در آغاز قرن حاضر مسائل عملی آموزش و پرورش نظیر شناسایی کودکان کم توان و طبقه بندی افراد از نظر توانایی تحصیلی و شغلی موجب شد که مفهوم هوش یا استعداد و نحوه ارزیابی آن مورد توجه روانشناسان قرار گیرد. حاصل این تلاشهای اولیه پیدایش آزمونهای انفرادی و گروهی هوش بود. هر چند بعدها با پیشرفت روانسنجی و کاربرد روشهای آماری در آزمون سازی جنبههاینظری هوش مطرح گردید. اما رشدنظری مفهوم هوش تنها در پرتو گسترش روانشناسی شناختی، نظریه پردازش اطلاعات، کندوکاو در ساختهای مغزی شناختمیسر گردید. در نوشته حاضر، برخی یافتههای نوین در این زمینه وارسی شده است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |