مقدمه
مشخصه اختلال وسواسیجبری، وجود افکار مزاحم، آیینها، اشتغالات ذهنی و اجبارها است. وسواسها یا اجبارها زمانبر هستند و اختلال قابل توجهی در کارکرد روزمره و شغلی، فعالیتهای اجتماعی و روابط عادی فرد ایجاد میکنند. در این اختلال، 20 تا 30درصد از بیماران بهبود چشمگیر و 40 تا 50درصد از آنها بهبود متوسط دارند، 20 تا 40درصد نیز یا به همان صورت بدحال میمانند یا علائم آنها بدتر میشود. بسیاری از بیماران درمقابل درمان مقاومت میکنند و از مصرف دارو یا انجام تکالیف خودداری میکنند
[1]. در جامعه از هر 45 نفر، یک نفر به این اختلال مبتلاست
[2]. درحالیکه بیش از 90درصد از افراد جامعه، علائم وسواسها و اجبارها را با همان کیفیت و شکل افراد مبتلا به اختلال وسواسیجبری تجربه میکنند
[4-3]. بنابراین، اهمیت و ضرورت شناخت علائم وسواسها و اجبارها دوچندان میشود.
اثربخشی نسبی درمانهای سنتی اختلال وسواسیجبری (رفتاردرمانی و درمانهای شناختیرفتاری و دارودرمانی)، مشکلات بیماران از این درمانها به خاطر استرسزا بودن (در مورد درمانهای مواجهه)، عوارض جانبی و نگرش منفی (در مورد داروها) سبب شده است که پژوهشگران در سالهای اخیر به دنبال مؤلفههای دیگری برای تبیین و درمان اختلال و نشانههای وسواسیجبری برآیند که این مسائل را نداشته و اثربخشی قابل توجهی داشته باشند.
پژوهشهایی نشان دادهاند که درمانهای مبتنی بر ذهنآگاهی در درمان اختلال و نشانههای وسواسیجبری مؤثر هستند
[11-5]. ذهنآگاهی نوعی هشیاری است که از طریق معطوفکردن هدفمند توجه به زمان حال و بدون قضاوت از تجارب لحظهبهلحظه پدید میآید
[12]. پژوهشهایی نشان دادهاند که مشکلات تنظیم هیجانی با نشانههای وسواسیجبری ارتباط دارد
[19-13]. تنظیم هیجانی عبارت است از: آگاهی و درک هیجانها، پذیرش هیجانها، توانایی کنترل رفتارهای تکانشی و رفتار مطابق با اهداف مطلوب هنگام تجربه هیجانهای منفی و توانایی استفاده متناسب از واکنش هیجانی بهصورت مطلوب بهمنظور تحقق اهداف فرد و مطالبات موقعیت
[20].
نتایج پژوهشها حاکی از ارتباط مؤلفه تحمل پریشانی با نشانههای وسواسیجبری است
[25-21]. افراد در زندگی مجبورند با درد و آشفتگی جسمی و هیجانی کنار بیایند. درد اجتنابناپذیر و پیشبینینشدنی است. برخی از افراد که با این دردها مواجهاند، واکنشهای ناسالمی از خود نشان میدهند، چون نمیتوانند کار دیگری کنند؛ به این دلیل که هنگام درد هیجانی، تفکر عاقلانه از بین میرود، بنابراین این راهبردهای بیثمر، درد هیجانی را عمیقتر میکنند
[26].
برخی پژوهشها نشان دادهاند که بین مؤلفههای ارتباط مؤثر با دیگران با نشانههای وسواسیجبری ارتباط وجود دارد
[31-27]. انسان بهعنوان موجودی اجتماعی، در زندگی مجبور به برقراری ارتباط است. برقراری ارتباط مؤثر، نیازمند آموزش مهارتهای مختلف است. فرد با داشتن این مهارتها، دچار تعارض کمتری میشود و پاداش بیشتری دریافت میکند. روابط با احساس ناکامی کمتر و رضایت بیشتر همراه خواهد بود. مهارتهای ارتباط مؤثر عبارتند از: آموزش مهارتهای اجتماعی، جسارتمندی، مهارتهای گوشدادن و مذاکره. مهمترین این مهارتها، جسارتمندی است
[26].
چهار مؤلفه ذهنآگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی و ارتباط مؤثر با دیگران که به ارتباط آنها با اختلال وسواسی اشاره شد، مؤلفههایی هستند که در رفتاردرمانی دیالکتیک آموزش داده میشوند. رفتاردرمانی دیالکتیک یکی از درمانهای شناختیرفتاری نسل سوم است. مارشا لینهان این درمان را برای زنان خودکشیگرا که مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بودند، معرفی کرد. شواهد مختلفی برای اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک در اختلالات هیجانی، علاوه بر اختلال اختصاصی یعنی اختلال شخصیت مرزی، شامل اختلال خوردن، سوءمصرف مواد، افسردگی و... موجود است
[32].
