مقدمه
ازدواج مجدد شانس دوبارهای است که برای افراد همسر ازدستداده تجربه دوباره زندگی مشترک را فراهم میکند [1] و بهسرعت در حال تبدیل شدن به یک رویداد هنجاری در جوامع شده است؛ بهگونهای که تقریباً در نیمی از ازدواجهای امروزه، یک یا هر دو نفر سابقۀ ازدواج قبلی دارند [4-2]. میزان طلاق در ازدواج اول تقریباً ۵۰ درصد است و دوسوم از زنان و سهچهارم از مردان مطلقه دوباره ازدواج میکنند [2، 5]. طبق آمار سازمان ثبت احوال کشور، در سال 1396، 3/4 درصد ازدواجها مربوط به ازدواج دوم مردان و 2/5 درصد از ازدواجهای ثبتشده مربوط به ازدواج دفعه دوم زنان بوده و بقیه مربوط به ثبت ازدواجهای دفعات دوم به بعد است. بیشترین ثبت ازدواج دوم برای مردان در گروههای سنی 25 تا 34 با 41 درصد و بیشترین ثبت ازدواجهای دوم در زنان گروههای سنی 20 تا 29 با رقم 47 درصد است [6].
افراد اغلب با این انتظار وارد رابطه دوم میشوند که زندگی شادتری نسبت به ازدواج اول خواهند داشت، اما مطالعات نشان میدهد که این ازدواجها اغلب سریعتر از ازدواجهای اول خاتمه پیدا میکنند و تقریباً 60 درصد بیشتر در معرض ازهمپاشیدگی هستند [4، 5، 7، 8]. دیل و و فوکس و شراینر [4، 9] به نرخ طلاق 67 درصد برای ازدواجهای دوم اشاره میکنند و این میزان انحلال را در 3 سال اول، پنج برابر بیشتر میدانند. پیچیدگی ساختار خانواده، مدیریت مالی [10]، مسائل عاطفی حلنشده مربوط به همسر قبلی، ترس از تکرار انحلال زناشویی، میزان بالای استرس [4] و فقدان مهارتهای ارتباطی را میتوان از جمله دلایل ناپایداری ازدواج دوم در نظر گرفت.
در ازدواجهای اول، زوجین اجازه دارند زمانی را برای بهبود رابطه زوجی قبل از ورود کودکان به خانواده داشته باشند و برای نقش والدینی آماده شوند، اما در ازدواج مجدد (خانواده ترکیبی)، پرورش رابطه زوجی، میتواند به دلیل نداشتن حریم خصوصی یا زمان دشوار باشد [11] و عدم وضوح نقش در خانوادهها، رضایت زناشویی را کاهش میدهد؛ بهویژه هنگامی که هر دو طرف، فرزندانی از روابط قبلی داشته باشند، احتمال طلاق آنها بیشتر است [12، 13]. زوجین با ازدواج مجدد در مقایسه با زوجین با ازدواج اول، سطوح بیشتر و بزرگتری از تعارضها، ناسازگاریها و تنشها را گزارش میدهند [14].
تجربیات در روابط گذشته باعث میشود افراد با دشواریهای بیشتری به همسران فعلی اعتماد کنند و بر اساس روابط گذشته، افراد با ازدواج مجدد در معرض خطر بیشتری برای انحلال زناشویی قرار دارند [15]. درحقیقت، مشاور و درمانگر در کار با این نوع افراد ممکن است مرتکب دو نوع اشتباه شود: نخست اینکه فرض کنیم این زوجها درست مثل هر زوج دیگری هستند؛ دوم اینکه فکر کنیم آنها شبیه زوجین دیگر نیستند. بر اساس روابط گذشته، افراد با ازدواج مجدد در معرض خطر بیشتری برای انحلال زناشویی قرار دارند [16]. درمانگر در کار با زوجین با ازدواج مجدد، باید درکی قوی از عوامل منحصربهفرد درگیر در ارتباط زوج داشته باشد. بدون این دانش و درک، نتایج درمان در بهترین حالت میتواند محدود شود. شناسایی و عادیسازی این عوامل متمایز، مانند درد و فقدان باقیمانده از ازدواج اول و درنتیجه خیالپردازیها و انتظارات برای ازدواج فعلی، کلید مهمی برای انجام یک مداخله مؤثر و موفق در کار با این زوجین است [3].
زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی از جمله درمانهایی است که روابط گذشته زوجین را مدنظر قرار داده و به دنبال افزایش بینش زوجین در زمینه علل رشدی پریشانی رابطه است [17]. رویکردهای درمانیای که در پرداختن به تجارب رشدی که منجر به این آسیبپذیریها و واکنشهای مربوط به آنها شدهاند، شکست میخورند، افراد را از یک منبع غنی محروم میکنند که میتواند آنها را در درک رفتار خود و همسرشان یاری دهد و کمک کند که جنبههای منفی تعاملات را غیرشخصی و یک موضع همدلانه اتخاذ کنند [17]. در این درمان بر طرحوارههای بینفردی و موقعیتهای رابطهای بیشتر از تکانهها و سائقهای غریزی تأکید میکند [18، 19]. با تمرکز بر شناسایی ثبات رفتار در تعارضهای بینفردی هرکدام از طرفین و سبکهای مقابلهای آنها در برقراری ارتباط؛ روابط قبلی، عناصر عاطفی آنها، راهبردهای رضایت عاطفی و بازداری از اضطراب، بازسازی میشوند. علاوه بر این، در رویکرد بازسازی عاطفی روشهایی ارائه میشوند که در آنها، راهبردهای مقابلهای قبلی که برای روابط گذشته حیاتی بودند نشاندهنده راهحلهای نامناسب و انحرافی برای صمیمیت عاطفی و رضایت در روابط کنونی هستند [17].
