (۴ هفته)، درمان (۵ ماه) و پیگیری (۳ ماه) درمانجو و مادرشاش و نیز آموزگار وی بهترتیب فرم خودگزارشی نوجوان (YSR)، فهرست رفتاری کودک (CBCL) و فرم گزارش معلم (TRF) را کامل کردند. همچنین، به همین نحو در خلال این مراحل «ب» به تنهایی ISAS را تکمیل کرد.
یافتهها
طبق گزارشهای بهدستآمده از مادر، آموزگار و خود درمانجو، مشکلات سلوک (ازجمله پرخاشگری و قانون شکنی) در مراحل مداخله و پیگیری کاهش یافت (
تصاویر شماره ۱ و
۲).
همچنین، یافتههای ISAS که در
تصویر شماره ۳ نشان داده شده است، رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا در دورههای مداخله و پیگیری کاهش داشت.
بحث
یافتههای پژوهش حاضر نشان داد MST-BI میتواند مداخلهای کارآمد برای درمان مشکلات سلوک همراه با خودجرحی غیرخودکشیگرا در نوجوانان باشد. این مداخله با تمرکز بر عوامل مشترک درمانهای کارآمد برای خودجرحی غیرخودکشیگرا (ازجمله پرداختن به مشکلات ارتباطی خانواده و سپس آموزش مهارتها، نیرومندی درمانی و عوامل خطر خودجرحی غیرخودکشیگرا) [
۲۲] و بهرهمندی از روایی بومشناختی به کاهش معنادار فراوانی رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا میانجامد.
میتوان گفت برخی از پژوهشها برای بهدست آوردن درک بهتری از رفتار خودجرحی غیرخودکشیگرا، اتخاذ و درپیش گرفتن یک رویکرد سیستمی پیشنهاد را میکنند. در بافتار این الگوها، خودجرحی غیرخودکشیگرا ازیکسو بهعنوان رفتاری برخاسته از خانواده نگریسته میشود [
۲۳] و ازسویدیگر خودجرحی غیرخودکشیگرا خود نیز به روابط دردسرساز پدر/مادر-کودک، سطوح پایینتری از کارکرد خانواده و ارتباطات آشفته خانوادگی منجر میشود [
۲۴، ۲۵]. بر پایه این الگوها، آن دسته از درمانهایی که بر سیستم خانواده تمرکز دارند به احتمال بیشتری کارآمد هستند [
۲۳].
همچنین، رفتارهای پرخاشگری و قانونشکنی در خلال مراحل مختلف پژوهش بر پایه گزارشهای مادر، آموزگار و خود نوجوان کاهش معناداری را نشان دادند. این یافتهها همسو با پژوهشهای پیشین است که کارایی MST را در درمان رفتارهای ضداجتماعی نوجوانان بزهکار نشان میدهد [
۲۶]. همراستا با یافتههای پژوهشهای پیشین، مداخله حاضر با پرداختن به عوامل کلیدی همچون کنترل (مهار) و برنگری (نظارت) پدرانه/مادرانه (ازجمله افزایش آگاهی والدین، پایش فعالیتهای روزانه نوجوان و تعیین محدودیتها) [
۲۷، ۲۸]، فرآیندهای خانوادگی و سبکهای فرزندپروری (یعنی افزایش گرم بودن و صمیمیت در میان اعضای خانواده، سبک فرزندپروری قاطعانه و مانند آن) [
۲۹، ۳۰]، مشکلات بهداشت روان پدر و مادر ( مانند افسردگی مادرانه) [
۳۱] ، روابط با همسالان جامعهپذیر [
۳۲]، به کاهش رفتارهای جامعهستیز ازجمله پرخاشگری و قانونشکنی انجامید. درواقع، مداخله در خانواده مهمترین بخش درمانی MST است و افزایش سطح روابط میان اعضای خانواده تأثیر چشمگیری بر رفتارهای ضداجتماعی نوجوان دارد [
۳۳]. در پژوهش حاضر بر مبنای روشهای MST [
۳۳]، مادر آموزش دید تا رفتار نوجوان را برای ساختار دادن و تعیین محدودیتهای متناسب بر رفتارهای وی پایش کند. افزون بر این رسیدگی نظاممند به نیازهای بالینی و دگرگونی در عوامل خطر به درمانجو کمک کرد تا رفتارهای درستتر و جامعهپذیرانهتری را در پیش گیرد.
نتیجهگیری
گزارش موردی حاضر را بایستی بهعنوان گام نخست در بررسی کارآمدی شیوه MST-BI برپایه مبانی MST در پرداختن همزمان به رفتارهای خودجرحی غیرخودکشیگرا همراه با نشانههای اختلال سلوک نگریست. بر پایه یافتههای بهدستآمده،MST-BI توانایی پرداختن به عوامل خطر عمده در میان سیستمهای بهم پیوسته را دارد و میتواند با روش کارآمدی به اهداف درمانی رسیدگی کند که این شیوه بهنوبهخود مشکلات خودجرحی غیرخودکشیگرا و اختلال سلوک را به گونه معناداری کاهش میدهد.
مهمترین محدودیت پژوهش حاضر این است که تنها با یک درمانجو و با یک دوره پیگیری کوتاه انجام شد. اگرچه مطالعه حاضر را بایستی بهعنوان نقطه آغاز پژوهشهای بیشتر در نظر گرفت، به مطالعات بیشتری با طرح تجربی، نمونههای بیشتر و دوره پیگیری بلندمدت (۱۲ ماه یا بیشتر) نیاز است تا کارایی MST-BI را در درمان افرادی با خودجرحی غیرخودکشیگرا همبود با مشکلات سلوک بررسی کند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
پژوهش حاضر از سوی کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی ایران با کد (IR.IUMS.REC 1395.9021521002) تأیید شده است. همچنین، پیش از انجام مداخله فرم رضایتنامه کتبی از مادر دریافت شد.
حامی مالی
مطالعه حاضر بخشی از رساله دکتری سید محمد باقر حسینی فیاض است. این پژوهش توسط دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی ایران حمایت شد.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، روششناسی، اعتبارسنجی و ویراستاری و نهاییسازی نوشته: همه نویسندگان؛ تحلیل: سید محمد باقر حسینی فیاض و علی اصغر اصغر نژاد فرید؛ تحقیق وبررسی، منابع، نگارش پیشنویس و بصریسازی: سید محمد باقر حسینی فیاض؛ نظارت و مدیریت پروژه: محمد کاظم عاطف وحید.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از درمانجو، خانواده وی و آموزگاری که در این پژوهش شرکت کردند سپاسگزاری میکنند.