مقدمه
نیمی از اختلالات روانی در اواسط نوجوانی آغاز میشود
[1]. دوره نوجوانی زمان اوج شروع افسردگی است
[2]. افسردگی در کودکان و نوجوانان اغلب مشکلی پایدار، تضعیفکننده و تخریبکننده عملکرد اجتماعی و تحصیلی است که نیازمند ارائه خدمات سلامت روان است
[3]. افسردگی نوجوانان ارتباط زیادی با افزایش میزان اقدام به خودکشی دارد که دومین علت مرگ در نوجوانان 15 تا 19 ساله است
[4].
در یک بررسی فراتحلیلی با استفاده از آزمون افسردگی بک (BDI)، شیوع افسردگی در نوجوانان ایرانی 43درصد نشان داده شد
[5]. عوامل مختلفی در افسردگی نوجوانان دخیل هستند، یکی از این عوامل شیوههای تربیتی والدین و ارتباط والد و نوجوان است
[6 , 5]. کیفیت ارتباط والد و فرزند ارتباط مستقیمی با سلامت روانی و سازگاری در نوجوان دارد. در دوره بلوغ تعارض بین والدین و نوجوان افزایش و تعامل گرم بین آنها کاهش مییابد. این مسئله در درک چگونگی نقش ارتباط والد و فرزند در مشکلات دوره رشد نوجوان، مثل مسائل سلامت روانی (افسردگی، اضطراب، پرخاشگری و عزت نفس) و عملکرد تحصیلی اهمیت زیادی دارد
[7]. بهطورکلی دیدگاههای مربوط به بررسی فرزندپروری را میتوان به دو گروه طبقهبندی و ابعادی تقسیم کرد
[8].
شفر (1959) با مطرحکردن ابعاد محبت (طرد و کنترل) و آزادی الگویی درباره روابط والد و کودک ارائه داد. رفتار والدین در امتداد بُعد محبت و طرد، از پاسخ مثبت به رفتار خوداتکایی و تشویق زیاد و استفادهنکردن از تنبیه تا بیتفاوتی محض، کنارگذاشتن کودک، ندادن پاسخ مثبت و استفاده از تنبیه متغیر است. در امتداد محورکنترل و آزادی، رفتار والدین از استقلالبخشی نسبتاً کامل به کودک تا کنترل کامل بر فعالیتهای او در نوسان است
[9]. بامریند (1991) سه سبک والدینی را مشخص کرد که عبارتند از: مقتدرانه (کنترل و پاسخدهی زیاد) و مستبدانه (کنترل زیاد اما پاسخدهی کم) و سهلانگار (کنترل کم اما پاسخدهی زیاد)
[10].
امروزه مدلهای نظری بیشتر بر دیدگاه بُعدی تأکید دارند تا طبقهبندی و برای تعیین هر سبک، ابعاد را به صورت جداگانه بررسی میکنند. برخلاف دیدگاه اول که برای ارزیابی سبک فرزندپروری نگرش والدین را بررسی میکرد، در دیدگاه بُعدی بر نگرش کودک به رفتار والدین تأکید بیشتری میشود
[8]. منظور از اصطلاح ادراک فرزند از شیوههای فرزندپروری، ادراکی است که فرزند از سطوح پاسخدهندگی (گرمی) با درخواست (کنترل) در رفتار والدین دارد. در همین زمینه میتوان عنوان کرد آنچه فرزند از رفتار والدین ادراک میکند نسبت به نگرش والدین به رفتار فرزندپروری خود، اهمیت بیشتری دارد
[12 ،11].
در دیدگاه ابعادی مشخص شده است که رشد مثبت کودکان تقریباً همیشه پیامد تربیتی والدین (مثل گرمی و پاسخدهی)، تشویق به استقلال (دموکراتیک و خودمختاری)، و کنترل مناسب است
[13]. لیبویتی
[14] در پژوهشی نشان داد بین سبک فرزندپروری مقتدرانه با علائم افسردگی رابطه معکوس معنادار (41/0-=r) و بین سبک فرزندپروری مستبدانه با علائم افسردگی رابطه مستقیم معنادار وجود دارد (27=r). در چین کااُ و همکاران
[15]، در پژوهش خود نشان دادند صمیمیت و حمایت کم و قدرتطلبی زیاد در پدر و مادر ارتباط معناداری با ریسک افزایش افسردگی دارد. از طرف دیگر در بررسی فراتحلیلی (متاآنالیز) مک لئود
[3] نتایج نشان داد فرزندپروری تنها 8/0 از واریانس افسردگی در کودکان را تشکیل میدهد.
علاوه بر اهمیت شیوههای تربیتی والدین بر سلامت روانی نوجوانان، ویژگیهای مهم دوره نوجوانی مثل استقلالطلبی و تلاش برای یافتن هویت مستقل نیز در این دوره اهمیت زیادی دارد. در واقع یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر سلامت روان، دستیابی افراد به هویت پایدار است. رشد هویتی شامل فعالیتهای جستوجوگر نسبت به دیدگاهها، ارزشها و آرزوها و متعهدبودن به آنها در طول زندگی است.
در فرضیههای روانشناسی (اریکسون 1968 و بلاس 1967) اشاره شده است که در این دوره نوجوانان شیوه ارتباط خود را با والدین تغییر میدهند و در پی تلاش برای ساختن هویتی مستقل برای خود هستند. مارسیا در سال 1966 با تأکید بر محوری دوبُعدی به توصیف پیامد فرایند هویتیابی پرداخت. او با تأکید بر بُعد اکتشاف (جستوجوی ارزشها و باورها و نقشهای اجتماعی) و تعهد (بهدستآوردن مجموعه پایداری از هدفها و ارزشها) و ترکیب این دو، چهار وضعیت هویتیابی را مشخص کرد که عبارتند از: کسب هویت (اکتشاف و تعهد زیاد نسبت به ارزشها)، ضبط هویت (احساس تعهد بدون کاوشکردن)، وقفه هویت (کاوش بدون احساس تعهد) و پراکندگی هویت (نبود کاوش و احساس تعهد)
[16].
برزونسکی بر اساس نظریه مارسیا و اریکسون به تدوین نظریهای در خصوص سبکهای هویتی پرداخت که عوامل شناختی را در تکوین مراحل و سبکهای هویتی مهم میداند. وی سبکهای هویتی را به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از: سبک اطلاعاتی و هنجاری و سردرگم/ اجتنابی
[17]. افراد با سبک هویت اطلاعاتی درباره دیدگاه خود شکاک هستند و همواره متمایلند که قضاوت خود را تا پردازش و ارزیابی اطلاعات مربوط به خود به تعویق بیندازند. افراد با سبک هویت هنجاری در مواجهه با تعارضهای هویت بهطور نسبتاً خودآیند از انتظارات و توقعات «دیگران مهم» تبعیت میکنند. افراد با سبک هویت سردرگم/ اجتنابی در مواجهه با تعارضات و تصمیمات فردی اهمالکار و ناراضی هستند و علاقهمندند رفتار آنها از طریق تقاضاها و مشوقهای محیطی تعیین و کنترل شود
[19, 18].
پژوهشهای مربوط به رابطه سبکهای هویتی با افسردگی در نوجوانان محدود است و بیشتر پژوهشها به بررسی سبکهای هویتی با بهزیستی روانشناختی در نوجوانان پرداختهاند. همچنین یافتههای پژوهشی بین سبک اطلاعاتی و سبک هنجاری با بهزیستی روانشناختی متغیر است. برای مثال برخی تحقیقات نشان دادند سبک اطلاعاتی (نه سبک هنجاری) با عزت نفس رابطه مثبتی دارد
[20]. برخی پژوهشهای دیگر یافتههای متضادی بهدست آوردهاند
[21]. در برخی دیگر از پژوهشها ارتباط بین بهزیستی روانشناختی با سبک اطلاعاتی و سبک هنجاری تفاوتی ندارد
[22]. در اکثر پژوهشها بین سبک هویتی سردرگم/ اجتنابی با نمره پایین در بهزیستی روانشناختی نوجوانان رابطه مثبتی یافت شده است
[23 ،24].