زوجدرمانگر، اجازه میدهد الگوهای ناسازگارانه زن و شوهر با محدودیت اجرا شوند، اما پس از آن، از هر دو نفر برای بررسی عناصر عاطفی اغراقآمیز در مبادلهای که نشان دادند، کمک میگیرد. پاسخهای اغراقآمیز زن و شوهر به عنوان راهبردهای مقابلهای اکتسابشده در نظر گرفته میشوند که مانع رابطه سطح بالاتر خواهند شد. تفسیرهای بافت رشدی که زیربنای مبادلات ناخوشایند کنونی هستند به هر دو نفر کمک میکنند تا اثرات مضر رفتار دیگری را غیرشخصی کرده و کمتر آزردهخاطر شوند و درنتیجه واکنش متقابل آنها نیز حالت منفی کمتری داشته باشد [17].
در کل، با توجه به یافتههای پژوهشی در مورد ازدواج مجدد، بهویژه مسائل عاطفی حلنشده مربوط به همسر قبلی، ترس از تکرار انحلال زناشویی، میزان بالای استرس و فقدان مهارتهای ارتباطی از جمله عوامل ناپایداری این نوع از ازدواجهاست و این ازدواجها اغلب سریعتر از ازدواجهای اول خاتمه پیدا میکنند و تقریباً 60 درصد بیشتر در در معرض ازهمپاشیدگی هستند. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی بر افزایش اعتماد در روابط زناشویی و رضایت زناشویی در زوجین با ازدواج مجدد انجام گرفت.
روش
پژوهش حاضر مطالعه موردی از نوع طرحهای خط پایه چندگانه ناهمزمان است [20]. جامعه این پژوهش، شامل کلیه زوجهای با ازدواج مجدد دارای نارضایتی زناشویی مراجعهکننده به مراکز مشاوره خصوصی و دولتی شهر اهواز بود که سه زوج پریشان به روش نمونهگیری هدفمند از میان 17 زوج با ازدواج مجدد و بر اساس ملاکهای ورود (دامنه سنی 45-25 سال، نداشتن اختلالهای خلقی بر اساس مصاحبه بالینی DSM-5، عدم اعتیاد به مواد روانگردان، داشتن حداقل یک سال زندگی مشترک با همسر فعلی، حداقل تحصیلات دیپلم، داشتن گویش فارسی روان و تمایل به شرکت در کارگاه) و ملاکهای خروج (نداشتن ازدواج مجدد، مصرف داروهای روانپزشکی، شرکت همزمان در درمانهای دیگر و تمایل به طلاق و جدایی)، مصاحبه تشخیصی و نمره کمتر از 22 در مقیاس رضایت زناشویی [21] انتخاب شدند.
برای انتخاب جامعه هدف از روشهای مختلف مانند فراخوان و نصب پوستر تبلیغاتی، کارگاه و جزئیات آن در دفاتر و مراکز مشاوره خصوصی و دولتی و مراکز کاهش طلاق و خانواده استفاده شد و از زوجها برای شرکت در این برنامه درمانی دعوت به عمل آمد. در مرحله بعد از میان زوجهای واجد شرایط، سه زوج تحت زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی (طی هشت جلسه زوجدرمانی 90دقیقهای به صورت یک جلسه در هفته) در مرکز مشاوره روانآسا شهر اهواز با مجوز سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران در بازه زمانی ماههای مهر تا آذر 1397 توسط نویسندههای اول و دوم مقاله قرار گرفتند (جدول شماره 1) [19].
در هفتههای اول و دوم (خط پایه)، سه زوج هر هفته یکبار ابزارهای اندازهگیری، مقیاسهای اعتماد در روابط نزدیک و رضایت زناشویی را تکمیل کردند و در هفته سوم، در حالی که دو زوج دیگر هنوز در مرحله خط پایه قرار داشتند، زوج اول وارد درمان شدند. مرحله دوم درمان زوج اول همزمان با مرحله اول مداخله برای زوج دوم و خط پایه زوج سوم بود. در جلسه سوم درمان زوج اول و جلسه دوم درمان زوج دوم، زوج سوم درمان خود را آغاز کرد. همچنین در جلسههای سوم، پنجم و هشتم متغیرهای اعتماد در روابط نزدیک و رضایت زناشویی روی سه زوج مورد اندازهگیری قرار گرفتند. پس از اتمام درمان یک پیگیری 45روزه نیز اعمال شد.
