مقدمه
دوره انتقال بین کودکی و بزرگسالی به خاطر تلاقی تغییرات گسترده و استرسهایی که در این دوره اتفاق میافتد، دوره رشدی مهمی است. در این میان، روابط همسالان نقشی حیاتی در بهزیستی نوجوانان دارد [
1]. از این رو یکی از استرسهای بینفردی مهمی که نوجوانان ممکن است تجربه کنند، قربانی شدن توسط همسالان است [
3 ،
2]. قربانی شدن توسط همسالان به تجربه رفتارهای پرخاشگرانه از سوی سایر کودکان یا نوجوانانی اطلاق میشود که خواهر یا برادر فرد نبوده و لزوماً همسن فرد نیز نیستند و میتواند به شکل فیزیکی (مثل لگد زدن، مشت زدن)، کلامی (مثل ناسزا گفتن، تهدید کردن)، رابطهای یا اجتماعی (مثل اخراج کردن از گروه، نادیده گرفتن) و اشکال دیگر خود را نشان دهد. تحقیقات نشان میدهند که پسران بیشتر قربانی شدنِ فیزیکی و کلامی را تجربه میکنند و دختران بیشتر در معرض قربانی شدنِ رابطهای هستند [
4]. میزان شیوع پدیده قربانی شدن توسط همسالان در مطالعات تا حد زیادی متفاوت است اما بر سر این موضوع توافق است که شیوع آن در نوجوانان زیاد و همچنین رو به افزایش است. طبق گزارشها تقریباً 15 درصد از نوجوانان توسط همسالان قربانی میشوند [
5]. پژوهشها در ایران نیز میزان آن را تا 33 درصد برآورد کردهاند [
6]. این مسئله که احتمالاً با شروع مقطع راهنمایی به اوج خود میرسد [
7]، نوجوانان را در خطر مشکلات سلامت روان همچون اضطراب، افسردگی، ترس از اجتماع و حتی اقدام به خودکشی قرار میدهد که گاه تا بزرگسالی ادامه مییابند [
9 ،
8]. مطالعات نشان میدهند قربانی شدن از سوی همسالان در میان مشکلات روانشناختی قویترین رابطه را با افسردگی، یکی از رایجترین و ناتوانکنندهترین مشکلات سلامت روان در نوجوانی، دارد [
10 ،
4]. چنانچه در این ارتباط مداخله نشود، ممکن است تا سالها ادامه یابد و به شکل چرخهای درآید که در آینده فرد را در معرض آسیبهای بیشتری همچون قربانی شدن در محیط کار قرار میدهد [
11]. بنابراین در پژوهش حاضر از میان این پیامدهای منفی، به ارتباط قربانی شدن توسط همسالان و افسردگی پرداختهایم.
=هرچند مطالعات مقطعی و طولی نشان میدهند که قربانی شدن توسط همسالان با افسردگی مرتبط است [
13 ،
12 ،
5]، با این وجود، همه نوجوانانی که قربانی شدن توسط همسالان را تجربه میکنند به نشانههای افسردگی دچار نمیشوند و در بهترین حالت این رابطه در حد متوسط است [
14]؛ بنابراین احتمالاً برخی مکانیسمهای روانشناختی زمینهساز ارتباط این دو پدیده هستند. شناسایی این مکانیسمهای روانشناختی میتواند به درک بهتر این رابطه و ارائه پیشنهادات مهمی برای طراحی مداخلات در جهت کاهش اثرات منفی قربانی شدن توسط همسالان کمک کند. با وجود این، مطالعاتی که به مسیرهای این ارتباط و چگونگی آن پرداختهاند، محدود هستند [
18-
15]. محققین تاکنون نشان دادهاند که تنهایی، حمایت همسالان، ناامیدی، تابآوری و ذهنآگاهی از جمله مکانیسمهایی هستند که در رابطه قربانی شدن توسط همسالان و افسردگی نقش میانجی ایفا میکنند. در پژوهش حاضر از میان مکانیسمهای روانشناختی که میتوانند زیربنای این ارتباط باشد، به شرم بیرونی و شفقت به خود توجه کردهایم.
هرچند در مورد تعریف شرم توافق جمعی وجود ندارد، اما اغلب دو عنصر کلیدی برای شرم در نظر گرفته شده است: شرم درونی و شرم بیرونی. در شرم درونی توجه فرد متمرکز بر خود است و فرد خود را به صورت معیوب یا بد ارزیابی میکند. در شرم بیرونی فرد خود را از نگاه دیگران به صورتی غیرجذاب درک میکند و بنابراین مستعد طرد و در پی آن نسبت به حمله دیگران آسیبپذیر میشود [
19]. بر اساس مدل تکاملی و زیستی روانی اجتماعی شرم، شرم بیرونی شامل این آگاهی در فرد میشود که وی علاقه دیگران را در محیط اجتماعی از دست داده است؛ این امر اضطرابهای تکاملی اولیه مرتبط با احتمال طرد از گروه را بیدار میکند و در مرکز جهتگیری فرد نسبت به روابط اجتماعی و ارزیابی وی از خود قرار میگیرد [
20]. تحقیقات نیز نشان دادهاند که شرم بیرونی نسبت به شرم درونی با نشانههای افسردگی رابطه قویتری دارد که شاید به این دلیل باشد که اعتقاد به نگاه منفی دیگران خطر انزوا، پنهان شدن و ترس از آشکار شدن نقاط منفی را افزایش میدهد. شرم بیرونی میتواند به عنوان یک هشدار درونی مبنی بر این باشد که فرد نتوانسته یا نخواهد توانست احساسات مثبتی را در دیگران ایجاد کند و درنتیجه فرد نگاه منفی به خود پیدا میکند [
21]. همچنین از آنجا که نوجوانان نسبت به تصاویر و هیجاناتی که در دیگران ایجاد میکنند حساس هستند و قربانی شدن توسط همسالان تجربهای است که دیگران آن را میبینند و تحقیر را در بر دارد؛ این پدیده میتواند نوجوانان را نسبت به شرم بیرونی آسیبپذیر سازد و آنان را در معرض نشانههای افسردگی قرار دهد. با اینکه در تحقیقات مربوط به پرخاشگری، به شرم توجه زیادی شده اما در حیطه قربانی شدن توسط همسالان کمتر به آن پرداخته شده است [
22]. با این حال، تاکنون سه مطالعه نشان دادهاند که شرم فقط تا اندازهای در رابطه قربانی شدن توسط همسالان و ناراحتی روانشناختی نقش میانجی دارد [
25-
23]؛ از این رو مکانیسمهای روانشناختی دیگری نیز وجود دارند که بر اثر پیامدهای روانشناختی برای قربانیان تأثیر میگذارند.