اثرات زیانبار افسردگی بر حوزههای مختلف زندگی نوجوانان و اهمیت بررسی شیوههای تربیتی والدین به عنوان متغیری که تحت تأثیر فرهنگ و محیط اجتماعی افراد و تعیینکننده رابطه والد و نوجوان است، همچنین شیوههای دستیابی به هویت به عنوان مهمترین دغدغه رشدی نوجوانان، اهمیت بررسی این موضوعات در این مرحله از رشد نوجوانان را نشان میدهد. در پژوهشهایی که سبکهای فرزندپروری را بررسی کردهاند، کمتر به بررسی ابعاد فرزندپروری پرداخته شده است.
بیشتر پژوهشها سبکهای فرزندپروری را در ارتباط با مشکلات کودکی بررسی کردهاند، همچنین پژوهشها درباره ارتباط سبکهای هویتی با افسردگی نوجوانان بسیار محدود است. پژوهشهای انجامشده درباره سبک هویتی و بهزیستی روانی نتایجی متغیر و متفاوت داشتند. در این مطالعه ارتباط و نقش پیشبین ابعاد فرزندپروری ادراکشده و سبکهای هویتی در شدت افسردگی نوجوانان بررسی شده است.
روش
در پژوهش حاضر از طرح همبستگی به شیوه مقطعی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل نوجوانان دبیرستانی (14 تا 18 ساله) بود که در دبیرستانهای شهر تهران مشغول تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل200 نفر (100 دختر و 100 پسر) بود. نمونهها به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند، به این صورت که ابتدا لیست مناطقی که مدارس مقطع دبیرستان دخترانه و پسرانه داشتند از آموزش و پرورش شهر تهران گرفته شد، سپس از بین آنها دو منطقه و از هر منطقه یک دبیرستان دخترانه و یک دبیرستان پسرانه بهطورتصادفی انتخاب شد. با توجه به حجم نمونه موردنیاز (200 نفر) چهار مدرسه انتخاب و از هر مدرسه بهطورتصادفی 50 نمونه انتخاب شد. معیار انتخاب تعداد نمونه بر اساس تعداد حداقل 20 نمونه برای هر متغیر پیشبین بود
[25].
پرسشنامه افسردگی بک – ویرایش دوم (BDI-II)
نسخه جدید مقیاس افسردگی بک، 21 سؤال دارد و فرمی خودگزارشی برای سنجش شدت افسردگی است. این پرسشنامه بر اساس چهار گزینه (0 تا 3) بر حسب شدت وضعیت گزارششده توسط آزمودنی نمرهگذاری شده است
[26]. ثبات درونی این ابزار 73/0 تا 92/0 با میانگین 86/0 و ضریب آلفا برای گروه بیمار 86/0 و غیربیمار 81/0 گزارش شده است. ضریب آلفای BDI-II برای بیماران سرپایی 92/0 و برای دانشجویان93/0 بهدست آمد
[27]. بهطورکلی ضرایب همسانی درونی هر یک از سؤالها و دیگر مشخصههای آماری پرسشنامه و ضریب آلفای کرونباخ نشان میدهد BDI-II در جمعیت ایران روایی مناسبی دارد و برای تحلیل آماری و روانسنجی میتوان به نمرههای آن اعتماد کرد
[27].
مقیاس ادراک از شیوههای فرزندپروری
این پرسشنامه را نقاشان (1358) در شیراز بر اساس کارهای شیفر (1959) تهیه کرده است که 77 ماده دارد و ابعاد مختلف کنترل و آزادی و محبت و طرد را در روابط خانوادگی از زاویه نگرش آزمودنیها میسنجد. این پرسشنامه به سبک مقیاس لیکرت طراحی شده است. سازنده این پرسشنامه ضریب پایایی را 87/0 گزارش کرده است. ضریب اعتبار پرسشنامه به ترتیب برای بُعد کنترل و آزادی 63/0 و 74/0 و برای بعد محبت و طرد 82/0 و 93/0 بهدست آمده است. همسانی درونی سؤالهای پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ برای بعد کنترل و آزادی 67/0 و برای بعد محبت و طرد 95/0 است
[28].
