fa
jalali
1392
10
1
gregorian
2014
1
1
19
3
online
1
fulltext
fa
مراکز سلامت روان جامعهنگر در ایران: طراحی خدمات مبتنی بر شواهد
Community Mental Health Centers in Iran:Planning Evidence-based Services
هدف: ارائه خدمات در قالب مراکز سلامت روان جامعهنگر (CMHC)، راهبردی با هدف ارتقاء سلامت روان شهری است. مقاله حاضر چگونگی طراحی ساختار و برنامه خدمات این مراکز، با روشی مبتنی بر شواهد، را ارائه میکند. روش: با مرور نظاممند شواهد علمی، نیازها و خدمات سلامت روان موجود در مناطق شهری، و اثربخشی و هزینه- اثربخشی خدمات بهداشتی- درمانی برای پاسخ به این نیازها مشخص و مبتنی بر شاخصهایی اولویتبندی شدند و بر اساس آن، برنامه خدمات بهداشتی-درمانی برای مناطق شهری، در قالب مراکز سلامت روان جامعهنگر، طراحی شد. یافتهها: در کشور، افسردگی، اسکیزوفرنیا و دیگر اختلالات سایکوتیک، اختلالات دوقطبی و اختلالات اضطرابی در رتبههای اول تا چهارم بار بیماریهای روانپزشکی قرار دارند. مناطق شهری، از نظر منابع غنیتر از سایر مناطق کشور هستند، ولی عملاً خدمات خارج از بیمارستانها و مطب پزشکان وجود ندارد و بهدلیل محدودیتهای موجود، نظام شبکه و مراقبتهای اولیه برای ارائه خدمات سلامت روان ناکارآمد است. به این ترتیب، مقرر شد خدمات مراکز سلامت روان جامعهنگر به دو گروه از بیماران ارائه شود: بیماران دچار اختلالات نوروتیک (شامل اختلالات افسردگی و اضطرابی) و بیماران دچار اختلالات شدید و سایکوتیک روانپزشکی. ارائه خدمت به بیماران نوروتیک با روش بهبود شناسایی و درمان این اختلالات توسط پزشکان عمومی، با مدل مراقبت مشارکتی و شکلگیری واحدهای همکار صورت میگیرد. خدمات برای بیماران مبتلا به اختلالات شدید روانپزشکی، بهصورت ویزیت در منزل و پیگیری تلفنی، همراه با آموزش روانشناختی بیمار و خانواده خواهد بود که توسط تیمهای تخصصی مراکز ارائه می-شود. نتیجهگیری: خدمات مراکز سلامت روان جامعهنگر بر اساس شواهد علمی موجود در سطح جهان و تجربیات و امکانات داخلی برای دو گروه از اختلالاتی که بار بیماری زیادی دارند، طراحی شد. این خدمات، بهصورت آزمایشی، در شهرهای تهران و زنجان در حال اجراست.
Objectives: Service delivery through Community Mental Health Centers (CMHCs) is a strategy for improving urban mental health. The current paper presents the process of designing structure and planning the services for CMHCs through an evidence-based approach. Method: Using a systematic review approach, the needs and available mental health services in urban areas, and effectiveness and cost-effectiveness of mental health services for addressing those needs were identified and accordingly urban mental health services plan was devised as CMHCs. Results: Depression, schizophrenia and other psychotic disorders, bipolar disorders and anxiety disorders respectively comprise the top four psychiatric disorders, according to burden of diseases, in Iran. Urban areas have richer resources than rural areas in the country, though there are no out-of-hospital and out-of-office mental health services and the network system and the primary care for presenting mental health services are ineffective due to the current restrictions. Therefore, it was arranged that the CMHCs’ services being delivered to two groups of patients including patients with neurotic (depressive and anxiety) disorders and patients with severe mental and psychotic disorders. The services for neurotic patients were presented according to improving recognition style and the management of neurotic disorders conducted by general practitioners (GP) using collaborative care model and forming collaborative units. The services for patients with severe psychiatric disorders included home visiting and telephone follow up accompanied with the patient and the family psychological education provided by specialized team from the CMHCs. Conclusion: The CMHCs’ services based on scientific evidence available across the world and using national experiences and infrastructures was designed for two groups of disorders which comprised a large burden of disease in the country. These services are currently being piloted in Tehran and Zanjan.
