دوره 25، شماره 3 - ( پائیز 1398 )                   جلد 25 شماره 3 صفحات 327-308 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Ahmadi Farsani M, Heshmati R, Hashemi Nosrat Abad T. Structural Pattern of Death Attitude Based on Attachment Styles in Adolescents With Cancer: Mediator Role of Repression and Anxiety Sensitivity. IJPCP 2019; 25 (3) :308-327
URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2925-fa.html
احمدی فارسانی مجتبی، حشمتی رسول، هاشمی نصرت آباد تورج. الگوی ساختاری نگرش به مرگ بر اساس سبک‌های دلبستگی در نوجوانان مبتلا به سرطان: نقش میانجی سرکوبگری و حساسیت اضطرابی. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران. 1398; 25 (3) :308-327

URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-2925-fa.html


1- کارشناس ارشد روان‌شناسی بالینی کودک و نوجوان، گروه روان‌شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران ، mojtaba.farsani94@gmail.com
2- دکترای روان‌شناسی سلامت، عضو هیئت علمی، گروه روان‌شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
3- دکترای روان‌شناسی تربیتی، استاد، گروه روان‌شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
متن کامل [PDF 4372 kb]   (11151 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (5138 مشاهده)
متن کامل:   (3911 مشاهده)
مقدمه
طبق گزارش‌های انجمن سرطان آمریکا هیچ تعریف دقیقی از آنچه سرطان‌های دوران کودکی را از سرطان در نوجوانان جدا می‌کند یا زمان دقیقی که فرد مبتلا به سرطان، یک فرد بالغ در نظر گرفته می‌شود، وجود ندارد، اما به منظور اهداف آماری، سرطان در نوجوانی به ابتلا به سرطان بین سنین ۱۵ و ۱۹ اطلاق می‌شود [1]. هرساله حدود پنج هزار نوجوان در سن ۱۵ تا ۱۹ سال با علائم سرطان در ایالات متحده تشخیص داده می‌شوند و هر سال حدود ۶۰۰ نوجوان از سرطان می‌میرند. سرطان علت حدود پنج درصد از مرگ‌ومیرهاست و چهارمین عامل مرگ‌ومیر در این گروه سنی، بعد از تصادفات، خودکشی و قتل است [1]. 
 عوامل روان‌شناختی هم در ایجاد بیماری سرطان و هم در تداوم و هم در پیامدهای بیماری نقش اساسی دارند [2]. انتظار بیماران از بیماری و نگرش مثبت یا منفی نسبت به بیماری و مرگ، در نرخ مرگ‌ومیر، میزان تبعیت از رژیم دستورات پزشکی، طول دوره بستری و بهبودی این بیماران تأثیر دارد. 
نگرش به مرگ به مجموع پاسخ‌های شناختی، عاطفی و رفتاری فرد به حقیقت مرگ، اطلاق می‌شود. این نگرش‌ها می‌توانند مثبت یا منفی باشند، نگرش‌های منفی درباره مرگ، ترس از مرگ یا اجتناب از مرگ را دربر می‌گیرند در حالی که نگرش‌های مثبت نسبت به مرگ، باورهای مربوط به توانایی کنارآمدن با مرگ و پذیرش آن را شامل می‌شوند. کنار‌آمدن با مرگ مشتمل بر مجموعه پاسخ‌های شناختی، رفتاری و عاطفی به مرگ پیش‌روی خود و دیگران است. 
مشخص شده است که کنارآمدن با مرگ همبستگی منفی با شاخص‌های ترس از مرگ دارد [3]. بنابراین نه‌تنها مشخص‌کردن نگرش افراد مبتلا به سرطان به مرگ اهمیت دارد، بلکه شناسایی و مشخص‌کردن عوامل تأثیرگذار بر مرگ و نگرش به آن مانند سبک‌های دلبستگی، سرکوبگری عاطفی و حساسیت اضطرابی نیز ضروری است. یکی از متغیر‌هایی که نقش اساسی در نگرش به مرگ دارد، کیفیت روابط والد‌فرزندی است که اساس سبک دلبستگی را تشکیل می‌دهد. 
دلبستگی عبارت است از پیوند عاطفی عمیقی که با افراد خاص در زندگی خود برقرار می‌کنیم؛ طوری که باعث می‌شود وقتی با آن‌ها تعامل می‌کنیم احساس نشاط و شعف کنیم و هنگام استرس از اینکه آن‌ها را در کنار خود داریم، احساس آرامش کنیم. دلبستگی برای کودک ارزش حیاتی دارد؛ زیرا کودک با کاوش در دنیای اطرافش و مواجهه با امور غیرقابل پیش‌بینی، احساس امنیت و آرامش می‌کند [4]. 
دلبستگی سبک‌های مختلفی دارد و به طور کلی به دو دسته ایمن و ناایمن تقسیم می‌شود که نوع ناایمن خود نیز به دلبستگی ناایمن اجتنابی و دلبستگی ناایمن دوسوگرا تقسیم می‌شود. هرچند برخی نوع سومی با عنوان دلبستگی نا‌ایمن آشفته سردرگم را نیز مطرح کرده‌اند [5]. برخی شواهد حاکی از آن است که نوجوانان و بزرگ‌سالان با الگوهای بازنمایی ایمن از رضایت بیشتر و رابطه‌های دیرپا و صمیمی با افراد دیگر لذت می‌برند، در حالی که دلبستگی ناایمن، با فاصله‌های هیجانی از دیگران، تنهایی و خصومت مرتبط است [6]. 
از آنجا که دلبستگی در شکل‌گیری شخصیت بَعدی فرد و صفات او نقش دارد پس می‌توان گفت دلبستگی با نحوه برخورد و کنارآمدن شخص مبتلا به سرطان با بیماری‌اش و همچنین پیروی از رژیم دستورات پزشکی رابطه نزدیکی دارد. دلبستگی ناایمن شرایطی برای فرد فراهم می‌کند که طی آن فرد تنیدگی بیشتری را تجربه می‌کند. حال وقتی نوجوانی که دلبستگی ناایمن دارد، با شرایطی مثل بیماری سرطان روبه‌رو می‌شود، به احتمال زیاد آشفته می‌شود و ممکن است نگرش منفی نسبت به آینده و مرگ پیدا کند. 

به نظر می‌رسد تجربه‌نکردن عواطف، ریختن احساسات درون خود، ابراز نکردن و درنهایت سرکوبگری عاطفی هیجانی می‌تواند تأثیرات منفی بر نگرش به مرگ داشته باشد. سرکوبگری عاطفی یک مکانیسم دفاعی است که باعث کمتر‌شدن درد هیجانی می‌شود، اما نمی‌تواند به حل‌وفصل مسئله واقعی که باعث می‌شود ما به رویدادها یا افراد درگیر آن فکر کنیم، کمک کند. درواقع سرکوبگری هیجانات دردناک با تفسیر مجدد اتفاقات باعث می‌شود ما کمتر این اتفاقات و مسائل حل‌نشده را که در تغییردادن و فکر‌کردن به آن‌ها ناتوان هستیم در حافظه لمس کنیم [7]. از طرف دیگر پژوهش‌های انجام‌شده در زمینه تیپ‌های شخصیتی و بیماری‌های مرتبط با آن در حیطه روان‌شناسی سلامت، مشخص کرده‌اند شخصیت مستعد سرطان به سوی افسردگی متمایل است و بازخورد ناامیدانه‌ای دارد و همچنین هیجانات، به‌ویژه هیجانات منفی را بروز نمی‌دهند. این الگوی رفتاری تیپ خاصی از شخصیت را شکل می‌دهد که تیپ شخصیتی C نامیده می‌شود. یافته‌ها حاکی از رابطه نزدیک میان سرکوبگری عاطفی و سرطان هستند. سرکوبگری عاطفی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تیپ شخصیتی C است [8]. 
 اضطراب و مشکلات مربوط به آن مانند بالا‌بودن حساسیت اضطرابی نیز به نوعی می‌تواند روی نگرش به مرگ تأثیر بگذارد. حساسیت اضطرابی یک سازه شناختی است که برای اولین‌بار ریس و مک لن به آن توجه کردند [9]. حساسیت اضطرابی به لحاظ عملی ترس از اضطراب و احساسات مرتبط با برانگیختگی است [10]. 
افراد با سطوح حساسیت اضطرابی بالا موقعیت‌های تنش‌زا را با احساسات و افکار خود به صورت افراطی دریافت می‌کنند و در حالت فزون‌آمادگی با پاسخ‌های شدید اضطرابی با موقعیت‌های پرتنش مواجه می‌شوند؛ به طوری که افراد با حساسیت اضطرابی بالا، اغلب مواقع به علائم اضطرابی به طور منفی واکنش نشان می‌دهند، در حالی که افراد با حساسیت اضطرابی پایین، اگرچه ممکن است علائم را به عنوان امور ناخوشایند درک کنند، اما آن‌ها را به منزله تهدید برداشت نمی‌کنند [12 ،11]. از آنجا که سرطان تهدیدکننده است و بسیاری از مبتلایان در پاسخ به این تهدید مضطرب می‌شوند، سطح حساسیت اضطرابی در برخورد با سرطان و نوع نگرش فرد مبتلا به مرگ نقش مهمی دارد. 
تحقیقات زیادی وجود دارند که رابطه بین سرطان و دلبستگی را بررسی کرده‌اند. تحقیقات نشان داده‌اند در بیماران سرطانی اضطراب مرگ با هر چهار الگوی دلبستگی ناایمن رابطه مثبت و معنی‌دار و با الگوی دلبستگی ایمن رابطه منفی و معنی‌دار دارد. آن‌ها همچنین نشان دادند بیماران سرطانی با احتمال بیشتری، در مقایسه با کارکنان بیمارستان، الگوهای دلبستگی ناایمن روابط را به عنوان اولویت دوم و دل‌مشغولی نسبت به روابط داشتند. همچنین نشان دادند بیماران سرطانی و افراد عادی نسبت به کارکنان بیمارستان، الگوی دلبستگی ناایمن بیشتری گزارش کردند [13]. 
همچنین تحقیقات زیادی رابطه بین سرطان و انتظار مرگ و نگرش به آن را بررسی کرده‌اند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند حتی در انواعی از سرطان‌ها که درمان مؤثری برای آن‌ها وجود دارد، بیماران با آگاهی‌های غلط، تشخیص سرطان را معادل مرگ می‌دانند. نتایج یک تحقیق نشان داد بیماران سرطانی نسبت به افراد عادی و نه کارکنان بیمارستان اضطراب مرگ بیشتری دارند [14]. تحقیقی دیگر نشان می‌دهد یکی از دغدغه‌های اصلی بیماران در مواجهه با تشخیص سرطان، تهدید حیات است [15]. همچنین تحقیقات نشان می‌دهند بیماران سرطانی افسردگی و اضطراب مرگ بیشتری دارند [16]. در تحقیقی که فولر و همکاران به منظور بررسی رابطه تجربیات ناخوشایند کودکی و اقدام به خودکشی انجام دادند، یافته‌ها حاکی از آن بود که بین اقدام به خودکشی و تجربیات منفی و ناخوشایند کودکی رابطه معنی‌داری وجود دارد [17]. 
تحقیقات بسیاری انجام‌شده که رابطه بین سرکوبگری عاطفی که ویژگی مشخص تیپ شخصیتی C است و سرطان را بررسی کرده‌اند. تأثیر سرکوبی و درونی‌سازی هیجانی در پژوهش توماس نشان داده شده است. در این پژوهش که طی یک پیگیری 30‌ساله روی 972 دانشجوی پزشکی انجام شد، مشخص شد افرادی که هیجانات منفی خود را ابراز نمی‌کنند، احتمال بیشتری دارد به سرطان مبتلا شوند [18]. 
همچنین در تحقیق کاپلو و همکاران که به منظور بررسی نقش میانجی سرکوبگری عاطفی در رابطه بین حوادث ناخوشایند دوران کودکی و خودکشی روی 625 نوجوان 14 تا 19ساله انجام شد، یافته‌ها حاکی از آن بود که سرکوبگری عاطفی در رابطه بین تجربیات ناخوشایند کودکی و فکر و اقدام به خودکشی در نوجوانی نقش میانجی دارد [19]. 
تحقیقات گسترده‌ای در رابطه با تیپ شخصیتی C و سرطان انجام شده است، اما درباره نقش سرکوبگری عاطفی در نگرش به مرگ نوجوانان تحقیقات کمی وجود دارد. از جهت دیگر نقش میانجی سرکوبگری عاطفی در رابطه بین کیفیت دلبستگی و نگرش به مرگ در نوجوانان مبتلا به سرطان نا‌معلوم است و مشخص نشده است. 
تحقیقات بسیاری نیز روی رابطه سرطان و اضطراب و حساسیت اضطرابی صورت گرفته است. مطالعات بولتون و همکاران نشان داد اضطراب شایع‌ترین اختلال عاطفی در بیماران مبتلا به سرطان است [20]. نتایج یک تحقیق نشان داد استرس و اضطراب ممکن است اثرات مستقیمی بر دفاع‌های ایمنی بدن و خود تومور داشته باشند که این امر به رشد یا فراگستری تومور منجر می‌شود. نتایج این تحقیق نشان داد زنانی که استرس و اضطراب را در پی سرطان پستان تجربه می‌کنند، کمتر احتمال دارد از پیشنهادها، دستورات و تجویزهای پزشکان پیروی کنند [21]. با این حال از طرفی نقش حساسیت اضطرابی در نگرش به مرگ نوجوانان مبتلا به سرطان مشخص نیست و از جهت دیگر نقش میانجی حساسیت اضطرابی در رابطه بین کیفیت دلبستگی و نگرش به مرگ در نوجوانان مبتلا به سرطان نا‌معلوم است. 
با توجه به اینکه از جهتی نقش سبک‌های دلبستگی بر نگرش به مرگ، خصوصاً در مقطع نوجوانی مشخص نیست و از جهت دیگر نقش میانجی سرکوبگری عاطفی و حساسیت اضطرابی در رابطه بین سبک‌های دلبستگی و نگرش به مرگ مشخص نشده است، در این تحقیق به دنبال بررسی نقش این متغیرها در نگرش به مرگ نوجوانان مبتلا به سرطان در قالب یک مدل مفروض هستیم. در آزمون این مدل روی نوجوانان مبتلا به سرطان سه هدف اصلی را دنبال می‌کنیم: بررسی اثر مستقیم سبک‌های دلبستگی بر نگرش به مرگ نوجوانان مبتلا به سرطان؛ بررسی نقش میانجی سرکوبگری عاطفی و حساسیت اضطرابی در رابطه بین سبک‌های دلبستگی و نگرش به مرگ؛ بررسی نقش میانجی مؤلفه‌های سرکوبگری عاطفی و حساسیت اضطرابی در رابطه بین مؤلفه‌های سبک‌های دلبستگی و نگرش به مرگ (تصویر شماره 1). 
روش‌
پژوهش حاضر از نوع توصیفی‌همبستگی و مقطعی است. جامعه آماری این پژوهش را بیماران نوجوان بستری و سرپایی مبتلا به سرطان شهر اصفهان تشکیل دادند که در سال 1397 برای دریافت درمان‌های لازم به بخش‌های تشخیصی و درمانی بیمارستان امید (سیدالشهدا) اصفهان و انجمن کنترل و پیشگیری از سرطان آلا مراجعه کرده بودند. 
نمونه لازم برای تحقیق حاضر، 150 نفر در نظر گرفته شد که با توجه به گسترده‌بودن اعضای جامعه و دشواری در گردآوری داده‌ها به روش نمونه‌گیری دردسترس از بین بیماران نوجوان مبتلا به سرطان شهر اصفهان انتخاب شد. از آنجایی که با محدود‌کردن جامعه و نمونه به نوع خاصی از سرطان، با مشکل جدی در انتخاب نمونه مواجهه می‌شدیم، تصمیم گرفته شد جامعه و نمونه محدود به سرطان خاصی نباشند، اما از این میان لوسمی، سارکوم، لنفوم، بیضه و دهانه رحم به ترتیب بیشترین فراوانی را در نمونه پژوهش داشتند. 
برای اجرا ابتدا با همکاری کارکنان، پرستاران و متخصصان بخش‌ها، پرونده‌های بیماران نوجوان مبتلا به بیماری سرطان مطالعه و اطلاعات لازم از جمله مشخصه‌های بالینی، مثل ابتلا به سایر بیماری‌ها، سابقه خانوادگی و غیره از پرونده‌ها گرفته شد. ملاک انتخاب تنها بر اساس معیارهای ورود و خروج از مطالعه بود که بر مبنای اهداف پژوهش تنظیم‌شده‌اند. برای این منظور، قبل از اجرای پرسش‌نامه‌ها، مصاحبه‌ای با تک‌تک بیماران انجام شد تا همخوانی بیمار با اهداف و معیارهای ورود و خروج بررسی شود. 
معیار‌های ورود عبارت بودند از: تشخیص اصلی بیماری سرطان، توانایی برقراری ارتباط با محقق، توانایی پاسخ‌دهی به سؤال‌های پرسش‌نامه‌ها و تحصیلات حداقل ابتدایی و موافقت و رضایت برای شرکت در مطالعه و معیارهای خروج عبارت بود از: شرایط طبی عمومی بسیار ضعیف بر اساس نظر پزشک معالج، ابتلا به یک بیماری پزشکی یا روان‌پزشکی دیگر، مصرف داروهایی که به نحوی بر متغیرهای مورد‌مطالعه تأثیر می‌گذارند و همچنین تمایل‌نداشتن آزمودنی به ادامه همکاری. بعد از انتخاب آزمودنی‌ها، محقق فرم کتبی رضایت‌نامه شرکت در مطالعه را که در ابتدای پرسش‌نامه قرار داشت به بیماران داد و از آن‌ها رضایت کتبی و شفاهی دریافت کرد و پس از تشریح اهداف پژوهش و جلب مشارکت و همکاری آن‌ها، پرسش‌نامه‌ها در اختیار بیماران قرار گرفت و از آن‌ها خواسته شد به‌دقت سؤال‌ها را مطالعه کنند و پاسخ‌های مدنظر را متناسب با ویژگی‌ها، باورها، احساسات، تجارب و رفتار خود انتخاب کنند و تا حد امکان سؤالی را بی‌جواب نگذارند. ابزارهای استفاده‌شده در ادامه ذکر شده‌اند. 
مقیاس دلبستگی بزرگ‌سالان
مقیاس دلبستگی بزرگ‌سالان که با استفاده از مواد پرسش‌نامه دلبستگی هازن و شیور ساخته شده و در دانشجویان دانشگاه تهران هنجاریابی شده است، یک پرسش‌نامه 15‌سؤالی است و سه سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا را در مقیاس پنج‌درجه‌ای لیکرت از خیلی کم=1 تا خیلی زیاد=5 می‌سنجد. کمینه و بیشینه نمره آزمودن در خرده‌مقیاس‌های پرسش‌نامه به ترتیب 5 و 25 است. ضریب آلفای کرونباخ (پایایی) خرده‌مقیاس‌های ایمن، اجتنابی و دوسوگرا درباره یک نمونه دانشجویی (1480 نفر، شامل 860 دختر و 620 پسر) برای کل نمونه به ترتیب برابر با 86/0، 84/0 و 85/0 (برای دانشجویان دختر به ترتیب 86/0، 83/0، 84/0 و برای دانشجویان پسر به ترتیب 84/0، 85/0 و 86/0) گزارش شده است که نشانه همسانی درونی خوب مقیاس دلبستگی بزرگ‌سال است [22]. در مطالعه حاضر آلفای کرونباخ برای مقیاس‌های دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا به ترتیب 81/0، 76/0 و 70/0 به دست آمد. 
پرسش‌نامه حساسیت اضطرابی
پرسش‌نامه حساسیت اضطرابی یک پرسش‌نامه خودگزارش‌دهی است که ۱۶ گویه دارد و بر اساس مقیاس پنج‌درجه‌ای لیکرتی (خیلی کم=صفر تا خیلی زیاد=۴) است. هر گویه این عقیده را منعکس می‌کند که احساسات اضطرابی به صورت ناخوشایند تجربه می‌شوند و توان منتهی‌شدن به پیامد آسیب‌زا را دارند. درجه تجربه ترس از نشانه‌های اضطرابی با نمرات بالاتر مشخص می‌شود. دامنه نمرات بین صفر تا ۶۴ است [23]. 
ساختار این پرسش‌نامه از سه عاملِ ترس از نگرانی‌های بدنی (هشت گویه)، ترس از نداشتن کنترل شناختی (چهار گویه) و ترس از مشاهده‌شدن اضطراب توسط دیگران (چهار گویه) تشکیل شده است. بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی این مقیاس، ثبات درونی آن را (آلفای بین ۸۰/۰ تا ۹۰/۰) نشان داده است. اعتبار بازآزمایی بعد از دو هفته ۷۵/۰ و به مدت سه سال ۷۱/۰ نشان داده است حساسیت اضطرابی یک سازه شخصیتی پایدار است [24]. اعتبار آن در نمونه ایرانی بر اساس سه روش همسانی درونی، بازآزمایی و تنصیفی محاسبه شد که برای کل مقیاس به ترتیب ضرایب اعتبار ۹۳/۰، ۹۵/۰ و ۹۷/۰ به دست آمد. روایی بر اساس سه روش روایی همزمان، همبستگی خرده‌مقیاس‌ها با مقیاس کل و با یکدیگر و تحلیل عوامل محاسبه شد. روایی همزمان از طریق اجرای همزمان با پرسش‌نامه «SCL-90» انجام شد که ضریب همبستگی ۵۶/۰ حاصل آن بود. ضرایب همبستگی با نمره کل در حد رضایت‌بخش و بین ۷۴/۰ تا ۸۸/۰ متغیر بود. 
همبستگی بین خرده‌مقیاس‌ها نیز بین ۴۰/۰ تا ۶۸/۰ متغیر بود. پایایی مقیاس مذکور در پژوهش مشهدی، قاسم‌پور، اکبری، ایل‌بیگی و حسن‌زاده (۱۳۹۲) با روش آلفای کرونباخ ۸۷/۰ گزارش شد [25]. در مطالعه حاضر آلفای کرونباخ 82/0 به دست آمد. 
پرسش‌نامه سرکوبگری عاطفی وینبرگر
این پرسش‌نامه از پرسش‌نامه سازگاری وینبرگر گرفته شده است و یک مقیاس 52‌سؤالی است و بر اساس مقیاس پنج‌درجه‌ای لیکرت (از کاملاً اشتباه=1 تا کاملاً درست=5) نمره‌گذاری می‌شود. پرسش‌نامه حاضر سرکوبگری عاطفی را در دو بُعد خود‌کنترلی و حالت‌های تدافعی ارزیابی می‌کند. ساختار عاملی و همسانی درونی مناسب این پرسش‌نامه در نمونه ایرانی تأیید شده است [26]. در مطالعه حاضر میزان آلفای کرونباخ 73/0 به دست آمد. 
فرم تجدیدنظر‌شده نگرش نسبت به مرگ
این آزمون را وونگ، پیکر و گیسر در سال ۱۹۹۴ ساخته‌اند. این پرسش‌نامه یک مقیاس ۳۲‌سؤالی است که پنج بُعد نگرش به مرگ (ترس از مرگ، اجتناب از مرگ، پذیرش فعالانه، پذیرش خنثی و پذیرش با گریز) را ارزیابی می‌کند. این پنج بُعد هم نگرش‌های مثبت (خرده‌مقیاس‌های پذیرش) و هم منفی (خرده‌مقیاس‌های ترس و اجتناب) نسبت به مرگ را نشان می‌دهند. آزمودنی‌ها پاسخ‌های خود را در یک مقیاس لیکرت هفت‌نقطه‌ای از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم مشخص می‌کنند. نمرات سؤال‌های مربوط به هر خرده‌مقیاس باهم جمع شده و با تقسیم بر تعداد سؤالات میانگین نمره فرد در آن خرده‌مقیاس به دست می‌آید که میانگین بالاتر نشان‌دهنده پذیرش، ترس و اجتناب بیشتر فرد از مرگ است [27]. 
در تحقیقی پایایی ثبات درونی این پنج خرده‌مقیاس را در دامنه 97/0 برای خرده‌مقیاس پذیرش فعالانه تا 65/0 برای خرده‌مقیاس پذیرش خنثی گزارش شد [27]. پایایی بازآزمایی این آزمون نیز بعد از دوره چهارهفته‌ای در دامنه 95/0 برای خرده‌مقیاس پذیرش تا 61/0 برای خرده‌مقیاس اجتناب به دست آمد [27]. این پرسش‌نامه برای اولین‌بار در سال 1391 به فارسی ترجمه شد و در مرحله بعد نسخه فارسی آن را یک کارشناس ارشد زبان انگلیسی ترجمه معکوس کرد و بعد از اطمینان‌یافتن از حفظ محتوای سؤالات، ارتباط صوری آن را سه روان‌شناس دارای مدرک دکتری روان‌شناسی تأیید کردند [28]. در این پژوهش ضریب آلفای کرونباخ در دامنه 64/0 برای خرده‌مقیاس اجتناب از مرگ و تا 88/0 برای خرده‌مقیاس پذیرش فعالانه مرگ به دست آمد [28]. در این مطالعه میزان آلفای کرونباخ 83/0 به دست آمد. 
برای طبقه‌بندی، پردازش و تحلیل داده‌ها و بررسی فرضیه‌های پژوهش از نسخه 22 نرم‌افزار آماری SPSS و نسخه 85/8 نرم‌افزار lisrel استفاده شد. برازش مدل فرضی با کاربرد روش مدل‌یابی معادلات ساختاری آزمایش شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از رویکرد دو‌مرحله‌ای صورت پذیرفت. در گام اول تحلیل عاملی تأییدی برای ارزیابی برازش مدل اندازه‌گیری شد و در گام دوم با بهره‌گیری از روش مدل‌یابی معادلات ساختاری، الگوی ساختاری فرضی آزمایش شد. قبل از انجام تحلیل، پیش‌فرض‌های مرتبط با روش آماری مدل‌یابی معادلات ساختاری بررسی شد تا از قابلیت انجام تحلیل روی داده‌ها اطمینان حاصل شود. در پژوهش حاضر به لحاظ اینکه تمام ابزار‌های استفاده‌شده برای اندازه‌گیری متغیرها از صفر قراردادی برخوردار بودند و فواصل نمرات از یکدیگر برابر فرض شده است، مقیاس اندازه‌گیری همه متغیرها در حد فاصله‌ای بود. در‌نتیجه پیش‌فرض فاصله‌ای‌بودن مقیاس اندازه‌گیری متغیرهای وابسته، محقق شد. آزمون تک‌نمونه‌ای کالموگروف‌اسمیرنف نشان می‌دهد پیش‌فرض نرمال‌بودن توزیع متغیرهای مطالعه‌شده در حد عادی است، چراکه مقادیر z محاسبه‌شده در همه متغیرها در سطح 01/0>P معنی‌دار نشد. 