سیاهه سبک هویت (ISI)
برزونسکی (1989) نخستین بار سیاهه سبک هویت را برای ارزیابی سبک هویت با قابلیت اجرای گروهی و به صورت خودگزارشی طراحی کرد. ضریب آلفای کرونباخ این ابزار که روی 617 نفر اجرا شده بود، برای سبک اطلاعاتی 70/0، سبک هنجاری 64/0 و سبک آشفته و دوریجو 76/0 گزارش شده است
[29]. در پژوهش وایت و همکاران
[30] ضرایب آلفای کرونباخ برای هر یک از سبکهای اطلاعاتی، هنجاری، اجتنابی و تعهد هویت به ترتیب 70/0، 74/0، 73/0 و 78/0 گزارش شده است. در بررسی دهکردی و همکاران
[31] نتایج پژوهش با تأکید بر تغییرناپذیری ساختار عاملی سیاهه سبک هویت بین دو جنس در پایههای تحصیلی مختلف نشان داده شد که این سیاهه سودمندی لازم را برای اندازهگیری سبکهای هویتی در نوجوانان هر دو جنس دارد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرم افزار SPSS نسخه 20 همبستگی پیرسون و رگرسیون گامبهگام استفاده شد.
یافتهها
میانگین کل نمره شدت افسردگی نوجوانان در نمونه پژوهش 83/13 بود (جدول شماره 1). در جدول شماره 2 ماتریکس همبستگی متغیرهای پژوهش مشاهده میشود. بین بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد با شدت افسردگی در نوجوانان همبستگی معکوس معنادار (01/0>P) و بین بُعد فرزندپروری کنترل و آزادی با شدت افسردگی در نوجوانان همبستگی مستقیم معنادار (05/0>P) وجود دارد. همچنین بین سبک هویت هنجاری و تعهد هویت با شدت افسردگی نوجوانان همبستگی معکوس معنادار (01/0>P) دیده شد. سبک هویت اجتنابی با شدت افسردگی همبستگی مستقیم معنادار (05/0>P) دارد. بین سبک هویت اطلاعاتی با شدت افسردگی رابطه معنادار دیده نشد.
برای پیشبینی شدت افسردگی نوجوانان بر اساس ابعاد فرزندپروری ادراکشده و سبکهای هویتی از روش آماری رگرسیون گامبهگام استفاده شد (جدول شماره 3). با توجه جدول شماره 3 که تحلیل واریانس و شاخصهای آماری رگرسیون متغیرهای پیشبین بر شدت افسردگی نوجوانان را نشان میدهد، میزان F بهدستآمده برای سه متغیر تعهد هویت، بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد و بُعد فرزندپروری کنترل و آزادی معنادار است.
در گام اول متغیر تعهد هویت به تنهایی 16درصد از واریانس شدت افسردگی را تبیین کرد. در گام دوم با اضافهشدن متغیر بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد میزان پیشبینی به 23درصد رسید و درنهایت در گام سوم با اضافهشدن متغیر بُعد فرزندپروری کنترل و آزادی 25درصد از واریانس شدت افسردگی در نوجوانان تبیین شد. نتایج جدول شماره 3 نشان میدهد هر سه متغیر پیشبین به دلیل معناداری آماره t، تأثیر آماری معناداری در تبیین شدت افسردگی نوجوانان دارند. با نگاهی به ضرایب بتا میتوان دریافت تعهد هویت و بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد به ترتیب بیشترین سهم را در تغییرات شدت افسردگی نوجوانان دارد. بهطوریکه با تغییر هر انحراف معیار در متغیرهای تعهد هویت و بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد، به ترتیب 41/0- و 27/0- انحراف معیار در شدت افسردگی نوجوانان تغییر ایجاد خواهد کرد؛ یعنی با افزایش تعهد هویت و سبک فرزندپروری همراه با پذیرش والدین، شدت افسردگی در نوجوانان کاهش مییابد. ضریب بتا برای بُعد فرزندپروری کنترل و آزادی 135/0است. علامت ضریب بتا (Beta) نشان میدهد با افزایش بُعد فرزندپروری همراه با کنترل والدین، شدت افسردگی نوجوانان افزایش مییابد.