یک مکانیسم روانشناختی احتمالی دیگر که رابطه بین قربانی شدن توسط همسالان و نشانههای افسردگی را توضیح میدهد، شفقت به خود است. شفقت به خود توانایی نشان دادن دلسوزی نسبت به خود هنگام مواجهه با شکستها و نقصهاست و از سه مؤلفه اصلی مهربانی با خود در مقابل قضاوت خود، انسانیت مشترک در مقابل انزوا و ذهنآگاهی در مقابل همانندسازی افراطی تشکیل شده است. فردی که برخوردار از شفقت به خود است، هنگام مواجهه با نقصها به جای سرزنش کردن خود، با درکی واقعبینانه خود را میپذیرد، آنها را بخشی از تجربه مشترک همه انسانها میداند و نسبت به تجارب منفیِ خود دیدگاهی متعادل اتخاذ میکند تا احساسات دردناک نه سرکوب شوند و نه مبالغهآمیز جلوهگر شوند [
26]. شفقت به خود شامل خودمحوری نمیشود، در عوض شفقت به خود احساس همدلی و اهمیت دادن به دیگران را فراهم میکند [
27].
شفقت به خود یکی از عوامل مرتبط با تابآوری نوجوانان و جلوگیری از افسردگی است [
31-
28]. از آنجا که قربانی پرخاشگری شدن با تنظیم نادرست هیجانی ارتباط دارد [
32]، بنابراین ممکن است رشد شفقت به خود، به منزله یک استراتژی تنظیم هیجان، در افرادی که هدف رفتارهای پرخاشگرانه قرار میگیرند متوقف شود [
33]. به نظر میرسد که کاهش شفقت به خود موجب میشود فرد به اتفاقات زندگی طوری نگاه کند که گویا فقط برای او رخ میدهند و همچنین در برابر اتفاقات زندگی بیشتر خودش را سرزنش کند (حتی وقتی اشتباه از دیگری سر زده است) که این امر به کاهش خلق و افزایش احساسات منفی کمک میکند. همسو با این فرضیه، پژوهشی نشان داد که سطوح بالاتر سوءاستفاده با شفقت به خود کمتر همراه است و نوجوانانی که در گروه شفقت به خود پایین قرار دارند، ناراحتی روانشناختی بیشتری را گزارش میکنند [
34]. پژوهشی دیگری نشان داد که شفقت به خود رابطه بین قربانی شدن (به صورت کلی) و ناسازگاری روانشناختی در نوجوانان را به طور نسبی میانجیگری میکند [
35]. تا آنجا که محقق میداند هیچ یک از مطالعات پیشین نقش شفقت به خود را در زمینه قربانی شدن توسط همسالان بررسی نکرده است. با وجود تلاشها به منظور کاهش رفتارهای پرخاشگرانه [
36]، بعید به نظر میرسد که مشکل رفتارهای پرخاشگرانه به طور کامل ریشهکن شود؛ این امر مشخص میکند که بررسی نقش احتمالی شفقت به خود به عنوان یک استراتژی هیجانی مناسب در حیطه قربانی شدن توسط همسالان تا چه میزان لازم است.
علاوه بر این، گرچه مطالعات نشان دادهاند که شرم و همچنین شفقت به خود، با سازگاری روانشناختی نوجوانان ارتباط دارند، محققین اندکی به رابطه بین شرم و شفقت به خود در این جمعیت توجه نشان دادهاند [
39-
37]. این در حالی است که گیلبرت در آغاز، درمان متمرکز بر شفقت را اختصاصاً برای بهبود افسردگی در افرادی که از شرم بالا رنج میبردند، ابداع کرد [
40]. مدل متمرکز بر شفقت، یک مدل یکپارچه است که از مدل شناختی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی رشد و روانشناسی بودیسم نشئت میگیرد و از بسیاری از مداخلات و تکنیکهای سایر مدلهای درمانی استفاده میکند. گیلبرت با مطرح کردن دیدگاه ذهن مُشفِق، الگویی را درباره چگونگی ارتباط بین زندگی در محیط خصمانه و ابتلا به نشانههای پاتولوژیک همچون افسردگی ارائه داد. بر اساس این دیدگاه [
41]، انسانها با تمایل ذاتی به دلبستگی، احساس تعلق به گروه و ایجاد هیجانات مثبت در دیگران متولد میشوند؛ وقتی افراد با محیطی خصمانه مواجه میشوند که در آن دیگران منتقد و سوءاستفادهکننده هستند سیستم تهدید فعال میشود. در این حالت افراد به منظور محافظت از خود از استراتژیهای امنیتی استفاده میکنند، مانند فرمانبرداری و اجتناب. به دنبال این استراتژیها پیامدهای ناخواسته رخ خواهند داد، مانند: احساس بیارزشی، حس کنترل شدن از سوی دیگران و نشخوار فکری؛ به دنبال این پیامدها حمله به خود، شرم و پنهان شدن از دیگران ایجاد میشود که به نوبه خود پیامدهای ناخواسته را تقویت میکند و همچنین پیامدهایی مثل سردرگمی، افسردگی، خشم، تجزیه و احساس آسیبپذیری را ایجاد میکند که مجدداً منجر به فعال شدن سیستم تهدید و انجام استراتژیهای امنیتی خواهد شد. طبق این دیدگاه آنچه این چرخه را حفظ میکند و منجر به آسیب روانی و افسردگی میشود شرم، حمله به خود، انتقاد از خود و کاهش شفقت به خود است؛ زیرا برای سیستم تهدید مهم نیست که این حمله درونی است یا بیرونی، واقعی است یا غیرواقعی. بر همین اساس در مدل ذهن مُشفِق سعی بر آن است که افراد نسبت به پیشزمینه و استراتژیهای امنیتی که درواقع برای محافظت از خودشان استفاده کردهاند احساس شفقت پیدا کنند [
42].
