دوره 27، شماره 1 - ( بهار 1400 )                   جلد 27 شماره 1 صفحات 15-2 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Asmari Bardezard Y, Khanjani S, Mousavi Asl E, Dolatshahi B. Effect of Emotion-focused Therapy on Anxiety, Depression and Difficulty in Emotion Regulation in Women With Binge Eating Disorder. IJPCP 2021; 27 (1) :2-15
URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-3119-fa.html
اسمری برده‌زرد یوسف، خانجانی سجاد، موسوی اصل اسماعیل، دولتشاهی بهروز. اثر بخشی درمان هیجان محور بر اضطراب، افسردگی و دشواری در تنظیم هیجان در اختلال پرخوری. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران. 1400; 27 (1) :2-15

URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-3119-fa.html


1- گروه روانشناسی بالینی‌، دانشگاه علوم توانبخشی‌ و سلامت اجتماعی، تهران، ایران.
2- گروه روانشناسی بالینی‌، دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان (انستیتو روانپزشکی تهران)، دانشگاه علوم‌پزشکی ایران، تهران، ایران.
3- گروه روانپزشکی، بیمارستان گلستان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم‌پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.
4- گروه روانشناسی بالینی‌، دانشگاه علوم توانبخشی‌ و سلامت اجتماعی، تهران، ایران. ، dolatshahee@yahoo.com
متن کامل [PDF 5372 kb]   (3407 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (4908 مشاهده)
متن کامل:   (3701 مشاهده)
مقدمه
اختلال پرخوری عبارت از دوره‌های مکرر پرخوری (مصرف مقدار زیادی غذا در مدت‌زمان کوتاه مثلاً کمتر از دو ساعت، به طور متوسط یک بار در هفته در سه ماه گذشته) بدون استفاده منظم از رفتارهای جبرانی نامتناسب کنترل وزن است [1]. 
اختلال پرخوری با افکار خودکشی مرتبط دانسته شده است و افزایش شدت این اختلال باعث افزایش ریسک خودکشی می‌شود [2]. همچنین اختلال پرخوری باعث اختلال در کارکرد روزانه از قبیل مشکل در خواب [3] و عامل بعضی بیماری‌های جسمانی [4، 5] و مشکلات گوارشی [6] است و منجر به کاهش کیفیت زندگی و بار اقتصادی برای این بیماران می‌شود [7، 8]. همچنین این بیماران از مشکلات ناشی از افزایش وزن از قبیل دیابت، سردرد، درد مفاصل، سندرم روده تحریک‌پذیر، فیبرومیالیژیا [9، 10] رنج می‌برند. این اختلال در زنان شایع‌تر از مردان است [11].
در پژوهشی روی 2436 بیمار زن بستری مبتلا به انواع اختلالات خوردن از جمله اشتهای عصبی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری 97 درصد این زنان مبتلا به حداقل یک اختلال روانی قابل تشخیص دیگر بدون در نظر گرفتن نوع اختلال در غذا خوردن بودند؛ 94 درصد از این زنان به یک نوع اختلال خلقی (رایج‌ترین آن‌ها افسردگی و 56 درصد اختلال اضطرابی) و سایر اختلالات مانند اختلالات شخصیت مبتلا بودند. از سوی دیگر استرین و همکاران پی بردند که افراد با اختلالات افسردگی و اضطراب به احتمال بیشتری درگیر رفتارهای ناسالم مثل عدم فعالیت بدنی و چاقی می‌شوند [12]. یکی از علل پرخوری مشکلات در تنظیم هیجان است [13]. تنظیم هیجان عبارت از توانایی به دست آوردن شناسایی، فهم و درک و پذیرش هیجانات خود به عنوان یک استراتژی برای تعدیل تجربه و بیان و ابراز هیجانات در راستای اهداف بلندمدت و ارزش‌هاست [14]. این توانایی در هر زمانی در حال پرورش دادن است ولی تعاملات اوایل کودکی از اهمیت فراوانی برای شکل‌گیری آن برخوردار است [15]. دشواری در تنظیم هیجان یک عامل رایج و مهم در ایجاد و نگهداری اختلال پرخوری است و کسانی که در تنظیم هیجانات منفی دچار مشکل هستند از پرخوری به شکل یک راهبرد مقابله‌ای و آرمش‌بخش استفاده می‌کنند [16]. در برخی مطالعات دیگر نیز نشان داده شده است که هیجانات منفی عامل برانگیختن پرخوری در اختلال پرخوری‌اند [17-19]. مدل‌های تبینی پرخوری در پراشتهایی عصبی و BED، بیان کرده‌اند که هیجانات دردناک مهم‌ترین تسریع‌کننده و نگهدارنده آن‌اند و خود پرخوری نقش مهمی در تنظیم عاطفه برای فرد بیمار دارند [20]. تاکنون اثربخشی درمان‌های زیادی برای این اختلال شامل: داروهای ضد افسردگی [21]، مانند درمان داوریی با سیبوترامین [22]، ترکیب درمان‌ شناختی رفتاری، با فلوکستین [23]، درمان شناختی رفتاری [24، 25] برنامه‌های خودهدایتی مبتنی ‌بر CBT [26]، درمان بین‌فردی [27]، درمان دیالکتیکی [29 ،28] و برنامه‌های رفتاری از دست دادن وزن [30] بررسی شده است. اما این درمان‌ها با محدودیت‌هایی برای این اختلال روبه‌رو هستند. اثرات بلندمدت دارودرمانی و تأثیر قطع دارو هنوز چندان مشخص نیست و نبود این اطلاعات، امنیت و تأثیر دارودرمانی برای درمان این اختلال را زیر سؤال می‌برد [31] و نیز انجمن روان‌پزشکی آمریکا هشدار داده است که مصرف طولانی‌مدت داروهای مهارکننده اختصاصی بازجذب سروتونین با افزایش وزن مرتبط است [32]. همین طور به لحاظ آسیب‌شناختی، اختلال پرخوری با نقص در آسیب‌پذیری هیجانی و نقص در مهارت‌های تنظیم هیجانات منفی همراه است، مکانیسمی که به طور مستقیم در درمان‌های CBT و IPT هدف قرار نمی‌گیرد و این درمان‌ها در اساس بر شناخت‌ها و رفتارهای عینی تأکید می‌کنند [33، 34]. به همین سبب رویکردهایی که بیشتر بر هیجان در درمان تأکید می‌کنند، می‌تواند برای درمان نشانگان مبتلایان به اختلال پرخوری مؤثرتر و پایدارتر باشند. درمان هیجان‌محور توسط گرینبرگ و همکارانش در سال 1980 به وسیله مطالعات تجربی فرایند تغییر ایجاد شد [35، 36] و یک رویکرد درمانی مبتنی‌بر شواهد برای درمان افسردگی، استرس‌های زناشویی، تروما، اختلالات خوردن، اختلالات اضطرابی و مشکلات بین‌فردی شناخته شده است [37]. درمان هیجان‌محور درمانی است که فرضیات و شیوه‌های درمانی گشتالت و دیگر درمان‌های انسان‌گرایانه را ترکیب می‌کند [38، 39]. درمان هیجان‌محور به مراجعان کمک می‌کند تا تجربیات هیجانی‌شان (طرحواره‌های هیجانی) را آشکار کنند و تغییر دهند، آن‌ها را با مجموعه از ادارکات، هیجانات، شناخت، تجربیات بدنی و شکل رفتاری واکنش‌های شخصی درگیر می‌کند [38]. نقش درمان هیجان‌محور و رویکرد دلبستگی را افزایش پردازش عاطفی به معنی اکتشاف و غلبه بر هیجانات ناقصی که ممکن است از آسیب‌های پیچیده تأسف‌بار باشد، توصیف کرده‌اند [40]. نتایج درمان هیجان‌محور به صورت گروهی بر روی زنان مبتلا به پراشتهایی عصبی، منجر به کاهش در نشانه‌های اختلال خوردن، افسردگی و پریشانی عمومی شده بود و خودکارآمدی و تنظیم هیجانات آنان را بهبود بخشیده است [41]. همچنین در یک مطالعه نشان داده شد که درمان هیجان‌محور به شکل گروهی بر افراد مبتلا به اضطراب و افسردگی مؤثر است [42].
از آنجا که بدتنظیمی هیجان در درمان‌های روان‌شناختی انجام گرفته برای اختلال پرخوری هدف درمانی نبوده است،  و از طرفی گروه درمانی برای اختلال پرخوری مؤثرتر از درمان به صورت انفرادی است [43] و همچنین درمان هیجان‌محور تاکنون در زمینه اختلالات خوردن در ایران به کار گرفته نشده است، هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی درمان هیجان‌محور بر اضطراب، افسردگی، دشواری در تنظیم هیجان و دوره‌های پرخوری در مردان مبتلا به اختلال پرخوری بود.

