مقدمه
اختلال پرخوری عبارت از دورههای مکرر پرخوری (مصرف مقدار زیادی غذا در مدتزمان کوتاه مثلاً کمتر از دو ساعت، به طور متوسط یک بار در هفته در سه ماه گذشته) بدون استفاده منظم از رفتارهای جبرانی نامتناسب کنترل وزن است [
1].
اختلال پرخوری با افکار خودکشی مرتبط دانسته شده است و افزایش شدت این اختلال باعث افزایش ریسک خودکشی میشود [
2]. همچنین اختلال پرخوری باعث اختلال در کارکرد روزانه از قبیل مشکل در خواب [
3] و عامل بعضی بیماریهای جسمانی [
4،
5] و مشکلات گوارشی [
6] است و منجر به کاهش کیفیت زندگی و بار اقتصادی برای این بیماران میشود [
7،
8]. همچنین این بیماران از مشکلات ناشی از افزایش وزن از قبیل دیابت، سردرد، درد مفاصل، سندرم روده تحریکپذیر، فیبرومیالیژیا [
9،
10] رنج میبرند. این اختلال در زنان شایعتر از مردان است [
11].
در پژوهشی روی 2436 بیمار زن بستری مبتلا به انواع اختلالات خوردن از جمله اشتهای عصبی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری 97 درصد این زنان مبتلا به حداقل یک اختلال روانی قابل تشخیص دیگر بدون در نظر گرفتن نوع اختلال در غذا خوردن بودند؛ 94 درصد از این زنان به یک نوع اختلال خلقی (رایجترین آنها افسردگی و 56 درصد اختلال اضطرابی) و سایر اختلالات مانند اختلالات شخصیت مبتلا بودند. از سوی دیگر استرین و همکاران پی بردند که افراد با اختلالات افسردگی و اضطراب به احتمال بیشتری درگیر رفتارهای ناسالم مثل عدم فعالیت بدنی و چاقی میشوند [
12]. یکی از علل پرخوری مشکلات در تنظیم هیجان است [
13]. تنظیم هیجان عبارت از توانایی به دست آوردن شناسایی، فهم و درک و پذیرش هیجانات خود به عنوان یک استراتژی برای تعدیل تجربه و بیان و ابراز هیجانات در راستای اهداف بلندمدت و ارزشهاست [
14]. این توانایی در هر زمانی در حال پرورش دادن است ولی تعاملات اوایل کودکی از اهمیت فراوانی برای شکلگیری آن برخوردار است [
15]. دشواری در تنظیم هیجان یک عامل رایج و مهم در ایجاد و نگهداری اختلال پرخوری است و کسانی که در تنظیم هیجانات منفی دچار مشکل هستند از پرخوری به شکل یک راهبرد مقابلهای و آرمشبخش استفاده میکنند [
16]. در برخی مطالعات دیگر نیز نشان داده شده است که هیجانات منفی عامل برانگیختن پرخوری در اختلال پرخوریاند [
17-
19]. مدلهای تبینی پرخوری در پراشتهایی عصبی و BED، بیان کردهاند که هیجانات دردناک مهمترین تسریعکننده و نگهدارنده آناند و خود پرخوری نقش مهمی در تنظیم عاطفه برای فرد بیمار دارند [
20]. تاکنون اثربخشی درمانهای زیادی برای این اختلال شامل: داروهای ضد افسردگی [
21]، مانند درمان داوریی با سیبوترامین [
22]، ترکیب درمان شناختی رفتاری، با فلوکستین [
23]، درمان شناختی رفتاری [
24،
25] برنامههای خودهدایتی مبتنی بر CBT [