در همین راستا، قربانی شدن توسط همسالان نیز میتواند سیستم تهدید را در نوجوانان فعال کند و از طریق مکانیسمهای روانشناختی همچون شرم بیرونی و کاهش شفقت به خود، آنان را نسبت به ابتلا به نشانههای افسردگی آسیبپذیر سازد. از این رو فرضیههای پژوهش از این قرارند که بین هریک از متغیرهای قربانی شدن توسط همسالان، نشانههای افسردگی، شرم بیرونی و شفقت به خود رابطه معناداری وجود دارد و در نهایت شرم بیرونی و شفقت به خود در رابطه بین قربانی شدن و افسردگی نقش میانجی دارند.
بنابراین هدف پژوهش حاضر آن است که با در نظر گرفتن همه این متغیرها در یک مدل، فهم کاملتری از مکانیسمهای روانشناختی درگیر در رابطه قربانی شدن توسط همسالان و نشانههای افسردگی فراهم سازد و متخصصین را از نقش احتمالی شرم بیرونی و شفقت به خود در این ارتباط هوشیار و مطلع سازد تا پروتکلهای مداخله را بهبود بخشند.
روش
پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع بنیادی کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری دادهها از نوع توصیفی همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر همه دانشآموزان مشغول به تحصیل در مدارس دولتی دوره اول مقطع متوسطه شهرِ شاهینشهر در سال تحصیلی 1397-1398 بود که به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. در مورد تعیین حجم نمونه، کلین به نقل از استرینر پیشنهاد میکند که بیست نمونه به ازای هر پارامتر مطلوب است [
43]. از آنجا که برای هر متغیر دو یا سه پارامتر وجود دارد و با احتساب 15 درصد احتمال ریزش نمونه، به نظر میرسد که حجم نمونه سیصد نفر کفایت میکند.
ملاکهای ورود عبارت بودند از: در سال تحصیلی 1397-1398 در مقطع هفتم، هشتم و نهم در مدارس دولتی روزانه مشغول به تحصیل باشند، در طیف 12 تا 16 سال قرار داشته باشند و برای شرکت در پژوهش رضایت کامل داشته باشند. ملاکهای خروج عبارت بودند از: عدم رضایت کتبی والدین، رعایت یک الگوی خاص در پاسخ به پرسشنامهها یا سفید گذاشتن یکی از مقیاسها و انصراف از ادامه شرکت در پژوهش. روش اجرای پژوهش اینگونه بود که ابتدا آموزش و پرورش شاهینشهر فهرستی از تمامی مدارس دوره اول مقطع متوسطه در اختیار محقق قرار داد. برای گزینش مدارس از منطقه جغرافیایی آنها استفاده شد؛ بدین صورت که ابتدا شهر به مناطق شمال، مرکز و جنوب تقسیمبندی شد و از هر منطقه جغرافیایی یک مدرسه پسرانه و یک مدرسه دخترانه به تصادف گزینش شد. اداره آموزش و پرورش شهرستان شاهینشهر از مدارس تعیینشده دعوت به همکاری کرده و در مورد هدف و روال پژوهش، مدیران مدارس را مطلع کرد. با مراجعه به هریک از مدارس، از میان هریک از پایهها یک کلاس و از هر کلاس 20 نفر به صورت تصادفی انتخاب شد. با توجه به اینکه شرکتکنندگان کودک محسوب میشدند، ابتدا رضایت والدین جلب شد. آنگاه هدف پژوهش برای نمونه توضیح داده شد سپس به آنها اطمینان داده شد که از دادهها فقط برای اهداف پژوهش استفاده میشود. بعد از جلب رضایت آزمودنیها، پرسشنامهها توزیع شد و در حین پرکردن پرسشنامه به سؤالات آنها جواب داده شد. برای خلاصهسازی دادهها و محاسبه همبستگی بین متغیرها از نرمافزار SPSS نسخه ۱۹ و برای آزمون مدل مفروض پژوهش و انجام تحلیل مسیر از AMOS نسخه 20 استفاده شد. ابزارهای پژوهش به شرح زیر بودند:
مقیاس قربانی چندبعدی
این مقیاس توسط ماینارد و جوزف در سال2000 به منظور اندازهگیری ویژگی قربانی شدن ساخته شد و دارای ۱۶ آیتم است که قربانی شدن را به صورت سازهای چهاربعدی اندازهگیری میکند. این ابعاد عبارتاند از: قربانی فیزیکی، قربانی کلامی، دستکاری اجتماعیو حمله برای تملک. پاسخها بر روی یک طیف لیکرت سه گزینهای قرار داشت [
44]. در مطالعهای که بلوطبنگان و طالعپسند به منظور اعتباریابی مقیاس انجام دادند، نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که این سازه با قلدری (0/43)، غیبت از مدرسه (0/14) و پیشرفت تحصیلی (0/14-) رابطه معناداری دارد. آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 0/87 و برای هر کدام از خردهمقیاسها بین 0/71 تا 0/73به دست آمد [
45]. میزان آلفای کرونباخ این مقیاس در پژوهش حاضر 0/83 به دست آمد.