روش
این پژوهش یک مطالعه نیمه‌تجربی با طرح پیش‌آزمون پس‌آزمون و پیگیری 2 ماهه با گروه کنترل و یک سو کور است. جامعه پژوهش شامل همه مردان مراجعه‌کننده به کلینیک‌های چاقی شهر تهران در بهار و تابستان 1398بود. نمونه پژوهش شامل چهل مرد مبتلا به اختلال پرخوری (بیست نفر در گروه آزمایش و بیست نفر در گروه کنترل با جایگزینی تصادفی) بود که به صورت داوطلبانه و به شیوه نمونه‌گیری هدفمند در کلینیک کاهش وزن بیمارستان سینا انتخاب شدند. ارزیاب متخصص بالینی (غیردرما‌نگر) بر اساس مصاحبه بالینی ساختاریافته برای DSM-5‌ ترجمه شریفی و شادلو (شهریور 1396) و نقطه برش پرسش‌نامه (16 بالاتر) تشخیص اختلال پرخوری را انجام داد و ملاک‌های ورود و خروج کنترل شدند. ملاک‌های ورود به پژوهش شرکت‌کنندگان: بالای 18 سال بودن، مرد بودن و شرکت ‌نکردن در برنامه‌های درمانی دیگر در طول مدت مطالعه. ملاک‌های خروج: خطر خودکشی قریب‌الوقوع، هرگونه سوء‌مصرف مواد یا وابستگی به مواد و الکل و اندوکس توده بدنی (نمایه توده بدنی‌= وزن به کیلوگرم تقسیم بر مجذور قد برحسب سانتی‌متر) بالاتر از چهل.
پس از انتخاب نمونه و گمارش تصادفی آن‌ها به گروه‌های آزمایش و کنترل، برای هر دو گروه در یک زمان پیش‌آزمون (پرسش‌نامه دشواری تنظیم هیجان و مقیاس شدت پرخوری، اضطراب و افسردگی بک) اجرا شد. پس از اجرای پیش‌آزمون برنامه گروهی با رویکرد درمان هیجان‌محور در ده جلسه 90 دقیقه‌ای بر اساس رویکرد وونک و همکاران (‌2014) [41] به صورت هفتگی برای گروه آزمایش در یک کلینیک کاهش وزن انجام شد. برای گروه کنترل نیز در این مدت علاوه بر مشاوره تغذیه، برای رعایت اخلاق پژوهش و حفظ شرایط یکسو کور بودن مطالعه و انگیزه‌مند کردن بیماران برای ادامه شرکت در تحقیق از شرایط دارونما به صورت مطالعه کتاب غیرمرتبط و قرص شکر استفاده شد. برای ترغیب آزمودنی‌ها به ادامه پژوهش و جلوگیری از ریزش، درصدی از حق ویزیت فرایند درمان آن‌ها در کلینیک را تیم تحقیق پرداخت کرد. برنامه درمانی در هفت مرحله بر اساس جدول شماره 1 انجام شد.
یافته‌ها با روش آمار توصیفی میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی با آزمون تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر با نرم‌افزار SPSS نسخه 24 بررسی شدند.