26]، درمان بینفردی [
27]، درمان دیالکتیکی [
29 ،
28] و برنامههای رفتاری از دست دادن وزن [
30] بررسی شده است. اما این درمانها با محدودیتهایی برای این اختلال روبهرو هستند. اثرات بلندمدت دارودرمانی و تأثیر قطع دارو هنوز چندان مشخص نیست و نبود این اطلاعات، امنیت و تأثیر دارودرمانی برای درمان این اختلال را زیر سؤال میبرد [
31] و نیز انجمن روانپزشکی آمریکا هشدار داده است که مصرف طولانیمدت داروهای مهارکننده اختصاصی بازجذب سروتونین با افزایش وزن مرتبط است [
32]. همین طور به لحاظ آسیبشناختی، اختلال پرخوری با نقص در آسیبپذیری هیجانی و نقص در مهارتهای تنظیم هیجانات منفی همراه است، مکانیسمی که به طور مستقیم در درمانهای CBT و IPT هدف قرار نمیگیرد و این درمانها در اساس بر شناختها و رفتارهای عینی تأکید میکنند [
33،
34]. به همین سبب رویکردهایی که بیشتر بر هیجان در درمان تأکید میکنند، میتواند برای درمان نشانگان مبتلایان به اختلال پرخوری مؤثرتر و پایدارتر باشند. درمان هیجانمحور توسط گرینبرگ و همکارانش در سال 1980 به وسیله مطالعات تجربی فرایند تغییر ایجاد شد [
35،
36] و یک رویکرد درمانی مبتنیبر شواهد برای درمان افسردگی، استرسهای زناشویی، تروما، اختلالات خوردن، اختلالات اضطرابی و مشکلات بینفردی شناخته شده است [
37]. درمان هیجانمحور درمانی است که فرضیات و شیوههای درمانی گشتالت و دیگر درمانهای انسانگرایانه را ترکیب میکند [
38،
39]. درمان هیجانمحور به مراجعان کمک میکند تا تجربیات هیجانیشان (طرحوارههای هیجانی) را آشکار کنند و تغییر دهند، آنها را با مجموعه از ادارکات، هیجانات، شناخت، تجربیات بدنی و شکل رفتاری واکنشهای شخصی درگیر میکند [
38]. نقش درمان هیجانمحور و رویکرد دلبستگی را افزایش پردازش عاطفی به معنی اکتشاف و غلبه بر هیجانات ناقصی که ممکن است از آسیبهای پیچیده تأسفبار باشد، توصیف کردهاند [
40]. نتایج درمان هیجانمحور به صورت گروهی بر روی زنان مبتلا به پراشتهایی عصبی، منجر به کاهش در نشانههای اختلال خوردن، افسردگی و پریشانی عمومی شده بود و خودکارآمدی و تنظیم هیجانات آنان را بهبود بخشیده است [
41]. همچنین در یک مطالعه نشان داده شد که درمان هیجانمحور به شکل گروهی بر افراد مبتلا به اضطراب و افسردگی مؤثر است [
42].
از آنجا که بدتنظیمی هیجان در درمانهای روانشناختی انجام گرفته برای اختلال پرخوری هدف درمانی نبوده است، و از طرفی گروه درمانی برای اختلال پرخوری مؤثرتر از درمان به صورت انفرادی است [
43] و همچنین درمان هیجانمحور تاکنون در زمینه اختلالات خوردن در ایران به کار گرفته نشده است، هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی درمان هیجانمحور بر اضطراب، افسردگی، دشواری در تنظیم هیجان و دورههای پرخوری در مردان مبتلا به اختلال پرخوری بود.