مقیاس شرم بیرونی
گاس و همکاران مقیاس شرم بیرونی را با 18 عبارت و سه خرده مقیاس احساس حقارت، احساس پوچی و شرم در مورد اشتباه کردن طراحی کردند. پاسخها بر روی یک طیف لیکرت چهارگزینهای قرار دارند. آلفای کرونباخ 0/94 و پایایی بازآزمایی پنجهفتهای آن 0/94 گزارش شده است. روایی سازه نشان میدهد که این مقیاس همبستگی متوسط با ارزیابی منفی از ترس و همبستگی بالاتر با سایر ابزارهای اندازهگیری شرم داشته است [
46]. در ایران، فروغی و همکاران دریافتند که مقیاس شرم بیرونی همبستگی مثبت و معناداری با کمالگرایی (0/17) و عاطفه منفی (0/51) و همبستگی منفی و معناداری با شفقت به خود (0/21) دارد. همچنین آلفای کرونباخ کل مقیاس 0/93 به دست آمد [
47]. آلفای کرونباخ در پژوهش حاضر 0/92 به دست آمده است.
مقیاس شفقت به خود فرم کوتاه
برای اندازهگیری شفقت به خود از فرم کوتاه دوازدهمادهای که توسط ریس و همکاران تدوین شده است، استفاده شد [
48]. این آزمون شش خردهمقیاس مهربانی به خود، قضاوت خود، انسانیت مشترک، انزوا، ذهنآگاهی و همانندسازی افراطی را در بر میگیرد. آزمودنیها به سؤالات این پرسشنامه در یک مقیاس لیکرت پنج گزینهای پاسخ میدهند. ریس و همکاران آلفای کرونباخ 0/86 و همبستگی این مقیاس با فرم بلند آن را 0/97 گزارش کردند. خانجانی و همکاران همبستگی این مقیاس با کمالگرایی، عاطفه منفی و شرم بیرونی را به ترتیب 0/33-، 0/38- و 0/21- و آلفای کرونباخ کل مقیاس را 0/79 گزارش کردند [
49]. میزان آلفای کرونباخ برای کل مقیاس در پژوهش حاضر 0/64 به دست آمد که همچنان قابلقبول است.
پرسشنامه خلق و احساس
این مقیاس توسط انگلد و همکاران اختصاصاً برای جداسازی کودکان و نوجوانان دارای اختلالات افسردگی ساخته شد. این ابزار شامل 34 عبارت است که تمام ملاکهای افسردگی ذکر شده در دهمین طبقهبندی بینالمللی بیماریها و چهارمین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی را دربر دارد و توانایی اجرا برای افراد 8 تا 19 سال را دارد. در این پرسشنامه نشانههای خلقی در طی دو هفته اخیر در طیف لیکرت سه درجهای نمرهگذاری میشود. این مقیاس دارای توانایی بالایی در شناسایی کودکان و نوجوانان افسرده است [
50]. نشاطدوست و همکاران در پژوهشی به منظور هنجاریابی این مقیاس در دانشآموزان مقطع متوسطه، روایی همزمان این پرسشنامه را با پرسشنامه افسردگی بک 0/71 و ضریب روایی تشخیصی آن را 0/79 گزارش کردند. ویژگی این آزمون و حساسیت آن نیز به ترتیب برابر با 0/86 و 0/90 است. پایایی این مقیاس با استفاده از آلفای کرونباخ 0/93 گزارش شده است [
51]. میزان آلفای کرونباخ برای کل مقیاس در پژوهش حاضر0/93 به دست آمد.
یافتهها
افراد شرکتکننده در این پژوهش سیصد نفر (150 دختر و 150 پسر) بودند. صد نفر (33/3 درصد) در پایه هفتم، صد نفر (33/3 درصد) در پایه هشتم و صد نفر (33/3 درصد) در پایه نهم مشغول به تحصیل بودند. 33/7 درصد از آنها 14ساله بوده و تقریباً نیمی از افراد والدینشان دارای تحصیلات دیپلم بودند. به لحاظ عوامل خطر مرتبط با افسردگی 9 درصد از شرکتکنندگان گزارش کردند که یکی از والدین سابقه بیماری خلقی دارند، همچنین 9 درصد از آنها طلاق والدین و 7/3 درصد فوت والدین را پشت سر گذاشته بودند.
شاخصهای توصیفی متغیرها در
جدول شماره 1 دیده میشود.
برای بررسی نرمال بودن توزیع دادهها (یکی از پیشفرضهای انجام همبستگی پیرسون)، میتوان از روشهای توصیفی و روشهای مبتنی بر نظریه استفاده کرد. در پژوهش حاضر از روش توصیفی استفاده شده است. بنابراین دادههای پرت با استفاده از نمودار جعبهای بررسی شدند که نتایج نشان داد هیچ داده پرتی در میان دادهها وجود ندارد؛ علاوه بر آن به اعتقاد مایلز و شولین در صورت به دست آمدن شاخص کجی و کشیدگی متغیرها در دامنه 2- تا 2+ مفروضه نرمال بودن برقرار است [
52]. همان طور که در
جدول شماره 1 مشاهده میشود، شاخصهای کجی و کشیدگیِ همه متغیرها بین 2- و 2+ قرار دارد، بنابراین به آمار استنباطی پرداخته شد.