بهطوریکه اشاره شد، شواهد مختلفی نشان دادهاند که مولفههای ذهنآگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی و ارتباط موثر با دیگران، با اختلال یا نشانههای وسواسیجبری ارتباط همبستگی دارند. همچنین این مولفه ها در مدل پیشبینی انواع وسواس نقش داشتهاند یا در مطالعات مداخلاتی، اثر درمانی داشتهاند. بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر، پاسخ به این سوال است که اگر این چهار مولفه باهم برای پیشبینی اختلال یا نشانههای وسواسیجبری به کار روند (در قالب طرح رگرسیون و مطالعه مقدماتی برای تطبیق رفتاردرمانی دیالکتیک در پیشبینی اختلال وسواسی و انواع آن)، آیا ممکن است درصد واریانس بیشتری از انواع وسواس را تبیین کنند.
از سوی دیگر، شواهدی موجود است که نشان میدهد برخلاف برخی اختلالات، وسواسها و اجبارها در علائم آسیبشناسی، پاسخ به درمان، توزیع در جنس، سن و... تنوع دارند. مثلاً مشخص شده است که برخی وسواسها با مؤلفههای خاصی ارتباط دارند
[33]. مسئولیتپذیری بالا با وسواس وارسی ارتباط دارد. بنابراین، دومین هدف پژوهش حاضر این است که مشخص کند در پیشبینی هریک از وسواسها، کدام مؤلفه یا ترکیبی از مؤلفهها نقش دارند.
همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد متغیرهای جمعیتشناختی و افسردگی و اضطراب، با وسواسها و مؤلفههای ذهنآگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی و ارتباط مؤثر با دیگران ارتباط دارد
[39-34 ،25 ،21]. بنابراین هدف دیگر پژوهش این است که نقش متغیرهای تأثیرگذار را کنترل کند تا نقش منحصربهفرد مؤلفههای ذهنآگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی و ارتباط مؤثر با دیگران در پیشبینی اختلال وسواسیجبری مشخص شود. ضمن اینکه به علت همزمانی اختلالات مختلف با وسواس، ازجمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلالات مواد، توسعه پژوهش در حوزه درمانهای نسل سوم شناختیرفتاری و استفاده از آنها ممکن است امتیاز ویژهای نسبت به رفتاردرمانی یا درمان شناختیرفتاری اختلال وسواسیجبری داشته باشد.
این درمانها، در بهبود افسردگی، اضطراب و مسائل روانشناختی دیگر مؤثر هستند و همزمان با وسواس، اختلالات و مسائل همراه را نیز بهبود میبخشند. همچنین به دلیل چرخههای معیوب بین همزمانی اختلال وسواس و دیگر اختلالات، سیر درمان سریعتر و مؤثرتر خواهد بود و موجب بهبود کیفیت زندگی فرد و اطرافیان خواهد شد. ویژگی مثبت این مؤلفهها این است که مهارتهایی برای پیشگیری و درمان دارند که قابل آموزش است و مشکلات درمانهای رایج رفتاری و دارویی را نخواهند داشت. همچنین انتظار میرود که به دلیل مداخلات اختصاصی در وسواسها بر اساس کشف آسیبشناسی اختصاصی، از مشکلات شکست درمانی، روشهای کوشش و خطا و صرف هزینه و وقت بیمورد دور باشند.
روش
روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان مقطع علوم پایه رشتههای پزشکی و دندانپزشکی و داروسازی، با سن بین 18 تا 25 سال و با نمره پایینتر از 40 (پایینتر از نمرههای بالینی) در پرسشنامه وسواسیجبری تجدیدنظرشده در سال تحصیلی 94-1393 بودند. با توجه به ملاحظات لازم در تعداد نمونه برای هر متغیر در مطالعه رگرسیون و ریزش 10درصد، 300 نفر به عنوان افراد نمونه پژوهش در نظر گرفته شد.
نمونه پژوهش به روش طبقهای نسبی و برحسب درصد پسر و دختر موجود در جامعه آماری و به تعداد نسبتاً مشابه انتخاب شد. دانشجویان با رضایت کامل در پژوهش شرکت کردند و فرم رضایت، شامل آزادی حق شرکتکردن یا شرکتنکردن در پژوهش، رازداری و امکان دسترسی به نتایج را مطالعه و امضا کردند. زمان پاسخدهی به سؤالات پژوهش حدود 30 دقیقه بود. بعداز کنارگذاشتن پرسشنامههای ناقص (30 پرسشنامه) و پرسشنامههایی که در مقیاس وسواسیجبری، دو انحراف استاندارد از میانگین بالاتر بودند (30 پرسشنامه)، تعداد 240 نفر (127 پسر و 113 دختر) وارد تحلیل نهایی شدند. سن، جنس، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، وضعیت تحصیلی و خلق منفی (اضطراب و افسردگی) بهعنوان متغیر کنترل درنظر گرفته شد.