پس از ارائه توضیحات لازم به زوجین آنهایی که حاضر به همکاری بودند وارد مطالعه شدند. قبل از ارائه ابزارهای اندازهگیری به زوجین موردمطالعه در مورد هدف پژوهش و کاربرد آن در این گروه ویژه، اطلاعات ضروری به صورت انفرادی ارائه شد. همچنین به صورت فردی به آنها گوشزد شد که آزادانه و با اختیار و رضایت کامل میتوانند در این پژوهش شرکت کنند. در مورد شیوۀ پاسخدهی به هریک از ابزارها نیز اطلاعاتی به آنها ارائه و به آنها اطلاع داده شد که اطلاعات شخصی و پرسشنامهای آنها محرمانه خواهند بود. برای رعایت موازین اخلاقی، پس از اخذ رضایت کتبی آگاهانه از سه زوج، پرسشنامهها بدون نام و نام خانوادگی تکمیل شدند تا محرمانه بودن اطلاعات تأمین شود.
برای اندازهگیری اعتماد در روابط نزدیک از مقیاس اعتماد در روابط نزدیک استفاده شد. این مقیاس یک ابزار خودگزارشی هجده عبارتی است و شرکتکننده باید در یک طیف لیکرت هفتدرجهای (از کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم) میزان مخالفت یا موافقت خود با هریک از عبارات مشخص کند. این مقیاس به منظور ارزیابی میزان اعتماد افراد به همسر یا دوستانشان تدوین شده است. مقیاس اعتماد در روابط نزدیک توسط رمپل و هولمز در سال 1985 ساخته و در سال 1986 مورد تجدیدنظر قرار گرفته است و شامل سه مؤلفه پیشبینیپذیری، قابلیت اعتماد و وفاداری است. ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس 0/82 و برای خردهمقیاسهای پیشبینیپذیری 32/0، قابلیت اعتماد 0/77 و وفاداری 0/81 و ضرایب همبستگی بین خردهمقیاسهای وفاداری و قابلیت اعتماد 0/46، وفاداری و پیشبینیپذیری 0/27 و قابلیت اعتماد و پیشبینیپذیری 0/28 به دست آمده است [22].
همچنین برای اندازهگیری رضایت زناشویی از مقیاس رضایت زناشویی استفاده شد. مقیاس فرم کوتاه رضایت زناشویی برای ارزیابی و شناسایی زمینههای بالقوه مشکلزا و شناسایی زمینههای قوت و پرباری رضایت زناشویی ساخته شده و دارای سیزده ماده است. مادههای این مقیاس به صورت لیکرت در یک طیف پنجگزینهای (1=کاملاً مخالفم تا 5=کاملاً موافقم) درجهبندی میشود [22]. رجبی با استفاده از تحلیل عاملی به دو عامل رضایت از ازدواج و نارضایتی از ازدواج دست یافت [21]. محرابیان در یک تحلیل عاملی روی مقیاس فرم بلند رضایت زناشویی یک عامل با مقادیر بالاتر از یک؛ ضرایب بازآزمایی 0/83 و آلفای کرونباخ 0/94 را گزارش کرد. رجبی روایی همزمان این مقیاس را با پرسشنامه 47مادهای انریچ 0/83، برای مردان 0/84 و برای زنان 0/81 (P<0/001) و ضرایب آلفای کرونباخ کل نمونه را 0/90، برای زنان 0/91 و برای مردان 0/89 به دست آورد [21].
تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روشهای تحلیل دیداری (رسم نمودار)، شاخص تغییر پایا، فرمول درصد بهبودی (درصد افزایش) و مقایسه هنجاری انجام شد.
یافتهها
جدول شماره 2 نشان میدهد که میانگین میزان اعتماد در روابط نزدیک در مراحل خط پایه برای زوجهای اول 67/75، دوم 68/33و سوم 69/25، و در پایان مراحل درمان برای زوجهای اول 87، دوم 87/16 و سوم 89/66 است. در مرحله پیگیری برای زوجهای اول 94، دوم 96/5 و سوم 96/5 به دست آمده است که برای زوجهای اول، دوم و سوم نسبت به مراحل خط پایه و درمان، نمرات افزایش داشته است. میزان افزایش برای زوجهای اول 28، دوم 27 و سوم 29 درصد است و بر اساس طبقه بهبود اندک بلانچارد (فراتر از 25 درصد) معنادار است. در مرحله پیگیری نیز این درصدها برای زوج اول، دوم و سوم بالای 25 درصد و معنادار هستند.
شاخص تغییر پایا به ترتیب در پایان درمان و پایان مرحله پیگیری برای زوج اول 2/36 (0/05>P) و 22/3 (0/01>P)، دوم 2/31 (0/05>P) و 3/45 (0/01>P) و سوم 2/50 (0/05>P) و 3/34 (0/01>P) بود که بالاتر از 1/96=Zو 2/58=Z هستند. این یافتهها نشان میدهد که زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی باعث افزایش اعتماد در روابط نزدیک نسبت به قبل از شروع درمان در هر سه زوج شده است (جدول شماره 2). بر اساس درصد افزایش کلی اعتماد در روابط نزدیک در مرحله درمان (28 درصد) و در مرحله پیگیری (39/33 درصد) بین زوجها میتوان گفت درمان در طبقه بهبود اندک بلانچارد (فراتر از 25 درصد) قرار گرفته است [23].
همانگونه که در تصویر شماره 1 مشاهده میشود، میانگین و سطح تغییرات نمرههای متغیر اعتماد در روابط نزدیک هر سه زوج در مرحله درمان نسبت به مرحله خط پایه افزایش داشته است. فلشهای خطچینشده قرمزرنگ نشان میدهند که تغییرات فزاینده و در جهت مثبت است. برای مقایسه گروه بهنجار و پریشان در متغیر اعتماد در روابط نزدیک از فرمول مقایسه هنجاری استفاده شد و میانگین (انحراف معیار) زوجهای گروه بهنجار 27/93(23/13) و میانگین (انحراف معیار) زوجهای گروه با رضایت زناشویی پایین 94/87(39/7) است.
تعیین طیف نزدیکی
طیف نزدیکی از یک انحراف استاندارد کمتر از میانگین گروه بهنجار به بالا (نمره 80/04) تعیین شد (∞=δ2 و 13/23-=δ1).
فرمول شماره 1 نشان میدهد تی بهدستآمده بزرگتر از تی جدول با درجه آزادی 51 است. بنابراین دو گروه در متغیر اعتماد در روابط نزدیک از نظر بالینی یکسان هستند (جدول شماره 3) (فرض صفر آزمون بالینی: اختلاف بین میانگینهای دو گروه در دامنه بهنجار تعیینشده قرار ندارد، فرض یک آزمون بالینی: اختلاف بین میانگینهای دو گروه در دامنه بهنجار تعیینشده قرار دارد).
آزمون آماری
2.
در فرمول شماره 2 تی بهدستآمده کوچکتر از تی جدول با درجه آزادی51 است؛ بنابراین میتوان گفت بعد از اتمام درمان، زوجهای گروه درمان از نظر آماری با زوجهای عادی تفاوت ندارند (فرض صفر آزمون آماری: میانگین گروه درمان و بهنجار یکسان است، فرض یک آزمون آماری: میانگین گروه درمان و بهنجار یکسان نیست) (جدول شماره 2). بنابراین میتوان بیان کرد که به طور کلی زوجهای گروه درمان در میزان اعتماد در روابط نزدیک از نظر بالینی با زوجهای گروه بهنجار تفاوت ندارد (تصویر شماره 2).
همانطور که در تصویر شماره 2 مشاهده میشود، میانگین نمره سه زوج در متغیر اعتماد در روابط نزدیک 87/94 است؛ یعنی، زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی توانسته است زوجهای گروه با رضایت زناشویی پایین را بعد از درمان در دامنه بهنجار (از یک انحراف استاندارد پایینتر از میانگین زوجهای گروه بهنجار به بالا)، یعنی، نمره 80/04 به بالا قرار دهد.
همانطور که جدول شماره 4 نشان میدهد، میانگین نمرات رضایت زناشویی در مرحله خط پایه برای زوج اول 33/25، دوم 33/16 و سوم 34/87 و در پایان درمان برای زوج اول 42/83، دوم 43/33 و سوم 42/16 و در مرحله پیگیری برای زوجهای اول 48/5، دوم 48 و سوم 42/5 است که نمرات در مرحله درمان و پیگیری نسبت به مراحل خط پایه افزایش یافته است. میزان درصد افزایش رضایت زناشویی به ترتیب در مرحله درمان و پیگیری برای زوج اول 29 و 46، دوم 30 و 44 و سوم 24 و 22 درصد است. همچنین شاخصهای تغییر پایا در پایان مراحل درمان به ترتیب برای زوج اول 3/23 (0/01=Z)، دوم 3/43 (0/01=Z) و سوم 2/46 (0/05=Z) است. این شاخصها در پایان مرحله پیگیری نیز برای همه زوجهای شرکتکننده معنادار هستند و نشان میدهند که زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی توانسته است بهویژه در زوج دوم اثرگذار باشد و کمترین تأثیر را در زوج سوم داشته است. بر اساس درصد افزایش کلی رضایت زناشویی (29 درصد) در پایان مراحل درمان و نیز مرحله پیگیری (37/33 درصد)، درمان در طبقه بهبود اندک بلانچارد (فراتر از 25 درصد) قرار گرفته است [23]. این میزان افزایش نشان میدهد که رضایت زناشویی در بین زوجها به واسطه زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی افزایش یافته است.
تصویر شماره 3 نشان میدهد که میانگین و سطح تغییرات نمرههای متغیر رضایت زناشویی سه زوج در مرحله درمان نسبت به مرحله خط پایه افزایش داشته است.
فلشهای خطچینشده قرمزرنگ نشان میدهند که تغییرات فزاینده و در جهت مثبت است. همچنین به منظور تحلیل گروهی دادهها با استفاده از فرمول مقایسه هنجاری برای بررسی تفاوت میانگین زوجهای گروه بهنجار و زوجهای گروه درمان گامهای زیر برداشته شد:
در متغیر رضایت زناشویی برای محاسبه مقایسه هنجاری، میانگین (انحراف معیار) زوجهای گروه بهنجار 44/44 (6/62)، زوجهای گروه با رضایت زناشویی پایین 42/77 (4/13)، تعداد زوجهای گروه بهنجار پنجاه و تعداد زوجهای گروه درمان سه و همچنین درجه آزادی df=n1+n2-2=51 است.