mental health; health services; mental disorders
سلامت روان؛ خدمات بهداشتی؛ اختلالات روانی
163
176
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-704&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/9
1392/11/20
2014/02/9
1392/11/20
Vandad
Sharifi
Roozbeh Hospital, Tehran University of Medical Sciences
ونداد
شریفی
Email:vsharifi@tums.ac.ir
0031947532846008588
0031947532846008588
Yes
دانشگاه علوم پزشکی تهران، مرکز تحقیقات روانپزشکی و روانشناسی
Farid
Abolhasani
National Institute of Health Research, Tehran University of Medical Sciences
فرید
ابوالحسنی
0031947532846008589
0031947532846008589
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران، مؤسسه ملی تحقیقات سلامت
Ali
Farhoudian
University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences
علی
فرهودیان
0031947532846008590
0031947532846008590
No
دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، مرکز تحقیقات سوء مصرف و وابستگی به مواد
Masoumeh
Amin-Esmaeili
Iranian Research Center for HIV/AIDS, Tehran University of Medical Sciences
معصومه
امین اسماعیلی
0031947532846008591
0031947532846008591
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران، مرکز تحقیقات ایدز
fa
رابطه ولع مصرف شیشه (متامفتامین) و ویژگیهای شخصیتی در مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون
Relationship between Craving for Methamphetamine and Personality Characteristics among Patients in Methadone Maintenance Treatment Program
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ولع مصرف شیشه و ویژگیهای شخصیتی در مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش : 80 نفر از مددجویان تحت درمان با متادون از مراکز ملی مطالعات اعتیاد، جمعیت آفتاب، آفتاب مهرورزی و یک درمانگاه خصوصی انتخاب شدند و به پرسشنامه سرشت و منش ( TCI ) و پرسشنامه میل به مواد (متامفتامین) ( DDQ ) پاسخ دادند. دادهها با آزمون t یکمتغیره و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. یافتهها : یافتهها نشان داد آزمودنیها در ابعاد نوجویی و آسیبپرهیزی نمره بالاتر از جمعیت عمومی و در ابعاد وابستگی به پاداش، پافشاری، خودراهبری، همکاری و خودفراروی نمره پایینتر از جمعیت عمومی داشتند. همچنین ولع مصرف شیشه با بُعد نوجویی رابطه مستقیم (002/0 p< ) و با بُعد همکاری ارتباط وارون (001/0 p< ) داشت. نتیجهگیری : با شناسایی ویژگیهای شخصیتی و همچنین درک میزان شدت ولع مصرف مواد بهوسیله مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون، میتوان ماندگاری یا خروج افراد از درمان را پیشبینی کرد.
Objectives: The aim of this study was to determine the relationship between craving for methamphetamine and personality characteristics of patients under methadone maintenance treatment (MMT). Method: Eighty patients under MMT were chosen from Iranian National Centers for Addiction Study, Aftab Society, Aftab-e-Mehrvarzi, and a private infirmary and thereafter answered to Temperament and Character Inventory (TCI) and Desires for Drug Questionnaire (DDQ). Data analysis was done by one-sample t-test and Pearson correlation coefficient. Results: The results showed that the subjects obtained higher than the norm scores in novelty seeking and harm avoidance and lower than the norm scores in reward dependence, self-directedness, cooperativeness and self-transcendence. Furthermore, craving for methamphetamine had a positive correlation with novelty seeking (p<0.002), but negative correlation with cooperativeness (p<0.001). Conclusion: Through recognizing personality traits and the amount of craving for drug in patient on MMT, it is possible to predict whether they stay in or leave the treatment.
personality traits; temperament and character; craving; methamphetamine; methadone maintenance treatment (MMT)
ویژگیهای شخصیتی؛ سرشت و منش؛ ولع مصرف؛ شیشه؛ درمان نگهدارنده با متادون
177
186
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-699&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/12
1392/10/22
2014/02/92014/01/12
1392/10/22
Mohammad
Oraki
University of Payam-e-noor
محمد
اورکی
Email:orakisalamat@gmail.com
0031947532846008543
0031947532846008543
Yes
دانشگاه پیام نور
Azarakhsh
Mokri
Iranian National Center for Addiction Studies, Tehran University of Medical Sciences
آذرخش
مکری
0031947532846008544
0031947532846008544
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران و مرکز ملی مطالعات اعتیاد ایرا ن
Seyed Majid
Kiaei Ziabari
University of Payam-e-noor
سید مجید
کیایی ضیابری
0031947532846008545
0031947532846008545
No
دانشگاه پیام نور
fa
مقایسه اثربخشی گروهدرمانی فراتشخیصی و گروهدرمانی شناختی بر فرایندهای تنظیم هیجانی
Comparison of the Effect of Group Transdiagnostic Treatment and Group Cognitive Therapy on Emotion Regulation
هدف : هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروهدرمانی فراتشخیصی با گروهدرمانی شناختی سنتی بر عواطف مثبت و منفی و فرایندهای تنظیم هیجانی بود. روش : 33 نفر از دانشجویانی که نشانههای تحت بالینی اضطراب و افسردگی داشتند، بهطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند و در هشت جلسه گروهی دو ساعته شرکت کردند. یافتهها : در هر دو گروه، روش درمانی بر مؤلفههای تنظیم هیجانی و عواطف مثبت و منفی اثرگذار بود. تحلیل کوواریانس نشاندهنده اثربخشی بیشتر گروهدرمانی فراتشخیصی بر بهبود ارزیابی مجدد (01/0= p ) و افزایش عاطفه مثبت (001/0= p ) بود. نتیجهگیری : اثربخشی گروهدرمانی فراتشخیصی بر بهبود عاطفه مثبت و تنظیم هیجانی بیش از گروهدرمانی شناختی است. کاربردهای بالینی این یافته مورد بحث قرار گرفته است.