نمرههای خردهمقیاسهای ذهنآگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی و ارتباط مؤثر با دیگران بهعنوان متغیر پیشبین وارد تحلیل همبستگی و رگرسیون شد (ذهنآگاهی شامل خردهمقیاسهای مشاهده، توصیف، عمل از روی آگاهی، قضاوتنکردن تجربه درونی و واکنشنداشتن به تجربه درونی؛ تنظیم هیجانی شامل خردهمقیاسهای نپذیرفتن پاسخهای هیجانی، دشواری درگیرشدن در رفتار معطوف به هدف، مشکلات کنترل تکانه، نبود آگاهی از هیجانها، دسترسی محدود به راهبردهایی برای تنظیم هیجانی مؤثر و نبود شفافیت هیجانی؛ تحمل پریشانی شامل خردهمقیاسهای تحمل، جذب، ارزیابی و تنظیم؛ و ارتباط مؤثر با دیگران شامل خردهمقیاسهای روابط بینفردی، همدلی، ابراز وجود و احترام به خود میشود). نمره کل نشانههای وسواسیجبری و نمره انواع وسواس (شستوشو، فکری، انباشت، نظموترتیب، وارسی و خنثیسازی) بهعنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شدند و در هفت رگرسیون جداگانه تحلیل شدند. برای گردآوری دادهها از ابزارهای زیر استفاده شد:
پرسشنامه پنجوجهی ذهنآگاهی بایر
بایر و همکاران
[40] این مقیاس را ایجاد کردهاند. این پرسشنامه خودگزارشی 39سؤالی و در مقیاس 5درجهای لیکرت است که جنبههای مختلف ذهنآگاهی را ارزیابی میکند. این جنبهها شامل مشاهده، توصیف، عمل از روی آگاهی، قضاوتنکردن درباره تجربه درونی و واکنشنداشتن به تجربه درونی است. در بررسی بائر، ضریب آلفا برای این خردهمقیاسها به ترتیب 83/0، 91/0، 87/0، 87/0و 75/0 بوده است. در پژوهش وارسی اعتبار و روایی این پرسشنامه در جمعیت غیربالینی ایران که توسط احمدوند و همکاران
[41] انجام شد، ضرایب آلفای 0/55 تا 0/83 برای خردهمقیاسها و 0/80 برای نمره کل به دست آمده است. پایایی به روش بازآزمون برای نمره کل 80/0 و برای خردهمقیاسها بین 57/0 تا 84/0 بوده است.
مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر
این مقیاس را سیمونز و گاهر معرفی کردهاند
[42]. این مقیاس ابزار خودسنجی و 15 سؤالی است و چهار خردهمقیاس تحمل، جذب، ارزیابی و تنظیم دارد و بر اساس مقیاس لیکرت از یک تا پنج نمرهگذاری میشود. در این پرسشنامه ضرایب آلفای خردهمقیاسها بین 70/0 تا 82/0 و آلفای کلی 82/0 به دست آمده است. علوی این مقیاس را به فارسی ترجمه و در جمعیت ایرانی اعتباریابی کرده است. پایایی کل مقیاس 71/0 و خردهمقیاسها در دامنه 42/0 تا 58/0 بوده است
[43].
مقیاس دشواری تنظیم هیجانی گراتز و روئمر
این مقیاس ابزاری خودگزارشی است که گراتز و روئمر آن را ساختهاند. این مقیاس 36 ماده و 6 خردهمقیاس (عدم پذیرش پاسخهای هیجانی، دشواری درگیرشدن در رفتار معطوف به هدف، مشکلات کنترل تکانه، نبود آگاهی از هیجانها، دسترسی محدود به راهبردهایی برای تنظیم هیجانی مؤثر و نبود شفافیت هیجانی) دارد
[20]. گراتز و روئمر در چهار تا هشت هفته همسانی درونی نمره کل این مقیاس را 93/0 و اعتبار آزمون و بازآزمون آن را 88/0 به دست آوردند. علوی برای اولین بار این ابزار را ترجمه و در جمعیت ایرانی اعتباریابی کرده است که همسانی درونی 86/0 برای نمره کل و خردهمقیاسها از 63/0 تا 85/0 بوده است
[43].
پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان
با توجه به اینکه ابزار اختصاصی و شناختهشدهای برای مؤلفه ارتباط مؤثر با دیگران وجود ندارد، چهار خردهمقیاس از پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان که بیشترین همپوشی را با پروتکل درمانی رفتاردرمانی دیالکتیک در این مؤلفه دارند، برای این منظور اختصاص یافت. خردهمقیاسهای روابط بینفردی، همدلی، ابراز وجود و احترام به خود برای ارزیابی این مؤلفه در نظر گرفته شد که اجزای اصلی مدنظر برای این مهارت را شامل میشد و درمجموع شامل 34 سؤال بود. پرسشنامه بار-ان در سال 1997 و در مقیاس پنجدرجهای لیکرت ساخته شد. این پرسشنامه 15 خردهمقیاس دارد. آلفای کرونباخ آن در دامنه 69/0 تا 86/0 و میانگین ضریب همسانی درونی آن 76/0 است. ضریب بازآزمایی بعد از یک ماه 85/0 بوده است
[44]. در ایران دهشیری
[45] ضریب همسانی درونی را 73/0 و ضرایب بازآزمایی را بعد از یک ماه 73/0 به دست آورد
[46].
پرسشنامه وسواسیجبری تجدیدنظرشده
این مقیاس را فوآ و همکاران
[47] برای بررسی وسواس ساختهاند که ابزاری مناسب برای غربالگری وسواس است. این پرسشنامه 18 سؤال و 6 خردهمقیاس (شستوشو، فکری، انباشت، وارسی، نظموترتیب و خنثیسازی) دارد و در مقیاس لیکرت پنجدرجهای نمرهگذاری میشود. فوآ همسانی درونی را برای نمره کل 81/0 و برای زیرمقیاسها بین 34/0 تا 93/0 گزارش کرده است. پایایی به روش بازآزمون پس از دو هفته بین 74/0 تا 91/0 بوده است. نسخه فارسی این پرسشنامه را قاسمزاده و همکارانش بررسی کردهاند
[48]. در این مطالعه آلفا برای نمره کل 85/0 و برای خردهمقیاسها بین 77/0 تا 86/0 محاسبه شد. همچنین پایایی به روش بازآزمایی و در طول دو هفته برای نمره کل 75/0 و برای خردهمقیاسها بین 62/0 و 76/0 بود.