تعیین طیف نزدیکی
طیف نزدیکی از یک انحراف استاندارد کمتر از میانگین گروه بهنجار به بالا (نمره 37/82) تعیین شد (∞=δ2 و 6/62 -=δ1).
فرمول شماره 3 نشان میدهد که تی مشاهده شده از تی جدول با درجه آزادی 51 بزرگتر است؛ بنابراین میتوان گفت دو گروه در متغیر رضایت زناشویی از نظر بالینی متفاوت نیستند (فرض صفر آزمون بالینی: اختلاف بین میانگینهای دو گروه در دامنه بهنجار تعیینشده قرار ندارد، فرض یک آزمون بالینی: اختلاف بین میانگینهای دو گروه در دامنه بهنجار تعیینشده قرار دارد).
آزمون آماری
4.
نتایج تحلیل حاصل از فرمول شماره 4 نشان میدهد که تی مشاهدهشده کوچکتر از تی جدول با 51 درجه آزادی است. بنابراین میتوان گفت زوجهای درمان با زوجهای گروه بهنجار از نظر میزان رضایت زناشویی تفاوت ندارند (جدول شماره 5) (فرض صفر آزمون آماری: میانگین گروه درمان و بهنجار یکسان است، فرض یک آزمون آماری: میانگین گروه درمان و بهنجار یکسان نیست) (جدول شماره 4).
در تفسیر این یافته میتوان بیان کرد که زوجهای تحت درمان در مقایسه با زوجهای بهنجار در متغیر رضایت زناشویی از نظر بالینی و آماری تفاوتی ندارد.
همانطور که در تصویر شماره 4 مشاهده میشود، میانگین نمره زوجها در متغیر رضایت زناشویی 42/77 است؛ یعنی، زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی توانسته است زوجهای گروه تحت درمان را در دامنه بهنجار (از یک انحراف معیار پایینتر از میانگین زوجهای گروه بهنجار)، یعنی، 37/82 به بالا قرار دهد و باعث افزایش رضایت زناشویی در زوجها شده است.
بحث
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی بر افزایش اعتماد در روابط نزدیک و رضایت زناشویی در زوجین با ازدواج مجدد و تجربه طلاق بود. نتایج نشان داد که زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی باعث افزایش اعتماد در روابط نزدیک و رضایت زناشویی شده است. یافته اول این پژوهش نشان داد که این روش درمانی باعث افزایش اعتماد در روابط نزدیک در زوجهای با ازدواج مجدد شده است که با یافتههای فوکس و شراینر [4]، کمپل و استنتون [24]، چانگ و همکاران [25] و دیپویس[3] هماهنگ است. در تبیین این یافتهها میتوان به این موضوع اشاره کرد که اصولاً شناخت و رفتار دو مؤلفۀ اساسی در تعاملهای متقابل، بهویژه تعاملهای زناشویی هستند.
برخی از افراد انتظارات، باورها و تصورات خیالی مربوط به نقش خود و همسرشان را وارد پیوند زناشویی میکنند که متأسفانه بسیاری از این انتظارات بسیار غیرمنطقی هستند و از این رو سبب گسترش ناامیدی، بیاعتمادی و پرخاشگری میشوند. در همین رابطه خطاهای شناختی عنصر مزاحم هستند که در بسیاری از تعاملهای زناشویی وارد میشوند. انتزاع گزینشی، شخصیسازی، استنباط دلبخواهی، تفکر همه یا هیچ از جمله خطاهایی هستند که ممکن است یک یا هر دو زوج آنها را مبنای رابطه زناشویی خویش قرار دهند. با توجه به تعاریف موجود از اعتماد بینشخصی میتوان گفت اعتماد یک نگرش و باور نسبت به خود و دنیای اطراف خویش، اعتقاد قوی به یکپارچگی و توانایی فرد و درنهایت ترکیبی از عوامل شناختی و عاطفی است؛ بنابراین میتوان با ایجاد تغییرات شناختی میزان اعتماد را در زوجین افزایش داد. زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی، منعکسکننده یک رویکرد بینشمحور برای زوجدرمانی است و فرض آن بر این است که خاستگاه مشکلات فعلی زوجها اغلب از صدمات روابط گذشته نشئت گرفته است که این صدمات منجر به تقویت آسیبپذیری بینفردی پایدار و راهبردهای دفاعی مرتبطی شده است که مانع صمیمیت عاطفی هستند [17].