Objectives : The purpose of current study was comparison of transdiagnostic group therapy with classic group cognitive therapy on positive and negative affects and emotion regulation. Method: Thirty-three college students with anxiety and depressive symptoms were randomly assigned to two groups and participated in eight two-hour sessions. Results: In both groups, the treatment method was effective on emotion regulation components and positive and negative affects after interventions. Analysis of covariance showed the higher effectiveness of transdiagnostic on improvement of reappraisal (p=0.01) and increase of positive affection (p=0.001). Conclusion: The effectiveness of transdiagnostic group therapy in improving emotion regulation and positive affects was higher than classic group cognitive therapy. Clinical implications of findings are discussed.
transdiagnostic group-therapy, emotion group therapy, emotion regulation, positive affection, negative affection
گروهدرمانی فراتشخیصی؛ گروهدرمانی شناختی؛ تنظیم هیجانی؛ عاطفه مثبت؛ عاطفه منفی
187
194
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-703&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/122014/02/8
1392/11/19
2014/02/92014/01/122014/02/8
1392/11/19
Abolfazl
Mohammadi
Roozbeh Hospital, Tehran University of Medical Sciences
ابوالفضل
محمدی
Email:a-mohammadi@tums.ac.ir
0031947532846008703
0031947532846008703
Yes
دانشگاه علوم پزشکی تهران، گروه روانپزشکی
Behrooz
Birashk
Mental Health Research Center , Tehran Institute of Psychiatry- Faculty of Behavioral Sciences and Mental Health, Iran University of Medical Sciences
بهروز
بیرشک
0031947532846008704
0031947532846008704
No
دانشگاه علوم پزشکی ایران. مرکز تحقیقات بهداشت روان، انستیتو روانپزشکی تهران- دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان
Banafsheh
Gharraee
Mental Health Research Center , Tehran Institute of Psychiatry- Faculty of Behavioral Sciences and Mental Health, Iran University of Medical Sciences
بنفشه
غرایی
0031947532846008705
0031947532846008705
No
دانشگاه علوم پزشکی ایران. مرکز تحقیقات بهداشت روان، انستیتو روانپزشکی تهران- دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان
fa
اثر توپیرامات بر کنترل وزن مبتلایان به اختلال دوقطبی نوع یک تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روانپریشی در دوره شیدایی
Effect of Topiramate on Weight Control in Bipolar Type I Patients Receiving Lithium and Antipsychotics during Manic Episode
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثر توپیرامات بر کنترل وزن بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روانپریشی در دوره شیدایی بود. روش : در کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی و دوسوکور حاضر، 46 آزمودنی مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I در دوره شیدایی، بهطور تصادفی به دو گروه مداخله و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روانپریشی قرار گرفتند. علاوهبر این، بیماران گروه مداخله توپیرامات و بیماران گروه گواه دارونما دریافت کردند. بیشینه دوز توپیرامات 200 میلیگرم در روز بود. وزن آزمودنیها در شروع بررسی و سپس بهطور هفتگی، بهمدت هشت هفته، اندازهگیری شد. برای گردآوری دادهها مقیاس ارزیابی شیدایی یانگ ( YMRS ) بهکار رفت و دادهها با استفاده از آزمونهای مجذور خی و آنالیز واریانس اندازههای مکرر تحلیل شدند. یافتهها : میانگین وزن دو گروه در ابتدا و انتهای بررسی تفاوت آماری معناداری نداشت (بهترتیب، 948/0= p و 254/0= p ) و در هر دو گروه وزن آزمودنیها در مدت هشت هفته، در مقایسه با ابتدای بررسی، تغییر نکرد. نتیجهگیری : درمان کمکی با توپیرامات، با دوز 200 میلیگرم در روز، بر کنترل وزن بیماران مبتلا به شیدایی تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روانپریشی بیاثر بود.
Objectives : The purpose of this study was to evaluate the role of topiramate in weight gain control in bipolar patients receiving lithium carbonate and antipsychotics during their manic episode. Method: In current randomized controlled double-blind clinical trial, 46 patients with bipolar disorder in their manic episode were divided into two intervention and control groups. Both groups were treated with lithium and antipsychotics. Besides, the intervention group received topiramate and the control group received placebo . The maximum topiramate dose was 200 mg/day. The patients’ weights were assessed initially and afterwards weekly for eight weeks. Patients were evaluated using Young Mania Rating Scale (YMRS) and analysis was done by chi-square and repeated measures analysis of variance. Results: There was no statistically difference between the mean of weights in two groups at the beginning and end of the investigation (p=0.948 and p=0.254, respectively) and comparing to the beginning, there was no difference between the two groups’ weights during eight weeks of observation. Conclusion: Adjunctive treatment using topiramate (200 mg/day) was ineffective in weight gain control in manic patients receiving lithium and antipsychotics.