ابزار پژوهش
مقیاس شدت پرخوری‌: توسط گورمالی، بلک، داستون، رادین (1982) [44] برای سنجش شدت پرخوری طراحی شده است. آلفای کرونباخ این مقیاس قبل از درمان 0/94 و بعد از درمان 0/92 محاسبه شده است. این مقیاس شامل 14 آیتم چهار‌گزینه‌ای و دو آیتم سه گزینه‌ای بوده است که نمره‌گذاری آن بدین‌صورت است: 
سؤالات 15 و 14 ،13 ،12 ،11 ،10 ،9 ،8 ،5 ،2 ،1 به صورت چهار‌گزینه‌ای بوده و نمره صفر تا 3 می‌گیرند، سؤالات 6 و 16 سه‌گزینه‌ای بوده و نمرات آن‌ها صفر تا 2 تعریف می‌شود و چند سؤال به شکل متفاوت نمره می‌گیرند؛ سؤال 3 به صورت 0، 1، 1، 3، سؤال 4 به صورت 0، 0، 0، 2، سؤال 7 نیز به شکل 0، 2، 3، 3 نمره‌دهی می‌شوند. دامنه نمرات این مقیاس از صفر تا 46 است که کسب نمره 16 وجود اختلال پرخوری و کسب نمره بالاتر از آن شدت بیشتر پرخوری را نشان می‌دهد. فرم ایرانی این مقیاس را مولودی و همکاران (1389) روی شصت آزمودنی اجرا کردند که حساسیت آن 0/85 درصد و اعتبار آزمون بازآزمون 0/72 محاسبه شد [45].
پرسش‌نامه دشواری تنظیم هیجان: مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی یک مقیاس 36‌آیتمی است که گراتز و رومر آن را طراحی کرده‌اند [14]. نحوه پاسخ‌دهی به این مقیاس در اساس یک مقیاس 5درجه‌ای لیکرت است. نمره‌گذاری آن بدین‌صورت است که به گزاره تقریباً همیشه نمره 5 و به گزاره تقریباً هرگز نمره یک (حداکثر نمره 180 و حداقل 36) تعلق می‌گیرد. این پرسش‌نامه دارای یک نمره کلی و شش نمره اختصاصی در زیرمقیاس‌هایی است که مربوط به ابعاد مختلف دشواری در تنظیم هیجانی است. این زیرمقیاس‌ها عبارت‌اند از: نپذیرفتن هیجان‌ها، ناتوانی در به‌کارگیری رفتارهای متناسب با هدف، مشکل در کنترل تکانه، عدم آگاهی هیجانی، دسترسی کم به راهبردهای تنظیم هیجانی، نبود شفافیت هیجانی. این پژوهشگران به بررسی پایایی و روایی این مقیاس در یک نمونه 479‌نفری از دانشجویان دوره لیسانس نیز پرداختند. این مقیاس در نمره کل ضریب آلفای کرونباخ (0/93) و در همه زیرمقیاس‌ها ضریب آلفای بزرگ‌تر از (0/8) ثبات خوبی نشان داد. عسکری، پاشا و امینیان پایایی نسخه فارسی این مقیاس را بر اساس آلفای کرونباخ و روش تصنیف به ترتیب 0/81 و 0/80 گزارش کرده‌اند [46]. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس 0/84 و برای هریک از خرده‌مقیاس‌ها در دامنه 0/55 تا 0/80 به دست آمد.
پرسش‌نامه اضطراب بک: یک پرسش‌نامه خودگزارشی است که برای اندازه‌گیری شدت اضطراب در نوجوانان و بزرگسالان تهیه شده است. این پرسش‌نامه یک مقیاس 21‌ماده‌ای است که آزمودنی در هر ماده یکی از چهار گزینه که نشان‌دهنده شدت اضطراب است را انتخاب می‌کند. چهار گزینه هر سؤال در یک طیف چهاربخشی از صفر تا 3 نمره‌گذاری می‌شود، بنابراین حداکثر نمره 63 و شدت اضطراب 0-7 جزئی، 8-15 خفیف، 16-25 متوسط، 26-63 شدید است [47]. این پرسش‌نامه از اعتبار روایی بالایی برخوردار است. ضریب همسانی درونی آن ضریب آلفا (0/92)، اعتبار آن با روش بازآزمایی به فاصله یک هفته (0/75) و همبستگی ماده‌های آن از 0/30 تا 0/76 متغیر است. پنج نوع روایی محتوا، هم‌زمان، سازه، تشخیصی و عاملی برای این آزمون سنجیده شده است که همگی نشان‌دهنده کارایی بالای این ابزار در اندازه‌گیری شدت اضطراب است [47]. در مطالعه کاویانی و موسوی [48] روایی، پایایی و هم‌سانی درونی این پرسش‌نامه روی جمعیت 1513 نفری زن و مرد در همه گروه‌های سنی در تهران به ترتیب (72/r=0 r=0/83, Alpha=0/92) به دست آمد.
پرسش‌نامه افسردگی بک: این پرسش‌نامه خودگزارشی شامل 21 عبارت است که برای اندازه‌گیری شدت افسردگی ساخته شده است. هر عبارت بازتاب یکی از علائم افسردگی است که بر اساس چهار پاسخ درجه‌بندی شده است. دامنه نمرات از صفر تا 63 متغیر است و نمرات بالاتر نشانه افسردگی شدیدتر است. بر اساس تقسیم‌بندی بک نمرات 0-9 فقدان افسردگی، 18-10 افسـردگی خفیـف تـا متوسـط، 19-29 افسردگی متوسط تا شـدید و 63- 30 حـاکی از افسردگی شدید است [49]. در فرهنگ اصلی، روایی هم‌زمان ایـن پرسش‌نامه 0/79 و اعتبار بازآزمایی آن 0/67 گزارش شده است؛ در ایران اعتبار این پرسش‌نامه را گودرزی و همکاران از طریق محاسبه ضریب همسانی درونی بر حسب آلفای کرونباخ 0/84 و ضریب تنصیف (بر اساس سؤال‌‌های زوج و فرد) 0/70 گزارش کرده‌اند [50].

یافته‌ها
داده‌های چهل نفر شرکت‌کننده در پژوهش بدون ریزش وارد تحلیل شد. یافته‌های توصیفی نشان داد که میانگین و انحراف معیار سنی گروه آزمایش به ترتیب (11/66±38/4) و کنترل (7/58±‌39/56) است. نتایج اطلاعات جمعیت‌شناختی در جدول شماره 2 آمده است.


میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای پژوهش در جدول شماره 3 آمده است. نتایج نشان داد که میانگین متغیرهای وابسته در گروه آزمایش در پس‌آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است.