وقتی فرد در مورد خاستگاه الگوهای ناکارآمد خودآگاهی پیدا میکند، زندگی و رابطه برای او معنای تازهای پیدا میکند. حتی بهتر از آن، این است که فرایندی که به طور متقابل بر هر دو نفر اعمال میشود، بهتدریج ابزارهای تأثیرگذاری را در اختیار زوجین قرار میدهد تا بتوانند تعاملات منفی و الگوهای شخصیتی نامناسب را کنار بگذارند [26]. شاید یکی از اعمال ایجادکننده بیاعتمادی یا کاهش اعتماد در زوجین، الگوهای ارتباطی باشد که طرفین نسبت به هم اتخاذ میکنند. این موضوع در نمونه این پژوهش، به دلیل دارا بودن تجربه شکست در اعتماد به شریک قبلی از اهمیت بیشتری برخوردار است. تعاملهای منفی با کاهش جنبههای مثبت ازدواج مانند رضایت، تعهد، دوستی و اعتماد در رابطه، احتمال طلاق را افزایش میدهد [27]. چانگ و همکاران دریافتند که انجام تعهدات در نقشهای مختلف زوجین و درگیر شدن در ارتباط مؤثر از جمله مواردی است که باعث رشد اعتماد در روابط نزدیک میشود [25].
در زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی پس از ایجاد توافق مشترک بین زوجین و کاهش تعاملات منفی، به تقویت دوجانبه زناشویی پرداخته میشود. مراحل بعدی این درمان، ارتقای مهارتهای ارتباطی مرتبط با مشکلات زوج، به چالش کشیدن عناصر شناختی و بررسی علل رشدی پریشانی رابطه است [17]. زوجهای مبتلا به پریشانی اغلب کاهش تبادلات مثبت را گزارش میدهند که این موضوع باعث آسیبپذیرتر شدن روابط نسبت به چالشها و تعارضهای بعدی میشود. در مورد چنین زوجهایی تنها کاهش تعارض برای احیای یک رابطه سالم کافی نیست، بلکه افزایش تعاملات مثبت نیز ضروری است. گاهیاوقات زوجهایی که عملکرد خوبی دارند، تنها با گذشت مقدار اندکی از مسیر درمان، مهارتهای ارتباطی نهفته در وجود خود را برای ایجاد تغییرات مثبت مورد توافق به کار میگیرند [18].
یافته دیگر نشان داد زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی باعث افزایش رضایت زناشویی در زوجین با ازدواج مجدد در مراحل درمان و پیگیری شده است که با یافتههای بیر آکتورک و همکاران [28]، میرکی و همکاران [29] و مقدمفر و شاهنظری [30] همخوانی دارد. در تبیین این یافته میتوان به این نکته اشاره کرد که سطح رضایت زناشویی در ازدواج اولیها بیشتر از زوجین با ازدواج مجدد است که این تفاوت به دلیل تجربیات متفاوت این دو گروه است. به هر حال، میزان رضایت زناشویی در این دو گروه متفاوت است. ازدواجاولیها زندگی مشترک را با رضایت زناشویی زیاد شروع میکنند، اما با گذشت زمان این میزان کاهش پیدا میکند، در حالی که این فرایند در زوجین با ازدواج مجدد برعکس است؛ به گونهای که این زوجین در اول ازدواج به دلایل مختلف از جمله داشتن فرزند از ازدواج قبلی، ترس از صمیمیت، دید اطرافیان نسبت به ازدواج مجدد، تجربه طلاق و اعتماد پایین، از رضایت زناشویی پایینی برخوردار هستند که با گذشت زمان و تداوم زندگی مشترک این میزان میتواند افزایش پیدا کند.آگاهیبخشی به زوجین پس از ازدواج مجدد در زمینه تفاوتهای بین ازدواج اول و ازدواج مجدد باعث افزایش رضایت زناشویی در این گروه میشود.
یک منشأ مهم برای مشکلات فعلی زوجین اغلب شامل صدمات روابط قبلی است که این صدمات، در نتیجه تحمل آسیبپذیریهای بینفردی و راهبردهای دفاعی ایجاد شدهاند که با صمیمیت عاطفی تداخل دارند. شناسایی و عادیسازی عوامل متمایز در ازدواج مجدد، مانند درد و فقدان حاصل از ازدواج قبل و خیالپردازیها و انتظارات نشئتگرفته از آن، یک کلید مهم برای مداخلات موفق درباره زوجهای با ازدواج مجدد است [3]. در زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی، گذشته افراد نادیده گرفته نمیشود. در این رویکرد طیفی از تکنیکهای تجربی قدرتمند، به منظور برچیدن حصار ضعفهای هیجانی فرد در گذشته، تجربههای آسیبزا و الگوهای رفتاری او مورد استفاده قرار میگیرند. برای مثال، رفتارهای افراطی مانند بیش از حد کنترلگر بودن یا بیش از حد بینظم و آشفته بودن را در نظر بگیرید. هر دوی این رفتارها ریشه در کودکی فرد دارند. چنین رفتارهایی ممکن است در چارچوب یک خانواده ناکارآمد و از هم گسسته چندان زننده نبوده باشند، اما در روابط دوران بزرگسالی فرد، برای او مشکلساز خواهند شد [26]. در بازسازی عاطفی، ریشههای رشدی مسائل بینفردی و آشکارسازی آنها در روابط زن و شوهر، با استفاده از تکنیکهایی بررسی میشود که تقریباً شبیه راهبردهای تفسیری و ارتقادهنده بینش هستند، اما بر طرحوارههای بینفردی و موقعیتهای رابطهای بیشتر از تکانهها و سائقهای غریزی تأکید میکنند [17].