در
جدول شماره 2 روابط بین متغیرهای پژوهش نشان داده شده است. همان طور که مشاهده میشود، تمامی همبستگیها معنادار هستند.
در این میان، شرم بیرونی و نشانههای افسردگی بیشترین همبستگی (0/669=r) را نشان دادند. علاوه بر این یکی از پیشفرضهای مهم انجام تحلیل مسیر، نبودن همخطی چندگانه است که به وسیله این ماتریس قابل بررسی است. ضرایب همبستگی بالای 0/85 در تخمین مدل مشکل ایجاد میکنند [
53]. ضرایب همبستگی در دامنه
قرار دارند؛ بنابراین بررسی این ماتریس حاکی از نبود همخطی چندگانه بین متغیرهاست.
رسم مدل و بررسی مسیرهای مستقیم بین متغیرها
بدین منظور متغیرها و مسیرهای بین آنها به نرمافزار AMOS داده شدند.
جدول شماره 3 ضرایب مسیر و معناداری آنها را نشان میدهد. معناداری ضریب مسیر با استفاده از مقدار تی مشخص میشود.
چنانچه مقدار تی بیش از 1/96± باشد ارتباط دو سازه معنادار است؛ بنابراین همانطور که در
جدول شماره 3 مشاهده میشود، تمامی مسیرها به غیر از مسیر قربانی شدن توسط همسالان به نشانههای افسردگی (0/85=t) معنادار هستند. به عبارت دیگر وقتی شرم بیرونی و شفقت به خود لحاظ میشوند، دیگر قربانی شدن توسط همسالان به خودیِخود با نشانههای افسردگی مسیر مستقیم ندارد. در روش تحلیل مسیر، آن مسیرهایی که معنادار نیستند از مدل حذف میشوند؛ بنابراین مدل نهایی در ت
صویر شماره 1 آمده است.
طبق این تصویر رابطه بین قربانی شدن توسط همسالان و شرم بیرونی بیشترین ضریب مسیر را دارد (0/551= β، t=11/403)؛ این رابطه منفی و در سطح 0/001>P معنادار است؛ به عبارت دیگر، با افزایش یک واحد در انحراف معیار قربانی شدن توسط همسالان، انحراف معیار شرم بیرونی به اندازه 0/551 افزایش مییابد. مسیر متغیر شرم بیرونی به نشانههای افسردگی مثبت و در سطح 001/0>P معنادار است (β=0/521, t=11/979 )؛ مسیر شرم بیرونی به شفقت به خود منفی و در سطح0/001>P معنادار است (t=5/823 , 0/362 -=β )؛ مسیر متغیر قربانی شدن توسط همسالان به شفقت به خود منفی و در سطح 0/001>P معنادار است (β=-0.129، 2/071=t)؛ مسیر متغیر شفقت به خود به نشانههای افسردگی منفی و در سطح 0/001>P معنادار است (β=-0.340، 7/823=t)؛ به عبارت دیگر، با یک واحد تغییر در انحراف معیار شفقت به خود، انحراف معیار نشانههای افسردگی به اندازه 0/34- واحد تغییر میکند.
منظور از برازش مدل آن است که تا چه حد مدل فرضیِ پژوهش با دادههای مربوطه سازگاری دارد. در روش تحلیل مسیر برای بررسی برازش مدل از شاخصهای برازش استفاده میشود. همان طور که در
جدول شماره 4 مشاهده میشود، تمامی شاخصهای برازش در محدوده مطلوب قرار دارند. در پژوهش حاضر، برای مثال مقدار شاخص ریشه میانگین مجذورات خطای برآورد (RMSEA) 0/03 به دست آمده است که کوچکتر از0/05 است و نشاندهنده برازش مطلوب مدل است. از مجموعِ این شاخصها میتوان استنباط کرد که دادهها تا حد مطلوبی از مدل فرضی پژوهش حمایت میکنند و نیازی به اصلاح مدل نیست.
بررسی مسیرهای غیرمستقیم بین متغیرها
برای ارزیابی روابط میانجی از آزمون بوت استرپ استفاده شد؛ آزمون بوت استرپ روش قدرتمندی برای شناسایی نقش میانجی است که از نمونهگیری مجدد استفاده میکند و نیازی به نرمال بودن توزیع دادهها ندارد [
54]. نتایج آن در
جدول شماره 5 دیده میشود.
در روش بوت استرپ چنانچه حد بالا و پایین هر دو مثبت یا هر دو منفی باشند و مقدار صفر بین این دو حد قرار نگیرد، مسیر غیرمستقیم معنادار خواهد بود. از آنجا که در مدل پژوهش سه مسیر غیرمستقیم وجود دارد (
تصویر شماره 1)، در
جدول شماره 5 نیز تنها سه اثر غیرمستقیم مشاهده میشود. در هر سه مسیر فواصل اطمینان در سطح 0/95 و تعداد نمونهگیری مجدد بوت استرپ 5000 است.
برای مسیر قربانی شدن توسط همسالان به نشانههای افسردگی از طریق شرم بیرونی و شفقت به خود حد پایین 0/011 و حد بالا 0/583 است؛ با توجه به اینکه صفر بیرون از این فاصله قرار میگیرد، مسیر قربانی شدن توسط همسالان به نشانههای افسردگی با میانجیگری شرم بیرونی و شفقت به خود با ضریب استاندارد (همان اندازه اثر) 0/399 معنادار است؛ بنابراین قربانی شدن توسط همسالان از طریق شرم بیرونی و شفقت به خود بر نشانههای افسردگی اثر غیرمستقیم دارد. به عبارت دیگر شفقت به خود و شرم بیرونی ارتباط بین قربانی شدن توسط همسالان و نشانههای افسردگی را میانجیگری میکنند. حال برای اینکه بفهمیم آیا این میانجیگری به صورت متوالی است یا خیر باید دو مسیر غیرمستقیم دیگر را بررسی کنیم.