بحث
عوامل خانوادگی جزو مهمترین مولفههای تبیینکننده منشأ مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان است
[6]. گرمی و محبت والدین منبعی است که به کودکان کمک میکند در محیط خود جستوجو کنند و از این رهگذر به احساس ایمنی و اعتماد و جهتگیری مثبت نسبت به دیگران دست یابند. پذیرش از طرف والدین شرط لازم برای ایجاد رفتارهای خاص مانند حرمت و اعتمادبهنفس بالاست
[23]. هدف این پژوهش بررسی ارتباط و نقش پیشبین متغیرهای ابعاد فرزندپروری ادراکشده و سبکهای هویتی با شدت افسردگی در نوجوانان است. همان گونه که در یافتهها نشان داده شد بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد با شدت افسردگی نوجوانان همبستگی معکوس و بُعد فرزندپروری کنترل و آزادی با شدت افسردگی نوجوانان همبستگی مستقیم معناداری دارد. این یافته با پژوهشهای لیبوتی
[14]، کااُ و همکاران
[15]، و میلوسکی
[32] همخوان است.
والدینی که در ارتباط با فرزند خود پذیرش بالا و در عین حال محدودیت و کنترل منطقیای بر آنها دارند، علائم افسردگی در فرزندانشان کمتر است
[32]. رفتار والدینی که همراه با انتقاد بیش از حد و ردکردن است، باعث آسیبدیدن عزت نفس و توانایی حل مسئله در فرزندان میشود، این امر زمینه را برای افسردگی فرزندان آماده میکند. درحالیکه نظارت والد بر فرزند نشانه حمایت است، فرزندپروری همراه با کنترل سختگیرانه از طریق محدودکردن استقلال نوجوان، او را مستعد افسردگی میکند. در واقع رفتار سرد والد و قوانین سختگیرانه باعث کاهش احساس تسلط و درماندگی فرزند میشود. صمیمیت و پاسخدهی و تشویق والدین به خودمختاری نوجوان باعث استقلال، اعتمادبهنفس، خودمختاری و بالابردن توانایی تصمیمگیری در نوجوان میشود که ابزارهای باارزشی برای دستیابی به هویت پایدار هستند
[33].
سبکهای هویتی به عنوان عاملی مهم در سلامت روان مخصوصاً در سنین نوجوانی نقش تعیینکنندهای دارد
[34]. تعهد به میزان سرمایهگذاری شخص و تصمیم فرد برای پذیرفتن ارزشها و اعتقادات و مسیرهای شغلی ویژه بدون درنظرگرفتن این مسئله که اینها توسط فرد تشکیل شدهاند یا بهوسیله دیگران اشاره دارد. این تعهدات شالوده هویت دریافتی توسط فرد است که اریکسون آن را بهعنوان نتیجه مطلوب بحران هویت نوجوان در مقابل سردرگمی هویت معرفی میکند
[35]. یکی از یافتههای قابل توجه در این مطالعه همبستگی معکوس سبک هویت هنجاری با شدت افسردگی نوجوانان است. پیشینه پژوهش در این موضوع محدود است و بیشتر سبکهای هویتی در ارتباط با بهزیستی روانشناختی بررسی شده است.
با توجه به همبستگی سبک هنجاری با تعهد هویت در این پژوهش (65/0=r) میتوان تببین کرد عامل مهم در پیشگیری از افسردگی در نوجوانان با توجه به تجربه بحران هویت در نوجوانی، تعهد هویت و ثبات ناشی از آن است. از آنجا که در سبک هویت هنجاری تعهد هویت ناشی از تعهد به ارزشهای «دیگران مهم» و درونیکردن آنهاست تا اکتشاف و جستوجوی فعال هویت، ممکن است ثبات و تأثیر مثبت تعهد هویت در سبک هنجاری، مقطعی و مربوط به زمان حاضر باشد. هویت با حوزههایی چون خودکارآمدی و تعیین اهداف در زندگی ارتباط دارد
[36].
در مطالعهای نشان داده شد سبک هویت اجتنابی و اجتناب از مواجهه با مسائل مربوط به هویت با بهزیستی روانی رابطه منفی دارد و با اضافهشدن متغیر «تعهد» بهزیستی روانی افراد به مقدار زیادی پیشبینی میشود
[37]. اریکسون رسیدن به هویت پایدار را پیشنیاز رابطه صمیمی میداند
[2]. یکی از حوزههای مهم سببشناسی افسردگی، کیفیت روابط بینفردی افراد است. در واقع دستیابی نوجوان به تعهد هویت باعث تقویت و ثبات در روابط اجتماعی نوجوان میشود که عامل مهمی در پیشگیری از افسردگی است.