روش
این پژوهش یک مطالعه نیمهتجربی با طرح پیشآزمون پسآزمون و پیگیری 2 ماهه با گروه کنترل و یک سو کور است. جامعه پژوهش شامل همه مردان مراجعهکننده به کلینیکهای چاقی شهر تهران در بهار و تابستان 1398بود. نمونه پژوهش شامل چهل مرد مبتلا به اختلال پرخوری (بیست نفر در گروه آزمایش و بیست نفر در گروه کنترل با جایگزینی تصادفی) بود که به صورت داوطلبانه و به شیوه نمونهگیری هدفمند در کلینیک کاهش وزن بیمارستان سینا انتخاب شدند. ارزیاب متخصص بالینی (غیردرمانگر) بر اساس مصاحبه بالینی ساختاریافته برای DSM-5 ترجمه شریفی و شادلو (شهریور 1396) و نقطه برش پرسشنامه (16 بالاتر) تشخیص اختلال پرخوری را انجام داد و ملاکهای ورود و خروج کنترل شدند. ملاکهای ورود به پژوهش شرکتکنندگان: بالای 18 سال بودن، مرد بودن و شرکت نکردن در برنامههای درمانی دیگر در طول مدت مطالعه. ملاکهای خروج: خطر خودکشی قریبالوقوع، هرگونه سوءمصرف مواد یا وابستگی به مواد و الکل و اندوکس توده بدنی (نمایه توده بدنی= وزن به کیلوگرم تقسیم بر مجذور قد برحسب سانتیمتر) بالاتر از چهل.
پس از انتخاب نمونه و گمارش تصادفی آنها به گروههای آزمایش و کنترل، برای هر دو گروه در یک زمان پیشآزمون (پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان و مقیاس شدت پرخوری، اضطراب و افسردگی بک) اجرا شد. پس از اجرای پیشآزمون برنامه گروهی با رویکرد درمان هیجانمحور در ده جلسه 90 دقیقهای بر اساس رویکرد وونک و همکاران (2014) [
41] به صورت هفتگی برای گروه آزمایش در یک کلینیک کاهش وزن انجام شد. برای گروه کنترل نیز در این مدت علاوه بر مشاوره تغذیه، برای رعایت اخلاق پژوهش و حفظ شرایط یکسو کور بودن مطالعه و انگیزهمند کردن بیماران برای ادامه شرکت در تحقیق از شرایط دارونما به صورت مطالعه کتاب غیرمرتبط و قرص شکر استفاده شد. برای ترغیب آزمودنیها به ادامه پژوهش و جلوگیری از ریزش، درصدی از حق ویزیت فرایند درمان آنها در کلینیک را تیم تحقیق پرداخت کرد. برنامه درمانی در هفت مرحله بر اساس
جدول شماره 1 انجام شد.
یافتهها با روش آمار توصیفی میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی با آزمون تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر با نرمافزار SPSS نسخه 24 بررسی شدند.
ابزار پژوهش
مقیاس شدت پرخوری: توسط گورمالی، بلک، داستون، رادین (1982) [
44] برای سنجش شدت پرخوری طراحی شده است. آلفای کرونباخ این مقیاس قبل از درمان 0/94 و بعد از درمان 0/92 محاسبه شده است. این مقیاس شامل 14 آیتم چهارگزینهای و دو آیتم سه گزینهای بوده است که نمرهگذاری آن بدینصورت است:
سؤالات 15 و 14 ،13 ،12 ،11 ،10 ،9 ،8 ،5 ،2 ،1 به صورت چهارگزینهای بوده و نمره صفر تا 3 میگیرند، سؤالات 6 و 16 سهگزینهای بوده و نمرات آنها صفر تا 2 تعریف میشود و چند سؤال به شکل متفاوت نمره میگیرند؛ سؤال 3 به صورت 0، 1، 1، 3، سؤال 4 به صورت 0، 0، 0، 2، سؤال 7 نیز به شکل 0، 2، 3، 3 نمرهدهی میشوند. دامنه نمرات این مقیاس از صفر تا 46 است که کسب نمره 16 وجود اختلال پرخوری و کسب نمره بالاتر از آن شدت بیشتر پرخوری را نشان میدهد. فرم ایرانی این مقیاس را مولودی و همکاران (1389) روی شصت آزمودنی اجرا کردند که حساسیت آن 0/85 درصد و اعتبار آزمون بازآزمون 0/72 محاسبه شد [
45].
پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان: مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی یک مقیاس 36آیتمی است که گراتز و رومر آن را طراحی کردهاند [
14]. نحوه پاسخدهی به این مقیاس در اساس یک مقیاس 5درجهای لیکرت است. نمرهگذاری آن بدینصورت است که به گزاره تقریباً همیشه نمره 5 و به گزاره تقریباً هرگز نمره یک (حداکثر نمره 180 و حداقل 36) تعلق میگیرد. این پرسشنامه دارای یک نمره کلی و شش نمره اختصاصی در زیرمقیاسهایی است که مربوط به ابعاد مختلف دشواری در تنظیم هیجانی است. این زیرمقیاسها عبارتاند از: نپذیرفتن هیجانها، ناتوانی در بهکارگیری رفتارهای متناسب با هدف، مشکل در کنترل تکانه، عدم آگاهی هیجانی، دسترسی کم به راهبردهای تنظیم هیجانی، نبود شفافیت هیجانی. این پژوهشگران به بررسی پایایی و روایی این مقیاس در یک نمونه 479نفری از دانشجویان دوره لیسانس نیز پرداختند. این مقیاس در نمره کل ضریب آلفای کرونباخ (0/93) و در همه زیرمقیاسها ضریب آلفای بزرگتر از (0/8) ثبات خوبی نشان داد. عسکری، پاشا و امینیان پایایی نسخه فارسی این مقیاس را بر اساس آلفای کرونباخ و روش تصنیف به ترتیب 0/81 و 0/80 گزارش کردهاند [
46]. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس 0/84 و برای هریک از خردهمقیاسها در دامنه 0/55 تا 0/80 به دست آمد.
پرسشنامه اضطراب بک: یک پرسشنامه خودگزارشی است که برای اندازهگیری شدت اضطراب در نوجوانان و بزرگسالان تهیه شده است. این پرسشنامه یک مقیاس 21مادهای است که آزمودنی در هر ماده یکی از چهار گزینه که نشاندهنده شدت اضطراب است را انتخاب میکند. چهار گزینه هر سؤال در یک طیف چهاربخشی از صفر تا 3 نمرهگذاری میشود، بنابراین حداکثر نمره 63 و شدت اضطراب 0-7 جزئی، 8-15 خفیف، 16-25 متوسط، 26-63 شدید است [
47]. این پرسشنامه از اعتبار روایی بالایی برخوردار است. ضریب همسانی درونی آن ضریب آلفا (0/92)، اعتبار آن با روش بازآزمایی به فاصله یک هفته (0/75) و همبستگی مادههای آن از 0/30 تا 0/76 متغیر است. پنج نوع روایی محتوا، همزمان، سازه، تشخیصی و عاملی برای این آزمون سنجیده شده است که همگی نشاندهنده کارایی بالای این ابزار در اندازهگیری شدت اضطراب است [
47]. در مطالعه کاویانی و موسوی [
48] روایی، پایایی و همسانی درونی این پرسشنامه روی جمعیت 1513 نفری زن و مرد در همه گروههای سنی در تهران به ترتیب (72/r=0 r=0/83, Alpha=0/92) به دست آمد.
پرسشنامه افسردگی بک: این پرسشنامه خودگزارشی شامل 21 عبارت است که برای اندازهگیری شدت افسردگی ساخته شده است. هر عبارت بازتاب یکی از علائم افسردگی است که بر اساس چهار پاسخ درجهبندی شده است. دامنه نمرات از صفر تا 63 متغیر است و نمرات بالاتر نشانه افسردگی شدیدتر است. بر اساس تقسیمبندی بک نمرات 0-9 فقدان افسردگی، 18-10 افسـردگی خفیـف تـا متوسـط، 19-29 افسردگی متوسط تا شـدید و 63- 30 حـاکی از افسردگی شدید است [
49]. در فرهنگ اصلی، روایی همزمان ایـن پرسشنامه 0/79 و اعتبار بازآزمایی آن 0/67 گزارش شده است؛ در ایران اعتبار این پرسشنامه را گودرزی و همکاران از طریق محاسبه ضریب همسانی درونی بر حسب آلفای کرونباخ 0/84 و ضریب تنصیف (بر اساس سؤالهای زوج و فرد) 0/70 گزارش کردهاند [
50].