topiramate; weight control; mania
توپیرامات؛ کنترل وزن؛ شیدایی
195
201
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-705&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/9
1392/11/20
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/9
1392/11/20
Zahra
Mirsepassi
Razi Psychiatric Hospital, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences
زهرا
میرسپاسی
Email:zahesbanoo@yahoo.com
0031947532846008570
0031947532846008570
Yes
دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
Robabeh
Mazinani
a University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences
ربابه
مزینانی
0031947532846008571
0031947532846008571
No
دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
Farbod
Fadai
a University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences
فربد
فدایی
0031947532846008572
0031947532846008572
No
دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
Neda
Ali Beigi
a University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences
ندا
علیبیگی
0031947532846008573
0031947532846008573
No
دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
Ali
Nazeri Astaneh
a University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences
علی
ناظری آستانه
0031947532846008574
0031947532846008574
No
دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
fa
تأثیر مداخلههای درمانی بر مشکلات رفتاری کودکان آزاردیده
Effect of Therapeutic Interventions on Behavioral Problems of Abused Children
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر مداخلههای درمانی بر مشکلات روانپزشکی کودکان آزاردیده بود. روش : در پژوهش نیمهمداخلهای حاضر 73 کودک (43 پسر و 30 دختر) که به علل روانپزشکی به درمانگاه روانپزشکی کودک و نوجوان و یا به علل جسمی به اورژانس، درمانگاه و بخش کودکان بیمارستان امام حسین (ع) ارجاع شده بودند، بررسی شدند و مداخلهها و درمانهای غیردارویی (بازیدرمانی، رفتاردرمانی، شناختدرمانی، آموزش مهارتهای زندگی، کاردرمانی، اقدامات مددکاری و مشاوره با مدرسه، آموزش مدیریت خشم و فرزندپروری)، بسته به نیاز کودک و خانواده انجام شد. آموزش مهارت فرزندپروری در هشت جلسه گروهی 90 دقیقهای، بهصورت هفتگی، بر پایه تربیت سازنده، برگزار شد؛ اما دو جلسه از هشت جلسه، به توضیح در مورد کودکآزاری و تنبیه فیزیکی و آثار منفی آن بر کودک و روشهای کنترل خشم اختصاص یافت. پرسشنامه کودکآزاری توسط روانشناس، با اخذ اطلاعات از پدر و مادر و مشاهده کودک پیش از انجام مداخله درمانی تکمیل شد. سیاهه رفتاری کودک ( CBCL ) نیز پیش از مداخله و در ماههای سوم و ششم پس از مداخله توسط پدر و مادر تکمیل شد. مدت مداخله درمانی برای هر فرد سه ماه بود. در نهایت، در 40 مورد مداخله به پایان رسید. دادهها به روش تحلیل واریانس با اندازههای تکراری تحلیل شد. یافتهها : یافتهها نشاندهنده بهبود قابلتوجه آزمودنیها در خردهمقیاسهای مشکل توجه، مشکلات اضطرابی/افسردگی، مشکلات اجتماعی، رفتار بزهکارانه، پرخاشگری، درونیسازی، برونیسازی و مشکلات کلی، در نتیجه مداخلههای درمانی بود (در تمام موارد 001/0> p ). نتیجهگیری : شناسایی و انجام مداخلههای بهموقع و مستمر برای کاهش پیامدهای کودکآزاری مفید است.
Objectives : The aim of this study was to examine the effectiveness of therapeutic interventions on psychiatric problems of abused children. Method: In current quasi-experimental study, 73 children (43 boy and 30 girl) referred to child and adolescent psychiatry clinic due to psychiatric problems or to the emergency unit, clinic and pediatric ward in Imam Hossien Hospital due to physical problems were examined and non-pharmaceutical interventions and treatments (play therapy, behavioral therapy, cognitive therapy, life skills training, occupational therapy, counseling actions and school counseling, anger management training, and parenting) were administered based on family and child needs. Parenting skills training was given during 8 weekly 90-minute group sessions based on a positive parenting program. However, 2 out of 8 sessions were dedicated to describing child abuse and physical punishment and their negative effects over child and the methods of anger management. A psychologist filled out the child abuse questionnaires by receiving information from parents and from a pre-intervention interview with child. Child Behavioral Checklists (CBCL) were completed by parents prior and in the third and sixth months after intervention. The length of therapeutical interventions for every individual was 3 months. Finally, 40 interventions were completed. The data analysis was by repeated measures analysis of variance. Results : The results revealed examinees’ considerable improvement in subscales including attention problems, anxious-depressed problems, social problems, delinquent behaviors, aggressive behaviors, internalizing and externalizing problems, and general problems (for all subscales p=0.0001). Conclusion: To reduce the consequences of child abuse, early recognition and continuous intervention seems effective.
child abuse, behavioral problems, interventions
توپیرامات؛ کنترل وزن؛ شیدایی
202
210
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-700&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/12
1392/10/22
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/12
1392/10/22
Fariba
Arabgol
Imam Hossein Hospital, Shahid Beheshti University of Medical Sciences
فریبا
عربگل
0031947532846008720
0031947532846008720
No
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، مرکز تحقیقات علوم رفتاری، بیمارستان امام حسین
Firoozeh
Derakhshanpour
Gholestan university of Medical Science. Gholestan
فیروزه
درخشانپور
Email:f.derakhshanpour@yahoo.com
0031947532846008721
0031947532846008721
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گلستان، مرکز تحقیقات روانپزشکی گلستان
Leili
Panaghi
Family Research center, Shahid Beheshti University of Medical Sciences
لیلی
پناغی
0031947532846008722
0031947532846008722
No
دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانواده
Saeedeh
Sarjami
Shahid Beheshti University of Medical Sciences
سعیده
سرجمعی
0031947532846008723
0031947532846008723
No
. دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
Ahmad
Hajebi
Mental Health Research Center , Tehran Institute of Psychiatry- Faculty of Behavioral Sciences and Mental Health, Iran University of Medical Sciences
احمد
حاجبی
0031947532846008724
0031947532846008724
No
دانشگاه علوم پزشکی ایران، مرکز تحقیقات بهداشت روان، انستیتو روانپزشکی تهران- دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان
fa
بررسی مقدماتی الگوی ترسیم ساعت درکودکان با و بدون حسابنارسایی
Preliminary Study of the Clock Drawing Pattern in Children with and without Dyscalculia
هدف : هدف پژوهش حاضر تعیین الگوی ترسیم ساعت در کودکان با و بدون حسابنارسایی و ارزیابی آزمون ترسیم ساعت ( CDT ) بهعنوان ابزاری برای غربالگری در جمعیت کودکان ایرانی بود . روش : در پژوهش پسرویدادی حاضر 45 دانشآموز حسابنارسا 5/9 تا 7/11 ساله و 45 دانشآموز عادی که از نظر سن، جنسیت، دست برتری، پایه تحصیلی و هوشبهر با آنها همتا بودند، به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنیها بر پایه تکمیل پرسشنامه نشانگان کودکان، نسخه معلم و پدر/ مادر ( CSI )، مقیاس تجدیدنظر شده هوش وکسلر کودکان ( WISC-R )، آزمون ریاضیات ایران کی- مت ( IKMT ) و مصاحبه نیمهساختاریافته بر پایه DSM-IV-TR انتخاب شدند. سپس آزمون ترسیم ساعت ( CDT ) روی آنان اجرا شد. مفهومسازی زمان و ترسیم ساعت بهطور جداگانه و با استفاده از سامانه نمرهگذاری کوهن و همکاران ارزیابی شد. دادهها با تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافتهها : عملکرد کودکان با حسابنارسایی، ضعیفتر از کودکان عادی بود. تحلیل کیفی عملکرد، خطاهایی را آشکار ساخت که ناشی از برنامهریزی ضعیف در انجام تکلیفهای نیازمند هماهنگی است. نتیجهگیری : با توجه به تحلیلهای کمی و کیفی و تفاوت میان الگوی ترسیم ساعت در کودکان با و بدون حسابنارسایی، آزمون ترسیم ساعت ابزار غربالگری مناسب و بخش سودمندی از ارزیابی جامع عصبروانشناختی در کودکان با حسابنارسایی ایرانی است.
Objectives : The present research was aimed to determine the clock drawing pattern in children with and without dyscalculia, and to assess Clock Drawing Test (CDT) as a screening measure in Iranian children population. Method: In current ex post facto study, 45 children with dyscalculia aged 9.5-11.7 years and 45 normal controls matched for age, gender, handedness, grades and IQ were selected through accessible sampling method. Participants were selected after completing the teacher’s and parent's form of Children Symptom Inventory (CSI), Wechsler Intelligence Scale for Children (WISC-R), Iran Keymath Mathematic Test (IKMT) and semi-structure interview according to American Psychiatric Association (DSM-IV-TR). Hereafter, CDT was administered . Conceptualization of time and construction of the clock face drawing were assessed separately using Cohen and colleagues scoring system. Data were analyzed using multivariate analysis of variance . Results: The performance of children with dyscalculia was poorer than the normal children. The qualitative analysis of performance revealed errors that were subsequent to poor planning during execution of coordinative tasks. Conclusion: According to quantitative and qualitative analyses and the difference between clock drawing pattern in children with and without dyscalculia, the clock drawing test is a suitable screening measure, and a useful addition to comprehensive neuropsychological evaluation in Iranian children with dyscalculia.
clock drawing test; dyscalculia; neuropsychological assessment; executive functions
آزمون ترسیم ساعت؛ حسابنارسایی؛ ارزیابی عصبروانشناختی؛ کارکردهای اجرایی
211
222
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-702&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/12
1392/10/22
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/12
1392/10/22
Kamran
Ganji
: Malayer Branch, Islamic Azad University (IAU)
کامران
گنجی
E-mail:ganji@iau-malayer.ac.ir
0031947532846008446
0031947532846008446
Yes
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ملایر، گروه روانشناسی
Rozita
Zabihi
Islamshahr Branch Islamic Azad University (IAU)
رزیتا
ذبیحی
0031947532846008447
0031947532846008447
No
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، گروه راهنمایی و مشاوره
Roshanak
Khodabakhsh
Alzahra University
روشنک
خدابخش
0031947532846008448
0031947532846008448
No
دانشگاه الزهرا، گروه روانشناسی
fa
مقایسه ویژگیهای شخصیتی زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا با زنان عادی
Comparison of Personality Characteristics of Healthy Women and Women with Functional Dysphonia
هدف : هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگیهای شخصیتی زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا با زنان سالم بود. روش : 27 زن مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا و 44 زن سالم، که از نظر سن، تحصیلات، شغل و وضعیت تأهل با گروه بیماران همتا شده بودند، بررسی شدند. با کاربرد تکنیک ویدیو- لارنگوسکوپی و مصاحبه، ارزیابی ادراکی صوت از نظر بهنجار و نابهنجار بودن انجام شد. هر دو گروه فرم کوتاه پرسشنامه پنجعاملی نئو را تکمیل کردند. دادهها با آزمون t مستقل تحلیل شد. یافتهها : یافتهها نشان داد زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا در روانرنجورخویی (002/0= p ) و مسئولیتپذیری (001/0= p ) نمره بالاتر و در برونگرایی (002/0= p ) و توافق (001/0 > p ) نمره پایینتری داشتند. نتیجهگیری : زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا در برخی ویژگیهای شخصیتی با زنان سالم تفاوت دارند. این موضوع ممکن است در تشخیص علّت اختلال و ارائه راهکارهای درمانی بهینه مفید باشد.