شاخص تحمل و شاخص تورم واریانس نشان دادند پیش‌فرض هم‌خطی چندگانه متغیرهای پیش‌بین در مطالعه حاضر محقق شده است، چراکه مقادیر شاخص تورم واریانس در همه متغیرها از حد بحرانی (یعنی 2) کوچک‌تر است و مقادیر شاخص تحمل در همه متغیرها به حد مطلوب (یعنی 1) نزدیک است. آزمون دوربین‌واتسون نشان داد پیش فرض استقلال منابع خطای متغیرهای مطالعه‌شده، محقق شده است؛ چرا‌که مقدار دوربین‌واتسون (87/1) در حد مطلوب (مابین 5/1 و 5/2) قرار گرفته است. از آنجا که تمام پیش‌فرض‌های روش مدل‌یابی معادلات ساختاری محقق شده است، برای بررسی برازش مدل اندازه‌گیری‌شده با مدل نظری از این روش استفاده شد. 
یافته‌ها
میانگین سنی برای کل گروه 38/17 بود. نمونه شامل 85 نفر دختر (7/56 درصد) و 65 نفر پسر (3/43 درصد) بود. اکثر آزمودنی‌های مورد‌پژوهش تحصیلاتشان در مقطع دبیرستان (6/61 درصد) بود و وضعیت اجتماعی و اقتصادی متوسط (2/64 درصد) داشتند. همچنین مرحله I دارای بیشترین فراوانی (1/35 درصد) در بین مراحل چهارگانه سرطان بود. این اطلاعات را در جدول شماره 1 آمده است. برای توصیف داده‌ها از شاخص‌های مرکزی و پراکندگی، به‌ویژه میانگین و انحراف استاندارد استفاده شده است. نتایج این بخش در جدول شماره 2 ارئه شده است. 

 بر اساس یافته‌های مدل‌یابی معادلات ساختاری می‌توان گفت سبک‌های دلبستگی رابطه معنی‌داری با نگرش به مرگ دارد (40/0=β). همچنین بر اساس حدفاصل بوت‌استراپ می‌توان گفت از جهتی سرکوبگری عاطفی، رابطه بین سبک‌های دلبستگی و نگرش به مرگ را میانجی‌گری می‌کند و از جهت دیگر حساسیت اضطرابی نیز بین سبک‌های دلبستگی و نگرش به مرگ نقش میانجی دارد. 

 مندرجات جدول شماره 3 نشان می‌دهد مدل اندازه‌گیری‌شده با مدل نظری، برازش نسبتاً مطلوبی دارد؛ چراکه مقدار ریشه میانگین مجذور خطای برآورد در حد نسبتاً مطلوب (کوچک‌تر از 08/0) قرار دارد و مقدار نسبت x2 / df در حد تقریباً مطلوب (برابر با پنج) است. از سویی، مقدار شاخص نیکویی برازش در حد مطلوب (90/0) قرار گرفته است و شاخص نیکویی برازش اصلاح‌شده در حد نسبتاً مطلوب (بزرگ‌تر از 80/0) است و شاخص برازش تطبیقی در حد مطلوب (بزرگ‌تر از 90/0) است و شاخص برازش هنجاری و شاخص برازش افزایشی نیز در حد نسبتاً مطلوب قرار دارند. بنابراین در پاسخ به سؤال اصلی پژوهش می‌توان استنباط کرد سبک‌های دلبستگی به واسطه سرکوبگری عاطفی و حساسیت اضطرابی قادرند تغییرات نگرش به مرگ را به طور معنی‌داری تبیین کنند. 

 پس از برازش مدل اصلی پژوهش، مدل تفصیلی برآمده اصلی تحلیل شد. نتایج این تحلیل نشان داد مدل اندازه‌گیری‌شده با مدل نظری برازش مطلوبی ندارد، چراکه اغلب شاخص‌های برازش(RMSEA، x2 /df، GFI، AGFI، CFI، NFI، IFI و TLI) در حد مطلوب قرار نداشتند. از این رو برای اصلاح مدل، برخی مسیرهای علّی غیرمعنی‌دار حذف شدند. مدل اصلاح‌شده به همراه شاخص‌های برازش در تصویر شماره 2 و جدول شماره 4 ارائه شده است. 

بر اساس یافته‌های مدل‌یابی معادلات ساختاری می‌توان گفت سبک‌های دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا) رابطه معنی‌داری با مؤلفه‌های نگرش به مرگ (ترس از مرگ، اجتناب از مرگ، پذیرش فعالانه مرگ، پذیرش خنثی مرگ و پذیرش با گریز مرگ) دارند. همچنین بر اساس حدفاصل بوت‌استراپ می‌توان گفت از جهتی مؤلفه‌های سرکوبگری عاطفی (حالت‌های تدافعی و خودکنترلی) رابطه بین مؤلفه‌های سبک دلبستگی و نگرش به مرگ را میانجی‌گری می‌کنند و از جهت دیگر دو مؤلفه از سه مؤلفه حساسیت اضطرابی (ترس از نداشتن کنترل شناختی و ترس از مشاهده‌شدن توسط دیگران) نیز بین مؤلفه‌های سبک دلبستگی و نگرش به مرگ نقش میانجی دارند. 
مندرجات جدول شماره 4 نشان می‌دهد مدل اندازه‌گیری‌شده با مدل نظری برازش نسبتاً مطلوبی دارد، چراکه مقدار ریشه مجذور خطای برآورد در حد نسبتاً مطلوب (کوچک‌تر از 06/0) قرار دارد و مقدار نسبت x2 / df در حد مطلوب (کوچک‌تر از پنج) است. از سویی، مقدار شاخص نیکویی برازش، شاخص برازش تطبیقی و شاخص برازش افزایشی در حد مطلوب (بزرگ‌تر و مساوی 90/0) قرار دارد و مقدار شاخص نیکویی برازش اصلاح‌شده و برازش هنجار‌شده و برازش توکر‌لوئیسی در حد نسبتاً مطلوب (بزرگ‌تر از 80/0) واقع شده‌اند. بنابراین می‌توان استنباط کرد سبک‌های سه‌گانه دلبستگی به واسطه مؤلفه‌های سرکوبی (حالات تدافعی و خودکنترلی) و مؤلفه‌های حساسیت اضطرابی (ترس از نداشتن کنترل شناختی و ترس از مشاهده‌شدن توسط دیگران) قادرند تغییرات مؤلفه‌های نگرش به مرگ را در قالب روابط علّی‌ساختاری به طور معنی‌دار تبیین کنند. 
بحث 
نتایج پژوهش نشان داد دلبستگی بر نگرش به مرگ تأثیر دارد و دلبستگی به عنوان متغیر برون‌زاد با ضریب استاندارد 40/0 بر نگرش به مرگ تأثیر می‌گذارد (تصویر شماره 3). بنابراین دلبستگی بر نگرش به مرگ اثر دارد. همچنین در این پژوهش رابطه زیرمقیاس‌های دو متغیر با هم بررسی شد و نتایج نشان داد دلبستگی ایمن بر ترس از مرگ، اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز مرگ تأثیر منفی می‌گذارد و همچنین دلبستگی ایمن بر پذیرش فعالانه مرگ تأثیر مثبت می‌گذارد. دلبستگی ناایمن اجتنابی بر زیرمقیاس‌های ترس از مرگ، اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز مرگ تأثیر مثبت می‌گذارد. دلبستگی ناایمن دوسوگرا بر اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز مرگ تأثیر مثبت می‌گذارد. به طور کلی یافته‌ها نشان داد افراد با سبک دلبستگی ایمن، پذیرش فعالانه مرگ دارند و کمتر از مرگ می‌ترسند یا اجتناب می‌کنند. 
افراد با سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی از مرگ می‌ترسند و از آن اجتناب می‌کنند و اگر هم بپذیرند این پذیرش همراه گریز و رها‌شدن از درد و رنج است. افراد با سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا نیز از مرگ اجتناب می‌کنند و اگر هم بپذیرند همانند افراد دلبسته اجتنابی همراه با گریز و به خاطر رها‌شدن از درد و رنج است. یافته‌های این پژوهش همسو با یافته‌های پژوهش‌های ولیخانی و همکاران، شفولد و همکاران و وینگ است [31-29]. در تبیین این نتیجه می‌توان گفت بر اثر مراقبت محبت‌آمیز والدین از کودک و پاسخ مناسب به نیاز‌های او و شکل‌گیری این ادراک در فرد، از والدین به عنوان حامی یاد می‌شود و به عبارتی با شکل‌گیری دلبستگی ایمن، این روان‌بنه در کودک شکل می‌گیرد که جهان آفرینش یعنی هستی و نیستی جای امنی است [32]. 