برای تحلیل داده‌ها در سطح آمار استباطی از آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر طرح 3×2 استفاده شد که دو گروه (آزمایش و کنترل) به عنوان عامل بین آزمودنی و زمان اندازه‌گیری (پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری) به عنوان عامل درون آزمودنی در نظر گرفته شدند. پیش‌فرض‌های این آزمون بررسی شد: 1. یکسانی واریانس تفاوت بین همه ترکیب‌های مربوط به گروه‌ها (کرویت) موچلی برای پرخوری (W=0/27, df=5, Sig=0/9) و افسردگی (W=0/96, df=2, Sig=0/79) رعایت شده است و در تحلیل از فرض کرویت استفاده می‌کنیم اما برای دشواری در تنظیم هیجان (W=0/48, df=2, Sig=0.9) و اضطراب (W=0/53, df=2, Sig=0.018) رعایت نشده است؛ پس برای این دو متغیر در تحلیل از اپسیلون هینه فلدت استفاده شد؛ 2. نرمال بودن توزیع داده‌ها با استفاده از آزمون کالموگروف اسمیرنف (0/2=Asymp. Sig) برای پس‌آزمون و پیگیری برای همه متغیرها (05/P<0) رعایت شده است؛ 3. همگن بودن کوواریانس ماتریکس میان گروه‌ها با استفاده آزمون M باکس برای شدت پرخوری (Box=18/47, Sig=0.07)، افسردگی (Box=12/46, Sig=0/14)، اضطراب (Box=4/51, Sig=0.75) و دشواری تنظیم هیجان (Box=17/34, Sig=0.06) رعایت شده است؛ 4. همگنی واریانس‌ها با استفاده از آزمون لون در سه سطح برای همه متغیرها (05/P<0) رعایت شده است (جدول شماره 3).
تأثیر زمان اندازه‌گیری (سطح) بر نمرات اضطراب (P≤05، F=7/6، η2=0/35)، افسردگی (P≤05، F=15/5، =η2=0/55)، دشواری در تنظیم هیجان (05/P<0/05، F=4/1، η2=0/30) و شدت پرخوری (0/40=05/P<0/05، F=9/4، η2) معنادار بود. تعامل سطح/گروه نیز برای همه متغییرها معنادار بود. برای بررسی اینکه در بین کدام سطوح (پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری) تفاوت وجود دارد، نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی برای متغیر پرخوری نشان داد که تفاوت میانگین درون آزمودنی در سطح پیش‌آزمون پس‌آزمون (تفاوت میانگین=6/93، P≤0/05، Sig=0/001) و در سطح پیش‌آزمون پیگیری (تفاوت میانگین=7، P≤0/05، Sig=0/001) برای اضطراب در سطح پس‌آزمون پیش‌آزمون (تفاوت میانگین=6/83، 001/Sig=0 P≤05) و در سطح پیش‌آزمون پیگیری (تفاوت میانگین=5/6، Sig=0/001، P≤0/05)، افسردگی در سطح پیش‌آزمون پس‌آزمون (تفاوت میانگین=5، Sig=0/001، P≤05) و در سطح پیش آزمون پیگیری (تفاوت میانگین=5/87، Sig=0/001، P≤0/05) و نیز آزمون تعقیبی بنفرونی برای دشواری در تنظیم هیجان در سطح پیش‌آزمون پس‌آزمون (تفاوت میانگین=13، Sig=0/001، P≤0/05) و در سطح پیش آزمون پیگیری (تفاوت میانگین=14/3، Sig=0/001، P≤0/05) معنادار بود.
با توجه به نتایج، بین گروه آزمایش و کنترل در میانگین‌های افسردگی، اضطراب، پرخوری و دشواری در تنظیم هیجان تفاوت معنادار است؛ یعنی اینکه گروه برای اضطراب چهل درصد، افسردگی 32 درصد، پرخوری 42 درصد و برای دشواری در تنظیم هیجان 29 درصد تغییرات را تبیین می‌کند که معناداری (P≤0/05) این تأثیر نشان از اثربخشی درمان در گروه آزمایش بوده است.

بحث
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان‌محور بر اضطراب، افسردگی، دشواری در تنظیم هیجان و شدت پرخوری در مرد مبتلا به پرخوری بود. نتایج جدول‌های شماره 4 و 5 کاهش معنادار میانگین در دشواری در تنظیم هیجان و علائم شدت پرخوری را در گروه آزمایش نشان داد که با نتایج تحقیق ایوانوآ [51] و وونک و همکارانش همسوست؛ آن‌ها در بررسی خود روی زنان مبتلا به اختلال پراشتهایی عصبی نشان دادند که درمان هیجان‌محور باعث بهبود معنادار در نشانه‌های بدتنظیمی هیجان، افسردگی، خودکارآمدی و کاهش در دوره‌های پرخوری شده است [41].










