دوره 17، شماره 2 - ( ويژه‌نامه بهداشت روان، تابستان 1390 )                   جلد 17 شماره 2 صفحات 176-175 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


دانشگاه علوم‌پزشکی تهران ، m.rezaghasemzadeh@yahoo.com
چکیده:   (10699 مشاهده)

یکی از چالش­های پیش­روی بیشتر کشورها بهداشت و سلامت است. در بیشتر کشورها تعداد کارکنان بهداشتی کم و توزیع آن­ها نامناسب است، این مشکل در کشورهای فقیرتر شدیدتر است، زیرا هم منابع کمتر است و هم منابع موجود بیشتر در مناطق شهری متمرکز شده­اند (چها1، وارن2 و مندرسون3، 2010). برای مثال با وجود معیار دست­کم 5/2 نفر کارمند سلامت4 به ازای هر 1000 نفر جمعیت (چن5 و همکاران، 2004)، در کشوری مانند نپال تعداد پزشکان به جمعیت عمومی در شهرها 1 به 1000 و در روستاها 1 به 41000 نفر است (باترورث6، هایز7 و نیوپان8، 2008)، یا در هند 74% پزشکان در شهرها کار می­کنند که فقط 24% جمعیت هند را دربر­می­گیرند (بیسواس9، سرکار10، اوماکنت11، سینگسیت12 و هند13، 2007)، در عراق نیز به ازای هر 300هزار نفر یک روان­پزشک وجود دارد (سادیک14، برادلی15، ال­حسون16 و جنکینز17، 2010). برای حل شدن این مشکلات برنامه مراقبت­های بهداشتی اولیه طراحی و به دنبال آن ادغام بهداشت روان در این برنامه­ها انجام شد. انجام این پروژه در کنیا که از فقیرترین کشورهای دنیاست، پیامدهای مفیدی داشت (جنکینز و همکاران، 2010). در کشور ما نیز ادغام بهداشت روان در مراقبت‌های بهداشتی اولیه از راهبردهای اصلی برنامه سلامت روان است (محیط، شاه‌محمدی و بوالهری، 1998)، که هدف آن ایجاد یک سامانه هرمی ارجاع است، که در قاعده آن داوطلبان بخش سلامت قرار دارند (شریفی، 2009).

روان­پزشکی جامعه­نگر که در برابر روان­پزشکی بیمارستانی به­وجود آمد، بر ارایه خدمات به­وسیله گروه­های روان­پزشکی دربرگیرنده روان­پزشک، روان­شناس، مددکار، روان­پرستار و گاه پزشک عمومی تأکید می­کند. این موضوع در آموزش دستیاران تخصصی نیز در نظر گرفته شده است، به­صورتی­که در برنامه آموزشی دستیاران، برنامه­ای سه­ماهه برای آشنایی هر چه بیشتر با  این حوزه تدوین شده است. در یکی از این برنامه­ها دستیاران روان­پزشکی در اردیبهشت ماه سال 1390 برای آشنایی با سطوح گوناگون برنامه مراقبت­های بهداشتی اولیه که برنامه سلامت روان نیز در آن ادغام شده بود، به شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز سفر کردند، که گزارش آن بدین شرح است: 

پیش از حرکت، هیچ ذهنیت خاصی وجود نداشت. پس از حدود 45 دقیقه به شبکه بهداشت شهرستان ساوجبلاغ استان البرز رسیدیم. هماهنگ با برنامه نزد خانم یکه­فلاح رفتیم، که از پشتکار و علاقه زیاد او به کار، بسیار شنیده بودیم. وقتی در مورد کارش صحبت می­کرد، لذت در تمام وجودش احساس می­شد. هنگام صحبت از برنامه­هایی که به‌صورت آزمایشی18 از سوی انستیتو یا سازمان جهانی بهداشت19 (WHO) در مرکز آن­ها در حال انجام بود، برق شادی و غرور در چشمانش می­رخشید. او آن­قدر گرم و صمیمی برخورد می­کرد که گویی سال­هاست ما را می‌شناسد، هیچ بیگانگی در حضور وی احساس نمی­شد. برنامه‌ای که برای ما درنظر گرفته بود، دعوت از رابطان بهداشت سلامت روان بود. با رابطان بهداشت در مواردی مانند تنظیم خانواده و بهداشت مادر و کودک آشنا بودیم، ولی نخستین بار بود که با رابطان بهداشت در حوزه سلامت روان برخورد داشتیم. حدود 30 نفر خانم که پس از آموزش، به­عنوان رابط در این حوزه کار می­کردند. کار آنان تشویق افراد برای مراجعه به روان­پزشک یا مشاور بود. آنان تعریف می­کردند که هنگام تشویق افراد برای مراجعه به روان­پزشک یا مشاور با برخورد تند آن­ها مواجه می­شوند، ولی با این وجود، کم نبودند رابطانی که موفق شده بودند تعداد زیادی را به مراجعه راضی کنند. به یاد گفته استادم افتادم که می­گفت «زمانی کارشناسان WHO برای بازدید از اجرای برنامه مراقبت سلامت اولیه1 (PHC) به ایران آمده بودند، پس از دیدن نمودار سازمانی پرسیده بودند پس جای مردم کجاست؟ تمام این برنامه که دولتی است»، و حالا در جواب آنان می­توانستیم بگوییم این هم مردم عاشق ما! به دلیل محدودیت وقت، این جلسه خیلی سریع به پایان رسید. پس از آن راهی یک مرکز بهداشت شهری شدیم که روان­پزشک نیز در آن­جا مستقر بود (سطح سوم تخصصی بهداشت روان در شبکه شهرستان)، قرار شد در آنجا چند بیمار را ویزیت کنیم. اگر تا کنون به دلیل وابستگی دانشگاه محل تحصیل به انستیتو روان­پزشکی، می­توانستیم به‌جز بیماران اسکیزوفرنیا2 و دوقطبی3 بیمارستانی، مراجعان دیگری نیز داشته باشیم، در این­جا می­توانستیم بیماران متفاوت دیگری را نیز ببینیم. برخلاف بیماران انستیتو که بیشتر سواد و حمایت خانوادگی بالا دارند، در این­جا دختری را می­دیدی که از پدر معتادش می­گفت، زنی که گریه می­کرد و از کتک‌زدن‌های شوهرش می­نالید... چه پاسخی به او می­دادیم که با تمام وجود می­خواست یاریش دهیم تا داستان سبز رویش را دوباره زمزمه نماید؟ آیا می­شد او را تنها با دارو به خانه فرستاد؟ آیا یک سیتالوپرام4 دوای دردش بود؟ چشم­ها را باید شست، جور دیگر باید دید...
متن کامل [PDF 81 kb]   (2661 دریافت)    
نوع مطالعه: نامه به سردبير | موضوع مقاله: روانپزشکی و روانشناسی
دریافت: 1390/10/20 | انتشار: 1390/5/24

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.