Objectives : This study aim was comparison of the personality characteristics of women with functional dysphonia (FD) with a healthy control group. Method: Twenty-seven women with FD and 43 healthy women matched for age, education, occupation and marital status of FD group were investigated. Using videolaryngoscopic technique and interview, the cognitive analysis of voice for standard or non - standard status was conducted. Both groups completed the NEO Five-Factor Inventory (NEO-FFI). Data were analyzed by independent t-test. Results: The women with FD had higher scores in neuroticism (p=0.002) and conscientiousness (p=0.001) and lower scores in extraversion (p=0.002) and agreeableness (p≤0.000). Conclusion: The women with FD are differentiated from healthy women in some personality characteristics. These findings seem useful in identification of the etiology of functional dysphonia and presenting optimum treatment strategies.
personality characteristics; voice disorder; dysphonia
ویژگی شخصیتی؛ اختلال گرفتگی صدا؛ اختلال صوت
223
229
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-706&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/122014/02/9
1392/11/20
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/122014/02/9
1392/11/20
Ali Reza
Rajaei
Torbat Jam Branch , Islamic Azad University, Torbat Jam
علیرضا
رجایی
Email:Rajaei@iautj.ac.ir
0031947532846008566
0031947532846008566
Yes
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام
Saeid
Timoree
Torbat Jam Branch , Islamic Azad University, Torbat Jam
سعید
تیموری
0031947532846008567
0031947532846008567
No
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام
Ali Reza
Ghofranee
Torbat Jam Branch , Islamic Azad University, Torbat Jam
علیرضا
غفرانی
0031947532846008568
0031947532846008568
No
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام
Samanah
Tahereizadah
Torbat Jam Branch , Islamic Azad University, Torbat Jam
سمانه
طاهری زاده
0031947532846008569
0031947532846008569
No
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام
fa
نقش کمالگرایی مثبت و منفی، خودکارآمدی، نگرانی و مشکل در نظمبخشی هیجانی در پیشبینی اهمالکاری رفتاری و تصمیمگیری
The Role of Positive and Negative Perfectionism, Self-Efficacy, Worry and Emotion Regulation in Predicting Behavioral and Decisional Procrastination
هدف:هدف پژوهش حاضر بررسی نقش پیشبینیکنندگی کمالگرایی مثبت و منفی، نگرانی، خودکارآمدی و مشکل در نظمبخشی هیجانی در اهمالکاری رفتاری و تصمیمگیری بود. روش : در پژوهش همبستگی حاضر 365 دانشجوی دانشگاه تهران بهصورت نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای به مقیاس خودکارآمدی عمومی ( GSES )، مقیاس مشکل در نظمبخشی هیجانی ( DERS )، پرسشنامه حوزههای نگرانی- فرم کوتاه ( WDQ )، مقیاس کمالگرایی مثبت و منفی ( PNPS )، مقیاس تعللورزی تصمیمگیری ( DPS ) و مقیاس تعللورزی عمومی ( GPS ) پاسخ دادند. دادهها به روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند. یافتهها : تمام متغیرها با اهمالکاری رفتاری و تصمیمگیری ارتباط داشتند (01/0 p< ) . تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد مدل پیشبینی اهمالکاری رفتاری بهترتیب شامل متغیرهای خودکارآمدی عمومی، مشکل در نظمبخشی هیجانی، کمالگرایی مثبت و نگرانی بود (001/0 p< ) . کمالگرایی منفی از این مدل حذف شد. مدل پیشبینی اهمالکاری تصمیمگیری شامل مشکل در نظمبخشی هیجانی، نگرانی، کمالگرایی مثبت و کمالگرایی منفی بود (001/0 p< ) . نتیجهگیری : ماهیت چندوجهی اهمالکاری و اهمیت متغیرهای شناختی و هیجانی در فهم اهمالکاری در پژوهش حاضر مورد تأکید قرار گرفت. نتایج همچنین نقش تعیین کننده نظمبخشی هیجانی را در آسیبشناسی اهمالکاری تایید میکند. با این حال، این پژوهش بر پایه یک مدل نظری یکپارچه که این متغیرها را ادغام کرده باشد، نبود.
Objectives : The aim of the present study was to investigate the role of positive and negative perfectionism, self-efficacy, worry and emotion regulation in predicting behavioral and decisional procrastination. Method: In current correlational study, 365 students from Tehran University completed General Self-Efficacy Scale (GSES), Difficulties in Emotion Regulation Strategies Scale (DERS), Worry Domains Questionnaire-Short Form (WDQ), Positive and Negative Perfectionism Scale (PNPS), Decisional Procrastination Scale (DPS) and General Procrastination Scale (GPS). The gathered data was analyzed using Pearson correlation and stepwise multiple regression. Results: All variables were correlated with the behavioral and decisional procrastination (p<0.01). The stepwise multiple regression analysis indicated that the predictive model for behavioral procrastination consisted of general self-efficacy, difficulties in emotion regulation, positive perfectionism and worry, respectively (p<0.001). Negative perfectionism excluded from this model. For decisional procrastination the model included difficulties in emotion regulation, worry, positive and negative perfectionism (p<0.001). Conclusion: Current study emphasized the multifaceted nature of procrastination and the importance of cognitive and emotional variables in understanding procrastination . The results also confirm the detrimental role of emotion regulation in psychopathology of procrastination. However, this research wasn’t based on an integrated theoretical model about procrastination.