چنین روان‌بنه‌ای زندگی کودک را در سال‌های بعدی نوجوانی تا بزرگ‌سالی تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث می‌شود چنان احساس امنیت روانی عمیقی در فرد شکل بگیرد که روبه‌رو‌شدن با حوادث ناگوار و تلخ‌کامی‌های زندگی و مواجهه‌شدن با چالش‌های غیرقابل اجتناب زندگی، از جمله سرطان و مرگ نتواند این ایمنی را از فرد پس بگیرد؛ چراکه او مرگ را یک جدایی موقت از پایگاه‌های امنیت خود (والدین یا مراقبین) می‌داند و فرد در نتیجه این امنیت، از مرگ هراسی ندارد و با دیدی مثبت به آن نگاه می‌کند و آن را می‌پذیرد. در افرادی که در کودکی از مراقبت‌های محبت‌آمیز والد‌کودک محروم مانده‌اند و سبک دلبستگی نا‌ایمن در آن‌ها شکل گرفته، عکس این قضیه اتفاق می‌افتد؛ یعنی روان‌بنه دنیا جای امنی است شکل نمی‌گیرد و به جای آن روان‌بنه که هستی و نیستی جای نا‌امنی است، شکل خواهد گرفت. 
 این روان‌بنه زندگی بعدی کودک را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و در فرد احساس امنیت شکل نمی‌گیرد یا به شکل ضعیف ایجاد می‌شود. درنتیجه به دلیل این نبود احساس امنیت و یا ضعف آن، فرد نمی‌تواند با چالش‌های زندگی مانند سرطان و مرگ کنار بیاید؛ چراکه احساس می‌کند مرگ یک نابودی دائمی است و به یک جدایی دائمی از والد یا مراقب منجر می‌شود، درنتیجه سعی می‌کند که از مرگ اجتناب کند یا اینکه ترس و اضطراب مفرطی را در مواجهه با آن و فکر‌کردن به آن از خود نشان دهد. 
افرادی که سبک دلبستگی اضطرابی دارند، بر اساس نظر کسیدی و برلین در جست‌وجوی سطح بالایی از صمیمیت، تأیید و پاسخ‌دهی والدینشان هستند. گاهی آن‌ها ارزش صمیمیت را آن‌قدر زیاد می‌پندارند که بیش از حد به والدینشان وابسته می‌شوند یا می‌چسبند [33]. بنابراین این وابستگی بیش از حد یا چسبندگی هنگامی که با تشخیص سرطان و تهدید زندگی کنار هم قرار می‌گیرند، فرد دچار تزلزل می‌شود و از اینکه با مردن تنها می‌شود و سرنوشت مبهمی در انتظارش است و باید والدین و دیگران را ترک کند، سعی می‌کند به مرگ نیندیشد و از آن فرار کند یا هنگام فکر‌کردن به مرگ ترس و اضطراب مفرطی وجودش را فرا‌می‌گیرد. همچنین می‌توان گفت از آنجا که سبک دلبستگی اضطرابی با ترس از تنهایی و وابستگی مشخص می‌شود، افرادی که دارای این سبک هستند، مرگ را نمادی از تنهایی و مردن را نمادی از تنها‌شدن درک می‌کنند. 
همچنین می‌توان گفت ترس همیشگی آنان برای ازدست‌دادن دیگران بر افزایش اضطراب از مرگ آنان تأثیر می‌گذارد. افرادی که نیز سبک دلبستگی اجتنابی دارند، در نوجوانی در برقراری روابط نزدیک و صمیمانه دچار مشکل می‌شوند، سرمایه‌گذاری عاطفی چندانی در برقراری روابط با دیگران نمی‌کنند و درنتیجه هنگام وقایع استرس‌زا از حمایت دیگران محروم می‌مانند و منزوی می‌شوند. این موارد زمانی که با وقایع ناخوشایند همچون سرطان و به دنبال آن تهدید حیات همراه می‌شوند، به کاهش خلق و پیدا‌کردن دیدی منفی نسبت به خود منجر می‌شود که این کاهش خلق و دید منفی زمینه را برای افسردگی فرد که رابطه تنگاتنگی با نگرش به مرگ دارد و روی آن تأثیر می‌گذارد فراهم می‌کند. 
برخی تحقیقات دیگر سطوح کمتری از ترس و اضراب مرگ را در سبک دلبستگی اجتنابی اعلام کرده‌اند. در تبیین چنین یافته‌های ضد‌ونقیضی می‌توان گفت این افراد در برخی مواقع با انکار نیاز خود به دیگران و گرایش به تنهایی، تمایل به مرگ پیدا می‌کنند و در این صورت اضطراب مرگ کمتری را گزارش می‌کنند. در مواقع دیگر که احساس تنهایی می‌کنند و خود را تنها می‌یابند، اضطراب مرگ بیشتری را گزارش می‌کنند. 
درتبیین این یافته که بین دلبستگی ناایمن و پذیرش با گریز از مرگ رابطه وجود دارد، می‌توان گفت افرادی که در زندگی‌شان از درد‌ها و رنج‌های مزمنی همچون بیماری سرطان، رنج می‌برند با شکل‌دادن این باور که مرگ راهی برای پایان‌دادن به این مشکلات است مرگ را می‌پذیرند و با آن کنار می‌آیند. در این میان سرطان و رنج‌های ناشی از آن وقتی با دلبستگی نا‌ایمن همراه می‌شوند به شکل‌گیری این باور منجر می‌شوند. 
نتایج این تحقیق نشان داد سبک‌های دلبستگی به واسطه سرکوبگری عاطفی بر نگرش به مرگ اثر غیرمستقیم دارد. نتایج این پژوهش نشان داد اثر سبک‌های دلبستگی بر نگرش به مرگ با میانجی‌گری سرکوبگری عاطفی از نظر آماری معنی‌دار است. در این پژوهش همچنین زیرمقیاس‌ها و روابط غیرمستقیم آن‌ها نیز بررسی شد و مشاهده شد اثر دلبستگی ایمن از طریق حالات تدافعی بر اجتناب از مرگ تأثیر دارد. دلبستگی اجتنابی از طریق خودکنترلی بر اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز از مرگ تأثیر دارد و همچنین دلبستگی دوسوگرا نیز از طریق خودکنترلی بر اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز از مرگ تأثیر دارد. یافته‌های پژوهش‌های فاوز و همکاران، فیوری و همکاران، نجاریان و تاماکی و تاکاهاشی همسو با یافته‌های پژوهش حاضر است [38-34]. 
در تبیین این نتایج می‌توان گفت فرد با دلبستگی ناایمن، از آنجایی که به مفهوم دنیا جای امنی نیست، رسیده است، رشد بعدی‌اش تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ چراکه کودک از جدا‌شدن از پایگاه امنیت (والد یا مراقب) می‌ترسد؛ درنتیجه فرصتی برای کشف محیط جدید و روابط اجتماعی بیشتر و کسب مهارت پیدا نمی‌کند و به همین دلیل از یادگیری راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان مانند ابرازگری عاطفی در مقابل وقایع زندگی، محروم می‌ماند و از راهبردهای ناسازگاری مانند سرکوبگری عاطفی استفاده می‌کند [32]. به واسطه این سرکوبگری و تنظیم هیجانی نادرست، فرد از روبه‌روشدن با مسائلی مانند مرگ که هیجان منفی ایجاد می‌کنند، اجتناب می‌کند یا این مسائل و هیجان همراه آن‌ها را سرکوب می‌کند و از آنجایی که سرکوب هیجانات و روبه‌رونشدن با چنین مسائلی این فرصت را که فرد به قضیه فکر کند تا عادی‌سازی صورت گیرد، او از این مسائل یا اجتناب می‌کند و یا از فکر‌کردن به آن‌ها مضطرب می‌شود و هراس دارد. 
در فرد با دلبستگی ایمن عکس این قضیه رخ می‌دهد. از آنجایی که او به این مهم می‌رسد که دنیا جای امنی است، از دورشدن از پایگاه امنیت و کشف محیط جدید هراسی ندارد و درنتیجه فرصت کسب مهارت‌ها و راهبردهای درست تنظیم هیجانی را یاد می‌گیرد و به جای سرکوبگری عاطفی از ابرازگری عاطفی استفاده می‌کند. در نتیجه این فرایند به دلیل مواجهه با مسائلی از قبیل مرگ و تجربه و بروز هیجان همراه آن‌ها، با مرگ راحت‌تر کنار می‌آید و آن را به عنوان بخشی از حیات می‌پذیرد. 
از طرف دیگر می‌توان گفت استفاده از راهبرد‌های ناسازگارانه تنظیم هیجان مثل سرکوبگری عاطفی، بهداشت روانی فرد را به خطر می‌اندازد و فرصت رسیدن به شخصیتی سالم را از فرد می‌گیرد و ممکن است در پیدایش اختلالاتی مانند افسردگی و غیره نقش داشته باشد که در نگرش منفی به مرگ سهم مهمی دارند. البته نباید نقش هوش را به عنوان یک متغیر تأثیرگذار در کسب مهارت‌ها و راهبرد‌های سازگار و ناسازگار نادیده گرفت. هوش بالا می‌تواند توانایی شخص را در کسب مهارت‌های اجتماعی و همچنین راهبردهای سازگارانه بهبود بخشد یا برعکس یعنی هوش پایین می‌تواند در نرسیدن به مهارت‌های اجتماعی لازم و همچنین انتخاب راهبردهای ناسازگار تأثیرگذار باشد. 
زمانی که فرد به‌ویژه در سن پایین با تشخیص سرطان روبه‌رو می‌شود، برای کاهش درد‌ها و رنج جسمانی و روانی خود تمایل دارد با دیگران رابطه برقرار کند، اما در این میان سبک دلبستگی نا‌ایمن با تأثیر منفی که روی روابط فرد با دیگران می‌گذارد، مانند اعتماد‌نداشتن به دیگران، عدم برقراری رابطه نزدیک و غیره باعث بر‌هم‌خوردن روابط فرد با نزدیکان او می‌شود و درنتیجه فرد منزوی و تنها می‌شود. بنابراین به جای ابراز عواطف و احساسات و بازکردن سفره دلش با دیگران دست به سرکوب‌کردن آن‌ها می‌زند و احساسات منفی را درون خود می‌ریزد. بنابراین این احساسات ناخوشایند متوجه خود فرد می‌شوند و به خودسرزنشگری و پایین‌آمدن خوددوست‌داری منجر می‌شود. 
با پایین‌آمدن خوددوست‌داری، فرد دیدی منفی نسبت به خود پیدا می‌کند و به تبع آن خلق نیز می‌تواند پایین بیاید. با پایین‌آمدن خلق که یک سازه تأثیر‌گذار روی خیلی از جوانب زندگی است، فرد از نظر روانی دچار تزلزل می‌شود و این امر می‌تواند آثار سوئی بر نحوه نگرش او به زندگی و مرگ داشته باشد. به نظر می‌رسد ابراز احساسات عامل مهمی در افزایش احساسات مثبت به خود است که به نوبه خود میزان افکار منفی و افسردگی را کاهش می‌دهدکه این عامل خود به نوعی می‌تواند تأثیر مثبتی روی پذیرش مرگ و کنار‌آمدن با آن داشته باشد [39]. 
همچنین نتایج این تحقیق نشان داد سبک‌های دلبستگی به واسطه حساسیت اضطرابی، بر نگرش به مرگ اثر غیرمستقیم دارد. نتیجه این تحقیق نشان می‌دهد اثر سبک‌های دلبستگی بر نگرش به مرگ با میانجی‌گری حساسیت اضطرابی، معنی‌دار است. در این پژوهش رابطه زیر‌مقیاس‌ها نیز با هم بررسی شد و نتایج نشان داد دلبستگی ایمن، از طریق ترس از نداشتن کنترل شناختی بر ترس از مرگ و پذیرش با گریز از مرگ و پذیرش فعالانه مرگ تأثیر دارد. همچنین دلبستگی ایمن از طریق ترس از مشاهده‌شدن توسط دیگران بر اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز مرگ تأثیر دارد. همچنین این بررسی‌ها نشان داد دلبستگی دوسوگرا از طریق ترس از مشاهده دیگران، بر اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز مرگ تأثیر دارد. دلبستگی اجتنابی نیز همانند دلبستگی دوسوگرا از طریق ترس از مشاهده دیگران، بر اجتناب از مرگ و پذیرش با گریز مرگ تأثیر دارد. 
نتایج پژوهش‌های نیلسن و همکاران، سافورد و اسکات و داویلا و همکاران نشان داده‌اند که بین دلبستگی ایمن و اضطراب رابطه منفی و بین سبک‌های دلبستگی نا‌ایمن و اضطراب رابطه مثبت و معنی‌داری وجود دارد و بنابراین همسو با یافته‌های پژوهش حاضر هستند [42-40]. همچنین یافته‌ این پژوهش با پژوهش‌های هاردینگ و همکاران و رای و نجمان که نشان دادند بین اضطراب و نگرش به مرگ رابطه وجود دارد همسوست [44 ،43]. در تبیین این یافته‌ها می‌توان گفت دلبستگی ناایمن به عدم امنیت روانی کودک منجر می‌شود که به دنبال این موضوع همان‌طور که قبلاً نیز گفته شد، شخص تعاملش با محیط را کاهش می‌دهد و از پایگاه امنیت جدا نمی‌شود، درنتیجه او از فراگیری مهارت‌های مختلف باز‌می‌ماند یا در این مهارت‌ها دچار ضعف می‌شود. 
ضعف در مهارت‌ها به‌تدریج در طول زمان روی رشد کودک تأثیر منفی می‌گذارد، از جمله این تأثیرات می‌توان به مشکلات شناختی (خطاهای شناختی، سوگیری توجه، شکل‌گیری افکار منفی و باور‌های غیرمنطقی و غیره)، تزلزل هیجانی و ناپایداری در هیجانات و یا حتی تأثیر‌گذاری روی سیستم عصبی خودکار بدن (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) درنتیجه ایجاد تغییرات هورمونی اشاره کرد. این مشکلات سیستم اضطرابی فرد را دچار اخلال می‌کند و فرد به مشکلات اضطرابی از جمله اختلالات اضطرابی، حساسیت اضطرابی بالا و غیره دچار می‌شود. 
در کنار بالا‌بودن حساسیت اضطرابی زمانی که حوادث استرس‌زایی همچون سرطان و سرانجام نامعلوم آن (درمان یا مرگ) که همراه با علائم جسمانی و روان‌شناختی بسیاری است، رخ می‌دهد، به دلیل حساسیت اضطرابی بالا شخص علائم را به منزله تهدید برداشت می‌کند و آن‌ها را بزرگ‌نمایی می‌کند. درنتیجه برای جلو‌گیری از وقوع این علائم فرد سعی در انکار واقعیت و فرار‌کردن از موضوع سرطان و مرگ احتمالی ناشی از آن می‌کند، درنتیجه با سرطان و یا به طور کلی مرگ مواجهه نمی‌شود و عادی‌سازی صورت نمی‌گیرد که نتیجه این موضوع فاجعه‌پنداشتن مرگ و داشتن نگرشی منفی نسبت به آن (ترس و اجتناب از مرگ) است. در اینجا نیز هوش می‌تواند در کسب مهارت‌های لازم نقش مهمی ایفا کند که باید مورد توجه قرار بگیرد. 
مطالعات طولی نشان داده‌اند نوع سبک دلبستگی افراد در نوزادی، سلامت جسمی و روانی آن‌ها در بزرگ‌سالی را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ به طوری که نوزادانی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، ممکن است انواع مختلفی از بیماری‌های روانی و جسمانی را در نوجوانی یا بزرگ‌سالی تجربه کنند [45]. 
از آنجایی که سبک‌های دلبستگی ناایمن بر بسیاری از جنبه‌های زندگی افراد (سطوح بالایی از اضطراب و افسردگی، بهزیستی اجتماعی پایین غم و غصه) تأثیرگذار است، افراد به طور ناهشیار شیوه‌ها یا سبک‌های زندگی ناسالم را در زندگی خود پیش می‌گیرند که این سبک زندگی ناسالم ممکن است آن‌ها را در معرض انواع مختلف بیماری‌های روانی و جسمانی بخصوص مشکلات اضطرابی و سرطان قرار دهد. بنابراین سبک دلبستگی ناایمن نه‌تنها می‌تواند به نوعی در مبتلا‌شدن فرد به بیماری سرطان نقش داشته باشد، بلکه می‌تواند با تغییراتی که در سیستم اضطرابی فرد ایجاد می‌کند، باعث بروز مشکلات اضطرابی از جمله بالا‌بودن حساسیت اضطرابی شود، که خود می‌تواند باعث بالا‌رفتن ترس و اضطراب از مرگ و همچنین اجتناب از آن شود [47 ،46]. 
نباید نقش سن را در نوع نگرش به مرگ نادیده گرفت. هنری نشان داد سالمندان و میانسالان نسبت به افراد جوان‌تر معنویت و اعتقادات مذهبی بیشتر و اضطراب مرگ کمتری دارند [50-48]. هیت نیز که تحول مفهوم مرگ را بر اساس مراحل هوش تقسیم‌بندی کرده است، معتقد است افراد در جریان تحول روانی نگرش‌های متفاوتی نسبت به مرگ و فقدان دارند. این تفاوت‌ها ناشی از تفاوت در سطوح تحول شناختی و قدرت درک و فهم آنان از پدیده مرگ است. از دیدگاه او هرقدر ظرفیت ادراکی فرد بالاتر باشد، به همان میزان ظرفیت سازگاری او با تنش‌های روانی ناشی از فقدان بیشتر است. درک از مرگ برای نوجوانان متفاوت با کودکان است. کودکان قبل 9‌سالگی مرگ را یک فرایند بازگشت‌پذیر می‌دانند در حالی که در دوره نوجوانی و با رشد تفکر انتزاعی، درک از مرگ پخته‌تر می‌شود و شبیه به درک بزرگ‌سالان می‌شود. چنین درکی همراه با اضطراب شدیدی خواهد بود، چراکه برای یک نوجوان مرگ به معنای کاملاً ازبین‌رفتن (ازبین‌رفتن بدون بازگشت‌پذیری) است. 