یافتهها
دادههای چهل نفر شرکتکننده در پژوهش بدون ریزش وارد تحلیل شد. یافتههای توصیفی نشان داد که میانگین و انحراف معیار سنی گروه آزمایش به ترتیب (11/66±38/4) و کنترل (7/58±39/56) است. نتایج اطلاعات جمعیتشناختی در
جدول شماره 2 آمده است.
میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای پژوهش در
جدول شماره 3 آمده است. نتایج نشان داد که میانگین متغیرهای وابسته در گروه آزمایش در پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است.
برای تحلیل دادهها در سطح آمار استباطی از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر طرح 3×2 استفاده شد که دو گروه (آزمایش و کنترل) به عنوان عامل بین آزمودنی و زمان اندازهگیری (پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) به عنوان عامل درون آزمودنی در نظر گرفته شدند. پیشفرضهای این آزمون بررسی شد: 1. یکسانی واریانس تفاوت بین همه ترکیبهای مربوط به گروهها (کرویت) موچلی برای پرخوری (W=0/27, df=5, Sig=0/9) و افسردگی (W=0/96, df=2, Sig=0/79) رعایت شده است و در تحلیل از فرض کرویت استفاده میکنیم اما برای دشواری در تنظیم هیجان (W=0/48, df=2, Sig=0.9) و اضطراب (W=0/53, df=2, Sig=0.018) رعایت نشده است؛ پس برای این دو متغیر در تحلیل از اپسیلون هینه فلدت استفاده شد؛ 2. نرمال بودن توزیع دادهها با استفاده از آزمون کالموگروف اسمیرنف (0/2=Asymp. Sig) برای پسآزمون و پیگیری برای همه متغیرها (05/P<0) رعایت شده است؛ 3. همگن بودن کوواریانس ماتریکس میان گروهها با استفاده آزمون M باکس برای شدت پرخوری (Box=18/47, Sig=0.07)، افسردگی (Box=12/46, Sig=0/14)، اضطراب (Box=4/51, Sig=0.75) و دشواری تنظیم هیجان (Box=17/34, Sig=0.06) رعایت شده است؛ 4. همگنی واریانسها با استفاده از آزمون لون در سه سطح برای همه متغیرها (05/P<0) رعایت شده است (
جدول شماره 3).
تأثیر زمان اندازهگیری (سطح) بر نمرات اضطراب (P≤05، F=7/6، η2=0/35)، افسردگی (P≤05، F=15/5، =η2=0/55)، دشواری در تنظیم هیجان (05/P<0/05، F=4/1، η2=0/30) و شدت پرخوری (0/40=05/P<0/05، F=9/4، η2) معنادار بود. تعامل سطح/گروه نیز برای همه متغییرها معنادار بود. برای بررسی اینکه در بین کدام سطوح (پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) تفاوت وجود دارد، نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی برای متغیر پرخوری نشان داد که تفاوت میانگین درون آزمودنی در سطح پیشآزمون پسآزمون (تفاوت میانگین=6/93، P≤0/05، Sig=0/001) و در سطح پیشآزمون پیگیری (تفاوت میانگین=7، P≤0/05، Sig=0/001) برای اضطراب در سطح پسآزمون پیشآزمون (تفاوت میانگین=6/83، 001/Sig=0 P≤05) و در سطح پیشآزمون پیگیری (تفاوت میانگین=5/6، Sig=0/001، P≤0/05)، افسردگی در سطح پیشآزمون پسآزمون (تفاوت میانگین=5، Sig=0/001، P≤05) و در سطح پیش آزمون پیگیری (تفاوت میانگین=5/87، Sig=0/001، P≤0/05) و نیز آزمون تعقیبی بنفرونی برای دشواری در تنظیم هیجان در سطح پیشآزمون پسآزمون (تفاوت میانگین=13، Sig=0/001، P≤0/05) و در سطح پیش آزمون پیگیری (تفاوت میانگین=14/3، Sig=0/001، P≤0/05) معنادار بود.