behavioral procrastination, decisional procrastination, self-efficacy, emotion regulation, positive perfectionism, negative perfectionism
230
240
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-701&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/122014/02/92014/01/12
1392/10/22
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/122014/02/92014/01/12
1392/10/22
Mosleh
Mirzaei
Tehran University of Medical Sciences
مصلح
میرزایی
0031947532846008725
0031947532846008725
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Banafsheh
Gharraee
Mental Health Research Center , Tehran Institute of Psychiatry- Faculty of Behavioral Sciences and Mental Health, Iran University of Medical Sciences
بنفشه
غرایی
Email:b.gharraee@gmail.com
0031947532846008726
0031947532846008726
Yes
دانشگاه علوم پزشکی ایران. مرکز تحقیقات بهداشت روان، انستیتو روانپزشکی تهران- دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان
Behrooz
Birashk
Iran University of Medical Sciences
بهروز
بیرشک
0031947532846008727
0031947532846008727
No
دانشگاه علوم پزشکی ایران. مرکز تحقیقات بهداشت روان، انستیتو روانپزشکی تهران- دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان
fa
عوارض کلیوی ناشی از مصرف لیتیوم
Lithium Induced Polyuria
دهه شصت میلادی نمکهای لیتیوم برای انواع مختلف مشکلات پزشکی، و از جمله روانپزشکی، مانند نقرس، آگرانولوسیتوز و اختلالهای دوقطبی و افسردگی، بهصورت گسترده بهکار رفته است. مصرف لیتیوم با عوارض جانبی متعددی، مانند مشکلات تیروئیدی، اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری، واکنشهای حساسیتی و عوارض گوارشی، همراه است. با توجه به اینکه نسبت زیادی از بیماران مصرفکننده لیتیوم به عارضه پرادراری1 ناشی از مصرف آن دچار میشوند، در این مقاله سعی شد تا پس از بررسی علل و روند ایجاد این عارضه، درمانهای موجود بهصورت خلاصه بیان شوند.از زمان شناخت و کاربرد لیتیوم برای درمان اختلالهای روانشناختی، پژوهشهای مختلفی در مورد عوارض جانبی آن انجام شده است. برخی از مهمترین این عوارض عبارتند از واکنشهای پوستی، مشکلات تیروئیدی و اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری. 40-15 درصد کل بیمارانی که تحت درمان با لیتیوم هستند، دچار پُرادراری و 12 درصد به دیابت بیمزه نفروژنیک2 مبتلا میشوند (1). پژوهشها نشاندهنده افزایش میزان خطر بروز اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری با مصرف همزمان لیتیوم و داروهای مورد استفاده در درمان اختلالهای روانپزشکی هستند. برای مثال، مواردی از بروز پرادراری در صورت مصرف همزمان لیتیوم با داروهای ضد افسردگی، بهویژه بازدارندههای اختصاصی بازجذب سروتونین3 (SSRIها) (2، 3) و همچنین با داروهای ضد روانپریشی آتیپیک4، مانند ریسپریدون، گزارش شده است (4). لیتیوم کاتیون تکظرفیتی از گروه یک جدول تناوبی عناصر است که ارتباط نزدیکی با سدیم و پتاسیم دارد. لیتیوم میتواند در بسیاری ازکانالهای سدیمی، جایگزین سدیم شود که از مهمترین آنها میتوان به کانالهای تبادلکننده سدیم- هیدروژن نوع III5 (NHE3) در توبولهای پروکسیمال کلیه، پمپ تبادلکننده کلراید سدیم- پتاسیم نوع II 6 (NKCC2) در بخش صعودی قوس هنله7 و کانال سدیم مخاطی8 (ENC) در توبول جمعکننده مرکزی کلیه اشاره کرد.نمکهای لیتیوم ممکن است بهصورت حاد یا مزمن سبب افزایش دفع ادراری سدیم شوند. مهمترین بخش اختلال بهدلیل تداخل در عملکرد آلدوسترون9، یعنی افزایش بیان ژن ENaC در غشای آپیکال10 کلیه، ایجاد میشود. لیتیوم با مهار این اثر سبب دفع زیاد سدیم میشود (8-5).شایعترین مشکل کلیوی در مصرف مزمن لیتیوم دیابت بیمزه نفروژنیک است. لیتیوم با اثر هورمون ضد ادراری11 (ADH)، از طریق مهار آدنیلات سیکلاز12، مقابله میکند و در طولانیمدت سبب کاهش تولید کانال آکواپورین II13 (AQP2)، از طریق مهار ژن تولیدکننده آن، میشود (11-9). بررسیهای محدودی دیابت بیمزه ناشی از لیتیوم را دیابت بیمزه مرکزی14 دانستهاند که این امر تأثیر نداشتن ADH برونزاد15 را در برخی موارد پرادراری ناشی از لیتیوم توجیه میکند (3-1).نقش لیتیوم در ایجاد نارسایی حاد کلیوی بهطور عمده بهدلیل کمآبی (دهیدراتاسیون) شدید و کاهش حجم ناشی از دیورز زیاد (بهدلیل سطح بالای لیتیوم) و همچنین، ایجاد مشکلات روانی توسط این دارو است که پیرو آن کاهش مصرف آب رخ میدهد. افزون بر این، نشانگان نورولپتیک بدخیم ناشی از لیتیوم ممکن است عامل دیگر ایجاد کمآبی و نارسایی حاد کلیوی باشد (12).پس از قطع مصرف دارو بهدنبال بروز اختلال در قابلیت تغلیظ ادراری ناشی از مصرف لیتیوم، بهطور معمول چند هفته تا چند ماه طول میکشد تا این شرایط به حالت قبل برگردد. میان مدت مصرف و دوز تام مصرفی لیتیوم با اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری ناشی از آن ارتباط خطی وجود دارد (1).سمیّت کلیوی مزمن لیتیوم بهطور معمول بهصورت پرادراری و بیماری مزمن کلیوی بروز میکند. در صورتی که بیمار روی درمان نگهدارنده لیتیوم باشد، با کاهش دوز لیتیوم و یا مصرف یکباره تمام دوز روزانه دارو در هنگام شب (تا بیشینه مقدار 1200 میلیگرم) میتوان عارضه پرادراری را کاهش داد (13). در صورت کارایی نداشتن این راهکار، استفاده از 10-5 میلیگرم آمیلوراید1 در روز، همراه با لیتیوم، راهکار بعدی است. آمیلوراید سبب کاهش ورود لیتیوم به سلولهای مخاطی توبول جمعکننده ادراری میشود و تأثیر لیتیوم بر گیرنده ENaC را کاهش میدهد. آمیلوراید تأثیر چندانی بر افزایش سطح لیتیوم ندارد، زیرا پرادراری خفیفی ایجاد میکند و سامانههای جبرانی برای بازجذب آب و نمک، و پیرو آن افزایش بازجذب لیتیوم، را کمتر تحریک میکند. آمیلوراید سبب افزایش سطح پتاسیم هم میشود. با توجه به این که هیپوکالمی خود یک عامل اختلال در تنظیم غلظت ادراری است، ممکن است آمیلوراید با این سازوکار هم مؤثر واقع شود (14). گفتنی است در خط مشی درمانی انجمن روانپزشکی آمریکا2 که در سال 2002 منتشر شد، دوز درمانی آمیلوراید 10-5 میلیگرم، دو بار در روز، عنوان شده است (13). نویسندگان مقاله حاضر، دوز مصرفی آمیلوراید را در بیماران ایرانی با احتیاط بیشتر و مطابق پیشنهاد مقاله بدفورد3 و همکاران (14)، به میزان 10-5 میلیگرم در روز توصیه میکنند. راهکار درمانی دیگر استفاده از مُدِرهای تیازیدی4 و داروهای ضد التهاب غیراستروئیدی5 (NSAIDs) ، مانند ایندومتاسین، است. این دو دارو با افزایش بازجذب آب و سدیم، سبب بهبود مشکل بیمار میشوند. دوز مصرفی هیدروکلروتیازید6 25-5/12 میلیگرم در روز است. تیازیدها با کاهش حجم مؤثر شریانی و داروهای ضد التهابی غیراستروئیدی با کاهش میزان تصفیه گلومرولی7 (GFR) سبب افزایش فعالیت سیستم رنین- آنژیوتانسین- آلدوسترن8 (RAAS) و بازجذب آب و سدیم میشوند. کاهش حجم ناشی از مصرف مُدِرها ممکن است خطر مسمومیت با لیتیوم را افزایش دهد، زیرا احتمال بازجذب آن را در توبولهای پروکسیمال افزایش میدهد. در صورت استفاده از هیدروکلروتیازید باید دوز مصرفی لیتیوم 50 درصد کاهش یابد تا از سمیّت احتمالی جلوگیری شود. باید در نظر داشت که تأثیر مُدِرها تأخیری است و در شرایط حاد کمتر مفید هستند (17-15). گفتنی است در خط مشی درمانی انجمن روانپزشکی آمریکا دوز هیدروکلروتیازید 50 میلیگرم در روز بیان شده است (13). مشابه آمیلوراید، دوز مصرفی هیدروکلروتیازید در بیماران ایرانی توسط نویسندگان مقاله حاضر با احتیاط بیشتر و بر اساس مقاله کیم9 و همکاران (17) روزانه 25-5/12 میلیگرم توصیه میشود. در بیمارانی که دچار دیابت بیمزه مرکزی نیستند، میتوان از دسموپرسین10 داخل بینی11، بهمقدار 40-10 میکروگرم در روز (در یک تا سه وعده)، و یا از شکل خوراکی آن، بهمقدار 2/1-1/0 میکروگرم روزانه (در یک تا سه وعده)، استفاده کرد (18).درمانهای رایج برای رفع پرادراری ناشی از لیتیوم بهصورت قدم به قدم عبارت است از: 1- استفاده از لیتیوم بهصورت یکبار در روز (بهطور معمول تا بیشینه مقدار 1200 میلیگرم لیتیوم در شب) و در صورت امکان کاهش دوز آن؛ 2- در صورت نبود پاسخ مناسب، افزودن مُدِر (بهطور ارجح آمیلوراید و در صورت نبود امکان استفاده، هیدروکلروتیازید) به رژیم درمانی؛ 3- استفاده از دسموپرسین؛ و 4- در پایان و در صورت نگرفتن پاسخ، استفاده از ایندومتاسین (شکل 1).گفتنی است برخی متخصصان مصرف دسموپرسین را به دلیل ایمنی بالا و اثربخشی مناسب، در مرحله دوم و پس از نبود پاسخ به مصرف یکبار در روز لیتیوم، بهویژه در زنان باردار، توصیه میکنند.
Letter to the Editor
Lithium, Induced Polyuria
عوارض کلیوی، مصرف لیتیوم
241
243
http://ijpcp.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-707&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/122014/02/92014/01/122014/02/10
1392/11/21
2014/02/92014/01/122014/02/82014/02/92014/01/122014/01/122014/02/92014/01/122014/02/10
1392/11/21
Amir Ebrahim
Miroliaee
Shahid Beheshti Medical University
امیر ابراهیم
میراولیائی
0031947532846008561
0031947532846008561
No
دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
Elnaz
Shaseb
Shahid Beheshti Medical University
الناز
شاسب
0031947532846008562
0031947532846008562
No
دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
Padideh
Ghaeli
Tehran University of Medical Sciences
پدیده
قائلی
E-mail:mmppg@yahoo.com
0031947532846008563
0031947532846008563
Yes
دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران