مقدمه
در قرن حاضر شیوع مشکلات روانی به قدری بالا است که برخی از کارشناسان بهداشت روانی، قرن حاضر را قرن گرسنگی عصبی نامیدهاند. شاید به همین دلیل است که سلیگمن، روانشناس معروف، افسردگی را بهعنوان سرماخوردگی روانی میشناسد و این تشابه به خاطر این اختلال است [
1]. افسردگی یک حالت خلقی شامل بیحوصلگی و گریز از فعالیت یا بیعلاقگی و بیمیلی است و میتواند بر افکار، رفتار، احساسات و خوشی و تندرستی یک فرد تأثیر بگذارد. افراد افسرده معمولاً از احساس ناراحتی، اضطراب، پوچی، ناامیدی، درماندگی، بیارزشی، شرمساری یا بیقراری رنج میبرند. ممکن است آنها اشتیاق خود در انجام فعالیتهایی که زمانی برایشان لذتبخش بوده است، از دست بدهند. نسبت به غذا بیمیل و کماشتها شوند. تمرکز خود را از دست بدهند. در بهخاطر سپردن جزئیات و تصمیمگیری دچار مشکل شوند، در روابط خود به مشکل برخورد کنند و به خودکشی فکر کنند و یا قصد آن را داشته باشند و حتی خودکشی کنند [
2].
در باب سببشناسی این اختلال، مطالعات گوناگونی انجام شده است. یکی از عواملی که میتواند ابتلا به اختلال افسردگی را پیشبینی کند، سبکهای دلبستگی است [
3]. مطابق با نظریات شناختی، مشکلاتی مانند افسردگی ریشه در افکار خودآیند دارند که کودک دارد. بنابراین خود این افکار نیز ریشه در طرحوارههای حاصلشده از روابط اولین مادر-کودک دارد. بنابراین ایجاد اختلال در این روابط و بیثباتی شیء محبوب یا همان مادر میتواند منجر به ایجاد طرحوارههایی شود که در آینده باعث ایجاد اختلالات روانشناختی همچون افسردگی در فرد شود [
4]. اینزورث با مطالعه بر روی 23 کودک 1 ساله، الگوهای دلبستگی را به انواع دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا دستهبندی کرد [
5].
افراد بزرگسال با سبک دلبستگی ایمن در روابط نزدیک راحت و آسوده هستند و احساس میکنند که میتوانند بر دیگران در زمانهای نیاز متکی باشند. آنها در روابط، احساس شایستگی میکنند و اضطراب رها شدن و یا مورد بیمهری قرار گرفتن ندارند. افراد بزرگسال با سبک دلبستگی ناایمن تمایل شدیدی به روابط نزدیک دارند و عموماً باور دارند که میتوانند بر دیگران متکی باشند. بااینحال بهشدت نیز در مورد رها شدن یا طرد شدن نگران هستند و درنهایت افراد بزرگسال با سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی در روابط نزدیک و از اتکای بر دیگران ناراحت هستند. آنها در مورد رها شدن یا طرد شدن نگرانی ندارند و تمایل دارند که اهمیت روابط صمیمی را به حداقل برسانند [
6].
الگوهای ناایمن و آشفته روابط با مراقب اولیه به شکل بازنماییهای ذهنی در کودک درونی میشود و این بازنماییهای ذهنی آسیبدیده براساس روابط آشفته اولیه میتواند آسیبپذیری به افسردگیهای بعدی ایجاد کند. دلبستگی ناایمن دو سوگرا و اضطرابی نوعی از افسردگی متمرکز به مشکلات وابستگی، فقدان و رهاشدگی ایجاد میکند، درحالیکه افسردگی ناشی از دلبستگی ناایمن اجتنابی متمرکز بر مشکلات خودارزشی و خود انتقادگری است که فرد هم نسبت به مراقب و هم خودش احساس خشم میکند [
7]. در تأیید این یافته، صدری دمیرچی و همکاران [
8] در پژوهشی ارتباط بین سبکهای دلبستگی و افسردگی را نشان دادند. همچنین، نیکولیچ و همکاران [
9] در پژوهشی نقش سبکهای دلبستگی بر نشانگان افسردگی را نشان دادند.
بعید به نظر میرسد که فقط یک عامل بتواند وقوع افسردگی را تبیین کند، بلکه افسردگی از تعامل چندین عامل مختلف حاصل میشود. برطبق نظر بک، افسردگی دارای 4 مؤلفه است: شناختی، عاطفی، انگیزشی و جسمانی که مؤلفه شناختی نقش محوریتری در توصیف اختلال افسردگی دارند [
4]. در میان مؤلفههای شناختی مؤثر بر افسردگی شرم و خودانتقادی بر افسردگی در پژوهشهای مختلف نشان داده شده است [
10]. ازطرفی، مطابق با رویکرد متمرکز بر شفقت دو مؤلفه که میتوانند آسیبپذیری افراد برای ابتلا به افسردگی را افزایش دهند، احساس گناه و شرم و خودانتقادی هستند [
11]. تجربه احساس شرم و خودانتقادی منجر به خجالتزدگی و برچسب زدن، احساس بیکفایتی، ابراز ناشایست هیجانها، کاهش انگیزش، وسوسه انجام ندادن تکالیف، انزوا و گوشهگیری میشود و بدین طریق احتمال بروز اختلالات روانی همچون افسردگی را افزایش میدهند [
12]. احساس شرم و گناه، دو هیجان دردناک، غیرقابـل اجتناب و بعضاً مخرب هستند که نحوه مواجهـه و تنظـیم ایـن 2 هیجـان در سـازگاری و سلامت روانی افراد نقش مهمـی خواهـد داشـت. این هیجانهای خودآگاه درواقع هیجانهای خود تنظیمگر هستند و ازطریق ارائه بازخوردهایی به خود در مورد افکار، نیتها و رفتار در هدایت رفتار، باانگیزه کردن فرد برای توجه به استانداردهای اخلاقی، اجتماعی و پاسخدهی مناسب، نقش مهمی دارند [
13]. در همین زمینه کاشانکی و همکاران در پژوهشی اشاره کردند که شرم و احساس گناه دو مؤلفه مهم و مؤثر بر میزان افسردگی افراد هستند [
14].
خودانتقادی نیز که با احساس بیارزشی، شرم و گناه همراه میباشد، یکی از ویژگیهای شخصیتی آسیبپذیر دربرابر افسردگی است. افراد با خود انتقادی بالا بر دستیابی به اهداف و درگیر شدن سختگیرانه بر قضاوت از خود تأکید دارند و در لذت بردن از دستیابی به اهداف خود ناتوان هستند و معمولاً دچار احساس بیارزشی، احساس گناه و شکست میشوند و این ویژگیها به نوبه خود پیشبینیکننده افسردگی و احساسات منفی هستند [
15]. خود انتقادی بهعنوان داشتن انتظارات بالا از خود و تلاش برای موفقیت، بیاعتنایی به توسعه روابط معنادار، شکست در رعایت استانداردها، احساسات پستی و کاهش خود ارزشی تعریف میشود [
16]. این ویژگی شخصیتی نه تنها باعث به وجود آمدن افسردگی میشود، بلکه به واسطه علائم افسردگی تحت تأثیر قرار میگیرد. بهطور خاص افراد خودمنتقد یک بافت اجتماعی زیانآوری برای خود میسازند که باعث تشدید و گسترش ناراحتیهای عاطفیشان میشود. این افراد نیاز بیش از حدی به تأیید و حفظ موقعیت و ارزش خود در نظر دیگران دارند. بنابراین زمانی که نیازهای این افراد برای دستیابی به موفقیت با تهدید و شکست روبهرو میشود، بهواسطه احساس گناه، شرم و شکست و حقارت مستعد افسردگی میشوند [
17].
در همین راستا، دینگر و همکاران در پژوهشی ارتباط مثبت و معنادار خودانتقادی و اختلال افسردگی اساسی را نشان دادند [
18]. از سوی دیگر، اگر خودانتقادگری با دامنهای از عوامل محیطی همچون سبک دلبستگی ناایمن، فرزندپروری ضعیف، تجارب آسیبزای دوران کودکی همراه شود، احتمال بروز اختلالانی عاطفی همچون اضطراب و افسردگی بالا میرود [
19]. باتوجهبه شیوع بـالای افسـردگی در دانشجویان و بـار قابـل تـوجهی کـه ایـن بیماری به فـرد، نظـام سـلامت و جامعـه تحمیـل مـیکنـد، انجـام مطالعات گسترده برای اتخاذ روشهای مناسب پیشگیری و درمان و مدیریت ایـن بیمـاری ضـروری اسـت. بـدیهی اسـت هماننـد تمـام بیماریهـا، گـام اول جهـت پیشـگیری و کـاهش افسـردگی، انجـام مطالعات درزمینه شناخت عوامل زمینهساز اختلال است. از طرفی، روابط متقابل والد-کودک در محور آسیب روانی کودکان و نوجوانان قرار دارد و وجود مشکلات در این تعاملات میتواند بهعنوان یک عامل خطرساز مطرح شود و آسیبپذیری افراد در برابر اختلالات روانی همچون افسردگی را افزایش دهد.
ازطرف دیگر، احساس شرم و خودانتقادی در برخی پژوهشها بهعنوان پیشایند افسردگی مطرح شدهاند [
11]. باتوجهبه بررسیهای انجامشده تاکنون پژوهشی بهصورت جامع و در قالب یک مدل علی به بررسی عوامل زمینهساز افسردگی در جامعه دانشجویان نپرداخته است و در این زمینه خلأ پژوهشی احساس میشود؛ بنابراین بررسی عوامل مذکور، ارزش علمی قابل توجهی دارد و به پژوهشگران، روانپزشکان و رواندرمانگران علاقهمند و متخصص و دستاندرکاران در مراکز بهداشت روانی، درزمینه کسب اطلاعات در مورد متغیرهای مطرحشده کمک قابل توجهی خواهد کرد که بر اساس آن بتوانند برنامههای پیشگیری مناسبی را تدوین و برای بیماران، طرحهای درمانی ویژه و متناسب با این اختلال را پیگیری کنند. علاوهبراین تأیید روابط بین متغیرهای پژوهش میتواند شرایط لازم برای تحقیقات بیشتر در این زمینه را فراهم کند که این خود میتواند منجر به شناسایی بیشتر عوامل زمینهساز افسردگی، تلاش برای کاهش این اختلال و کاهش عواقب منفی ناشی از آن میشود. ازاینرو، پژوهش حاضر درصدد بررسی این مسئله است که آیا احساس گناه و خودانتقادگری در رابطه میان سبکهای دلبستگی با شدت علائم افسردگی، نقش میانجی دارند؟
روش
پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی، ازنظر روش، توصیفیهمبستگی و ازنظر نوع مدلسازی، معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر، کل افراد با دامنه سنی 18تا 47 سال شهر تهران بودند. روش نمونهگیری در پژوهش حاضر بهصورت دردسترس بود. حجم نمونه براساس قاعده کلاین [
20] انتخاب شد. براساس این قاعده، به ازای هر پارامتر حداقل 20 نمونه لازم است. باتوجهبه تعداد پارامترهای پژوهش حاضر (7 پارامتر)، حداقل نمونه 140 نفری لازم بود که برای جلوگیری از ریزش احتمالی نمونه 212 نفری در نظر گرفته شد. ملاکهای ورود شامل امکان استفاده از رایانه یا تلفن همراه با اینترنت فعال و داشتن یکی از شبکههای مجازی برای ارسال لینک پرسشنامه، سن بین 18-47 سال و انگیزه برای شرکت در این پژوهش و معیارهای خروج شامل تمایل نداشتن به شرکت در مطالعه بود. باتوجهبه شیوع بالای ویروس کرونا در دوران جمعآوری اطلاعات، امکان دسترسی حضوری به شرکتکنندگان فراهم نبود. بنابراین اطلاعات بهصورت آنلاین جمعآوری شد. بدین منظور ابتدا مجوزهای لازم برای شروع پژوهش از دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران دریافت شد.
نسخه آنلاین پرسشنامهها تهیه شد و در ابتدای پرسشنامه توضیحاتی در مورد شرایط شرکت ارائه شد. علاوهبراین در مورد هدف تحقیق و محرمانه ماندن اطلاعات، توضیحاتی ارائه شد. بعد از این توضیحات، سؤالات جمعیتشناختی و پرسشنامهها قرار داشت. به منظور دسترسی به نمونه مورد نظر، در گروههای مختلف فضای مجازی اعلانهایی با توضیح اهداف پژوهش قرار داده شد و از علاقهمندانی که تمایل به همکاری و تکمیل پرسشنامه داشتند، دعوت شد تا با شماره درجشده در انتهای اعلان، تماس بگیرند یا پیام دهند. در این مرحله لینک پرسشنامه همراه با توضیحی کوتاه برای افردی که تمایل داشتند، ارسال شد. مدتزمان جمعآوری دادهها از فروردین 1401 تا خرداد 1401 بود. باتوجهبه اینکه در پرسشنامه آنلاین، پاسخ تمام گویهها شرط لازم برای ورود به صفحات بعدی پرسشنامه و تکمیل فرآیند پاسخگویی است، بنابراین داده از دست رفتهای وجود نداشت. به منظور رعایت اصول اخلاقی در پژوهش حاضر، قبل از ارائه پرسشنامهها، در مورد محتوا و اهداف تحقیق و محرمانه ماندن اطلاعات به شرکتکنندگان توضیحات لازم داده شده بود و فقط آن دسته از شرکتکنندگان پرسشنامه را تکمیل کردند که مایل به همکاری و شرکت در پژوهش بودند و همچنین شرکتکنندگان مختار بودن در هر لحظهای از تکمیل پرسشنامهها انصراف دهند. اطلاعات شخصی از شرکتکنندگان گرفته نشد و اطمینان داده شد که اصول رازداری در مورد اطلاعات جمعیتشناختی و پاسخنامهها آنها رعایت خواهد شد. اسـتفاده از الگـوی پاسـخدهـی مشـخص (یکسـان پاسـخ دادن بـه سـؤالات زوج یـا علامـت زدن یـک گزینـه در سـؤالات متوالی که با بررسی تـکتـک پرسشنامههــا توسـط محقق بررسی شد) از موارد خروج پرسشنامههــا از تحلیل آماری بود. همچنین تجزیهوتحلیل دادههای جمعآوریشده در این پژوهش با استفاده از میانگین، انحرافمعیار و همبستگی در نسخه 24 نرمافزار SPSS و مدلیابی معادلات ساختاری با استفاده نرمافزار لیزرل 80/8 انجام شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههایی که در ادامه خواهد آمد، استفاده شد:
مقیاس افسردگی
این مقیاس را بک در سال 1996 طراحی کرده است. یک شاخص خود-گزارشی 21 مادهای از نشانههای افسردگی تجربهشده در 2 هفته گذشته است. اجرای پرسشنامه بهصورت فردی است و از شرکتکنندگان درخواست میشود تا میـزان افسـردگی خـود را در پرسشنامه بـر روی یـک پیوسـتار 4 درجـهای، از «صفر» (فقـدان افسردگی یا افسردگی خفیـف) تـا «3» (افسردگی شدید) درجـهبنـدی کننـد. نمره کـل پرسشنامه با جمع کردن نمرههای ماده به دست میآید (از صفر تا 63) که نمـره بـالاتر بیانگر افسردگی بیشتر است [
21]. ویلسون و همکاران در یک نمونه از بزرگسالان آمریکایی ضریب پایایی این پرسشنامه را 0/9 گزارش کردند [
22]. کاپسی و همکاران ضریب روایی تشخیصی بین این پرسشنامه با مقیاس ناامیدی و مقیاس اضطراب بک را 0/65 گزارش کردند [
23]. در ایران نیز رجبی و کسمائی در پژوهشی ضریب آلفای این پرسشنامه را 0/86 گزارش کردند. همچنـین ضـرایب همبسـتگی نمـره کـل پرسشنامه بـا عامــلهــا ی اول و دوم بــهترتیــب 0/9 و 0/95 و همبســتگی عامــلهــای اول و دوم 0/75 میباشد که این ضرایب نشاندهنده روائی قابل قبول این پرسشنامه میباشد [
24].
پرسشنامه سبکهای دلبستگی
این پرسشنامه را هازن و شیور در سال 1987 طراحی کردهاند. جهت ارزیابی دلبستگی بزرگسالان مورد استفاده قرار میگیرد که آزمودنیها پاسخ خود را بر روی یک ابزار 5 نقطهای لیکرت از صفر (هرگز) تا 4( تقریباً همیشه) مشخص میکنند. 5 سؤال پرسشنامه مربوط به دلبستگی ایمن، 5 سؤال مربوط به دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و 5 سؤال مربوط به دلبستگی ناایمن مضطرب- مقاوم میباشد. پس از نمرهگذاری، خردهمقیاسی که در آن آزمودنی نمره بالاتری کسب کرده باشد، بهعنوان سبک دلبستگی فرد در نظر گرفته میشود.
هازان و شیور آلفای کرونباخ این پرسشنامه را 0/87 و روایی ملاکی و محتوایی را خوب و روایی سازه آن را در حد بسیار مطلوب گزارش کردهاند [
25]. در ایران، محمد خانی و همکاران آلفای کرونباخ این پرسشنامه را 0/64 گزارش کردند. همچنین پایایی بازآزمون این پرسشنامه در پژوهش محمد خانی و همکاران 0/6 گزارش شد [
26]. بشارت و همکاران اعتبار محتوایی مقیاس بزرگسال هازن و شیور را با سنجش ضـرایب همبستگی بـین نمرههای 4 نفر از متخصصان روانشناسی مورد بررسی قرار دادند. براساس نتـایج بهدستآمده، ضرایب همبستگی از 0/73 تا 0/76 برای سبک دلبستگی ایمـن، از 0/60 تـا 0/76 بـرای سـبک دلبستگی اجتنابی و از 0/63 تا 0/87 بــرای سبک دلبستگی دوسوگرا محاسبه شد [
27].
مقیاس احساس شرم و گناه
این پرسشنامه را که تانگنی و همکاران در سال 1992 ساختهاند، از 16 ســـناریو تشـــکیل شـــده و شـــامل زیـر مقیاسهای آمـادگی بـرای شـرم (16 مـاده)، آمادگی برای گناه (16 ماده) است. هـرزیر مقیاس نحوه متفاوت پاسخدهی فرد را به یـک مسئله اخلاقی که در سناریو مطرح شده اسـت، نشان میدهد. مطالعات حاکی از روایی مناسب ایـن مقیـــاس اســـت [
13]. فرگوس و همکاران آلفای کرونباخ خردهمقیاس احساس گناه را در پرسشنامه عاطفه خودآگاه 76/0 گزارش کردند [
28]. در پژوهش عبدالهی و همکاران آلفای کرونباخ این پرسشنامه 88/0 محاسبه شد و روائی صوری این پرسشنامه مورد تأیید اساتید رشتههای مشاوره و روانشناسی قرار گرفته است [
29].
پرسشنامه سطوح انتقادی
این پرسشنامه را تامپسون و زاروف در سال 2004 تهیه کردهاند. این پرسشنامه دو سطح خود انتقادی را که عبارتاند از خودانتقادی مقایسهای و خودانتقادی درونیشده را اندازهگیری میکند. پرسشنامه خودانتقادی شامل 22 آیتم است که بر روی یک مقیاس 7 گزینهای، از دامنه 1( بهشدت مخالفم) تا 7 ( بهشدت موافقم) اندازهگیری میشود. نمرات بالاتر در این مقیاس نشاندهنده سطح بالاتر خودانتقادی در فرد میباشد. نمره برش برای این مقیاس 66 در نظر گرفته شده است [
30]. یاماگوچی و کیم در مطالعه خود آلفای کرونباخ این پرسشنامه را 0/90 گزارش کردند [
31]. همچنین در ایران ملکپور و همکاران آلفای کرونباخ این پرسشنامه را برای کل مقیاس 0/79 گزارش کرد و برای سنجش روایـی ســؤالات از تحلیــل عــاملی تأییــدی اســتفاده شــد و شاخصهای برازش (شاخص نیکویی برازش=0/96، شاخص برازش تطبیقی=0/94، شاخص برازش هنجارشده=0/95، ریشه میانگین مربعات خطای برآورد=0/038) حاکی از روائی مناسب پرسشنامه بود [
32].
یافتهها
در این مطالعه 212 نفر شرکتکننده با دامنه سنی 16-67 سال با انحرافمعیار±میانگین 10/17±28/51 داشتند که ۱۷۳ نفر ( ۸۱/6 درصد) زن و ۳۹ نفر (۱۸/4 درصد) مرد بودند. ۱۵۵ نفر (۷۳/1 درصد) نمونه پژوهش مجرد، ۵۷ نفر (۲۶/9 درصد) متأهل بودند. مدرک تحصیلی ۴۸ نفر (22/6 درصد) دیپلم و زیردیپلم، 104 نفر (49/1 درصد) کارشناسی، 52 نفر (24/5 درصد) کارشناسی ارشد و 8 نفر ( 3/8 درصد) دکتری بود.
جدول شماره 1، حداقل، حداکثر، میانگین و انحرافمعیار نمرات متغیرهای پژوهش و زیرمقیاسهای آن را نشان میدهد.
جدول شماره 2 ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش را نشان میدهد. همانطورکه در این جدول مشاهده میشود بین شدت علائم افسردگی و دلبستگی ایمن (12/0-r=) رابطه منفی و معنادار و بین شدت علائم افسردگی و دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی (62/r=0)، دلبستگی ناایمن مضطرب-مقاوم (51/r=0)، شرم (75/r=0) و خودانتقادگری (45/r=0) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
ابتدا پیشفرضهای نرمالیتی تک متغیری و چندمتغیری، هم خطی چندگانه، دادههای پرت و دادههای گمشده بررسی شد. برای بررسی پیشفرض نرمالیتی تکمتغیری توزیع نمرات آزمون کولموگراف-اسمیرنوف استفاده شده است. مقادیر آماره Z اختصاصیافته به این آزمون در
جدول شماره 2 نشان داده شده است که هیچیک از آمارههای آزمون کولموگراف-اسمیرنوف محاسبهشده معنادار نیست (05/P>0). بنابراین میتوان گفت نمرات متغیرها از توزیع نرمال برخوردار هستند و این پیشفرض استفاده از آزمونهای پارامتریک برقرار است.
در این پژوهش فرض نرمال بودن چندمتغیری با محاسبه شاخص ضریب ماردیا بررسی شد که مقدار آن برای مدل فرضی برابر 1/765 به دست آمد و باتوجهبه اینکه مقدار بحرانی ارزش t برای این ضریب کمتر از 2/58 است، میتوان نتیجه گرفت که مفروضه نرمال بودن چندمتغیری نیز برقرار است (
جدول شماره 3).
همخطی چندگانه به موقعیتی اشاره دارد که در آن متغیرهای مشهود (نشانگرها) همبستگی بالایی با یکدیگر دارند. یکی از روشهای رایج برای بررسی همخطی چندگانه، وارسی ماتریس همبستگی بین متغیرهای مشهود است. بررسی ماتریس همبستگی بین متغیرهای مشهود حاکی از عدم وجود همخطی چندگانه بین آنها بود. ضرایب همبستگی برای مدل فرضی این پژوهش در دامنه 0/25 تا 0/47 قرار دارند. ازآنجاکه ضرایب همبستگی بالای 0/85، با ایجاد مسئله همخطی چندگانه، در تخمین صحیح مدل مشکل ایجاد میکنند. بنابراین، فرض عدم وجود همخطی چندگانه نیز محقق شده است. باتوجهبه اینکه اجرای پژوهش از طریق لینک انجام شد، بنابراین همه شرکتکنندگان در پژوهش باید به همه سؤالات پاسخ میدادند و دادههای گمشده در پژوهش وجود ندارد.
شاخصهای برازش مدل میانجی احساس شرم در رابطه سبکهای دلبستگی و شدت علائم افسردگی شاخصهای در
جدول شماره 4 ارائه شده است. نتایج نشان میدهد که سبک دلبستگی ایمن ضریب تأثیر مستقیم (t=-1/70 و ß=-0/16) بر احساس شرم و ضریب تأثیر مستقیم (t=-1/66 و ß=-0/11) بر شدت علائم افسردگی دارد.
سبک دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی ضریب تأثیر مستقیم (t=4/30 و ß=0/39) بر احساس شرم و ضریب تأثیر مستقیم (t=4/63 و ß=0/35) بر شدت علائم افسردگی دارد. سبک دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا ضریب تأثیر مستقیم (t=3/95 و ß=0/43) بر احساس شرم و ضریب تأثیر مستقیم (t=0/22 و ß=0/02) بر شدت علائم افسردگی دارد. همینطور احساس شرم ضریب تأثیر مستقیم (t=6/74 و ß=-0/62) بر شدت علائم افسردگی دارد. باتوجهبه اینکه در مدل ساختاری، معناداری ضریب مسیر با استفاده از مقدار t مشخص میشود. چنانچه مقدار t بیش از 1/96 باشد، ارتباط دو سازه معنادار است (
تصویر شماره 1).
در
جدول شماره 5 ضرایب استاندارد، حدود آزمون بوت استروپ و خطای برآورد مسیر غیرمستقیم (احساس شرم در رابطه سبکهای دلبستگی و شدت علائم افسردگی) ارائه شده است. همانطورکه در
جدول شماره ۴ مشاهده میشود، حد بالا و پایین آزمون بوت استروپ در مدل میانجی شرم میان دلبستگی ایمن و شدت علائم افسردگی بهترتیب 0/08- و 0/19 به دست آمد، باتوجهبه هم علامت نبودن این دو حد، مسیر دلبستگی ایمن بهشدت علائم افسردگی با میانجیگری شرم با ضریب استاندارد 0/06- در سطح 05/P<0 معنادار نیست. همچنین حد بالا و پایین آزمون بوت استروپ در مدل شرم میان دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و شدت علائم افسردگی بهترتیب 0/20 و 0/38 به دست آمد. باتوجهبه هم علامت بودن این دو حد، مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی بهشدت علائم افسردگی با میانجیگری شرم با ضریب استاندارد 0/30 در سطح 05/P<0 معنادار است. علاوهبراین حد بالا و پایین آزمون بوت استروپ در مدل میانجی شرم میان دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا و شدت علائم افسردگی بهترتیب 0/23 و 0/43 به دست آمد. باتوجهبه هم علامت بودن این دو حد، مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا بهشدت علائم افسردگی با میانجیگری شرم با ضریب استاندارد 0/33 در سطح 05/P<0 معنادار است.
شاخصهای برازش مدل میانجی خودانتقادگری در رابطه بین سبکهای دلبستگی و شدت علائم افسردگی در
جدول شماره 6 ارائه شده است. نتایج نشان میدهد سبک دلبستگی ایمن ضریب تأثیر مستقیم (t=-4/28 و ß=-0/36) بر خودانتقادگری و ضریب تأثیر مستقیم (t=-00/66 و ß=-0/06) بر شدت علائم افسردگی دارد. سبک دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی ضریب تأثیر مستقیم (t=6/66 و ß=0/62) بر خودانتقادگری و ضریب تأثیر مستقیم (t=3/76 و ß=0/47) بر شدت علائم افسردگی دارد. سبک دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا ضریب تأثیر مستقیم (t=1/74 و ß=0/16) بر خودانتقادگری و ضریب تأثیر مستقیم (t=2/20 و ß=0/21) بر شدت علائم افسردگی دارد. همینطور خودانتقادگری ضریب تأثیر مستقیم (t=2/01 و ß=0/22) بر شدت علائم افسردگی دارد. باتوجهبه اینکه در مدل ساختاری، معناداری ضریب مسیر با استفاده از مقدار t مشخص میشود. چنانچه مقدار t بیش از 1/96 باشد ارتباط دو سازه معنادار است.
در
جدول شماره 7 ضرایب استاندارد، حدود آزمون بوت استروپ و خطای برآورد مسیر غیرمستقیم (نقش میانجی خودانتقادگری در رابطه بین سبکهای دلبستگی و شدت علائم افسردگی) نشان داده شده است. نتایج این جدول نشان میدهد حد بالا و پایین آزمون بوت استروپ در مدل میانجی خودانتقادگری میان دلبستگی ایمن و شدت علائم افسردگی بهترتیب 0/20- و 0/46- به دست آمد، باتوجهبه هم علامت بودن این دو حد، مسیر دلبستگی ایمن بهشدت علائم افسردگی با میانجیگری خودانتقادگری با ضریب استاندارد 0/33- در سطح 05/P<0 معنادار است.
همچنین حد بالا و پایین آزمون بوت استروپ در مدل خودانتقادگری میان دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و شدت علائم افسردگی بهترتیب 0/13 و 0/28 به دست آمد.باتوجهبه هم علامت بودن این دو حد، مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی بهشدت علائم افسردگی با میانجیگری خودانتقادگری با ضریب استاندارد 0/22 در سطح 05/P<0 معنادار است. علاوهبراین حد بالا و پایین آزمون بوت استروپ در مدل میانجی خودانتقادگری میان دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا و شدت علائم افسردگی بهترتیب 0/19 و 0/37 به دست آمد. باتوجهبه هم علامت بودن این دو حد، مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا و شدت علائم افسردگی با میانجیگری خودانتقادگری با ضریب استاندارد 0/33 در سطح 05/P<0 معنادار است (
تصویر شماره 2).
بحث
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای شرم و خودانتقادگری در رابطه میان سبکهای دلبستگی با شدت علائم افسردگی انجام شد. نتایج حاصل از تجزیهوتحلیل دادهها نشان داد بین سبکهای دلبستگی مضطرب اجتنابی و مضطرب-دوسوگرا و شدت علائم افسردگی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، درحالیکه بین سبک دلبستگی ایمن و شدت علائم افسردگی رابطه معنادار وجود ندارد. این یافته با یافته پژوهشهای ساعدی و اقدسی [
7]، صدری دمیرچی و آقازاده اصل [
8] و نیکولیچ و همکاران [
9] همسو میباشد.
در تبیین رابطه معنادار بین سبکهای دلبستگی مضطرب اجتنابی و مضطرب-دوسوگرا و شدت علائم افسردگی میتوان گفت کیفیت دلبستگی به مراقب اولیه سازه اصلی در آسیبپذیری به افسردگی است. الگوهای ناایمن و آشفته روابط با مراقب اولیه به شکل بازنماییهای ذهنی در کودک درونی میشود و این بازنماییهای ذهنی آسیبدیده براساس روابط آشفته اولیه میتواند آسیبپذیری به افسردگیهای بعدی ایجاد کند [
7]. سبکهای دلبستگی ناایمن، محصولی از تجربههای فقدان یا نوسان در دسترسی بر موضوع دلبستگیاند. سبکهای دلبستگی ناایمن، تجربه دسترسی بیثبات به موضوع دلبستگی است. این بیثباتی و نوسان میتواند خود را در بینظمیها و نوسانات خلقی آشکار سازد. افراد با سبک دلبستگی ناایمن خودکفایی کمتری در روابط بین فردی احساس میکنند و این نگرش منفی به خود مانع از ایجاد پیوندهای عمیق و کارآمد در زمینههای بین فردی میشود. این حالت انزوا و درصدد برقراری روابط برنیامدن در افراد ناایمن میتواند احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش دهد. افراد با سبکهای دلبستگی ناایمن از راهبردهای منفی نظمجویی هیجانی و نارسایی در تنظیم هیجانها استفاده میکنند. بنابراین، استفاده از راهبردهای ناکارآمد از سوی افراد دارای دلبستگی ناایمن باعث میشود که از توان آنها در مقابله با موقعیتهای استرسزا کاسته شود و آنها را در برابر مشکلات آسیبپذیرتر سازد [
9].
در تبیین عدم معناداری رابطه بین سبک دلبستگی ایمن و شدت علائم افسردگی شاید بتوان گفت باتوجهبه اینکه روش نمونهگیری بهصورت دردسترس بود و تعداد افراد دارای سبکهای دلبستگی ایمن و ناایمن به صورت همگون انتخاب نشدند و احتمالاً تعداد کمی از افراد نمونه سبک دلبستگی ایمن داشتند، سبک دلبستگی ایمن چه بهصورت مستقیم و چه با نقش واسطه ای شرم و خود انتقادگری رابطه معناداری با شدت علائم افسردگی نداشت. ازطرف دیگر شاید سؤالات مربوط به سبک دلبستگی ایمن در پرسشنامه مورد استفاده بهخوبی توسط آزمودنیها درک نشده است و یا اینکه این سؤالات بهخوبی نتواسته است اطلاعات مورد نیاز محقق را از آزمودنیها دریافت کنند و همین باعث عدم معناداری رابطه سبک دلبستگی ایمن و شدت علائم افسردگی شده است. همچنین نتایج پژوهش حاضر نشان داد احساس شرم میتواند نقش واسطهای در رابطه بین سبکهای دلبستگی و شدت علائم افسردگی داشته باشد. این یافته با یافته پژوهشهای غباری بناب و همکاران [
33]، نیکولیچ و همکاران [
9]، سکووسکی و همکاران [
34] و کادیر و همکاران[
35] همسو میباشد.
در تبیین این یافته میتوان گفت افرادی که دارای سبک دلبستگی ناایمن هستند، اعتماد به نفس پایینی دارند، از عزت نفس کمتری برخوردارند و معمولاً توانایی بالقوهای برای خودسرزنشی دارند که همین عوامل سبب میشود وقتی در موقعیت قرار میگیرند که باید خود را ارزیابی کنند، معمولاً تمامیت خود را زیر سؤال میبرند و به کلیت و تمامیت خود حمله میکنند که همین عوامل سبب میشود آنها احساس شرم را تجربه کنند [
9]. افراد دارای سبک دلبستگی ناایمن بهدلیل احساس ناراحتی حاصل از صمیمیت و ناتوانی در شکل دادن روابط نزدیک با دیگران احساس شرم بیشتری را در روابط بین فردی تجربه میکنند. در این شرایط شرم، احساس منفی را که فرد دارای دلبستگی ناایمن به خود دارد را افزایش میدهد و به دنبال آن، ترس از دست دادن محبت اطرافیان بیشتر تجربه میشود و این ترس باعث کاهش هرچه بیشتر کنارهگیری عاطفی فرد از اطرافیان خود میشود [
33]. افراد مضطرب، با هر وضعیتی که برای همدلی و تفاهم با دیگران و پاسخ به موقعیتهای احساسی همراه با نگرانی و ناامیدی فراخوان شوند، آشفته و نگران میشوند؛ به نظر میرسد احساس شرم بهعلت خود سرزنشی دردناک و احساس بی ارزش کردن که در فرد ایجاد میکند، میزان اضطراب را در فرد دارای دلبستگی ناایمن بالا میبرد و استفاده از استراژیهایی که از کنارهگیری عاطفی جلوگیری کند، را با مشکل مواجه میکند، در این شرایط احتمال بروز افسردگی افزایش پیدا میکند [
9].
در مقابل، افراد با سبک دلبستگی ایمن حسی از اعتماد به طرف مقابل را تشکیل میدهند. این اعتماد باعث به وجود آمدن ظرفیت پاسخدهی به شکل مثبت و همدلانه با دیگران و حفظ روابط مثبت میشود. افرادی که سبک دلبستگی ایمن دارند؛ اضطراب کمتر، خشم کمتر، گرایش به همدلی بیشتر و عزت نفس بالاتری دارند و این ویژگیها باعث میشود اگر فرد چه در رابطه با خود و چه در ارتباط با دیگران مرتکب اشتباهی شود؛ در پی جبران آن باشد و به محاسبه و مراقبه جنبهای از کار خود که در آن جنبه اشتباه کرده است، بپردازد و به تمامیت خود بهعنوان اینکه «من بد هستم»، توجه نکند.
ازآنجاکه افراد دارای سبک دلبستگی ایمن از عزت نفس بالایی برخورداند؛ قدرت بیشتری در همدلی، مسئولیت پذیری، مهار خشم و گرایش به رفتارهای اخلاقی دارند، بنابراین این انتظار منطقی است که افراد دارای سبک دلبستگی ایمن احساس شرم پایین داشته باشند و درنتیجه کمتر در معرض مشکلات روانی همچون افسردگی باشند [
35]. علاوهبراین نتایج پژوهش حاضر نشان داد خودانتقادگری میتواند نقش واسطهای در رابطه بین سبکهای دلبستگی و شدت علائم افسردگی داشته باشد. این یافته با یافته پژوهشهای قادری و همکاران [
36]، رضائی و جهان [
37]، ژانگ و همکاران [
38] و فالگارس و همکاران [
39] همسو میباشد.
این یافته را میتوان با نظریه رتبه اجتماعی گیلبرت تبیین کرد. هنگامی که افراد خودانتقادی بالائی دارند و جایگاه اجتماعی خود را پایین ارزیابی میکنند، پاسخهای دفاعی منفعلانه از خود نشان میدهند. شرم و افسردگی ازجمله پاسخهای دفاعی هستند که افراد در چنین مواقعی از خود نشان میدهند [
40]. نظریه رتبه اجتماعی مطرح میکند که هم رفتارهای اکتسابی و هم رفتارهای دفاعی و مطیعانه انسانها حول محور بهدست آوردن و ترس از دست دادن جذابیت در نظر دیگران است [
40]. باتوجهبه یافتههای پژوهش حاضر میتوان گفت افراد دلبسته ایمن، حوادث مثبت را به عوامل درونی و پایدار و حوادث منفی را به عوامل بیرونی و ناپایدار نسبت میدهند. همه امور را تحت کنترل خود میدانند و به همین دلیل همواره به اتفاق افتادن حوادث مثبت در زندگی امیدوار و به آینده خوشبین هستند. دارای خودپنداره مثبتی هستند. نگرش مثبتی نسبت به خود، اطرافیان و دیگران دارند. در مواقع شکست و مشکلات و ارزیابی خود در رتبه اجتماعی پایینتر، احساس ارزشمندی خود را از دست نمیدهند. زیرا احساس خود ارزشمندی ازنظر افراد با خودانتقادی پایین، وابسته به رتبه اجتماعی نیست. بنابراین با این نگرش، دائماً احساس خود ارزشمندی دارند و نتیجه طبیعی این احساس خود ارزشمندی، عزت نفس بالاست [
39]. بنابراین افراد دلبسته ایمن که خودانتقادی پایینی دارند، عزت نفس بالایی هم دارند و نتیجه عزت نفس بالا، افسردگی کمتر است.
درمقابل افراد دلبسته ناایمن به نسبت دادن حوادث مثبت زندگی بهصورت بیرونی و ناپایدار تمایل دارند. بنابراین وقتی افراد دلبسته ناایمن با حوادث منفی در زندگی روبهرو میشوند، دیدی منفی و همراه با بدبینی دارند، همیشه خود را مسبب این مشکلات میدانند و این موجب درگیری در چرخه بیپایان ناامیدی و بدبینی میشود. در این شرایط بهعلت خودانتقادی بالا افراد جایگاه و رتبه اجتماعی خود را پایین ارزیابی کنند و دچار شرم میشوند، این بهدلیل آن است که مطابق با جایگاه اجتماعیشان، خودشان را بیارزش و نخواستنی ارزیابی می کنند و دچار عاطفه شرم میشوند. شرم نیز پاسخ هیجانی دردناک، افکار مربوط به بیزاری و سرزنش خود و رفتارهای اجتنابی را برمیانگیزد و بدین ترتیب این پاسخها موجب افسردگی میشوند [
38].
بهعلت شیوع بیماری کرونا و امکان انجام نمونهگیری تصادفی و اجرای پرسشها بهصورت مداد و کاغذ نبود، ازاینرو نمونه بهصورت دردسترس انتخاب شد و پرسشنامهها در شبکههای اجتماعی توزیع شد. همچنین، تنها ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه بوده است که جنبه خودگزارشی دارد. بنابراین افراد با تمایل خود به گویهها پاسخ میدهند که ممکن است در نحوه پاسخدهی آنان سوگیری در جهت مطلوبنمایی یا بدنمایی وجود داشته باشد و این امر میتواند بر نتایج پژوهش تأثیر داشته باشد. در راستای این محدودیتها پیشنهاد میشود که در پژوهشهای بعدی علاوهبر پرسشنامه از سایر شیوههای جمعآوری اطلاعات همچون مصاحبههای ساختاریافته یا نیمهساختار یافته نیز استفاده شود.
نتیجهگیری
درمجموع نتایج پژوهش حاضر نشان داد احساس شرم و خودانتقادگری نقش واسطه ای معناداری در رابطه بین سبکهای دلبستگی و شدت علائم افسردگی دارند. باتوجهبه نتایج پژوهش حاضر مبنی بر تأثیر مستقیم و غیر مستقیم سبک دلبستگی بر نشانههای افسردگی، پیشنهاد میشود برای طراحی برنامهها و مداخلات مربوط به درمان افسردگی نقش سبک دلبستگی در نظر گرفته شود. همچنین باتوجهبه نقش شرم و خودانتقادی در شدت علائم افسردگی به درمانگران و مشاوران پیشنهاد میشود در درمان بیماران مبتلا به افسردگی نقش غیر قابل انکار شرم و خودانتقادی را در نظر داشته باشند و تلاشهایی برای تغییر آنها صورت گیرد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی ازاصول اخلاق پژوهش
به منظور رعایت اصول اخلاقی، پیش از اجرای پژوهش تمام شرکتکنندگان از اهداف پژوهش آگاه شدند و با رضایت کامل ابزارها را تکمیل کردند. همچنین به شرکتکنندگان در پژوهش اطمینان داده شد که تمام اطلاعات آنان محرمانه باقی می ماند. این مطالعه در دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران با کد اخلاق IR.IUMS.REC.1400.1004 ثبت شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از رساله کارشناسی ارشد حسین مهدوی راد رشته روان شناسی بالینی دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان از دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران است و حامی مالی نداشته است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی و بررسی: حسین مهدوی راد، کمیل زاهدی تجریشی. روششناسی: عباس رمضانی فرانی؛ نگارش، نقد و تدوین: حسین مهدوی راد؛ تأمین مالی و منابع: علی اصغر اصغر نژاد فرید.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله هیچگونه تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از شرکتکنندگان در پژوهش حاضر صمیمانه قدردانی و تشکر میشود.