در این درمان با تمرکز بر شناسایی ثبات رفتار در تعارضات بینفردی هرکدام از طرفین و سبکهای مقابلهای آنها در برقراری ارتباط؛ روابط قبلی، عناصر عاطفی آنها، راهبردهای رضایت عاطفی و بازداری از اضطراب، بازسازی میشوند. علاوه بر این، به بیان راههایی پرداخته میشود که در آنها، راهبردهای مقابلهای قبلی که برای روابط گذشته حیاتی بودند نشاندهنده راهحلهای نامناسب و انحرافی برای صمیمیت عاطفی و رضایت در روابط کنونی هستند. به عبارت دیگر، در این درمان به هر دو نفر کمک میشود تا درک کنند راهبردهای مقابلهای مشخصی که در روابط گذشته انطباقی و یا حتی ضروری بودهاند، ممکن است مانع صمیمیت عاطفی و رضایت در روابط فعلی باشند [19].
نتیجهگیری
زوجدرمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی با آگاهیبخشی و افزایش درک زوجینِ با ازدواج مجدد از روابط گذشته و تعاملاتی که در خانواده اصلی و ازدواج اول داشتهاند و همچنین آموزش مهارتهای ارتباطی، کاهش تعاملات منفی، تقویت واحد زناشویی و بررسی علل رشدی پریشانی رابطه، باعث میشود ترس از صمیمت در زوجین کاهش و به دنبال آن اعتماد و رضایت زناشویی افزایش پیدا کند.
عمدهترین محدودیت این پژوهش تصادفی نبودن شرکتکنندهها بود که قابلیت تعمیمپذیری یافتهها را به ازدواجاولیها با مشکل مواجه میکند. بنابراین پیشنهاد میشود که در پژوهشهای آینده انتخاب نمونه به صورت تصادفی انجام شود و این روش درمانی در ازدواجاولیهایی با رضایت زناشویی پایین اجرا شود. همچنین مقایسه نتایج این روش درمانی با رویکردهای درمانی دیگر در زوجین با ازدواج مجدد میتواند مفید باشد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مقاله با کد اخلاق 70096 مصوب کمیته اخلاق دانشگاه شهید چمران اهواز است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه دکتری نویسنده دوم در گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، تحقیق: همه نویسندگان؛ روش شناسی، بررسی و نگارش پیشنویس: غلامرضا رجبی؛ ویراستاری و نهاییسازی نوشته: غلامرضا رجبی و قاسم خشنود؛ تامین مالی، منابع: قاسم خشنود؛ نظارت: غلامرضا رجبی، منصور سودانی، رضا خجسته مهر.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسنده مسئول، این مقاله تعارض منافع نداشته است.
تشکر و قدردانی
بدینوسیله از همه شرکتکنندگان، مسئولان محترم مراکز مشاوره خانواده شهر اهواز و مدیریت مرکز مشاوره روانآسا با مجوز سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران که در این پژوهش ما را یاری کردند تشکر میکنیم.
References
1.Maleki H. [Training and counseling on remarriage (Persian)]. Tehran: Avaye Noor; 2016. http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4187994
2.Pasley K, Garneau C. Remarriage and stepfamily life. In: Walsh F, editor. Normal Family Processes: Growing Diversity and Complexity. New York: Guilford Press; 2012. p. 149-172. https://books.google.com/books?id=3C15kY3XnMUC&printsec
3.Dupuis SB. Examining remarriage: A look at issues affecting remarried couples and the implications towards therapeutic techniques. Journal of Divorce & Remarriage. 2007; 48(1-2):91-104. [DOI:10.1300/J087v48n01_05]
4.Fox WE, Shriner M. Remarried couples in premarital education: Does the content match participant needs? Journal of Divorce & Remarriage. 2014; 55(4):276-99. [DOI:10.1080/10502556.2014.901841]
5.Faber AJ. Examining remarried couples through a Bowenian family systems lens. Journal of Divorce & Remarriage. 2004; 40(3-4):121-33. [DOI:10.1300/J087v40n03_08]
6.Iran’s National Oraganization for Civil Registration. [Marriage and divorce data (Persian)] [Internet]. 2017 [Updated 2017]. Available from: http://www.sabteahval.ir/.https://www.sabteahval.ir/avej/Page.aspx?mId=49826&ID=3257&Page=Magazines/SquareshowMagazine
7.Adler‐Baeder F, Higginbotham B. Implications of remarriage and stepfamily formation for marriage education. Family Relations. 2004; 53(5):448-58. [DOI:10.1111/j.0197-6664.2004.00053.x]
8.Stokes SB, Wampler RS. Remarried clients seeking marital therapy as compared to those seeking family therapy: Differences in levels of psychological and marital distress. Journal of Divorce & Remarriage. 2002; 38(1-2):91-107. [DOI:10.1300/J087v38n01_05]
9.Deal RL, Olson DH. The smart stepfamily marriage: Keys to success in the blended family. Grand Rapids: Baker Publishing Group; 2015. https://books.google.com/books?id=s5gQBgAAQBAJ&dq
10.Pasley K, Koch MG, Ihinger-Tallman M. Problems in remarriage: An exploratory study of intact and terminated relationships. Journal of Divorce & Remarriage. 1994; 20(1-2):63-83. [DOI:10.1300/J087v20n01_04]