برای مسیر قربانی شدن توسط همسالان به شفقت به خود از طریق شرم بیرونی حد پایین 0/030 و حد بالا 0/742 و برای مسیر شرم بیرونی به نشانههای افسردگی از طریق شفقت به خود حد پایین0/045 و حد بالا 0/65 است، بنابراین هر دوی این مسیرها معنادار هستند. یعنی قربانی شدن توسط همسالان از طریق شرم بیرونی بر شفقت به خود اثر غیرمستقیم دارد و شرم بیرونی از طریق شفقت به خود بر نشانههای افسردگی اثر غیرمستقیم دارد. بنابراین فرض اصلی پژوهش مبنی بر نقش میانجی شرم بیرونی و شفقت به خود (به صورت متوالی) در رابطه بین قربانی شدن توسط همسالان و نشانههای افسردگی تأیید میشود.
بحث
هدف از این مطالعه تعیین نقش میانجی شرم بیرونی و شفقت به خود در رابطه قربانی شدن توسط همسالان و نشانههای افسردگی بود. یافتههای مربوط به مسیرهای مستقیم نشان داد که رابطه بین قربانی شدن توسط همسالان و شرم بیرونی بیشترین ضریب مسیر را دارد. همبستگیِ قربانی شدن توسط همسالان با شرم بیرونی مثبت است. این موضوع نشان میدهد که با افزایش قربانی شدن توسط همسالان، میزان شرم بیرونی افزایش مییابد. این یافته با نتایج پژوهشهای منسینی و کامودکا همسوست [
22]. در تبیین این یافته میتوان گفت که افزایشِ نیاز تعلق به گروه و افزایش توانمندی فراشناختی نوجوانان برای تفکر درباره آنچه که در ذهن دیگران میگذرد، نوجوانان را نسبت به مورد حمله قرار گرفتن از سوی همسالانشان آسیبپذیر میکند. همچنین پژوهشها نشان میدهند که با قربانی شدن، فرد نه تنها از سوی فرد عامل طرد میشود بلکه تماشاچیها نیز این رفتار را تقویت میکنند [
6]. افرادی که همسالانشان را قربانی میکنند معمولاً این کار را به قصد ابراز برتری اجتماعی انجام میدهند؛ بنابراین فرد را در جمع تحقیر میکنند، از این رو ممکن است فرد را به تدریج به این نتیجه برسانند که دیگران دیدی منفی نسبت به او دارند و بنابراین فرد نسبت به اشتباهاتش خودآگاهتر میشود. طبق رویکرد ذهن مُشفِق، قربانی شدن توسط همسالان ممکن است محیط خصمانهای را رقم بزند، به خصوص در افرادی که سابقه سوءاستفاده و آسیب را دارند به تحریک سیستم تهدید و فعال شدن ترس از طرد شدن و آسیب دیدن از سوی دیگران منتهی میشود. هرچند مواد اولیه شرم از روابط صمیمی و خانوادگی و از طریق تجربیات شرطیسازی مکرر رخ میدهند اما شرم میتواند از طریق روابط همسالان و به خصوص قربانی شدن توسط همسالان نیز پدیدار شود. پژوهشها نشان میدهند که ترشح هورمون کورتیزول (از جمله هورمونهای سیستم تهدید) با پاسخ شرم نسبت به قضاوتهای تهدیدکننده اجتماعی ارتباط دارد [
40]. همه این عوامل دست به دست هم میدهند و زمینهای را برای تجربه شرم بیرونی به عنوان یک هیجان اجتماعی فراهم میکنند. با این وجود باید توجه داشت شرم بیرونی و قربانی شدن توسط همسالان هر دو جزء پدیدههایی هستند که هماهنگ با خصوصیات طبیعیِ این دوره افزایش مییابند.
یافتهها نشان داد که بین شرم بیرونی و شفقت به خود رابطه منفی و معناداری وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر با یافتههای گیلبرت و پروکتر، بارنارد و کوری، جانسون و اوبرین، و فریرا و همکاران همسو است [
42،
40-
38]. در تبیین این یافته میتوان گفت که رابطه معکوس شرم بیرونی و شفقت به خود به لحاظ مفهومی قابل درک است؛ شرم بیرونی با تلاش برای پنهان کردن اشتباهات خود از دیگران مشخص میشود [
21]، در حالی که شفقت به خود با پذیرش خود، صرف نظر از عوامل خارجی، مشخص میشود [
26]. علاوه بر آن، پژوهشها نشان میدهند که اعتقاد نوجوان به وجود عواطف منفی در ذهن همسالان با شیوه نگاه نوجوان نسبت به خود مرتبط است [
20]. در دوره نوجوانی که افراد هنوز در حال شکل دادن به هویت خود هستند، اعتقاد به قضاوت منفی دیگران نسبت به خود و برداشت کردن دنیای بیرونی علیه خود ممکن است ارزیابی فرد از خود را نیز خصمانه و منتقدانه کند. در چنین حالتی هیچ مکان امنی در درون و بیرون فرد وجود ندارد که به او آرامش ببخشد و در نتیجه این امر بر شفقت به خود تأثیر میگذراد.
یافتهها نشان داد که بین شرم بیرونی و نشانههای افسردگی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. این یافته در راستای پژوهش کیم و همکاران است. در تبیین این یافته میتوان گفت که شرمِ بیرونی در مرکز جهتگیری روابط اجتماعی و ارزیابی از خود قرار دارد. طبق رویکرد ذهن مُشفِق، دو فرایند اصلی شرم را به آسیب روانی و افسردگی مرتبط میسازند. اولین فرایند خصومتی است که به سمت خود فرد جهتگیری شده است که به خودانتقادی گسترش مییابد. دومین فرایند ناتوانی نسبی در ایجاد احساسات گرم و آرامشبخش نسبت به خود و دوست داشتن خود است [
20]. درنهایت حمله به خود، انتقاد از خود و ناتوانی در ایجاد احساسات گرم نسبت به خود به افزایش عواطف منفی و افزایش نشانههای افسردگی منتهی میشود [
40]. علاوه بر آن شرم با استفاده از استراتژیهای امنیتی نامناسبی همچون تجزیه، انکار، تعلل در درخواست کمک و درنتیجه عدم دریافت حمایت اجتماعی، تغییر در شکل و شمایل بروز علائم افسردگی و اجتناب از فاش کردن اطلاعات دردناک همراه است [
40] که هرچند فرد به منظور حفاظت از خود به آنها دست میزند، اما همگی میتوانند ارتباط شرم بیرونی و نشانههای افسردگی را درکشدنی کنند.
همچنین یافتهها نشان داد که بین قربانی شدن توسط همسالان و شفقت به خود رابطه منفی و معناداری وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر با یافتههای تاناکا و همکاران و وتس و همکاران همسوست. در تبیین این یافته میتوان گفت که قربانی شدن توسط همسالان ماهیتی قضاوتکننده و منزویکننده دارد که در تضاد با شفقت به خود است که در آن فرد تلاش میکند نگرشی پذیرا نسبت به خود داشته باشد و خود را جزئی از جامعه بشری ببیند. قربانی شدن توسط همسالان میتواند از طریق شرم، میزان شفقت به خود فرد را کاهش دهد. شرم موجب میشود فرد خود را ناپسند تلقی کرده و احساسات منفی نسبت به خود داشته باشد و در نهایت با خود همان رفتاری را بکند که دیگران با او کردهاند. علاوه بر این استفاده از استراتژیهای امنیتی نامناسب در مقابل قربانی شدن توسط همسالان، ممکن است به پیامد ناخواسته حمله به خود منتهی شود که شفقت نسبت به خود را دشوار میکند. همچنین قربانی پرخاشگری شدن با تنظیم نادرست هیجانی ارتباط دارد [
32]، بنابراین ممکن است رشد شفقت به خود به عنوان یک استراتژی تنظیم هیجان و توانایی فرد برای در تعادل نگه داشتن هیجانات در نوجوانانی که هدف رفتارهای پرخاشگرانه قرار میگیرند، دچار اختلال شود و آنگاه که افراد در پاسخ به قربانی شدن توسط همسالان در احساسات خود غرق میشوند (همانندسازی افراطی) به احتمال بیشتر به رفتارهایی دست بزنند که در نهایت موجب تقویت فرد عامل و ادامه رفتارهای پرخاشگرانه میشود.
همچنین یافتهها بیانگر این است که بین شفقت به خود و نشانههای افسردگی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر با یافتههای گیلبرت و همکاران و مکبث و گاملی همسو است. در تبیین این یافته میتوان گفت که کمبود شفقت به خود موجب میشود فرد اتفاقات زندگی را یک تجربه منحصربهفرد ببیند و عاطفه منفی بیشتری را تجربه کند. علاوه بر آن کمبود شفقت به خود با دشواری داشتن در بخشش و فراموشی اعمال خطاکارانه دیگران مرتبط است که به نشخوارهای فکری دامن میزند [
27]. همچنین افرادی که شفقت به خودِ کمی دارند درباره خود قضاوتهای سختگیرانه میکنند و در برابر اتفاقات زندگی بیشتر دست به سرزنش خود میزنند که به کاهش خلق و افزایش نشانههای افسردگی میانجامد.
نتایج مرتبط با مسیرهای غیرمستقیم نشان داد که قربانی شدن توسط همسالان از طریق شرم بیرونی و به دنبال آن از طریق شفقت به خود بر نشانههای افسردگی اثر غیرمستقیم دارد. در واقع وقتی قربانی شدن توسط همسالان با دیدگاه منفی فرد نسبت به قضاوتهای دیگران و کاهش خوددوستداری وی همراه میشود، نشانههای افسردگی افزایش مییابد. این یافته با نتایج پژوهشهای آیروین و همکاران، استروم و همکاران، دوارت و همکاران، جاتیو و سرزو، و زنگ و همکاران هماهنگ است [
37 ،
35 ،
25-
23]. در تبیین این یافته میتوان گفت که ماهیت تحقیرکننده و اجتماعی قربانی شدن توسط همسالان ممکن است فرد را به تدریج به این تفکر سوق دهد که نامطلوبِ گروه است و در به دست آوردن جایگاه اجتماعی ناتوان بوده است؛ شرم بیرونی با دو فرایند خودانتقادگری و کاهش احساس شفقت به خود همراه است، به طوری که در حمله به خود از فرد قلدر الگوبرداری میشود. به این ترتیب افراد بیشتر دست به سرزنش خود و قضاوت جنبههای منفی خود میزنند که ممکن است همان جنبههایی باشند که در قربانی شدن توسط همسالان هدف هستند؛ در واقع رفتارها و گفتارهای نامهربانانهای که شاید دفعات معدودی از سوی فرد قلدر گفته شده، به گفتار درونی فرد تبدیل میشود. پژوهشها نیز حاکی از آن است که سرزنش خود و باور به این که «تقصیر من است که دیگران با من بد رفتار میکنند»، از عوامل مهم افسردگی حتی بعد از گذشت سالها از وقوعِ قربانی شدن است [
9]. علاوه بر آن قربانی شدن توسط همسالان و تجربه شرم بیرونی ممکن است با استفاده از استراتژیهای امنیتی همچون انکار مشکل و تعلل در درخواست کمک همراه شود که فرد را از دسترسی به افرادی که شیوه دیگری از ارتباط با خود را الگو قرار میدهند محروم سازد و بدین ترتیب از طریق کاهش شفقت به خود به تشدید نشانههای افسردگی کمک کنند.
نتیجهگیری
یافتهها تأییدکننده نقش و اهمیت شرم بیرونی و شفقت به خود در ارتباط قربانی شدن توسط همسالان و نشانههای افسردگی است. این نتایج ممکن است به توضیح این سؤال کمک کند که چرا این پدیده هر فردی را در موقعیت آسیبپذیری برای تجربه نشانههای افسردگی قرار نمیدهد؟ قربانی شدن توسط همسالان از طریق اعتقاد به قضاوت منفی دیگران و به دنبال آن، از طریق چگونگی نگرش مهربانانه و متعادل فرد نسبت به نقصها و کمبودهایش است که با نشانههای افسردگی ارتباط پیدا میکند؛ پس قربانی شدن توسط همسالان لزوماً به نشانههای افسردگی نمیپیوندد و شفقت به خود میتواند به عنوان یک پادزهر برای احساس شرم و حقارت باشد. متخصصین میتوانند با هوشیاری نسبت به مکانیسم شرم بیرونی و شفقت به خود به عنوان یک پاسخ احتمالی نسبت به قربانی شدن توسط همسالان و ارزیابی شناختهای مرتبط با آنها در نوجوانان، پروتکلهای درمانی را بهبود بخشند. همچنین اهمیت مداخلههایی که در درمان افسردگی بر کاهش شرم و افزایش میزان مهرورزی فرد نسبت به خود تأکید دارند را میتوان از تلویحات بالینی بالقوه نتایج این پژوهش در نظر گرفت.
پژوهش حاضر محدودیتهایی داشت. ابزارها از نوع خودگزارشده بودند که میتوانند سوگیری داشته باشند. همچنین ماهیت مقطعی این مطالعه مانع استنتاجهای علی است. پیشنهاد میشود پژوهشگران بعدی در مطالعات آینده از روشهای اندازهگیری متنوع استفاده کرده و مطالعه را در چند زمان متفاوت انجام دهند تا ترتیب هریک از متغیرها به وضوح مشخص شود. با توجه محدودیت جامعه آماری و گروه سنی مورد مطالعه و همینطور وجود تحقیقات معدود در این زمینه، تکرار پژوهش با سایر گروههای سنی به توان تعمیم یافتهها کمک خواهد کرد.
پژوهش حاضر فقط به اندازهگیری نوع سنتی قربانی شدن پرداخت، از این رو پیشنهاد میشود که پژوهشگران سایر انواع قربانی شدن، به خصوص انواع رو به ازدیاد آن مثل نوع اینترنتی را نیز مطالعه کنند. این پژوهش بر رویکرد ذهن مُشفِق و سازههای فردی متمرکز بود، از آنجا که این دیدگاه در ابتدای راه خود است و هنوز نیاز به تحقیقات بیشتری دارد، مطالعات آینده میتوانند با بررسی سایر متغیرهای موجود در این رویکرد یا بررسی سازههای اجتماعی، دید جامعتری را ارائه دهند. از آنجا که تحلیل مسیر یکی از بهترین روشها برای مقایسه مدلهاست، خوب است که پژوهشهای آتی به مقایسه این مدل میانجی با سایر مدلها بپردازد تا مشخص شود که کدام مدل نظری شواهد قویتری را فراهم میآورد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
پژوهش با تأیید کمیته اخلاقی دانشگاه علومپزشکی ایران و دریافت کد اخلاق IR. IUMS. REC. 1398. 099 انجام شد. طبق اخلاق پژوهش در تحقیقاتی که شامل کودکان (افراد زیر 18 سال) میشود باید رضایت والدین را نیز کسب کرد. بنابراین ابتدا از والدین رضایتنامه کتبی گرفته شد. همچنین یکی از ملاکهای خروج عبارت بود از انصراف شرکتکننده از ادامه پژوهش. روش اجرای پژوهش اینگونه بود که ابتدا درباره موضوع پژوهش برای آزمودنیها توضیح ارائه شد سپس به آنها اطمینان داده شد که دادههای جمعآوری شده فقط برای اهداف پژوهشی بوده و اطلاعات آنها کاملاً محرمانه خواهد بود.
حامی مالی
این تحقیق هیچ گونه کمک مالی از سازمانهای تأمین مالی در بخشهای عمومی ، تجاری یا غیرانتفاعی دریافت نکرد.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی: همه نویسندگان؛ روششناسی: سهیلا یعقوبی و احمد عاشوری؛ تحلیل: سهیلا یعقوبی و احمد عاشوری؛ تحقیق و بررسی: اسما عاقبتی و سهیلا یعقوبی؛ تهیه نسخه اولیه: بهروز بیرشک و سهیلا یعقوبی؛ ویرایش متن: اسما عاقبتی و سهیلا یعقوبی؛ منابع: سهیلا یعقوبی و اسما عاقبتی؛ نظارت و هماهنگی: بهروز بیرشک.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از اداره آموزش و پرورش استان اصفهان و همچنین اداره آموزش و پرورش شهر شاهینشهر و تمامی شرکتکنندگان تشکر میکنیم.