همچنین کومپار و همکارانش نشان دادند که درمان هیجان‌محور هم به‌تنهایی و هم در ترکیب با مشاوره غذایی باعث بهبود نشانه‌های پاتولوژی اختلال خوردن و بهبود کیفیت زندگی مبتلایان به اختلال پرخوری و چاقی شده است و بعد از شش ماه پیگیری در گروهی که درمان هیجان‌محور بر آن‌ها اجرا شده بود، بهبود ادامه داشت [52]. در تبیین این فرض می‌توان گفت مدل تنظیم هیجان بر مبنای تعداد زیادی از مقالات که ارتباط بین عاطفه منفی و اختلالات خوردن را بیان می‌کند شکل گرفته است [53]. درواقع این مدل پرخوری افراطی و دیگر انواع آسیب‌شناسی خوردن را (برگرداندن اجباری غذا و یا خوردن محدودکننده) یک تلاش رفتاری برای تحت تأثیر قرار دادن، تغییر و یا کنترل سطوح هیجانی دردناک در نظر می‌گیرد [54]. شواهد تحقیقاتی نیز نقش هیجانات (به‌ویژه هیجانات منفی) و تأثیر تنظیم هیجان‌ها در پرخوری افراطی را روشن می‌کنند [55]. به صورت کلی این افراد به طور مشخصی سطوح بالاتر هیجانات شدید، پذیرش کمتر هیجانات، آگاهی و وضوح کمتر هیجانات و استفاده از راهبردهای تنظیم هیجان معیوب را دارا هستند [56]. از دیدگاه EFT، اختلال ناشی از مکانیسم‌های هیجانی مهم است که شامل: آگاهی هیجانی ضعیف، بروز ندادن هیجانات و تمایل به اجتناب، یادداری طرحواره‌های ناسازگار، انعطاف‌ناپذیری در ساختن معنای تجربه شخصی و تعارضات حل‌نشده بین خود و دیگران مهم یا تعارض بین جنبه‌های وجودی خود فرد است [58 ،57] که در این پروتکل درمانی هدف قرار گرفته‌اند و باعث کاهش نمرات دشواری در تنظیم هیجان شدند. همچنین دیگر نتایج این پژوهش کاهش معنادار افسردگی و اضطراب در سطوح پس‌آزمون و پیگیری در گروه آزمایش بود که با تحقیقات رابینسون و همکاران [42]، شاهار [59]، گرینبرگ و واتسون [60] و گرینبرگ، گلدمن، انگوس [61] همسوست که نشان دادند درمان هیجان محور در کاهش اضطراب و افسردگی مؤثر است. در تبیین این یافته‌ها می‌توان گفت یکی از اهداف EFT کار روی فرایندهای زیربنایی و افکار مرتبط با هیجانات ناخوشایند به وسیله آگاهی و بیان درست تجربیات درونی هیجان‌هاست تا از این طریق: 1. تحمل کردن آن‌ها یادگرفته شود و تنظیم هیجانی صورت گیرد؛ 2. در قالب کلمات، معنا و انعکاس این تجربیات نمادگذاری شوند تا بتوان با برچسب مجدد، هیجانات سالمی را فعال کرد که با نیازها و اعمال مربوط با آن مرتبط شوند [62].
با وجود آنکه رفتارهای پرخوری به طور مستقیم در درمان هیجان‌محور هدف نیست ولی فرایندهای تنظیم هیجان، کاهش افسردگی و اضطراب دخیل در آن با کاهش دوره‌های پرخوری همراه است؛ مانند درمان بین‌فردی برای اختلالات پرخوری که آن هم به طور مستقیم نشانه‌های اختلال پرخوری را هدف قرار نمی‌دهد [63، 64]. درمان هیجان‌محور پیشنهاد می‌دهد که هیجانات بشری ویژگی سازگاری ذاتی دارد که در صورت فعال بودن می‌تواند به مراجعان کمک کند تا حالات هیجانی مشکل‌ساز یا تجربیات ناخواسته خود را تغییر دهند. هیجانات خود مانع درمان نمی‌شوند ولی ناتوانی در مدیریت و استفاده از هیجانات مشکل‌ساز می‌شود زیرا هیجانات با بیشتر نیازهای ضروری ما مرتبط هستند [65]، مهم‌ترین هدفEFT رسیدن به تجربه زنده هیجانات ناسازگار (مثل شرم، ترس مزمن) برای تغییر آن‌هاست. این تغییر ناشی از دسترسی درمان‌جو به هیجانات سازگارانه در طول جلسات درمان است [38]. از آنجا که شیوه‌های نابهنجار غذا خوردن برای تخلیه هیجانات منفی است [66]، پرخوری می‌تواند شیوه‌ای برای فرار از خودآگاهی باشد که به صورت تمرکز روی خوردن افراطی و پاک‌سازی به دنبال آن عمل می‌کند [67]. بر این اساس، رفتارهای اختلال خوردن یک تنظیم عملکرد برای زنانی است که سطح بالایی از هیجان‌های آزارنده را تجربه می‌کنند. در درمان هیجان‌محور فن دو صندلی برای انشعابات خود از هم گسیخته استفاده می‌شود، زمانی که خود ابراز هیجانی را از قسمت‌های دیگر خود بازداری و ممانعت کند. هدف از این تکنیک این است که برای مراجعان به وسیله دیالوگ خود خود (خودی که تجربیات هیجانی را مسدود می‌کند) روشن شود. چگونه از خوردن نابهنجار برای منقطع کردن تجربیات هیجانی خود استفاده می‌کنند، در واقع راهکار توقف این رفتارها، بیان کردن کامل جنبه‌هایی از خود است که قبلاً انکار شده‌اند [68]. 
در تببین دیگر می‌توان گفت که EFT (درمان متمرکز بر هیجان) رشد هوش هیجانی را تقویت می‌کند تا مراجعان بتوانند به شیوه‌های سازگارانه و سالم به موقعیت‌های محیطی پاسخ دهند [69]. درمان هیجان‌محور که مبتنی ‌بر نظریه دلبستگی است به مراجعان کمک می‌کند تا از یک موقعیت پریشان به یک رابطه متصل حرکت کنند و بهتر با احساساتشان رابطه برقرار کنند، بدون هیچ دفاعی احساسات را بشنوند و بفهمند و اعتبار ببخشند. در گروه درمانی متمرکز بر هیجان بنا به گزارش شرکت‌کنندگان در پژوهش، یک عنصر مهم درمان تجربه کردن هیجانات اصلاحی است. اعضا اعتباربخشی سالم، همدردی و تسکین و آرامش بین‌فردی را از یکدیگر و از طرف درمانگر تجربه می‌کنند. تکنیک‌های به‌کار‌رفته در این درمان مثل آموزش درباره هیجان‌های مثبت و منفی و ارزیابی مجدد و کمک به پذیرش بدون چون و چرای آن‌ها در این راستا بود تا مراجعان بتوانند با تنظیم هیجان به جای سرکوب هیجانات آن‌ها را بازپردازش کنند و تجربه کردن عمیق و پذیرش به نوعی خودآگاهی منجر گردید. مراجعان در طول جلسات به این درک رسیدند که هیجان‌ها نه الزاماً ترسناک هستند و نه پایدار؛ بنابراین می‌توان بجای گریز از آن‌ها یا غرق شدن در آن‌ها، پیام پنهانیشان را شنید.
از آنجا که جامعه پژوهش را فقط مردان تشکیل می‌دهد پس در تعمیم نتایج به سایر افراد باید احتیاط کرد، همچنین از محدودیت‌های دیگر این پژوهش ابزارهای خودگزارشی، در نظر نگرفتن پراکندگی نمرات آزمودنی‌ها و تأکید بر میانگین گروه‌های شرکت‌کننده است که می‌تواند اعتبار اطلاعات را کاهش دهد. همچنین از دیگر محدودیت‌های این مطالعه مقایسه نکردن اثربخشی و اندازه اثر درمان با درمان استاندارد دیگر مانند درمان شناختی رفتاری و دارودرمانی بود، این کار باعث می‌شود که میزان اثربخشی آن مقایسه شود و از نظر هزینه سود ارزیابی شود. در نظر نگرفتن همه همبودی‌های اختلالات دیگر به خصوص اختلالات شخصیت در بیماران به دلیل افزایش یافتن تعداد ابزارهای سنجش و سؤالات از دیگر محدودیت‌های این پژوهش بود. بنابراین پیشنهاد می‌شود که این مطالعه روی گروه‌های دیگر اجرا شود و در آن از ابزارهای عینی‌تر و با اعتبار بیشتر مانند روش‌های تصویربرداری مغزی برای سنجش میزان تغییرات استفاده شود. در مطالعات آینده اثربخشی این درمان با رویکردهای دیگر روان‌درمانی مانند درمان شناختی رفتاری مقایسه شود. 

نتیجه‌گیری
این مطالعه نشان داد که درمان هیجان‌محور می‌تواند باعث بهبود بدتنظیمی هیجان، اضطراب، افسردگی و کاهش دوره‌های پرخوری در مردان مبتلا به اختلال پرخوری شود. همچنین نتایج نشان داد که درمان هیجان‌محور با هدف قرار دادن بعد تنظیم هیجان و پردازش هیجانی، باعث به وجود آمدن نتایج پایدارتری در کاهش نشانه‌های پرخوری می‌شود. بر اساس این مطالعه بایستی در درمان اختلال خوردن بعد بدتنظیمی هیجان را مد نظر قرار داد.

ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش

کمیته اخلاق مرکز تحقیقات دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی این تحقیق را با کد اخلاق IR.USWR.REC.1397.78 تأیید کرده است. همچنین در مرکز ثبت کارآزمایی بالینی ایران با کد IRCT20200222046583N1 به ثبت رسیده است. شرکت کنندگان اجازه داشتند هر زمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. همچنین همه شرکت کنندگان در جریان روند پژوهش بودند. اطلاعات آن ها محرمانه نگه داشته شد.

حامی مالی
این تحقیق هیچ گونه کمک مالی از سازمان‌های تأمین مالی در بخش‌های عمومی ، تجاری یا غیرانتفاعی دریافت نکرد.

مشارکت نویسندگان
پروتکل درمانی و اجرای آن و جمع‌آوری داده‌ها: یوسف اسمری برده زرد؛ تحلیل داده‌ها: سجاد خانجانی، نوشتن مقدمه و اساس تئوریک، بحث و نتیجه‌گیری: سجاد خانجانی و اسماعیل موسوی؛ نظارت: بهروز دولتشاهی.

تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان تعارض منافع وجود ندارد.

تشکر و قدردانی
بدینوسیله از متخصصان و کسانی که در کلینیک کاهش وزن و درمان چاقی بیمارستان سینا با تیم پژوهش همکاری کردند کمال تشکر و قدردانی را داریم.
Refrences:
  1. Vahia VN. Diagnostic and statistical manual of mental disorders 5: A quick glance. Indian Journal of Psychiatry. 2013; 55(3):220–3. [DOI:10.4103/0019-5545.117131] [PMCID] [PMID]
  2. Conti C, Lanzara R, Scipioni M, Iasenza M, Guagnano MT, Fulcheri M. The relationship between binge eating disorder and suicidality: A systematic review. Frontiers in Psychology. 2017; 8:2125. [DOI:10.3389/fpsyg.2017.02125] [PMID] [PMCID]
  3. Trace SE, Thornton LM, Runfola CD, Lichtenstein P, Pedersen NL, Bulik CM. Sleep problems are associated with binge eating in women. International Journal of Eating Disorders. 2012; 45(5):695-703. [DOI:10.1002/eat.22003] [PMID] [PMCID]
  4. Succurro E, Segura-Garcia C, Ruffo M, Caroleo M, Rania M, Aloi M, et al. Obese patients with a binge eating disorder have an unfavorable metabolic and inflammatory profile. Medicine. 2015; 94(52):e2098. [DOI:10.1097/MD.0000000000002098] [PMID] [PMCID]
  5. Mitchell JE, King WC, Pories W, Wolfe B, Flum DR, Spaniolas K, et al. Binge eating disorder and medical comorbidities in bariatric surgery candidates. International Journal of Eating Disorders. 2015; 48(5):471-6. [DOI:10.1002/eat.22389] [PMID] [PMCID]
  6. Cremonini F, Camilleri M, Clark MM, Beebe T, Locke G, Zinsmeister A, et al. Associations among binge eating behavior patterns and gastrointestinal symptoms: A population-based study. International Journal of Obesity. 2009; 33(3):342-53. [DOI:10.1038/ijo.2008.272] [PMID] [PMCID]
  7. Ivanova I, Watson J. Emotion-focused therapy for eating disorders: Enhancing emotional processing. Person-Centered & Experiential Psychotherapies. 2014; 13(4):278-93. [DOI:10.1080/14779757.2014.910132]
  8. Agh T, Kovács G, Pawaskar M, Supina D, Inotai A, Vokó Z. Epidemiology, health-related quality of life and economic burden of binge eating disorder: A systematic literature review. Eating and Weight Disorders-Studies on Anorexia, Bulimia and Obesity. 2015; 20(1):1-12. [DOI:10.1007/s40519-014-0173-9] [PMID] [PMCID]
  9. Bulik CM, Reichborn-Kjennerud T. Medical morbidity in binge eating disorder. International Journal of Eating Disorders. 2003; 34(S1):S39-S46. [DOI:10.1002/eat.10204] [PMID]
  10. Javaras KN, Pope Jr HG, Lalonde JK, Roberts JL, Nillni YI, Laird NM, et al. Co-occurrence of binge eating disorder with psychiatric and medical disorders. The Journal of Clinical Psychiatry. 2008; 69(2). [DOI:10.4088/JCP.v69n0213] [PMID]
  11. Bertoli S, Leone A, Ponissi V, Bedogni G, Beggio V, Strepparava MG, et al. Prevalence of and risk factors for binge eating behaviour in 6930 adults starting a weight loss or maintenance programme. Public Health Nutrition. 2016; 19(1):71-7. [DOI:10.1017/S1368980015001068] [PMID]
  12. Strine TW, Mokdad AH, Dube SR, Balluz LS, Gonzalez O, Berry JT, et al. The association of depression and anxiety with obesity and unhealthy behaviors among community-dwelling US adults. General Hospital Psychiatry. 2008; 30(2):127-37. [DOI:10.1016/j.genhosppsych.2007.12.008] [PMID]
  13. Munsch S, Meyer AH, Quartier V, Wilhelm FH. Binge eating in binge eating disorder: A breakdown of emotion regulatory process? Psychiatry Research. 2012; 195(3):118-24. [DOI:10.1016/j.psychres.2011.07.016] [PMID]
  14. Gratz KL, Roemer L. Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation: Development, factor structure, and initial validation of the difficulties in emotion regulation scale. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment. 2004; 26(1):41-54. [DOI:10.1023/B:JOBA.0000007455.08539.94]
  15. Yap MB, Allen NB, Sheeber L. Using an emotion regulation framework to understand the role of temperament and family processes in risk for adolescent depressive disorders. Clinical Child and Family Psychology Review. 2007; 10(2):180-96. [DOI:10.1007/s10567-006-0014-0] [PMID]
  16. Leehr EJ, Krohmer K, Schag K, Dresler T, Zipfel S, Giel KE. Emotion regulation model in binge eating disorder and obesity-a systematic review. Neuroscience & Biobehavioral Reviews. 2015; 49:125-34. [DOI:10.1016/j.neubiorev.2014.12.008] [PMID]
  17. Appelhans BM, Whited MC, Schneider KL, Oleski J, Pagoto SL. Response style and vulnerability to anger-induced eating in obese adults. Eating Behaviors. 2011; 12(1):9-14. [DOI:10.1016/j.eatbeh.2010.08.009] [PMID] [PMCID]
  18. Lemmens SG, Rutters F, Born JM, Westerterp-Plantenga MS. Stress augments food ‘wanting’and energy intake in visceral overweight subjects in the absence of hunger. Physiology & Behavior. 2011; 103(2):157-63. [DOI:10.1016/j.physbeh.2011.01.009] [PMID]
  19. Rosenberg N, Bloch M, Avi IB, Rouach V, Schreiber S, Stern N, et al. Cortisol response and desire to binge following psychological stress: Comparison between obese subjects with and without binge eating disorder. Psychiatry Research. 2013; 208(2):156-61. [DOI:10.1016/j.psychres.2012.09.050] [PMID]
  20. McManus F, Waller G. A functional analysis of binge-eating. Clinical Psychology Review. 1995; 15(8):845-63. [DOI:10.1016/0272-7358(95)00042-9]
  21. Agras WS, Rossiter EM, Arnow B, Telch CF, Raeburn SD, Bruce B, et al. One-year follow-up of psychosocial and pharmacologic treatments for bulimia nervosa. Journal of Clinical Psychiatry. 1994; 55(5):179–83. https://psycnet.apa.org/record/1995-02556-001
  22. Wilfley D, Crow S, Hudson J, Mitchell J, Berkowitz R, Blakesley V, et al. Sibutramine Binge Eating Disorder Research Group: Efficacy of sibutramine for the treatment of binge eating disorder: A randomized multicenter placebo-controlled double-blind study. The American Journal of Psychiatry. 2008; 165(1):51-8. [DOI:10.1176/appi.ajp.2007.06121970] [PMID]
  23. Grilo CM, Masheb RM, Wilson GT. Efficacy of cognitive behavioral therapy and fluoxetine for the treatment of binge eating disorder: A randomized double-blind placebo-controlled comparison. Biological Psychiatry. 2005; 57(3):301-9. [DOI:10.1016/j.biopsych.2004.11.002] [PMID]
  24. Latner J, Stunkard A, Wilson G, Jackson M, Zelitch D, Labouvie E. Effective long-term treatment of obesity: A continuing care model. International Journal of Obesity & Related Metabolic Disorders. 2000; 24(7):893-8. [DOI:10.1038/sj.ijo.0801249] [PMID]
  25. Wilson GT, Fairburn CC, Agras WS, Walsh BT, Kraemer H. Cognitive-behavioral therapy for bulimia nervosa: Time course and mechanisms of change. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 2002; 70(2):267. [DOI:10.1037/0022-006X.70.2.267] [PMID]
  26. Carter JC, Fairburn CG. Cognitive-behavioral self-help for binge eating disorder: A controlled effectiveness study. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 1998; 66(4):616. [DOI:10.1037/0022-006X.66.4.616]
  27. Wilfley DE, Welch RR, Stein RI, Spurrell EB, Cohen LR, Saelens BE, et al. A randomized comparison of group cognitive-behavioral therapy and group interpersonal psychotherapy for the treatment of overweight individuals with binge-eating disorder. Archives of General Psychiatry. 2002; 59(8):713-21. [DOI:10.1001/archpsyc.59.8.713] [PMID]
  28. Safer DL, Jo B. Outcome from a randomized controlled trial of group therapy for binge eating disorder: Comparing dialectical behavior therapy adapted for binge eating to an active comparison group therapy. Behavior Therapy. 2010; 41(1):106-20. [DOI:10.1016/j.beth.2009.01.006] [PMID] [PMCID]
  29. Telch CF, Agras WS, Linehan MM. Group dialectical behavior therapy for binge-eating disorder: A preliminary, uncontrolled trial. Behavior Therapy. 2000; 31(3):569-82. [DOI:10.1016/S0005-7894(00)80031-3]
  30. Marcus MD, Wing RR, Fairburn CG. Cognitive treatment of binge eating versus behavioral weight control in the treatment of binge eating disorder. Annals of Behavioral Medicine. 1995; 17:S090. [Link not Found]
  31. Wilson GT. Treatment of binge eating disorder. Psychiatric Clinics. 2011; 34(4):773-83. [DOI:10.1016/j.psc.2011.08.011] [PMID]
  32. Association AP. American Psychiatric Association Practice Guidelines for the treatment of psychiatric disorders: compendium 2006. Washington, D.C.: American Psychiatric Association; 2006. https://books.google.com/books?id=t9OuwwEACAAJ&dq=American+Psychiatric+Association+Practice+Guidelines+for+the+treatment+of+psychiatric+disorders:+compendium+2006&hl=en&sa=X&ved=2ahUKEwjVtIXbi6PxAhWY_7sIHYxGAeEQ6AEwAHoECAMQAQ
  33. Whiteside U, Chen E, Neighbors C, Hunter D, Lo T, Larimer M. Difficulties regulating emotions: Do binge eaters have fewer strategies to modulate and tolerate negative affect? Eating Behaviors. 2007; 8(2):162-9. [DOI:10.1016/j.eatbeh.2006.04.001] [PMID]
  34. Ricca V, Castellini G, Sauro CL, Ravaldi C, Lapi F, Mannucci E, et al. Correlations between binge eating and emotional eating in a sample of overweight subjects. Appetite. 2009; 53(3):418-21. [DOI:10.1016/j.appet.2009.07.008] [PMID]
  35. Rice LN, Greenberg LS. Patterns of change: Intensive analysis of psychotherapy process. New York City: Guilford Press; 1984. https://www.google.com/search?q=Patterns+of+change%3A+Intensive+analysis+of+psychotherapy+process&tbm
  36. Greenberg LS, Safran JD. Emotion in psychotherapy. American Psychologist. 1989; 44(1):19. [DOI:10.1037/0003-066X.44.1.19]
  37. Greenberg LS. Emotion-focused therapy: A clinical synthesis. Focus. 2010; 8(1):32-42. [DOI:10.1176/foc.8.1.foc32]
  38. Elliott R, Watson JC, Goldman RN, Greenberg LS. Learning emotion-focused therapy: The process-experiential approach to change. Washington, D.C.: American Psychological Association; 2004. [DOI:10.1037/10725-000]
  39. Rice LN, Elliott R. Facilitating emotional change: The moment-by-moment process. New York City: Guilford Press; 1996. https://books.google.com/books?hl=en&lr=&id=nWrOpUO6ku0C&oi=fnd&pg=PA1&dq=Facilitating+emotional+change:+The+moment-by-moment+process&ots=r3aPuj_rKo&sig=dmjn6BgdQX7rTsWrlRg6SuvmncQ#v=onepage&q=Facilitating%20emotional%20change%3A%20The%20moment-by-moment%20process&f=false
  40. Elliott R. Emotion-focused therapy. In: Sanders P, Editor. The tribes of the person-centred nation. United Kingdom: PCCS Books/Ross-on-Wye; 2012. https://books.google.com/books?id=BfX7zQEACAAJ&dq=Emotion-focused+therapy.+In:+The+tribes+of+the+person-centred+nation&hl=en&sa=X&ved=2ahUKEwijqp6qjaPxAhUkhf0HHeFlCo0Q6AEwAHoECAMQAQ
  41. Wnuk SM, Greenberg L, Dolhanty J. Emotion-focused group therapy for women with symptoms of bulimia nervosa. Eating Disorders. 2015; 23(3):253-61. [DOI:10.1080/10640266.2014.964612] [PMID]
  42. Lafrance Robinson A, McCague EA, Whissell C. “That chair work thing was great”: A pilot study of group-based emotion-focused therapy for anxiety and depression. Person-Centered & Experiential Psychotherapies. 2014; 13(4):263-77. [DOI:10.1080/14779757.2014.910131]
  43. Tasca GA, Bone M. Individual versus group psychotherapy for eating disorders. International Journal of Group Psychotherapy. 2007; 57(3):399-403. [DOI:10.1521/ijgp.2007.57.3.399] [PMID]
  44. Gormally J, Black S, Daston S, Rardin D. The assessment of binge eating severity among obese persons. Addictive Behaviors. 1982; 7(1):47-55. [DOI:10.1016/0306-4603(82)90024-7]
  45. Mootabi F, Moloodi R, Dezhkam M, Omidvar N. Standardization of the binge eating scale among Iranian Obese population. Iranian Journal of Psychiatry. 2009; 4(4):143-6. https://ijps.tums.ac.ir/index.php/ijps/article/view/517
  46. Asgari P, Pasha GR, Aminiyan M. Relationship between emotion regulation, mental stresses and body image with eating disorders of women. Journal of Thought & Behavior in Clinical Psychology. 2009; 4(13):65-78. https://www.sid.ir/en/journal/ViewPaper.aspx?ID=198222
  47. Beck AT, Epstein N, Brown G, Steer RA. An inventory for measuring clinical anxiety: Psychometric properties. Journal of Consulting And Clinical Psychology. 1988; 56(6):893. [DOI:10.1037/0022-006X.56.6.893] [PMID]
  48. Kaviani H, Mousavi A. Psychometric properties of the Persian version of Beck Anxiety Inventory (BAI). Tehran University Medical Journal TUMS Publications. 2008; 66(2):136-40. https://psycnet.apa.org/record/2011-21226-001
  49. Richter P, Werner J, Heerlein A, Kraus A, Sauer H. On the validity of the Beck Depression Inventory. Psychopathology. 1998; 31(3):160-8. [DOI:10.1159/000066239] [PMID]
  50. Goudarzi M. [The study of reliability and validity of beck hopelessness scale in a group of Shiraz University Students (Persian)]. Journal of Social Sciences and Humanities of Shiraz University. 2002; 2 (36):27-39. https://www.sid.ir/en/journal/ViewPaper.aspx?id=48755
  51. Ivanova I. The "How" of change in emotion-focused group therapy for eating disorders. Toronto: University of Toronto, 2013. https://books.google.com/books?id=sJYbuAEACAAJ&dq=The+How+of+Change+in+Emotion-focused+Group+Therapy+for+Eating+Disorders&hl=en&sa=X&ved=2ahUKEwjSg_W9kaPxAhXGuKQKHbGcBqYQ6AEwAHoECAMQAQ
  52. Compare A, Calugi S, Marchesini G, Shonin E, Grossi E, Molinari E, et al. Emotionally focused group therapy and dietary counseling in binge eating disorder. Effect on eating disorder psychopathology and quality of life. Appetite. 2013; 71:361-8. [DOI:10.1016/j.appet.2013.09.007] [PMID]
  53. Beumont PJ, Garner D, Touyz SW. Comments on the proposed criteria for eating disorders in DSM IV. European Eating Disorders Review. 1994; 2(2):63-75. [DOI:10.1002/erv.2400020203]
  54. De Jonge PVH, Van Furth E, Lacey JH, Waller G. The prevalence of DSM-IV personality pathology among individuals with bulimia nervosa, binge eating disorder and obesity. Psychological Medicine. 2003; 33(7):1311-7. [DOI:10.1017/S0033291703007505] [PMID]
  55. Schulz S, Laessle R. Stress-induced laboratory eating behavior in obese women with binge eating disorder. Appetite. 2012; 58(2):457-61. [DOI:10.1016/j.appet.2011.12.007] [PMID]
  56. Svaldi J, Caffier D, Tuschen-Caffier B. Emotion suppression but not reappraisal increases desire to binge in women with binge eating disorder. Psychotherapy and Psychosomatics. 2010; 79(3):188-90. [DOI:10.1159/000296138] [PMID]
  57. Greenberg LS, Pascual-Leone A. Emotion in psychotherapy: A practice-friendly research review. Journal of Clinical Psychology. 2006; 62(5):611-30. [DOI:10.1002/jclp.20252] [PMID]
  58. Watson JC. The process of growth and transformation: Extending the process model. Person-Centered & Experiential Psychotherapies. 2011; 10(1):11-27. [DOI:10.1080/14779757.2011.564760]
  59. Shahar B. Emotion-focused therapy for the treatment of social anxiety: An overview of the model and a case description. Clinical Psychology & Psychotherapy. 2014; 21(6):536-47. [DOI:10.1002/cpp.1853] [PMID]
  60. Greenberg L, Watson J. Experiential therapy of depression: Differential effects of client-centered relationship conditions and process experiential interventions. Psychotherapy Research. 1998; 8(2):210-24. [DOI:10.1093/ptr/8.2.210]
  61. Goldman RN, Greenberg LS, Angus L. The effects of adding emotion-focused interventions to the client-centered relationship conditions in the treatment of depression. Psychotherapy Research. 2006; 16(5):537-49. [DOI:10.1080/10503300600589456]
  62. Greenberg LS, Watson JC. Emotion-focused therapy for depression. Washington, D.C.: American Psychological Association; 2006. [DOI:10.1037/11286-000]
  63. Rieger E, Van Buren DJ, Bishop M, Tanofsky-Kraff M, Welch R, Wilfley DE. An eating disorder-specific model of interpersonal psychotherapy (IPT-ED): Causal pathways and treatment implications. Clinical Psychology Review. 2010; 30(4):400-10. [DOI:10.1016/j.cpr.2010.02.001] [PMID]
  64. Apple RF. Interpersonal psychotherapy for bulimia nervosa. Journal of Clinical Psychology. 1999; 55(6):715-25. [DOI:10.1002/(SICI)1097-4679(199906)55:63.0.CO;2-B]
  65. Angus LE, Greenberg LS. Working with narrative in emotion-focused therapy: Changing stories, healing lives. Washington, D.C.: American Psychological Association; 2011. [DOI:10.1037/12325-000]
  66. Bydlowski S, Corcos M, Jeammet P, Paterniti S, Berthoz S, Laurier C, et al. Emotion-processing deficits in eating disorders. International Journal of Eating Disorders. 2005; 37(4):321-9. [DOI:10.1002/eat.20132] [PMID]
  67. Heatherton TF, Baumeister RF. Binge eating as escape from self-awareness. Psychological Bulletin. 1991; 110(1):86-108. [DOI:10.1037/0033-2909.110.1.86] [PMID]
  68. Dolhanty J, Greenberg LS. Emotion-focused therapy in the treatment of eating disorders. European Psychotherapy. 2007; 7(1):97-116. http://www.drjoannedolhanty.com/wordpress/wp-content/uploads/2017/02/06-Eating_DolhantyK.pdf
  69. Greenberg L. Emotion and cognition in psychotherapy: The transforming power of affect. Canadian Psychology/Psychologie canadienne. 2008; 49(1):49. [DOI:10.1037/0708-5591.49.1.49]
نوع مطالعه: پژوهشي اصيل | موضوع مقاله: روانپزشکی و روانشناسی
دریافت: 1398/8/6 | پذیرش: 1399/5/20 | انتشار: 1400/1/31

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology

Designed & Developed by : Yektaweb