مقیاس افسردگی و اضطراب و استرس
این مقیاس شکل کوتاه مقیاس افسردگی و اضطراب و استرس 42 سؤالی است که برای ارزیابی شدت افسردگی و اضطراب و استرس در بزرگسالان طراحی شده است. هر خردهمقیاس هفت سؤال دارد که در مقیاس لیکرت از صفر تا سه درجهبندی میشود. ضریب آلفا برای این مقیاس به ترتیب 81/0 و 73/0 و 81/0 است
[49]. در مطالعه حاضر دو خردهمقیاس افسردگی و اضطراب با مجموع چهارده سؤال به کار رفت. در ایران، سامانی و جوکار
[50] روایی و اعتبار این پرسشنامه را بررسی کردند که اعتبار بازآزمایی به ترتیب 80/0 و 76/0 و 77/0 و آلفای کرونباخ 81/ و 74/0 و 78/0 بود.
پرسشنامه محققساخته مشخصات جمعیتشناختی آزمودنیها
این پرسشنامه محققساخته شامل مشخصات جمعیتشناختی جنس، سن، وضعیت تحصیلی، طبقه اجتماعی و اقتصادی (تحصیلات والدین، متوسط درآمد فرد و خانواده و وضیعت استیجاری یا ملکی مسکن) بود. برای بررسی وضعیت تحصیلات والدین و متوسط درآمد فرد و خانواده از روش لیکرت استفاده شد.
دادهها با استفاده از نسخه 19 نرمافزار آماری SPSS و از طریق سه روش تجزیهوتحلیل شد که عبارتند از: 1. آمار توصیفی برای بررسی میانگین، انحرافمعیار، درصد و فراوانی متغیرهای جمعیتشناختی و پیشبین و ملاک پژوهش؛ 2. همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه همبستگی بین متغیرهای پیشبین و کنترل و ملاک پژوهش؛ 3. آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه سلسهمراتبی به روش گامبهگام برای کنترل اثر متغیرهای جمعیتشناختی و اضطراب و افسردگی و تعیین نقش هر یک از متغیرهای پیشبین ذهنآگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی و ارتباط مؤثر با دیگران برای پیشبینی نمره کل نشانههای وسواسیجبری و انواع وسواس. برای انجام تحلیل رگرسیون، متغیرهای جمعیتشناختی در بلوک اول، متغیرهای اضطراب و افسردگی در بلوک دوم و متغیرهای پیشبین چهارگانه (نمرههای خردهمقیاسهای چهار مؤلفه پیشبین) در بلوک سوم وارد تحلیل رگرسیون شدند. نمره کل نشانههای وسواسیجبری و انواع وسواس در هفت مدل رگرسیون جداگانه به عنوان متغیر ملاک به کار رفتند. سطح معناداری P<0/01 و P<0/05 بود.
یافتهها
میانگین و انحرافمعیار سن شرکتکنندگان 38/21 (60/1) بود. نتایج بررسی ارتباط همبستگی بین متغیرهای پیشبین و کنترل پژوهش با متغیرهای ملاک نشان داد ارتباطهای همبستگی متفاوتی (در حد ضعیف: 0 تا 20/0 و خفیف: 20/0 تا 40/0 و متوسط: 40/0 تا 60/0) بین متغیرهای ملاک هفتگانه و پیشبین وجود دارد. بالاترین ارتباط همبستگی به ترتیب مربوط به تنظیم هیجان، افسردگی، ذهنآگاهی، اضطراب، ارتباط مؤثر با دیگران و تحمل پریشانی با وسواس فکری بود. نمره کل تنظیم هیجان در انواع وسواس بالاترین مقدار همبستگی را بین متغیرهای پیشبین (به غیر از متغیرهای کنترل) داشت. پایینترین روابط همبستگی بین متغیرهای پیشبین و وسواس نظموترتیب بود. بعضی از متغیرهای پیشبین، رابطه مثبت با متغیرهای ملاک و برخی رابطه منفی داشتند (جدول شماره 1).
در ماتریس همبستگی متغیرهای پیشبین، هیچ همخطی ساده و چندگانه (همبستگی بالای 75/0) وجود نداشت. بنابراین، هیچیک از متغیرها در تحلیل نهایی حذف نشدند. شاخص تحمل و عامل تورم واریانس نشان داد میان متغیرهای پیشبین هیچ همپوشی و همخطی معنیداری وجود ندارد و این متغیرها مستقل هستند و از مدل رگرسیون خارج نشدهاند. بر اساس نتایج تحلیلهای رگرسیون، متغیرهای مختلف با درصد وزنی متفاوتی در مدل پیشبینی انواع وسواس وارد شدند.
در ادامه، نتایج هفت تحلیل رگرسیون انجامشده برای پیشبینی نمره کل نشانههای وسواسیجبری و انواع وسواس ارائه میشود:
بر اساس مدل رگرسیون، متغیرهای کنترل و پیشبین توانستند 43درصد از واریانس نمره کل نشانههای وسواس را پیشبینی کنند (478/19=F و 001/0>=P و R=0/654 و R2=0/428 R2Adj=0/406). بررسی شاخصهای آماری رگرسیون مؤلفههای پیشبینیکننده نمره کل نشانههای وسواسیجبری نشان داد در مدل رگرسیون نمره کل نشانههای وسواسی جبری به ترتیب متغیرهای اضطراب، قضاوتنکردن درباره تجربه درونی، همدلی، افسردگی، روابط بینفردی، جنسیت و تعداد ترم حضور در دانشگاه بیشترین وزن را در مدل پیشبینی داشتند (جدول شماره 2).
در زمینه وسواس شستوشو، متغیرهای کنترل و پیشبین توانستند 27درصد از واریانس این وسواس را پیشبینی کنند. (489/13=F و 001/0>=P و R=0/518 و و R2=0/268 R2Adj=0/248).
بررسی شاخصهای آماری رگرسیون برای مؤلفههای پیشبینیکننده وسواس شستوشو نشان داد در مدل رگرسیون وسواس شستوشو به ترتیب متغیرهای اضطراب، قضاوتنکردن درباره تجربه درونی، روابط بینفردی و همدلی بیشترین وزن را در مدل پیشبینی داشتند (جدول شماره 3).
در مدل پیشبینی وسواس فکری متغیرهای کنترل و پیشبین توانستند 49درصد از واریانس این وسواس را پیشبینی کنند. (845/28=F و 001/0>=P و و R=0/697 R2=0/486 وR2Adj=0/469). بررسی شاخصهای آماری رگرسیون برای مؤلفههای پیشبینیکننده وسواس فکری نشان داد در مدل رگرسیون وسواس فکری، به ترتیب متغیرهای افسردگی، دشواری درگیرشدن در رفتار هدفمند، قضاوتنکردن درباره تجربه درونی، تحصیلات پدر و عمل از روی آگاهی بیشترین وزن را درمدل پیشبینی دارند (جدول شماره 4).
در زمینه وسواس انباشت متغیرهای کنترل و پیشبین توانستند 22درصد از واریانس این وسواس را پیشبینی کنند. (855/12=F و 001/0>=P و R=0/466 وR2=0/217 و R2Adj=0/201). بررسی شاخصهای آماری رگرسیون برای مؤلفههای پیشبینیکننده وسواس انباشت نشان داد به ترتیب متغیرهای اضطراب، قضاوتنکردن درباره تجربه درونی، عمل از روی آگاهی و سن بیشترین وزن را در مدل پیشبینی دارند (جدول شماره 5).
در تحلیل رگرسیون وسواس نظموترتیب متغیرهای کنترل و پیشبین توانستند 8 درصد از واریانس این وسواس را پیشبینی کنند (889/7=F، 001/0≥P و R=0/279، R2=0/078، R2Adj=0/068). بررسی شاخصهای آماری رگرسیون برای مؤلفههای پیشبینیکننده وسواس نظموترتیب نشان داد متغیرهای افسردگی و مشاهده وارد مدل پیشبینی وسواس نظموترتیب شدند و بیشترین وزن را در مدل پیشبینی دارند (جدول شماره 6).
در زمینه وسواس وارسی متغیرهای کنترل و پیشبین توانستند 32درصد از واریانس این وسواس را پیشبینی کنند. (293/14=F و 001/0>=P و R=0/565 R2=0/319 و وR2Adj=0/297). بررسی شاخصهای آماری رگرسیون برای مؤلفههای پیشبینیکننده وسواس وارسی نشان داد به ترتیب متغیرهای جنسیت، اضطراب، قضاوتنکردن درباره تجربه درونی، تحمل، رتبه کنکور و افسردگی بیشترین وزن را در مدل پیشبینی دارند (جدول شماره 7).
در مدل پیشبینی وسواس خنثیسازی، متغیرهای کنترل و پیشبین توانستند 45درصد از واریانس این وسواس را پیشبینی کنند (828/20=F و 001/0>=P و R=0/667 و R2=0/445 و R2Adj=0/423). بررسی شاخصهای آماری رگرسیون برای مؤلفههای پیشبینیکننده وسواس خنثیسازی نشان داد به ترتیب متغیرهای اضطراب، روابط بینفردی، احترام به خود، همدلی، جنسیت، تعداد ترم حضور در دانشگاه و قضاوتنکردن درباره تجربه درونی بیشترین وزن را در مدل پیشبینی دارند (جدول شماره 8).
در کل بیشترین درصد واریانس تبیینشده توسط متغیرهای پیشبین، مربوط به وسواس فکری و سپس خنثیسازی وارسی، شستوشو و انباشت بود. کمترین واریانس تبیینشده مربوط به وسواس نظموترتیب بود. متغیرهای کنترل و پیشبینِ انواع وسواس به ترتیبِ بیشترین وزن، بهطور خلاصه در جدول شماره 9 ارائه شده است.
بحث
پژوهش حاضر بر اساس شواهد موجود درباره ارتباط اختلال و نشانههای وسواسیجبری با ذهنآگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی، ارتباط مؤثر با دیگران، متغیرهای جمعیتشناختی، اضطراب و افسردگی انجام شده است. هدف این پژوهش، یکپارچهسازی شواهد (در قالب مطالعه مقدماتی برای تطبیق رفتاردرمانی دیالکتیک) بهمنظور استفاده در مداخلات پیشگیرانه و درمانی برای نشانهها و اختلال وسواسیجبری بود. همچنین یکی از اهداف اصلی پژوهش حاضر، کشف آسیبشناسی احتمالی متفاوت در انواع وسواس بود.
درباره روابط همبستگی، بررسی نتایج مشخص کرد که بالاترین روابط، مربوط به وسواس فکری و سپس، نمره کل نشانهها با متغیرهای کنترل و پیشبین است که بیشتر در حد متوسط بودند. پایینترین روابط همبستگی، روابط مربوط به وسواس نظموترتیب بودند. یافتههای این پژوهش در زمینه ارتباط اضطراب و افسردگی با وسواسها، با یافتههای قبلی همسو بود
[37-34 ،25 ،22 ،21]. بالاترین روابط همبستگی در بین همه متغیرها (پیش بین و کنترل)، مربوط به ارتباط وسواسهای فکری، خنثیسازی و نمره کل نشانههای وسواسیجبری با متغیرهای پیشبین و کنترل بود که در حد متوسط بودند (بین 40/0 و 60/0). وسواسهای دیگر، همبستگی خفیف و ضعیفی با متغیرهای پیش بین و کنترل داشتند. این نتایج می تواند حاکی از آسیبشناسی متفاوت در انواع وسواس و اهمیت قابل توجه اضطراب و افسردگی در انواع وسواس باشد.
بالاترین ارتباط همبستگی متغیرهای پیشبین پژوهش حاضر با وسواس فکری بود که میتواند به معنی آسیبشناسی اختصاصی برای انواع وسواس باشد و احتمال دارد که در سایر انواع دیگر وسواس، متغیرهای دیگری بیشتر دخیل باشند. وجود ارتباط قابل توجه انواع وسواس با اضطراب، با طبقهبندی DSM-5 برای اختلال وسواسیجبری در طبقه مجزا مغایرت دارد. یافتههای همبستگی در زمینه متغیر تنظیم هیجان، با یافتههای قبلی
[51-13] همسو است. یافتههای پژوهش پیشرو درباره رابطه بین متغیر تحمل پریشانی و انواع وسواس با یافتههای پیشین همسو است
[23-21].
در زمینه مؤلفه ذهنآگاهی مطالعه همبستگیای صورت نگرفته است و پژوهشهای موجود اکثراً حاکی از اثربخشی مداخله در کاهش نشانههای وسواسی و نشانههای همبود افسردگی و اضطراب بودهاند
[11-10 ،8-6]. درباره رابطه بین مؤلفه ارتباط مؤثر با دیگران و اختلال یا نشانههای وسواسیجبری، فقط دادههای غیرمستقیمی در چند مطالعه وجود دارد
[31 ،29]. ارتباط متغیر سن و جنسیت با انواع وسواس در پژوهش حاضر، با پژوهشهای قبلی همسو است
[39-38].
درباره تحلیلهای رگرسیون، بررسی نتایج نشان داد در همه انواع وسواس، متغیرهای کنترل و پیشبین با ترتیبها و وزنهای متفاوت، در تبیین نشانههای وسواسیجبری نقش دارند. این موضوع میتواند تأییدی بر یکی از اهداف پژوهش حاضر مبنی بر آسیبشناسی متفاوت در انواع وسواس باشد.
نتایج تحلیل رگرسیون برای نمره کل نشانههای وسواسیجبری نشان داد با وجود کنترل اثر متغیرهای جمعیتشناختی، اضطراب و افسردگی، متغیرهای قضاوتنکردن درباره تجربه درونی (ذهنآگاهی)، همدلی و روابط بینفردی (ارتباط مؤثر با دیگران) در پیشبینی این نوع وسواس نقش بیهمتایی دارند. حضور متغیرهای اضطراب و افسردگی در مدل پیشبینی نمره کل نشانههای وسواسیجبری، با یافتههای قبلی همسواست
[36 ،22-21 ،15]. با این وجود نتایج با یافتههای فرگوس
[13] ناهمسو است. در پژوهش آنها تنظیم هیجان در پیشبینی نمره کل نشانهها نقش داشت. گرچه شواهدی مبنی بر وجود مطالعه رگرسیون برای ذهنآگاهی و ارتباط مؤثر با دیگران در پیشبینی نمره کل نشانههای وسواسیجبری وجود ندارد.
نتایج تحلیل رگرسیون در زمینه وسواس شستوشو نتایج نشان داد با وجود کنترل متغیرهای جمعیتشناختی، اضطراب و افسردگی، متغیرهای قضاوتنکردن درباره تجربه درونی (ذهنآگاهی)، روابط بینفردی و همدلی (ارتباط مؤثر با دیگران) وارد مدل شدند که شباهت زیادی با الگوی نمره کل نشانهها داشت، یعنی اضطراب در بین کل متغیرها و قضاوتنکردن درباره تجربه درونی در بین متغیرهای پیشبین بیشترین وزن را داشتند. نقش متغیر اضطراب در مدل پیشبینی وسواس شستشو در پژوهش حاضر، با یافتههای قبلی همسو است
[36 ،22 ،21]. همچنین نتایج پژوهش حاضر درباره نقش متغیر تنظیم هیجان در پیشبینی وسواس شستشو، با یافتههای فرگوس و همکاران [13] ناهمسو است. در پژوهش آنها، تنظیم هیجان در پیشبینی وسواس شستشو نقش داشت. شواهدی مبنی بر وجود مطالعه رگرسیون برای وسواس شستشو و ذهنآگاهی و ارتباط مؤثر با دیگران وجود نداشت.
نتایج تحلیل رگرسیون در زمینه وسواس فکری نتایج نشان داد بعد از کنترل اثر متغیرهای کنترل، متغیرهای دشواری درگیرشدن در رفتار هدفمند، قضاوتنکردن درباره تجربه درونی و عمل از روی آگاهی در پیشبینی این نوع وسواس نقش داشتند. این نتایج در برخی جهات با یافتههای قبلی که درباره نقش اضطراب و افسردگی بوده، همسو است
[22 ،21 ،13]. با این تفاوت که در مطالعه محمدی
[36] هیچیک از متغیرهای افسردگی و اضطراب در پیشبینی این نوع وسواس نقش نداشتند.
با اینکه در مطالعه فرگوس تنظیم هیجان در پیشبینی انواع وسواس و ازجمله این نوع وسواس نقش داشتند، ولی خردهمقیاسهایی که در این مطالعه وارد مدل شدند با مطالعه فرگوس متفاوت بود. درباره متغیرهای ذهنآگاهی و ارتباط مؤثر با دیگران و وسواس فکری، مطالعه رگرسیون انجام نشده است. با اینکه در پژوهشهای قبلی، متغیر تحمل پریشانی در پیشبینی وسواس فکری نقش داشته است
[22-21]، اما در این مطالعه نقشی نداشت.
نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد در وسواس انباشت بعد از کنترل اثر متغیرهای جمعیتشناختی، افسردگی و اضطراب، متغیرهای قضاوتنکردن درباره تجربه درونی و عمل از روی آگاهی در پیشبینی این نوع وسواس نقش داشتند. حضور متغیراضطراب در مدل پیشبینی وسواس انباشت با یافته محمدی
[36] همسو است.
نتایج تحلیل رگرسیون در زمینه وسواس نظموترتیب، نشان داد بعد از کنترل اثر متغیرهای کنترل فقط متغیر مشاهده (ذهنآگاهی) وارد مدل شد. شواهد مطالعه رگرسیون درباره وسواس نظم و ترتیب وجود ندارد. در مطالعه حاضر، متغیر افسردگی در مدل پیش بینی وسواس نظم و ترتیب وارد شد که برخلاف مطالعه محمدی است.
نتایج تحلیل رگرسیون درباره وسواس وارسی نشان داد بعد از کنترل اثر متغیرهای کنترل، متغیرهای قضاوتنکردن و تحمل وارد مدل پیشبینی شدند. در پژوهشهای پیشین متغیر تحمل پریشانی فقط با وسواس فکری ارتباط بیهمتایی داشته است. بنابراین، نتایج با یافتههای قبلی همسو نیست
[22]. یافتههای پژوهش حاضر مبنی بر حضور متغیرهای اضطراب و افسردگی در مدل رگرسیون وسواس وارسی در مقایسه با مطالعه محمدی، درباره اضطراب همسو و درباره افسردگی، ناهمسو است
[36].
نتایج تحلیل رگرسیون در ارتباط با وسواس خنثیسازی نشان داد بعد از کنترل اثر متغیرهای کنترل، متغیرهای روابط بینفردی، احترام به خود، همدلی (روابط بینفردی) وعدم واکنش به تجربه درونی (ذهنآگاهی) وارد مدل شدند. حضور متغیر اضطراب در مدل پیشبین وسواس خنثیسازی، با یافته محمدی همسو بود
[36].
بیشترین همسویی تحلیلهای رگرسیون مطالعه حاضر با مطالعات قبلی در زمینه متغیرهای کنترل افسردگی و اضطراب و جمعیتشناختی مانند جنسیت است. در زمینه متغیرهای پیشبین تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در پیشبینی انواع وسواس، خردهمقیاسهای متفاوتی نسبت به مطالعات قبلی وارد شدند و نتایج تا حدی با یافتههای قبلی همسو نبود، ولی در کل حاکی از ارتباط این مؤلفهها با وسواس بود
[21 ،19 ،18 ،13]. از سوی دیگر مطالعه رگرسیون در دو بُعد ذهنآگاهی و ارتباط مؤثر با دیگران، وجود ندارد. با این وجود در مطالعه حاضر، بیشترین متغیرهای واردشده در مدلهای پیشبینی، متغیرهای ذهنآگاهی و ارتباط مؤثر با دیگران در انواع وسواس هستند و تنظیم هیجان و تحمل پریشانی فقط در یک مورد وارد مدل شدند.
با وجود نبود مطالعات رگرسیون در زمینه ارتباط بین وسواس و دو مؤلفه ذهنآگاهی و ارتباط موثر با دیگران، مطالعات مختلفِ مداخلاتی و همبستگی حاکی از ارتباط این دو مؤلفه با وسواس بودهاند
[31 ،13-11 ،7-6].
یافتههای پژوهش حاضر همسو با شواهد قبلی نشان داد نشانهها یا اختلال وسواسی جبری پدیدهای است که دامنه گوناگونی از نشانهها و آسیبشناسی متفاوت و اختلالات همبود قابل توجهی دارد که مستلزم درمانهای اختصاصی برای هر نوع آن و توجه ویژه به اختلالات همبود است. بنابراین لازم است در تبیین یا درمان انواع مختلف وسواس، مؤلفههای متعدد و متفاوتی را مدنظر قرار داد. با توجه به مسائل اثربخشی و تبعیت از درمان در درمانهای سنتی وسواس، مؤلفههای جدیدتر میتوانند بهتنهایی یا در ترکیب با مداخلات سنتی، برای موارد مقاوم به درمان یا افزایش اثربخشی این درمانها بررسی شوند.
همچنین نتایج نشان داد با اینکه مؤلفههای رفتاردرمانی دیالکتیک متناسب با نشانهشناسی اختلال مرزی، کارایی خاص خودشان را دارند، ولی تمام این مؤلفهها در نشانههای وسواسیجبری کنار هم قرار نمیگیرند و این نکته، آسیبشناسی متفاوت در انواع وسواس را برجسته میکند. از اینرو باید به آسیبشناسی متفاوت در انواع وسواس و درمانهای اختصاصی برای هرکدام و مدنظرداشتن نقش قابل توجه افسردگی و اضطراب توجه شود.
این پژوهش با محدودیتهایی مواجه بود. با توجه به اجرای پژوهش در جمعیت غیربالینی دانشجویی، تعمیم یافتهها به جمعیت بالینی یا عمومی باید با احتیاط انجام شود. با اینکه بر اساس مدل ابعادی و مطالعات قبلی مشخص شده است که بین جمعیت غیربالینی و بالینی شباهتهایی وجود دارد
[52]، اما تفاوتها را نباید نادیده گرفت
[53].
از محدودیتهای دیگر پژوهش، نبود ابزار اختصاصی برای مؤلفه ارتباط مؤثر با دیگران بود که البته تلاش شد تا متناسب با مدل نظری پژوهش از نزدیکترین ابزار، استفاده شود. همچنین وجود تعداد زیاد سؤالها و پرسشنامهها از محدودیتهای دیگر پژوهش بود. با اینکه سعی شد از ابزارهای کوتاهتری استفاده شود، ولی خستگی را باید در نظر گرفت. با توجه به اینکه طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود، نمیتوان استنباط علّی درباره نتایج به دست آورد.
بر اساس نتایج پژوهش و محدودیتهای آن پیشنهاد میشود مطالعات مشابهی به صورت طرحهای مداخلاتی یا طولی در نمونه غیربالینی یا بالینی (موردی یا مقایسهای) برای روشنشدن ماهیت نتایج انجام شود. با توجه به اینکه پژوهش در حوزه ارتباط وسواس با مؤلفههای شناختیرفتاری نسل سوم، در آغاز راه است، پیشنهاد میشود پژوهشهای مختلفی در جمعیتهای مختلف (سنی، تحصیلی و...) انجام شود. همچنین این مؤلفهها را میتوان بهتنهایی یا در ترکیب با مداخلات شناختیرفتاری و دارویی بررسی کرد. نکته قوت طرحهای مداخلاتی این است که محدودیتهای اجرایی طرحهای پرسشنامهای را ندارند و تشخیص و ارزیابی و پیگیری دقیق در طول زمان را فراهم میسازند و روابط علّی را نیز آشکار خواهند کرد.
نتیجهگیری
نتایج پژوهش حاضر نشان داد متغیرهای ذهنآگاهی، تنظیم هیجان، تحمل پریشانی و ارتباط مؤثر با دیگران، افسردگی، اضطراب و متغیرهای جمعیتشناختی، با نشانههای وسواسیجبری ارتباط دارند. متغیرهای متعددی با هر یک از انواع وسواس رابطه داشتند که ترتیب آنها در انواع وسواس متفاوت بود. نقش برجسته اضطراب و افسردگی در بیشتر وسواسها، از یافتههای دیگر این پژوهش بود. با توجه به اینکه روش این پژوهش از نوع همبستگی است انتظار میرود که پژوهشهای آتی ارتباط این متغیرها با نشانهها یا اختلال وسواسیجبری را در قالب طرحهای آزمایشی کنترلشده و موردی بررسی کنند تا روابط علّی و پایایی نتایج برای درمان نشانهها و اختلال وسواسیجبری مشخص شود. همچنین با توجه به اینکه پژوهش حاضر با تأکید بر کشف آسیبشناسی متفاوت و نقش مؤلفههای چندگانه در انواع وسواس انجام شد، امید است که در پژوهشهای آینده هم این روند با استفاده از متغیرهای پژوهش حاضر یا متغیرهای دیگر ادامه یابد.
سپاسگزاری
بدینوسیله از دانشجویان علوم پایه دانشگاه علوم پزشکی تهران برای مشارکت در پژوهش، از آقای دکتر ابوالفضل محمدی به خاطر راهنماییهای ارزنده در طول پژوهش و از خانمها خدیجه علوی و زهرا احمدوند به خاطر ارسال برخی از پرسشنامههای پژوهش کمال تشکر را داریم.
این مقاله برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد نویسنده مسئول در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتیدرمانی تهران است.
[بنا به اظهار نویسنده مسئول مقاله، حمایت مالی از پژوهش و تعارض منافع وجود نداشته است.]