از بین متغیرهای مطالعهشده به ترتیب تعهد هویت، بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد و بُعد فرزندپروری کنترل و آزادی به عنوان متغیرهای پیشبین شدت افسردگی شناخته شدند. والدینی که از استقلال فرزند خود حمایت میکنند، به انتخابهای آنها احترام میگذارند، علاقهمند به آگاهشدن از زندگی فرزند خود هستند و قواعد منطقی و روشنی را وضع میکنند، فرزندانشان عزت نفس بیشتری دارند و علائم کمتری از افسردگی نشان میدهند
[14]. کنترل والدین باعث افزایش اضطراب، تردید به خود، ترس از شکست و کمالگرایی منفی در نوجوان میشود که نتیجه آن نگرانی در فرایند جستوجوی هویت است که بهنوبه خود عامل افسردگی و کاهش بهزیستی روانی در نوجوانان است
[38].
پذیرش والدین به نوجوان فرصت میدهد که دیدگاهها و نظرهای خود را بیان کند. والدین طردکننده و زورگو اجازه ابراز نظر و دیدگاه را به فرزندانشان نمیدهند و نسبت به نظرهای مستقلانه آنها بیاعتنایی میکنند. نوجوانانی که رفتار والدین آنها پذیرا و همراه با محدودیت منطقی است، رشد بهتری در استقلال دارند و نمرهای بهتری در شایستگی روانی و اجتماعی میگیرند. نوجوانانی که والدین کنترلکننده و حمایتگر دارند ممکن است مشکلاتی در استقلال و فردیت داشته باشند، این مسئله عامل مهمی در افسردگی و اضطراب و کاهش شایستگی اجتماعی است
[6].
نتیجهگیری
پیشرفت فناوری و رسانههای جمعی و وجود دامنه زیادی از اطلاعات، دستیابی به هویت را برای نوجوان سختتر کرده است. همچنین حساسبودن دوره نوجوانی و خطرها و استرسهایی که نوجوان در این دوره با آنها مواجه است، او را در مقابل مشکلات روانی ازجمله افسردگی آسیبپذیر میکند. در واقع ارتباط با والدین پذیرا و حمایتگر و پاسخگو که به استقلال نوجوان احترام میگذارند و قواعد روشن و منطقیای وضع میکنند، دستیابی نوجوان به هویت را آسان میکند و او را در مقابل آسیبهای این دوره مقاوم میسازد. از آنجا که شیوههای فرزندپروری مهارتی آموزشی است و آسیبهای مربوط به اختلال افسردگی و درمان آن برای جامعه پرهزینه است، انجام مداخلات مربوط به آموزش شیوههای فرزندپروری و ارتباط مؤثر والد و نوجوان امری ضروری به نظر میرسد. با توجه به یافتههای پژوهش یکی از راههای پیشگیری از آسیبهای دوره نوجوانی، آموزش مهارتهای فرزندپروری به والدین (با تمرکز بر ارتباط والد و نوجوان) و آموزش مهارت همدلی به والدین و نوجوانان (با توجه به بُعد فرزندپروری پذیرش و طرد) است. پیشنهاد میشود که در پژوهشهای آتی تأثیر آموزش شیوههای فرزندپروری و مهارت همدلی به والدین در کاهش افسردگی نوجوانان بررسی شود.
از محدودیتهای پژوهش حاضر میتوان به استفاده از روش خودگزارشی برای گردآوری اطلاعات و محدودبودن نمونه پژوهش به دو منطقه آموزشوپرورش و محدودبودن جامعه پژوهش به شهر تهران اشاره کرد. به همین دلیل تعمیم نتایج به جوامع دیگر باید با احتیاط انجام شود.
سپاسگزاری
از تمام کسانی که در این مسیر ما را یاری کردند، مخصوصاً مشاوران مدارس منطقه 5 و 6 آموزشوپرورش تهران کمال سپاسگزاری را داریم. مقاله حاضر برگرفته از طرح پژوهشی با کد پژوهشیار 25664 مصوب مرکز تحقیقات بهداشت روان دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان ( انستیتو روانپزشکی تهران) دانشگاه علوم پزشکی ایران است.
[این مقاله برگرفته از پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد نویسنده اول است. بنا به اظهار نویسنده مسئول مقاله، تعارض منافع وجود نداشته است.]