 باید گفت نقش متغیرهایی همچون مرحله سرطان، نوع سرطان و متغیرهایی از این قبیل را نباید نادیده گرفت که در این پژوهش این متغیرها به دلیل اجتناب از پیچیدگی مدل، در مدل آورده نشدند. وقتی نوجوانی به سرطان مبتلا شود و متاستاز نیز داشته باشد یا در مراحل پایانی و پیشرفته سرطان نظیر مرحله III و IV قرار داشته باشد، طبیعتاً اضطراب شدیدی او را فرامی‌گیرد و عدم تجربه امنیت و ابتلا به دلبستگی نا‌ایمن به شدت این اضطراب دامن خواهد زد. مسلماً و به احتمال فراوان بیمارانی که در مراحل پایانی و پیشرفته سرطان نظیر مرحله III و IV قرار دارند، نسبت به بیمارانی که در مراحل اولیه و تشخیص ابتدایی هستند، هم در نوع نگرش به مرگ و هم سرکوبگری و حساسیت اضطرابی اوضاع وخیم‌تری دارند، به‌ویژه اینکه دلبستگی ناایمن نیز بر این مشکل (سرطان) دامن بزند. 

 نتیجه‌گیری 
به طور کلی نتایج پژوهش نشان داد سبک‌های دلبستگی به واسطه سرکوبگری عاطفی و حساسیت اضطرابی قادرند تغییرات نگرش به مرگ را در نوجوانان مبتلا به سرطان، به طور معنی‌داری تبیین کنند. از آنجا که افراد مبتلا به سرطان به نوعی همواره با مسئله مرگ مشغولیت ذهنی دارند، نقش متغیر‌های سبک‌های دلبستگی به طور مستقیم و سرکوبگری عاطفی و حساسیت اضطرابی به عنوان متغیر میانجی در این نگرش مشخص شد. 
این پژوهش دارای محدودیت‌هایی نیز بود، به دلیل اندک‌بودن حجم نمونه امکان طراحی دو مدل مجزا برای دختران و پسران وجود نداشت، این پژوهش روی نوجوانان مبتلا به سرطان شهر اصفهان انجام گرفته است و بنابراین قابل تعمیم به سایر گروه‌های جمعیتی نیست. 
حجم نمونه اندک، به خاطر کم‌بودن جامعه بیماران نوجوان مبتلا به سرطان، از دیگر محدودیت‌های این پژوهش بود. بنابراین در پایان پیشنهاد می‌شود با توجه به اینکه سؤالات پرسش‌نامه مقاومت بالایی ایجاد می‌کند، در تحقیقات بعدی از مصاحبه و دیگر روش‌ها برای جمع‌آوری داده‌ها استفاده شود. این پژوهش را می‌توان روی سایر جمعیت‌ها نیز اجرا کرد. همچنین پیشنهاد می‌شود در تحقیقات بعدی نقش متغیرهای مهم جمعیت‌شناختی مانند مرحله بیماری و نوع سرطان و همچنین هوش‌بهر در مدل آورده شود. 
 همچنین با توجه به نتایج پژوهش باید علاوه بر سازوکار‌هایی که برای بهبود شرایط جسمانی این نوجوانان صورت می‌پذیرد، برای بهبود وضعیت روان‌شناختی نوجوانان مبتلا به سرطان نیز اقداماتی انجام داد؛ چراکه ذهن و جسم به هم وابسته هستند و با بهبود وضعیت روانی بیمار، می‌توان گام بزرگی نیز در جهت بهبود وضعیت جسمانی به تبع بهبود وضعیت روانی، برداشت. با توجه به پژوهش حاضر می‌توان برای کمک به این نوجوانان، اقداماتی را در جهت کاهش حساسیت اضطرابی، کاهش سرکوبگری عاطفی و یا کمک به ابراز مناسب هیجانات و همچنین کاهش اضطراب و ترس از مرگ و همچنین عدم اجتناب از آن انجام داد. 
یکی از رویکرد‌های مهمی که می‌تواند هم در کاهش حساسیت اضطرابی و هم در کاهش سرکوبگری عاطفی تأثیر قابل توجهی بگذارد رویکرد شناخت‌درمانی مبتنی برذهن آگاهی است. چرا که این رویکرد نه‌تنها افکار مخرب و نگران‌کننده و حساسیت‌های بدنی ناراحت‌کننده را بهبود می‌بخشد، بلکه به تنظیم افکار و عواطف کمک می‌کند و تنظیم هیجانی، آگاهی هیجانی و نیز فهم هیجانی را بهبود می‌بخشد [49 ،48]. برای بهبود نگرش نوجوان مبتلا به سرطان نسبت به مرگ و کاهش اضراب و ترس او از مرگ نیز می‌توان از درمان‌های مبتنی بر ذهن‌آگاهی، روان‌درمانی وجودی و گروه‌درمانی با رویکردهای مختلف بهره جست. 
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
از همه آزمودنی‌ها برای شرکت در پژوهش رضایت‌نامه کتبی دریافت شد. همچنین خروج از پژوهش برای آزمودنی‌ها مجاز بود. قبل از پرکردن پرسش‌نامه هدف پژوهش کاملاً برای آزمودنی‌ها شرح داده شد و سوء‌تفاهمات درباره متغیر نگرش به مرگ نیز برطرف شد. همچنین به آزمودنی‌ها اطمینان خاطر داده شد که اطلاعات آن‌ها کاملاً محرمانه خواهند بود. 
حامی مالی
این پژوهش هیچ‌گونه حامی مالی ندارد. 
مشارکت نویسندگان
مفهوم‌سازی: همه نویسندگان؛ روش‌شناسی: همه نویسندگان؛ جست‌وجو: مجتبی احمدی فارسانی و رسول حشمتی؛ نوشتار نسخه اولیه: همه نویسندگان؛ ویرایش متن: مجتبی احمدی فارسانی؛ جست‌وجوی منابع: مجتبی احمدی فارسانی؛ نظارت و هماهنگی: مجتبی احمدی فارسانی، رسول حشمتی. 
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد. 
سپاسگزاری 
همه نویسندگان از نویسندگان از همه شرکت کنندگان و مدیر و کارکنان مرکز  کنترل و پیشگیری از سرطان  ALA و بیمارستان امید اصفهان تشکر می کنند.
References
American Cancer Society. Special section: Cancer in children & adolescents. New York: American Cancer Society; 2014. 
Tel H, Tel H, Doğan S. Fatigue, anxiety and depression in cancer patients. Neurology, Psychiatry and Brain Research. 2011; 17(2):42-5. [DOI:10. 1016/j. npbr. 2011. 02. 006]
Robbins RA. Bugen’s Coping with Death Scale: Reliability and further validation. Omega-Journal of Death and Dying. 1991; 22(4):287-99. [DOI:10. 2190/HNTD-RWRW-Y3YN-VWX1]
Berg, Laura A. Psychology of growth (from birth to childhood) [Translated by Y Seyed Mohamadi, Persian trans. ]. Tehran: Arasbaran publication; 2007. 
Ruiz SK, Harris SJ, Martinez P, Gold PM, Klimes-Dougan B. Young adult’s attachment style as a partial mediator between maternal functioning and young adult offsprings’ functioning. Journal of Affective Disorders. 2018; 232:393-9. [DOI:10. 1016/j. jad. 2017. 12. 034] [PMID]
Colin VL. McGraw-Hill series in developmental psychology, Human attachment. New York: Mcgraw-Hill Book Company; 1996. 
Mund M, Mitte K. The costs of repression: A meta-analysis on the relation between repressive coping and somatic diseases. Health Psychology. 2012; 31(5):640. [DOI:10. 1037/a0026257] [PMID]
Eysenck HJ. Personality, stress and cancer: Prediction and prophylaxis. British Journal of Medical Psychology. 1988; 61(1):57-75. [DOI:10. 1111/j. 2044-8341. 1988. tb02765. x] [PMID]
Mantar A, Yemez B, Alkın T. [Anxiety sensitivity and its place in psychiatric disorders (Turkish)]. Türk Psikiyatri Dergisi. 2011; 22(3):187-93. 
McNally RJ. Anxiety sensitivity and panic disorder. Biological Psychiatry. 2002; 52(10):938-46. [DOI:10. 1016/S0006-3223(02)01475-0]
Rapee RM, Medoro L. Fear of physical sensations and trait anxiety as mediators of the response to hyperventilation in nonclinical subjects. Journal of Abnormal Psychology. 1994; 103(4):693-9. [DOI:10. 1037//0021-843X. 103. 4. 693] [PMID]
Marshall GN, Miles JN, Stewart SH. Anxiety sensitivity and PTSD symptom severity are reciprocally related: evidence from a longitudinal study of physical trauma survivors. Journal of Abnormal Psychology. 2010; 119(1):143-50. [DOI:10. 1037/a0018009] [PMID] [PMCID]
Valikhani A, Firouzabadi A. [Examining death anxiety within the framework of attachment styles in cancer patients: A comparative study (Persian)]. Health Psychology. 2016; 5(18): 119-130. 
Farsi Z, Dehghan Nayeri N, Negarandeh R. [The role of personal factors in coping of adults with acute leukemia undergoing hematopoietic stem cell transplantation (Persian)]. Nurse and Physician Within War. 2015; 3(8):58-69. 
Esmaeili R, Ahmadi F, Mohammadi E, Tirgari Seraj A. [Life threatening: The most important concern of patients confronting cancer diagnosis (Persian)]. Hayat. 2013; 18(5):12-22. 
Mitchell AJ, Ferguson DW, Gill J, Paul J, Symonds P. Depression and anxiety in long-term cancer survivors compared with spouses and healthy controls: A systematic review and meta-analysis. The Lancet Oncology. 2013; 14(8):721-32. [DOI:10. 1016/S1470-2045(13)70244-4]
Fuller‐Thomson E, Baird SL, Dhrodia R, Brennenstuhl S. The association between Adverse Childhood Experiences (ACEs) and suicide attempts in a population‐based study. Child: Care, Health and Development. 2016 Sep;42(5):725-34 [DOI:10. 1111/cch. 12351] [PMID]
Garssen B. Psychological factors and cancer development: Evidence after 30 years of research. Clinical Psychology Review. 2004; 24(3):315-38. [DOI:10. 1016/j. cpr. 2004. 01. 002] [PMID]
Kaplow JB, Gipson PY, Horwitz AG, Burch BN, King CA. Emotional suppression mediates the relation between adverse life events and adolescent suicide: Implications for prevention. Prevention Science. 2014; 15(2):177-85. [DOI:10. 1007/s11121-013-0367-9] [PMID] [PMCID]
Bolton P, Bass J, Betancourt T, Speelman L, Onyango G, Clougherty KF, et al. Interventions for depression symptoms among adolescent survivors of war and displacement in northern Uganda: A randomized controlled trial. Jama. 2007; 298(5):519-27. [DOI:10. 1001/jama. 298. 5. 519] [PMID]
Sarafino EP, Smith TW. Health psychology: Biopsychosocial interactions. Hoboken: John Wiley & Sons; 2014. 
Ghanbari B, Hatami A, Esmaieli A, Farahbakhsh K. [On the relationship among parenting styles, attachment styles and marital commitment in arried female students of Allameh Tabatabai University (Persian)]. Women and Society. 2011; 2(3):39-60. 
Floyd M, Garfield A, LaSota MT. Anxiety sensitivity and worry. Personality and Individual Differences. 2005; 38(5):1223-9. [DOI:10. 1016/j. paid. 2004. 08. 005]
Reiss S, Peterson RA, Gursky DM, McNally RJ. Anxiety sensitivity, anxiety frequency and the prediction of fearfulness. Behaviour Research and Therapy. 1986; 24(1):1-8. [DOI:10. 1016/0005-7967(86)90143-9]
Mashhadi A, Gasempoor A, Akbari E, ElBeigi R, Hasanzadeh SH. [The role of anxiety sensitivity and emotion regulation in prediction of social anxiety disorder in students (Persian)]. Knowledge & Research in Applied Psychology. 2013; 14(2): 90-100. 
Saeedi Z, Ghorbani N, Sarafraz MR, Shoar TK. A bias of self‐reports among repressors: Examining the evidence for the validity of self‐relevant and health‐relevant personal reports. International Journal of Psychology. 2018; 15(59):335-47. [DOI:10. 1002/ijop. 12560]
Wong PT, Reker GT, Gesser G. Death attitude profile-revised: A multidimensional measure of attitudes toward death. In: Neimeyer RA, editors. Death anxiety Handbook: Research, Instrumentation, and Application. Abingdon: Taylor & Francis; 1994. 
Basharpoor S, Vojoodi B, Atarod N. [Relationship between religious orientation and attitude toward death with quality of life and signs of physicalization in women (Persian)]. Health Psychology. 2011; 3(10):80-97. 
Valikhani A, Sarafraz MR, Moghimi P. Examining the role of attachment styles and self‐control in suicide ideation and death anxiety for patients receiving chemotherapy in Iran. Psycho‐Oncology. 2018; 27(3):1057-60. [DOI:10. 1002/pon. 4466] [PMID]
Scheffold K, Philipp R, Koranyi S, Engelmann D, Schulz-Kindermann F, Härter M, et al. Insecure attachment predicts depression and death anxiety in advanced cancer patients. Palliative & Supportive Care. 2018; 16(3):308-16. [DOI:10. 1017/S1478951517000281] [PMID]
Wing MK. Predicting death anxiety with gratitude and friendship attachment: A correlational study [BSc. thesis]. Hong Kong: Hong Kong Baptist University; 2011. 
Bowlby J. Elite psychology and education-attachment theory [K Khoshabi, E Aboohamzeh Persian trans. ] Tehran: Danjeh. 2007. 
Cassidy J, Berlin LJ. The insecure/ambivalent pattern of attachment: Theory and research. Child Development. 1994; 65(4):971-91. [DOI:10. 1111/j. 1467-8624. 1994. tb00796. x] [PMID]
Favez N, Cairo Notari S, Antonini T, Charvoz L. Attachment and couple satisfaction as predictors of expressed emotion in women facing breast cancer and their partners in the immediate post‐surgery period. British Journal of Health Psychology. 2017; 22(1):169-85. [DOI:10. 1111/bjhp. 12223] [PMID]
Fiori KL, Buthmann J, Denckla CA. Crying and attachment style: The role of romantic relationships. Journal of Social, Behavioral, and Health Sciences. 2017; 11(1):133-46. [DOI:10. 5590/JSBHS. 2017. 11. 1. 09]
Najarian Z, Arfaei F, Tamannaiifar M. [Prediction of coping styles & assertiveness based on attachment stylesamong male vs. female in Kashan University Students (Persiaqn)]. New Thoughts on Education. 2015; 11(3):87-109. 
Tamaki K, Takahashi J. The relationship between adult attachment style and social skills in terms of the four-category model of attachment style. International Journal of Humanities and Social Science. 2013; 3(19):84-90. 
Dattel AR, Neimeyer RA. Sex differences in death anxiety: Testing the emotional expressiveness hypothesis. Death Studies. 1990; 14(1):1-1. [DOI:10. 1080/07481189008252341]
Kehtary L, Heshmati R, Pour Sharifi H. [Investigating structural pattern of depression based on experiential avoidanceand emotional repression: The mediating role of self-compassion (Persian)]. Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology. 2018; 24(3):284-297. 
Nielsen SK, Lønfeldt N, Wolitzky-Taylor KB, Hageman I, Vangkilde S, Daniel SI. Adult attachment style and anxiety- the mediating role of emotion regulation. Journal of Affective Disorders. 2017; 218:253-9. [DOI:10. 1016/j. jad. 2017. 04. 047] [PMID]
Safford, Scott Matthew. “The relationship of attachment style and cognitive style to depression, anxiety and negative affectivity. 2004; 2(2):573-80. 
Davila J, Ramsay ME, Stroud CB, Steinberg SJ. Attachment as vulnerability to the development of psychopathology. In: Hankin Bl, Abela JRZ, editors. Development of psychopathology: A vulnerability-stress perspective. Thousand Oaks: Sage Publications; 2005. [DOI:10. 4135/9781452231655. n9]
Harding SR, Flannelly KJ, Weaver AJ, Costa KG. The influence of religion on death anxiety and death acceptance. Mental Health, Religion & Culture. 2005; 8(4):253-61. [DOI:10. 1080/13674670412331304311]
Ray JJ, Najman J. Death anxiety and death acceptance: A preliminary approach. OMEGA-Journal of Death and Dying. 1975; 5(4):311-5. [DOI:10. 2190/MHEL-88YD-UHKF-E98C]
Puig J, Englund MM, Simpson JA, Collins WA. Predicting adult physical illness from infant attachment: A prospective longitudinal study. Health Psychology. 2013; 32(4):409. [DOI:10. 1037/a0028889] [PMID] [PMCID]
Porter LS, Keefe FJ, Davis D, Rumble M, Scipio C, Garst J. Attachment styles in patients with lung cancer and their spouses: associations with patient and spouse adjustment. Supportive Care in Cancer. 2012; 20(10):2459-66. [DOI:10. 1007/s00520-011-1367-6] [PMCID]
Domingue P. An examination of attachment styles and distress among parents who have lost a child to cancer [PhD dissertation]. Washington: The Catholic University of America; 2011
Paterniti A. A pilot study comparing the efficacy of a mindfulness-based program to a skills-training program in the treatment of test anxiety. Ann Arbor: ProQuest; 2007. 
Goldin PR, Gross JJ. Effects of Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR) on emotion regulation in social anxiety disorder. Emotion. 2010; 10(1):83-91. [DOI:10. 1037/a0018441] [PMID] [PMCID]
Henrie JA. Religiousness, future time perspective, and death anxiety among adults. Morgantown: West Virginia University; 2010. 
نوع مطالعه: پژوهشي اصيل | موضوع مقاله: روانپزشکی و روانشناسی
دریافت: 1397/7/23 | پذیرش: 1398/1/25 | انتشار: 1398/7/9

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology

Designed & Developed by : Yektaweb