با توجه به نتایج، بین گروه آزمایش و کنترل در میانگینهای افسردگی، اضطراب، پرخوری و دشواری در تنظیم هیجان تفاوت معنادار است؛ یعنی اینکه گروه برای اضطراب چهل درصد، افسردگی 32 درصد، پرخوری 42 درصد و برای دشواری در تنظیم هیجان 29 درصد تغییرات را تبیین میکند که معناداری (P≤0/05) این تأثیر نشان از اثربخشی درمان در گروه آزمایش بوده است.
بحث
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجانمحور بر اضطراب، افسردگی، دشواری در تنظیم هیجان و شدت پرخوری در مرد مبتلا به پرخوری بود. نتایج جدولهای شماره
4 و
5 کاهش معنادار میانگین در دشواری در تنظیم هیجان و علائم شدت پرخوری را در گروه آزمایش نشان داد که با نتایج تحقیق ایوانوآ [
51] و وونک و همکارانش همسوست؛ آنها در بررسی خود روی زنان مبتلا به اختلال پراشتهایی عصبی نشان دادند که درمان هیجانمحور باعث بهبود معنادار در نشانههای بدتنظیمی هیجان، افسردگی، خودکارآمدی و کاهش در دورههای پرخوری شده است [
41].
همچنین کومپار و همکارانش نشان دادند که درمان هیجانمحور هم بهتنهایی و هم در ترکیب با مشاوره غذایی باعث بهبود نشانههای پاتولوژی اختلال خوردن و بهبود کیفیت زندگی مبتلایان به اختلال پرخوری و چاقی شده است و بعد از شش ماه پیگیری در گروهی که درمان هیجانمحور بر آنها اجرا شده بود، بهبود ادامه داشت [
52]. در تبیین این فرض میتوان گفت مدل تنظیم هیجان بر مبنای تعداد زیادی از مقالات که ارتباط بین عاطفه منفی و اختلالات خوردن را بیان میکند شکل گرفته است [
53]. درواقع این مدل پرخوری افراطی و دیگر انواع آسیبشناسی خوردن را (برگرداندن اجباری غذا و یا خوردن محدودکننده) یک تلاش رفتاری برای تحت تأثیر قرار دادن، تغییر و یا کنترل سطوح هیجانی دردناک در نظر میگیرد [
54]. شواهد تحقیقاتی نیز نقش هیجانات (بهویژه هیجانات منفی) و تأثیر تنظیم هیجانها در پرخوری افراطی را روشن میکنند [
55]. به صورت کلی این افراد به طور مشخصی سطوح بالاتر هیجانات شدید، پذیرش کمتر هیجانات، آگاهی و وضوح کمتر هیجانات و استفاده از راهبردهای تنظیم هیجان معیوب را دارا هستند [
56]. از دیدگاه EFT، اختلال ناشی از مکانیسمهای هیجانی مهم است که شامل: آگاهی هیجانی ضعیف، بروز ندادن هیجانات و تمایل به اجتناب، یادداری طرحوارههای ناسازگار، انعطافناپذیری در ساختن معنای تجربه شخصی و تعارضات حلنشده بین خود و دیگران مهم یا تعارض بین جنبههای وجودی خود فرد است [
58 ،
57] که در این پروتکل درمانی هدف قرار گرفتهاند و باعث کاهش نمرات دشواری در تنظیم هیجان شدند. همچنین دیگر نتایج این پژوهش کاهش معنادار افسردگی و اضطراب در سطوح پسآزمون و پیگیری در گروه آزمایش بود که با تحقیقات رابینسون و همکاران [
42]، شاهار [
59]، گرینبرگ و واتسون [
60] و گرینبرگ، گلدمن، انگوس [
61] همسوست که نشان دادند درمان هیجان محور در کاهش اضطراب و افسردگی مؤثر است. در تبیین این یافتهها میتوان گفت یکی از اهداف EFT کار روی فرایندهای زیربنایی و افکار مرتبط با هیجانات ناخوشایند به وسیله آگاهی و بیان درست تجربیات درونی هیجانهاست تا از این طریق: 1. تحمل کردن آنها یادگرفته شود و تنظیم هیجانی صورت گیرد؛ 2. در قالب کلمات، معنا و انعکاس این تجربیات نمادگذاری شوند تا بتوان با برچسب مجدد، هیجانات سالمی را فعال کرد که با نیازها و اعمال مربوط با آن مرتبط شوند [
62].
با وجود آنکه رفتارهای پرخوری به طور مستقیم در درمان هیجانمحور هدف نیست ولی فرایندهای تنظیم هیجان، کاهش افسردگی و اضطراب دخیل در آن با کاهش دورههای پرخوری همراه است؛ مانند درمان بینفردی برای اختلالات پرخوری که آن هم به طور مستقیم نشانههای اختلال پرخوری را هدف قرار نمیدهد [
63،
64]. درمان هیجانمحور پیشنهاد میدهد که هیجانات بشری ویژگی سازگاری ذاتی دارد که در صورت فعال بودن میتواند به مراجعان کمک کند تا حالات هیجانی مشکلساز یا تجربیات ناخواسته خود را تغییر دهند. هیجانات خود مانع درمان نمیشوند ولی ناتوانی در مدیریت و استفاده از هیجانات مشکلساز میشود زیرا هیجانات با بیشتر نیازهای ضروری ما مرتبط هستند [
65]، مهمترین هدفEFT رسیدن به تجربه زنده هیجانات ناسازگار (مثل شرم، ترس مزمن) برای تغییر آنهاست. این تغییر ناشی از دسترسی درمانجو به هیجانات سازگارانه در طول جلسات درمان است [
38]. از آنجا که شیوههای نابهنجار غذا خوردن برای تخلیه هیجانات منفی است [
66]، پرخوری میتواند شیوهای برای فرار از خودآگاهی باشد که به صورت تمرکز روی خوردن افراطی و پاکسازی به دنبال آن عمل میکند [
67]. بر این اساس، رفتارهای اختلال خوردن یک تنظیم عملکرد برای زنانی است که سطح بالایی از هیجانهای آزارنده را تجربه میکنند. در درمان هیجانمحور فن دو صندلی برای انشعابات خود از هم گسیخته استفاده میشود، زمانی که خود ابراز هیجانی را از قسمتهای دیگر خود بازداری و ممانعت کند. هدف از این تکنیک این است که برای مراجعان به وسیله دیالوگ خود خود (خودی که تجربیات هیجانی را مسدود میکند) روشن شود. چگونه از خوردن نابهنجار برای منقطع کردن تجربیات هیجانی خود استفاده میکنند، در واقع راهکار توقف این رفتارها، بیان کردن کامل جنبههایی از خود است که قبلاً انکار شدهاند [
68].
در تببین دیگر میتوان گفت که EFT (درمان متمرکز بر هیجان) رشد هوش هیجانی را تقویت میکند تا مراجعان بتوانند به شیوههای سازگارانه و سالم به موقعیتهای محیطی پاسخ دهند [
69]. درمان هیجانمحور که مبتنی بر نظریه دلبستگی است به مراجعان کمک میکند تا از یک موقعیت پریشان به یک رابطه متصل حرکت کنند و بهتر با احساساتشان رابطه برقرار کنند، بدون هیچ دفاعی احساسات را بشنوند و بفهمند و اعتبار ببخشند. در گروه درمانی متمرکز بر هیجان بنا به گزارش شرکتکنندگان در پژوهش، یک عنصر مهم درمان تجربه کردن هیجانات اصلاحی است. اعضا اعتباربخشی سالم، همدردی و تسکین و آرامش بینفردی را از یکدیگر و از طرف درمانگر تجربه میکنند. تکنیکهای بهکاررفته در این درمان مثل آموزش درباره هیجانهای مثبت و منفی و ارزیابی مجدد و کمک به پذیرش بدون چون و چرای آنها در این راستا بود تا مراجعان بتوانند با تنظیم هیجان به جای سرکوب هیجانات آنها را بازپردازش کنند و تجربه کردن عمیق و پذیرش به نوعی خودآگاهی منجر گردید. مراجعان در طول جلسات به این درک رسیدند که هیجانها نه الزاماً ترسناک هستند و نه پایدار؛ بنابراین میتوان بجای گریز از آنها یا غرق شدن در آنها، پیام پنهانیشان را شنید.
از آنجا که جامعه پژوهش را فقط مردان تشکیل میدهد پس در تعمیم نتایج به سایر افراد باید احتیاط کرد، همچنین از محدودیتهای دیگر این پژوهش ابزارهای خودگزارشی، در نظر نگرفتن پراکندگی نمرات آزمودنیها و تأکید بر میانگین گروههای شرکتکننده است که میتواند اعتبار اطلاعات را کاهش دهد. همچنین از دیگر محدودیتهای این مطالعه مقایسه نکردن اثربخشی و اندازه اثر درمان با درمان استاندارد دیگر مانند درمان شناختی رفتاری و دارودرمانی بود، این کار باعث میشود که میزان اثربخشی آن مقایسه شود و از نظر هزینه سود ارزیابی شود. در نظر نگرفتن همه همبودیهای اختلالات دیگر به خصوص اختلالات شخصیت در بیماران به دلیل افزایش یافتن تعداد ابزارهای سنجش و سؤالات از دیگر محدودیتهای این پژوهش بود. بنابراین پیشنهاد میشود که این مطالعه روی گروههای دیگر اجرا شود و در آن از ابزارهای عینیتر و با اعتبار بیشتر مانند روشهای تصویربرداری مغزی برای سنجش میزان تغییرات استفاده شود. در مطالعات آینده اثربخشی این درمان با رویکردهای دیگر رواندرمانی مانند درمان شناختی رفتاری مقایسه شود.
نتیجهگیری
این مطالعه نشان داد که درمان هیجانمحور میتواند باعث بهبود بدتنظیمی هیجان، اضطراب، افسردگی و کاهش دورههای پرخوری در مردان مبتلا به اختلال پرخوری شود. همچنین نتایج نشان داد که درمان هیجانمحور با هدف قرار دادن بعد تنظیم هیجان و پردازش هیجانی، باعث به وجود آمدن نتایج پایدارتری در کاهش نشانههای پرخوری میشود. بر اساس این مطالعه بایستی در درمان اختلال خوردن بعد بدتنظیمی هیجان را مد نظر قرار داد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
کمیته اخلاق مرکز تحقیقات دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی این تحقیق را با کد اخلاق IR.USWR.REC.1397.78 تأیید کرده است. همچنین در مرکز ثبت کارآزمایی بالینی ایران با کد IRCT20200222046583N1 به ثبت رسیده است. شرکت کنندگان اجازه داشتند هر زمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. همچنین همه شرکت کنندگان در جریان روند پژوهش بودند. اطلاعات آن ها محرمانه نگه داشته شد.
حامی مالی
این تحقیق هیچ گونه کمک مالی از سازمانهای تأمین مالی در بخشهای عمومی ، تجاری یا غیرانتفاعی دریافت نکرد.
مشارکت نویسندگان
پروتکل درمانی و اجرای آن و جمعآوری دادهها: یوسف اسمری برده زرد؛ تحلیل دادهها: سجاد خانجانی، نوشتن مقدمه و اساس تئوریک، بحث و نتیجهگیری: سجاد خانجانی و اسماعیل موسوی؛ نظارت: بهروز دولتشاهی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان تعارض منافع وجود ندارد.
تشکر و قدردانی
بدینوسیله از متخصصان و کسانی که در کلینیک کاهش وزن و درمان چاقی بیمارستان سینا با تیم پژوهش همکاری کردند کمال تشکر و قدردانی را داریم.