11.Martin-Uzzi M, Duval-Tsioles D. The experience of remarried couples in blended families. Journal of Divorce & Remarriage. 2013; 54(1):43-57. [DOI:10.1080/10502556.2012.743828]
12.DeGreeff BL, Platt CA. Green-eyed (step) monsters: Parental figures’ perceptions of jealousy in the stepfamily. Journal of Divorce & Remarriage. 2016; 57(2):112-32. [DOI:10.1080/10502556.2015.1127876]
13.Amato PR. Research on divorce: Continuing trends and new developments. Journal of Marriage and Family. 2010; 72(3):650-66. [DOI:10.1111/j.1741-3737.2010.00723.x]
14.Gold JM. Understanding the experiences of husbands in step-couples: Implications for strengthening stepfamily marriages. The Family Journal. 2016; 24(4):415-9. [DOI:10.1177/1066480716663496]
15.Sweeney MM. Remarriage and stepfamilies: Strategic sites for family scholarship in the 21st century. Journal of Marriage and Family. 2010; 72(3):667-84. [DOI:10.1111/j.1741-3737.2010.00724.x]
16.Wheeler G, Backman S, editors. On intimate ground: A gestalt approach to working with couples. San Francisco; Jossey-Bass Publishers; 1994. https://books.google.com/books?id=hrvuyUzed3oC&dq
17.Gasbarrini MF, Snyder DK. Affective reconstructive approach to couple therapy. In: Lebow J, Chambers A, Breunlin D, editors. Encyclopedia of Couple and Family Therapy. Cham: Springer; 2017. pp. 1-6. [DOI:10.1007/978-3-319-15877-8_928-1]
18.Snyder DK. Affective reconstruction in the context of a pluralistic approach to couple therapy. Clinical Psychology: Science and Practice. 1999; 6(4):348-65. [DOI:10.1093/clipsy.6.4.348]
19.Snyder DK, Mitchell AE. Affective-reconstructive couple therapy: A pluralistic, developmental approach. In: Gurman AS, editor. Clinical Handbook of Couple Therapy. New York: The Guilford Press; 2008. https://psycnet.apa.org/record/2008-09621-012
20.Rajabi GR, Naderi Nobandegani Z, Amanolahi A. [Effect of systemic- constructive couple therapy on mutuality in distressed couples (Persian)]. Family Counseling and Psychotherapy. 2015; 5(3):1-21. http://fcp.uok.ac.ir/article_42705_en.html
21.Rajabi GR. [Factorial structure of marital satisfaction scale in married staff members of Shahid Chamran University (Persian)]. Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology. 2010; 15(4):351-8. http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-889-en.html
22.Javidmehr F, Honarparvaran N, Ghaderi Z. [Validation of the Persian version of the trust in interpersonal relationships scale (Persian)]. Quarterly Journal of Family and Research. 2014; 11(2):21-36. http://qjfr.ir/article-1-83-en.html
23.Hamidpour H. [The importance of methodology in cognitive behavioral research (Persian)]. Baztab-e Danesh. 2008; 3(10):49-56.
24.Campbell L, Stanton SCE. Adult attachment and trust in romantic relationships. Current Opinion in Psychology. 2019; 25:148-51. [DOI:10.1016/j.copsyc.2018.08.004] [PMID]
25.Chang JHY, Yang H, Yeh KH, Hsu SC. Developing trust in close personal relationships: Ethnic Chinese’s experiences. Journal of Trust Research. 2016; 6(2):167-93. [DOI:10.1080/21515581.2016.1207543]
26.Simeone-DiFrancesco C, Roediger E, Stevens BA. Schema therapy with couples: A practitioner’s guide to healing relationships. Hoboken, NJ: John Wiley & Sons; 2015. [DOI:10.1002/9781118972700]
27.Fathi Aghdam Gh, Ahadi H, Jomehri F, Farrokhi NA. [The comparison of the effectiveness of communication skills training on marital conflicts and the quality of life among female students (Persian)]. 2011; 3(9):101-19. https://www.sid.ir/fa/Journal/ViewPaper.aspx?id=216807
28.Bir-Akturk E, Fisiloglu H. Marital satisfaction in Turkish remarried families: Marital status, stepchildren, and contributing factors. Journal of Divorce & Remarriage. 2009; 50(2):119-47. [DOI:10.1080/10502550802365755]
29.Mirecki RM, Chou JL, Elliott M, Schneider CM. What factors influence marital satisfaction? Differences between first and second marriages. Journal of Divorce & Remarriage. 2013; 54(1):78-93. [DOI:10.1080/10502556.2012.743831]
30.Moghadam Far N, Shah Nazari M. [The role of social support and early maladaptive schemas in marital satisfaction of married women (Persian)]. Iranian Journal of Nursing Research. 2017; 12(5):53-60. [DOI:10.21859/ijnr-12058]
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |